Rafiq Tağı «رافقتقی» و قصّهِ هولناکِ ارتداد (+ویدیو)
همنشین بهار
ناله بلبل بهار کنیم
تا بدان بلبلان شکار کنیم
کار او ناز و کار ما لابه است
گر ننالیم پس چه کار کنیم
اندرآییم مست در بازار
همه را مست و بیقرار کنیم
کس نداند خدای داند و بس
عیشهایی که با نگار کنیم
تو اگر رازدار ما باشی
راز را با تو آشکار کنیم
مولوی
من با «رافقتقی» Rafiq Tağı که در پی بلبلان، ناله بلبل بهار سر میداد آشنا بودم...
شیفته نیکلای الکساندرویچ بردیایف Nikolai Berdyaev بود و وقتی به او چاقو زدند کتاب بردیایف پیش مرگش شد و از شدّت ضربات چاقو کاست وگرنه درجا کشته میشد.
اگرچه نوشته هایش عمق جندانی نداشت اما از همه به اصطلاح مومنان و موبدان، به خدای صیور و غیور نزدیکتر بود و کفرش به هزار ایمان آلوده به ریا میارزید.
............................................................
با «خدا + خرافات»، میتوان به کلاغ اقتدا کرد و گور برادر را کند،
قتل ضّد انسانی «رافقتقی» نشان داد که با «خدا + خرافات» میتوان قابیل شد، به کلاغ اقتدا کرد و گور برادر را هم کند،
میتوان یهودا شد و در شام آخر، مسیح را به دشمن فروخت، میتوان یزیدانه، «بایزید» را کشت و «هَل مَن مَزید» سر داد.
می توان زبان «لوچیلی وانینی» Lucilio Vanini را برید و سپس او را خفه کرد و سوزاند،
میتوان «جوردانو برونو» Giordano Bruno را شمعآجین کرد و از «میکائیل سروتوس» Michael Servetus پزشک و متکلم مسیحی هم، نگذشت و زنده زنده در شعله ها انداخت.
با «خدا + خرافات» (یا درست تر بگویم با اعتقاد آلوده به جزمیّت و جباریّت. بیخدا و باخدایش فرق ندارد.)، میتوان به ابلیس هم درس انانیّت داد و با «تبَر» یا «کلرات» به جان همرزم دیروز افتاد، مّرتد و ضدانقلابی اش خواند و در آتش کینه و شقاوت خود انداخت...
............................................................
«رافقتقی را زنده نخواهیم گذاشت...»
جدا از مُفتیان و قاتلان آن نویسنده عزیز که حذف وی را «تکلیف و وظیفه شرعی» میپندارند و چاقویی را که با آن او را کشتند هم آب میکشند، دولت آذربایجان نیز در رنجی که «رافقتقی» دید، سهیم است.
های و هوی مرتجعینی که سوار بر ذهنیّت عاطفی و مذهبی مردم، بذر کینه میپاشیدند و عَقبَه اشان بیرون «باکو» بود، بذر نفرت و کینه میپاشید اما دولت آذربایجان که میپندارد لائیتسه، گیردادن به چادر و چارقد دانش آموزان است، ماده ۲۰ «میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی» را که بر اساس آن دولتها ملزم میشوند ابراز نفرت و تنفر ملی، نژادی، قومی و مذهبی را مهار کنند، سر «رافقتقی» شکست و این طرف غش کرد !
به آزادی بیان وی مارک «تبلیغ تنفر» خورد و نویسنده آذربایجانی به هلفتونی افتاد.
«سامیر صداقت اوغلو» مدیر نشریه «صنعت قزئتی» هم که مقالات «رافقتقی» را منتشر میکرد دستگیر شد.
دولت آذربایجان، نه تنها آزادی آن دو نفر را گرفت، هیئت تحریریه نشریه مزبور را هم به عذرخواهی و غلط کردن واداشت و این درحالی بود که ائمّه جمعه و جماعات در کوچه پس کوچه های «باکو» داد و هوار میکردند:
«رافقتقی» را زنده نخواهیم گذاشت... «رافقتقی» را زنده نخواهیم گذاشت...
کانون نویسندگان آذربایجان هم بعد از های و هوی مرتجین، جفت کرد و لالمونی گرفت و عذر «رافقتقی» را خواست و عملاً به فتوای قتل امثال لنکرانی خیر مقّدم گفت و برای جماعت تکلیف پذیری که از ارتداد «رافقتقی» دم میزدند، صلوات فرستاد.
به گواهی پزشکان بیمارستانی که «رافقتقی» آنجا بستری شد، وی با وجود ضربات چاقو، روبه مرگ نبود و امکان بهبود داشت. اما بیمارستان بی حفاظ ماند تا قاتلین کار خود را تکمیل کنند. اکنون این مسئله مهم به رادیو تلویزیون آذربایجان هم کشیده شده و خانواده و دوستان «رافقتقی» بر آن انگشت گذاشتهاند.
http://www.youtube.com/watch?v=zOTrZQDyJvY&feature=related
......................................
از پستان دین شیر دنیا میدوشند.
بر خلاف امثال آیت الله منتظری و گلزاده غفوری و سید محمّد جواد غروی و... که سفره شان را از ستمگران جدا کردند و نشان دادند در قرآن در رابطه با مرتد، حکم اعدام مطرح نشده، و استبداد زیر پرده دین، آخر عاقبت ندارد، کم نیستند کسانیکه با تزئین و تسویل عملکرد خویش، خود را هابیل پنداشته، پی قابیل میکردند تا به درَک واصل کنند.
بعد از قتلهای زنجیره ای و مرگ مظلومانه و بیرحمانه فروهرها و پوینده و مختاری و مجید شریف...، یکی از آیات عظام که آه ستمدیدگان و «دعوه المظلوم»، هرگز دامن او و امثال او را رها نخواهد کرد، با به اصطلاح کند و کاو فقیهانه در بحث ارتداد، و مرتد ملّی و فطری... قتل و ترور دگراندیشان را به گردن روایات انداخت و گفت:
«ارتداد در قرآن با ارتداد در روایات متفاوت است... در قرآن آیه ای که اجمالاً یا تفصیلاً احکام ارتداد را بیان کند، نداریم امّا احکام ارتداد از روایات استفاده میشود نه از آیات قرآن... »
مُدرّس درس ارتداد، (که نه یک فرد، یک جریان است و من به نام و درس او در ویدیوی ضمیمه اشاره کرده ام)، سال ها پیش که هنوز «رافق تقی» چاقو نخورده بود، در صف فاضل لنکرانی و دیگر آمران قتل ایستاد، صف شرک آلودی که از زمان «سندی بن شاهک» و «شریح قاضی» تا کنون و تا هر زمان که مظلومی هست، حق را با باطل رنگ میکند و از پستان دین شیر دنیا میدوشد. یَلْبِسُونَ اَلْحَقَّ بالْبَاطِلِ... وَ یَحْتَلبُونَ اَلدُّنْیَا دَرَّهَا بِالدِّینِ...
............................
Rafiq Tağı «رافقتقی» و قصّهِ هولناکِ ارتداد
http://www.youtube.com/watch?v=63yDKEd47uo
***
همنشین بهار
منبع:پژواک ایران