دوستان، خواهران و برادران عزیز سلام بر شما. این بحث به نشست تعیینکننده و مهمی میپردازد که صبح ۲۲ بهمن سال ۵۷، با حضور ۲۷ نفر از فرماندهان، معاونین و مسؤولین نیروهای مسلح شاهنشاهی برگزار شدهاست. به این موضوع، آخرین رئیس ستاد ارتش شاهنشاهی، ارتشبد عباس قرهباغی هم در خاطراتش اشاره کردهاست. توجه و تأمل به نشست مزبور برای همه ما ضروری است چه آنها که انقلاب را «نکبت بار» ارزیابی کردهاند و چه آنان که معتقدند انقلاب زیبا و شورانگیز بود اما بر آن استبداد دینی لجن پاشید.
از آنجا که در این نشست ارتشبد قرهباغی نقش محوری داشت، اشاراتی به زندگی او ضروری است.
· قرهباغی در زمره مهاجر زادگانی بود که اجداد او پس از جنگهای ایران و روسیه به ایران آمدند و در تبریز اقامت کردند. اشارهام به دو جنگ بزرگ در زمان پادشاهی فتحعلیشاه قاجار است که با شکست ایران از روسیه تزاری پایان یافت و بخشهایی از ایران (قفقاز و ترکمنستان امروزی) به قلمرو امپراتوری روسیه پیوست.
· قرهباغی در سال ۱۲۹۷ در محله یکه دکان تبریز متولد شد. وی پس از انجام تحصیلات ابتدائی، به دبیرستان رشدیه رفت و تا کلاس چهارم در این دبیرستان بود. از سال پنجم وارد دبیرستان نظام تبریز گردید و در سال ۱۳۱۵ دیپلم نظام گرفت. مهر همان سال وارد دانشکدهٔ افسری شد که با دورهٔ ولیعهدی محمدرضا پهلوی همزمان بود. وی خط زیبایی داشت و در این دوران بهسمت منشی ولیعهد(پادشاه بعدی) منصوب شد.
· در سال ۱۳۴۰ سرتیپ تاجبخش، رئیس ضد اطلاعات ارتش او را به جاسوسی متهم کرد. اما قرهباغی این اتهامات را رد کرد و به شاه بیشتر نزدیک شد، بطوریکه در سال ۱۳۴۱ به معاونت دانشگاه جنگ رسید. قرهباغی در سال ۴۲ به عنوان فرمانده درجهداران دوره سپاه دانش، اتنخاب شد. در این سال، رئیس دادگاه تجدیدنظر ویژهٔ دادرسی ارتش هم بود که جهت تجدیدنظر پروندهٔ آیتالله طالقانی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی و عدهای از اعضای نهضت آزادی تشکیل شد. در آن دادگاه علنی، متهمین به سخنرانی و دفاع از نظرات خود پرداختند و قرهباغی از ناحیه شماری از مسؤولین امنیتی، مورد شماتت قرار گرفت اما وی از روند دادگاه دفاع کرد.
· قرهباغی در سال ۴۳ به عنوان فرمانده لشگر پیاده گرگان انتخاب و در سال ۴۶ فرماندهی لشگر یکم گارد را عهدهدار گردید.
· قرهباغی از اردیبهشت ۱۳۵۱ تا مهر ۱۳۵۲به جانشینی فرمانده نیروی زمینی رسید ولی به دلیل اختلاف بین او و تیمسار اویسی که در آن زمان فرمانده نیروی زمینی بود از سمَت خود عزل و بهفرماندهی سپاه غرب در کرمانشاه منصوب شد.
· در جریان بازیهای آسیایی تهران در سال ۱۳۵۳، قرهباغی مسؤول اول تأمین امنیت این بازیها بود. آنزمان فرماندهی ژاندارمری را بعهده داشت. از ۱۳۵۳تا ۱۴ شهریور ۱۳۵۷ در این سمت بود.
· در شهریور ۱۳۵۷ در کابینه شریف امامی بهسمت وزارت کشور منصوب شد. وی در مورد حادثهٔ ۱۷ شهریور میدان ژاله، فرماندار نظامی وقت، ارتشبد اویسی، را به شدت زیر سؤال برد.
· در کابینه ارتشبد ازهاری مدتی وزیر کشور و چندی سرپرست وزارت اقتصاد و دارایی بود.
· پس از روی کار آمدن کابینه دکتر شاپور بختیار، در ۱۴ دی ۱۳۵۷، بهسمت ریاست ستاد بزرگارتشتاران منصوب شد. قرهباغی ۲۳ دی ۱۳۵۷ بهعضویت شورای سلطنت برگزیده شد.
· روزی که اعلیحضرت از ایران رفت، او و شاپور بختیار از کسانی بودند که برای آخرین بار بهداخل هواپیمای شاه رفته و با او گفتگو کردند.
· قرهباغی پس از خروج شاه در یک اقدام بیسابقه، یک بیانیه سیاسی صادر نمود. در حالیکه تا آن روز یک مقام نظامی بیانیه سیاسی صادر نمیکرد. در این بیانیه طی یک مصاحبه، ضمن تکذیب شایعه کودتای ارتش علیه دولت بختیار، اعلام نمود برابر قوانین و آئیننامههای موجود ارتش هر گونه تمرد و عمل خودسرانه به شدت سرکوب خواهد شد.
· قرهباغی پس از ورود آیتالله خمینی به ایران نیز بارها حمایت خود را از دولت وقت اعلام کرد ولی در نهایت پس از اعلام همبستگی همافران نیروی هوایی با ایشان و پس از جلسه شورای عالی نیروهای مسلح در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ که صبح همان روز برگزار شد و شرح خواهم داد، ارتش بیطرفی خود را اعلام کرد و از کلیه یگانهای نظامی خواسته شد تا به پادگانها بازگردند.
· قرهباغی از سوی سلطنت طلبان و شاپور بختیار متهم به خیانت و عامل فروپاشی دولت وقت شد، اما وی با قاطعیت آن را رد میکرد و در ۱۲ خرداد ۱۳۵۹ طی بیانیهای تصریح نمود که «در سقوط شاه و تغییر رژیم هیچگونه نقشی نداشتهاست.» وی اعلام بیطرفی ارتش را یک راه حل منطقی برای اجرای دستورات شاه در حفظ وحدت و تمامیت ارتش میدانست.
· ارتشبد قرهباغی بارها تکرار کرد که تصمیم شورای عالی نیروهای مسلح در صبح ۲۲ بهمن به طور دسته جمعی و در جهت دستور شاه مبنی بر جلوگیری از جنگ داخلی و حفظ انسجام ارتش اتخاذ شد.
· وی معتقد بود قبل از آمدن آیتالله خمینی به ایران اگر دولت با حمایت ارتش اقدام قاطع میکرد، امکان داشت کاری انجام شود اما بعد از آمدن وی دیگر هیچ کاری از کسی ساخته نبود و جوی خون راه میافتاد.
· ارتشبد قرهباغی پس از ۱۴ ماه اختفا و تغییر محل خود، در نهایت با گذرنامه جعلی از ایران خارج شد و در ۲۲ مهر ۱۳۷۹ در پی ابتلا به بیماری سرطان، در پاریس درگذشت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کمی به عقب برگردیم.
چهار روز پیش از رفتن شاه (۲۲ دی) هایزر (فرستاده نظامی کارتر) به واشنگتن خبر میدهد که سپهبد امیرحسین ربیعی (فرمانده نیروی هوایی) و ارتشبد حسن طوفانیان میگویند که ارتش باید به محض رفتن شاه دست به کودتا بزند. او مینویسد: «آنها بازگشت خمینی را به کشور فاجعه میدانند، فکر میکنند بختیار موفق نخواهد شد و معتقدند که با گذشت زمان ارتش توان کودتا را از دست خواهد داد.»
هایزر میگوید که طوفانیان با اتهام فساد مالی مواجه است و به شدت از تغییر حکومت هراس دارد، اما ربیعی واقعاً به شاه وفادار است. هایزر در ادامه میگوید: «من هر دوی آنها را آرام کردم.»
...
هشتم بهمن سال ۵۷ ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران، به واشنگتن میگوید: «فرماندهی ارتش روزبهروز بیشتر پذیرای طرح مصالحهای است که دربرگیرنده شاه نیست. احتمال دارد چند فرمانده دو آتشه رده پایینتر به خصوص در گارد شاهنشاهی علیه این احتمال شورش کنند، اما ژنرالهای ارشد احتمالا آماده همکاری خواهند بود.»
یک روز بعد، نهم بهمن ۵۷، قرهباغی در خانه خودش، در حضور سپهبد مقدم، به نمایندگان خمینی میگوید: ارتش به طور اصولی و مشروط با تغییرات سیاسی در کشور مخالفتی ندارد مشروط به اینکه بر اساس قانون اساسی باشد. زیرا ارتش سوگند یاده کرده که از استقلال کشور دفاع کند، به قانون اساسی احترام بگذارد و در مسائل سیاسی دخالت نکند.
نظر قرهباغی تا حد زیادی با پیام محرمانهای که آمریکا پیشتر در نوفل لوشاتو به آیتالله خمینی داده بود مطابقت دارد- این که در موضع دولت کارتر «انعطاف» وجود دارد به این معنا که نمیگوید قانون اساسی ایران -که سلطنت را مانند مذهب رسمی کشور (شیعه) تا ابد غیرقابل تغییر اعلام کرده بود- نمیتواند تغییر کند.
در پیام محرمانه فوق اشاره شده بود: «اگر بتوان یکپارچگی ارتش را حفظ کرد ما معتقدیم که چشم انداز آن کاملا وجود خواهد داشت که فرماندهی ارتش از هر نظام سیاسی که در آینده نزدیک انتخاب شود حمایت کند.»
...
در پی بازگشت آیتالله خمینی به کشور، سفیر آمریکا و ژنرال هایزر پیروزی انقلاب را قطعی تلقی و به واشنگتن توصیه میکنند که هرچه زودتر این واقعیت را بپذیرد. آن دو نفر مقامات نظامی و امنیتی حکومت پهلوی را به خویشتنداری و مذاکره با امثال بهشتی و بازرگان تشویق میکردند.
...
هرچند آیتالله خمینی پس از بازگشت به ایران خطاب به امرای ارتش گفت: «خیال نکنید اگر رها کنید ما میآییم شما را دار میزنیم»
ولی در پی اعلان بیطرفی ارتش که در ادامه شرح خواهم داد، امرای ارتش جزو اولین گروه اعدامیها بودند. یکی از آنان سپهبد ناصر مقدم رئیس ساواک بود که بامداد ۲۲ فروردین ۱۳۵۸ به جوخه اعدام سپرده شد.
من در مقاله و ویدئوی کنفرانس گوادلوپ، ژنرال هایزر، انقلاب ۵۷که در سایت خودم و یوتیوب، موجود است توضیح داده ام، ازجمله ماموریتهای هایزر، ترغیب فرماندهان ارتش به کنارآمدن با نمایندگان آیتالله خمینی بعد از رفتن شاه بود. حتی معاون وی، ژنرال گاست چند شماره تلفن در اختیار آنها میگذارد که تماس بگیرند. تیمسار ربیعی هم در دادگاهش به صراحت این مسئله را عنوان کرد. هایزر و گاست(مسؤول اول اداره مستشاری ارتش ایران) تلاش کردند ابتدا سران نظامی را برای حفظ انسجام ارتش پس از رفتن شاه و حمایت از دولت شاپور بختیار، راضی کنند و در قدم بعد، هایزر کوشید همراه سولیوان نقش جوشکار را بازی کرده و سران ارتش و روحانیت را بهم وصل کند که کرد. او در مذاکراتش با فرماندهان ارتش بر نکته درستی چند بار انگشت گذاشت و آن اینکه زمامداران میآیند و میروند، این ملت است که میماند. مضمون حرف او این بود: «رژیمها رفتنی هستند ولی منافع ملی جاودانی میباشند.»
دکتر شاهپور بختیار از جمله کسانی بود که اعتقاد داشت بیطرفی ارتش ابتکار هایزر برای پایان دادن به عمر رژیم شاهنشاهی ایران بود. هواداران سلطنت وی را بزرگترین نماد خیانت کارتر به شاه میدانند، اما هایزر تا پایان عمر بر دوستی با شاه تاکید داشت و اتهام خیانت را بیاساس میدانست.
حالا بپردازیم به نشست تعیینکننده سران ارتش در ۲۲بهمن ۱۳۵۷
همانطور که گفتم آخرین رئیس ستاد ارتش شاهنشاهی، ارتشبد عباس قرهباغی بود. بنا بر آنچه وی در خاطراتش نوشتهاست، صبح ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷،نشست شورای فرماندهان ارتش، با حضور ۲۷نفر از فرماندهان، معاونین، رؤسا و مسئولین سازمانهای نیروهای مسلح شاهنشاهی تشکیل میشود. در آن جلسه افراد زیر شرکت میکنند:
ارتشبد عباس قرهباغی رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران
ارتشبد جعفر شفقت وزیر جنگ
ارتشبد حسین فردوست رئیس دفتر ویژه اطلاعات
سپهبد هوشنگ حاتم جانشین دفتر ویژه اطلاعات
سپهبد ناصر مقدم معاون نخستوزیر و رئیس ساواک
سیهبد عبدالعلی نجیمی نائینی مشاور رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران
سپهبد احمدعلی محققی فرمانده ژاندارمری کشور
سپهبد عبدالعلی بدرهای فرمانده نیروی زمینی شاهنشاهی
سپهبد امیرحسین ربیعی فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی
دریاسالار کمال حبیباللهی فرمانده نیروی دریایی شاهنشاهی
سپهبد عبدالمجید معصومی نائینی معاون پارلمانی وزارت جنگ
سپهبد جعفر صانعی معاون لجستیکی نیروی زمینی شاهنشاهی
دریاسالار اسدالله محسنزاده جانشین فرمانده نیروی دریایی شاهنشاهی
سپهبد حسین جهانبانی معاون پرسنلی نیروی زمینی شاهنشاهی
سپهبد محمد کاظمی، معاون طرح و برنامه نیروی زمینی شاهنشاهی
سرلشکر کبیر، دادستان ارتش.
سپهبد خلیل بخشی آذر، رئیس اداره پنجم ستاد بزرگ
سپهبد علیمحمد خواجهنوری، رئیس اداره سوم ستاد بزرگ
سرلشکر پرویز امینی افشار، رئیس اداره دوم ستاد بزرگ
سپهبد امیر فرهنگ خلعتبری، معاون عملیاتی نیروی زمینی شاهنشاهی
سرلشکر محمد فرزام، رئیس اداره هفتم ستاد بزرگ
سپهبد جلال پژمان، رئیس اداره چهارم ستاد بزرگ
سرلشکر منوچهر خسروداد، فرمانده هوانیروز
سپهبد ناصر فیروزمند، معاون ستاد بزرگ ارتشتاران
سپهبد موسی رحیمی لاریجانی، رئیس اداره یکم ستاد بزرگ
سپهبد محمد رحیمی آبکناری، رئیس آجودانی ستاد بزرگ ارتشتاران
سپهبد رضا طباطبایی وکیلی، رئیس اداره بازرسی مالی ارتش
...
ارتشبد قرهباغی در شروع جلسه میگوید:
با توجه به تشدید وضعیت بحرانی کشور و نیروهای مسلح، امروز صبح پس از بررسی وضعیت کلی نیروها با سپهبد حاتم جانشین و سپهبد فیروزمند معاون ستاد، لازم دیدیم تیمساران را دعوت کنیم که در یک شورای ستادی، هر یک از فرماندهان ضمن تشریح آخرین وضعیت خصوصی نیروی مربوطه، اشکالات و نظراتشان را بگویند تا ستاد و فرماندهان در جریان حوادث و وقایع قرار گرفته و دربارهٔ آنها بحث و بررسی شود.
قرار است نخستوزیر منتظر من باشد و من پس از خاتمه نشست به نخستوزیری خواهم رفت، ولی از آنجا که تیمساران به خوبی در جریان وضعیت عمومی و همچنین کم و بیش در جریان وقایع روزهای اخیر کشور و به خصوص پایتخت هستند، بهتر است ابتدا بهطور خلاصه کلیات حوادث ۲۴ ساعت اخیر را مطابق گزارشات مرکز فرماندهی ستاد تشریح کنم و سپس فرماندهان نیروهای مسلح و رؤسای سازمانهای ذیربط، هر یک آخرین وضعیت خصوصی خود را بیان نمایند.
همانطور که مطلعید پریشب هنرجویان و همافران نیروی هوایی در مرکز آموزش هوایی دوشانتپه با افراد گارد شاهنشاهی درگیری پیدا کردند. در نتیجه غفلت مسئولین مرکز آموزش هوایی دوشان تپه، حدود ساعت هشت و نیم صبح دیروز (۲۱ بهمن ماه ۵۷) کسانی با جانبداری از همافران وارد محوطه آن مرکز شده، درب اسلحهخانه را شکسته و مقداری سلاح به دست آوردند. همافران نیز در مقابل افراد گارد شاهنشاهی مسلح شدند.
در واکنش به این اوضاع، نخستوزیر ابتدا ساعت ممنوعیت عبور و مرور را در تهران به ساعت چهارونیم بعد از ظهر تغییر داد، و به فرمانداری نظامی تهران دستور داد که مقررات قانون حکومت نظامی را به موقع اجرا بگذارد. در شورا هم به نیروی زمینی مأموریت داد که برای سرکوب مسببین وقایع مرکز آموزش دوشانتپه، نیروی هوایی و فرمانداری نظامی را تقویت نماید.
...
فرمانده نیروی زمینی شرح خواهد داد که به چه علت موفق به کمک به نیروی هوایی و فرمانداری نظامی نگردید.
در مورد وضعیت شهربانی کشور چون سپهبد رحیمی را نخستوزیر احضار کرده و حضور ندارد، من به اطلاع تیمساران میرسانم که برابر گزارشات رسیده به مرکز فرماندهی ستاد، دیروز بعد از ظهر پرسنل شهربانی تعدادی از کلانتریها را تخلیه نمودند که توسط مخالفین اشغال گردیده و عدهای از پاسبانها به سربازخانه ونک و مرکز آموزش افسری ژاندارمری پناه بردهاند.
دربارهٔ اجرای مقررات حکومت نظامی از طرف فرمانداری نظامی تهران، به طوری که سپهبد رحیمی در شورای امنیت ملی اظهار نمود، چون تغییر ساعت ممنوعیت عبور و مرور در ساعت دو بعد از ظهر ابلاغ شده، و تا دیشب نیز فرمانداری نظامی اجازه جلوگیری از اجتماعات و تظاهرات را نداشت، لذا در ساعت ۴ونیم بعد از ظهر موفق به جلوگیری از رفت و آمد مردم نگردیدهاست. ضمناً ارتشبد طوفانیان با توجه به حضور وزیر جنگ در شورا، و نیز به علت هجوم مخالفین به تأسیسات ارتش خواستند که در دفترشان باشند، یادآوری میکنم که مسلسلسازی تسلیحات ارتش هم از نیمه شب دیشب هدف تیراندازی عدهای از مخالفین قرار گرفته و فرمانده نیروی زمینی و فرمانداری نظامی موفق نشدند که عدهای را برای کمک به نگهبانان آنجا و جلوگیری از تجاوز آشوبگران به مسلسلسازی اعزام نمایند.
این را هم بگویم که دیشب تا صبح ستاد هوانیروز موفق نشد سرلشکر خسروداد را پیدا کند. من به سرتیپ اتابکی در یگان هوانیروز دستور دادم که عدهای درجهدار به وسیله هلیکوپتر برای کمک به مسلسلسازی بفرستد، ولی موفق به اجرای مأموریت نگردید و در نتیجه برابر اطلاع تلفنی ارتشبد طوفانیان، مخالفین در حدود ساعت ۸ صبح امروز وارد مسلسلسازی شدند.
این بود وضعیت عمومی نیروهای مسلح و وقایع کلی مربوط به شهربانی و فرمانداری نظامی و اداره تسلیحات ارتش تا آنجا که به مرکز فرماندهی ستاد گزارش شدهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حالا ابتدا سپهبد مقدم وصع اطلاعات را تشریح کند و سپس فرماندهان و رؤسا به ترتیب آخرین وضعیت خصوصی خود را بیان نمایند.
سپهبد مقدم معاون نخستوزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور اظهار داشت:
«تیمساران اطلاع دارند که مدتی است آقای نخستوزیر سازمان اطلاعات و امنیت کشور را عملاً منحل کردهاند و لایحه انحلال سازمان امنیت هم چند روز پیش از تصویب مجلس گذشت. در حقیقت سازمان امنیتی وجود ندارد و تمام پرسنل این سازمان در سطح کشور بلاتکلیف و سرگردان هستند. در نتیجه در غالب شهرهای کشور و همچنین در تهران مردم در نقاط مختلف به ادارات سازمان امنیت حمله نموده، ضمن غارت وسائل، ساختمانها را آتش میزنند.
من دستور داده بودم که مسؤولین، ادارات را سریعاً تخلیه کرده و مدارک و سلاحهای موجود را جمعآوری نمایند و به نزدیکترین سربازخانه یا ژاندارمری یا شهربانی ببرند. متأسفانه در غالب نقاط فرماندهان قسمتها حتی اجازه نمیدادند که پرسنل سازمان امنیت به سربازخانههای نیروی زمینی یا ژاندارمری وارد بشوند. من از تیمسار ریاست ستاد بزرگ تقاضا کردم که به فرماندهان سربازخانهها و ژاندارمری دستور بدهند که پرسنل سازمان امنیت را بپذیرند، تا مدارک و اسلحه و مهمات و وسایل آنها محافظت شود. خوشبختانه بعد از دستور مستقیم شخص تیمسار ریاست ستاد بزرگ، بالاخره موافقت کردند. علاوه بر این چون مخالفین به خانههای رؤسا و پرسنل ساواک نیز حمله میکنند، زندگی خود و خانوادههایشان در خطر میباشد. بدین ترتیب مدتی است که ساواک در وضعیت و موقعیتی نیست که بتواند اخبار و اطلاعاتی در اختیار سازمانها بگذارد. من خودم هم که الساعه در خدمت تیمساران هستم بلاتکلیف میباشم و در اجرای دستور تیمسار ریاست ستاد در اینجا حاضر شدهام و اطلاعاتی بیش از تیمساران ندارم تا به اطلاع شورا برسانم.»
...
سپهبد بدرهای فرمانده نیروی زمینی شاهنشاهی اظهار نمود: «قسمتی از حوادث مربوط به نیروی زمینی را تیمسار ریاست ستاد گفتند. به طوری که دیشب در شورای امنیت ملی عرض کردم کلیه عدههای موجود نیروی زمینی در تهران و همچنین لشکر گارد در اختیار فرمانداری نظامی تهران هستند، و نیروی زمینی شاهنشاهی عده اضافی و احتیاط ندارد که برای کمک در اختیار سازمانها و قسمتهایی که تلفن زده و تقاضا مینمایند، بگذارد.
[میماند] یگان گارد جاویدان که آن نیز مأموریت مخصوص دارد و باید از کاخهای سلطنتی حفاظت نماید. [البته] در این مورد هم طبق دستور ریاست ستاد به سرلشکر نشاط مراجعه شد و وی جواب داد که حق ندارد از یگان گارد جاویدان برای مأموریت فرمانداری نظامی استفاده کند. ضمناً یک گردان پیاده هم دیروز از لشکر قزوین خواسته بودم ولی چون ستون، قادر به برقراری ارتباط با نیروی زمینی نبود، برابر اطلاع در حدود کاروانسراسنگی مخالفین جاده را بسته و جلوشان را گرفتهاند که تا این ساعت به تهران نرسیده و اطلاع صحیحی از وضع آن نداریم.
دیشب در اجرای دستورات ریاست ستاد بزرگ به هر ترتیب بود ۳۰ دستگاه تانک از لشکر گارد برای کمک به مرکز آموزش دوشانتپه نیروی هوایی آماده کردیم ولی چون ارابهها مهمات نداشتند مدتی طول کشید تا از زاغهها مهمات برسد، که بالاخره در حدود ساعت ۳ بعد از نصف شب به سرپرستی سرلشکر ریاحی فرمانده لشکر گارد حرکت کردند. متأسفانه طولی نکشید که در حدود تهران پارس مردم جلوی ستون اعزامی را گرفته ضمن تیراندازی، ارابهها را آتش زدند که ابتدا خبر تیر خوردن و سپس شهادت سرلشکر ریاحی رسید، و برابر گزارش گارد، از ۳۰ دستگاه ارابه جنگی، فقط چند دستگاه به سربازخانه برگشتهاند.
ضمناً دیشب عدهای از پرسنل نیروی زمینی مأمور به فرمانداری نظامی و کلانتریها با بیترتیبی[بینظمی] به سربازخانههای مربوطه مراجعت نمودهاند که در نتیجه سبب ایجاد وحشت و بینظمی شدهاند و در بعضی از یگانها نیز هرج و مرج ایجاد شدهاست.
نکته مهمی که باید به عرض برسانم این است: نیروی زمینی که اساساً وضعیت بسیار نامطلوبی داشت، در اثر وقایع ناگوار چند روز اخیر وضع آن به صورتی درآمده که باید بگویم قادر به هیچگونه عملی نمیباشد.»
...
قرهباغی در خاطراتش مینویسد که در آن موقع به یاد تلفن صبح سپهبد صانعی معاون لجستیکی فرمانده نیروی زمینی افتاده و خطاب به ایشان گفتم: تیمسار صانعی شما صبح به ستاد بزرگ تلفن کرده مطلبی به من اظهار کردید، آن را بیان کنید تا فرمانده نیروی زمینی دربارهٔ آن نیز توضیح بدهند.
سپهبد صانعی معاون لجستیکی فرمانده نیروی زمینی شاهنشاهی از جای خود بلند شده اظهار داشت:
«من امروز صبح به تیمسار ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران تلفن زده اظهار نمودم: با توجه به بررسیهایی که در طول دیشب با حضور فرمانده نیرو و معاونین در ستاد نیروی زمینی به عمل آوریم، برای اینکه تیمسار ریاست ستاد از وضعیت واقعی امکانات نیروی زمینی مطلع باشند، وظیفه خود دانستم که به اطلاع تیمسار برسانم که روی نیروی زمینی حساب نکنید»
سپهبد بدرهای اظهار کرد: «نظر ایشان صحیح است. من واقعاً وضع نیروی زمینی را تا این حد خراب نمیدانستم».
معاونین نیروی زمینی نیز اظهارات سپهبد صانعی را تأیید نمودند.
...
سپهبد ربیعی فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی، که وضع بسیار ناراحت و آشفتهای داشت و با لباس کار در شورای فرماندهان حاضر شده بود ابتدا با ناراحتی و تأسف جریان زد و خورد همافران و هنرجویان مرکز آموزش نیروی هوایی با افراد گارد را تشریح نمود. سپس توضیح داد که چگونه تظاهرکنندگان وارد محوطه مرکز آموزش هوایی شده و با کمک همافران و هنرجویان در اسلحهخانهها را باز کرده و به سلاحها دسترسی پیدا کردند و اظهار داشت:
«هم اکنون مرکز آموزش دوشانتپه در محاصره مخالفین و محوطه مرکز آموزش در اشغال همافران و هنرجویان مسلح میباشد. من به ریاست ستاد بزرگ و همچنین دیشب در شورای امنیت ملی عرض کردم که نیروی هوایی در مقابل همافران و جمعیتی که در اطراف محوطه مرکز آموزش هوایی اجتماع کرده و پشتبامهای اطراف مرکز را مسلحانه اشغال نمودهاند به هیچوجه قادر به انجام عملی نمیباشد و لازم است فرمانداری نظامی یا نیروی زمینی به ما کمک کند، ولی تا این ساعت عده کمکی به مرکز آموزش دوشانتپه نرسیدهاست.»
ربیعی بعد راجع به نداشتن گاز در آشپزخانهها و سوخت برای خودروها و سایر مشکلات و نیازمندیهای لجستیکی صحبت نموده و اضافه کرد: «به علت تیراندازی، من در پست فرماندهی نیروی هوایی زندانی بودم و الآن هم با وضع بسیار بدی و به حالت خزیده توانستم خود را از ساختمان پشت فرماندهی به هلیکوپتر برسانم و در این جلسه شرکت کنم، چون دائماً از پشتبامهای اطراف تیراندازی میکنند. حالا هم هر چه زودتر باید برگردم به پست فرماندهی و باید در آنجا باشم.»
«دیشب از ژاندارمری کشور به من اطلاع دادند که تعدادی از پرسنل شهربانی پس از تخلیه کلانتریهای مربوطه با وضع بسیار بدی در حالت فرار به سربازخانه ونک – مرکز آموزش افسری ژاندارمری – پناه بردهاند. افسران نگهبان کسب تکلیف میکردند که چه بکنند، بالاخره دستور دادم تا در یک آسایشگاهی به آنها جا بدهند، ولی ورود پاسبانان شهربانی با بیترتیبی[بینظمی] به سربازخانه ونک، سبب ایجاد وحشت و بینظمی در سربازخانه گردیده و نتیجه بسیار نامطلوبی داشتهاست، به طوری که عدهای از سربازان ژاندارمری شبانه از دیوار سربازخانه پریده و فرار نمودهاند.
همچنین دیشب از اداره وظیفه عمومی تلفنی اطلاع دادند که جمعیت زیادی در مقابل اداره جمع شده و شعار میدهند، و تعداد نگهبانان برای جلوگیری از تجاوز احتمالی آنها به اداره وظیفه عمومی به هیچوجه کافی نیستند، و برای تقویت مأمورین نگهبانی از فرمانداری نظامی کمک خواستهاند، ولی سپهبد رحیمی جواب داده که فرمانداری نظامی عده احتیاط ندارد که به کمک آنها بفرستد، وقتی به تیمسار بدرهای مراجعه کردم، ایشان هم همین جواب را به من دادند.»
سپهبد محققی سپس اضافه نمود: «ستاد ژاندارمری کشور، چند روز است که در محاصره مخالفین میباشد و ما مجبور هستیم که با لباس شخصی به ستاد رفت و آمد بکنیم. اطراف سربازخانه شاهپور را هم مخالفین محاصره کردهاند، به طوری که ۴۸ ساعت است که مأمورین نتوانستهاند از آنجا غذا برای گروهان قرارگاه و سربازان نگهبان به ستاد ژاندارمری در میدان ۲۴ اسفند بیاورند.»
...
در این موقع، سپهبد خواجه نوری رئیس اداره سوم ستاد بزرگ ارتشتاران اظهار داشت:
«دربارهٔ شهربانی کشور، برابر گزارش رسیده به مرکز فرماندهی، تعداد زیادی از کلانتریها را مخالفین اشغال کردهاند و اسلحه و مهمات و بیسیمهای شهربانی به دست آنان افتادهاست.»
وی اضافه نمود: «چون از بعد از نصف شب دیشب تلفنهای ستاد نیروی زمینی جواب نمیدادند، و گزارشات نوبهای قسمتها هم به موقع به مرکز فرماندهی ستاد نرسیده، من اطلاعاتی بیش از آنچه که تیمساران گفتند ندارم تا به عرض برسانم.»
...
سرلشکر پرویز امینی افشار رئیس اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران اظهار نمود:
«نکاتی که میتوانم به اظهارات فرماندهان اضافه کنم، این است که برابر آخرین خبری که در موقع آمدن به شورا به اداره دوم رسید، مخالفین مرکز پلیس را در میدان سپه به آتش کشیدند.
برابر گزارش ضداطلاعات، دیشب سربازان در بعضی از سربازخانهها از جمله سربازخانه قصر از دیوار پریده و فرار میکردند، و وضع داخلی یگانها از لحاظ انضباط بسیار بد و وضعیت هرج و مرج در آنها حکمفرما است. در اطراف غالب سربازخانهها اخلالگران اجتماع کرده و مشغول تظاهرات هستند، و در سربازخانه عشرتآباد با مأمورین استحفاظی درگیر شدهاند.»
...
[حین نشست و] در جریان مذاکرات شورای فرماندهان اطلاع دادند که نخستوزیر میخواهد با من صحبت کند، ولی مذاکره تلفنی از اتاق شورا با تلفن مستقیم نخستوزیر (خط شبکه مخصوص نخستوزیری) مقدور نبود، و میبایستی برای صحبت از جلسه خارج شده از دفترم با ایشان صحبت میکردم. چون قبل از تشکیل شورا با هم صحبت و قرار گذاشته بودیم که بعد از پایان جلسه به نخستوزیری بروم، به رئیس دفترم گفتم اطلاع بدهید که شورای فرماندهان هنوز تمام نشده، به محض پایان جلسه صحبت خواهم کرد، ولی آقای بختیار مجدداً پیغام داد که کار فوری دارد و حتماً میخواهد صحبت کند، بنابراین از ارتشبد شفقت وزیر جنگ خواهش کردم جلسه را اداره کند و برای صحبت با نخستوزیر به دفترم رفتم. آقای بختیار میخواست که به نخستوزیری بروم. گفتم سپهبد رحیمی را که میخواستید فرستادم. اظهار کرد: بلی، اینجاست. گفتم: ایشان هم فرماندار نظامی است و هم رئیس شهربانی کشور، به طوری که اطلاع دارید کلیه یگانهای موجود نیروی زمینی در تهران در اختیار فرمانداری نظامی است، هر دستوری دارید به ایشان بدهید تا اجرا کند. موضوع مهم، مشکلات نیروهای مسلح میباشد که با فرماندهان مشغول بررسی آنها هستیم، تا ببینیم چه میشود کرد؟ چیزی هم به خاتمه شورا نمانده و فکر نمیکنم زیاد طول بکشد. به محض اتمام جلسه به نخستوزیری خواهم آمد.
...
پس از مراجعت به اتاق شورا سپهبد حاتم جانشین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران چنین اظهار کرد:
«به طوری که تیمساران ملاحظه میکنید با توجه به آخرین وضعیت خصوصی یگانها که فرماندهان نیرو تشریح کردند به عللی که همه میدانیم، ارتش در موقعیت خاصی قرار گرفتهاست که نیروها بنا به اظهار فرماندهانشان قادر به انجام عملی نمیباشند. از طرف دیگر اعلیحضرت تشریف بردهاند و بنا به اظهار نخستوزیر مراجعت نمیکنند.
ماههاست که امور کشور تعطیل است. [آیتالله] خمینی خواهان جمهوری اسلامی است. تمام ملت ایران هم عملاً در این مدت نشان دادهاند که پشتیبان ایشان هستند. آقای بختیار هم با توجه به اظهاراتش در مجلسین و حتی اظهارات دیروز در مجلس سنا، و همچنین مصاحبههایش میخواهد جمهوری اعلان کند ولی طرفداری در بین مردم ندارد. آنچه که به نظر میرسد اختلاف در این است که اعلام جمهوری در کشور به وسیله کی و چگونه صورت بگیرد. در کشور ترکیه از این موارد پیش آمده که بین احزاب اختلاف شدید ایجاد شده که در نتیجه امور کشور به حال وقفه درآمده، ارتش خود را کنارکشیده و اعلام نمودهاست که در سیاست دخالت نمیکند و از ملت پشتیبانی مینماید.
پیشنهاد من این است که در این مناقشه سیاسی هم ارتش خود را کنار کشیده و مداخله ننماید.»
...
اظهارات و پیشنهاد سپهبد حاتم با توجه به اوضاع بحرانی آن روز کشور و نیروهای مسلح شاهنشاهی و توضیحات فرماندهان نیرو و رؤسا دربارهٔ حوادث و وقایع نیروها و امکانات آنها مورد استقبال و تأیید فرماندهان و رؤسای سازمانهای نیروهای مسلح و ادارات که در جلسه حضور داشتند، قرار گرفت.
در این موقع لازم دیدم اوامر اعلیحضرت را به تیمساران یادآوری کنم. اظهار کردم: به طوری که چند روز قبل که غالب تیمساران حضور داشتند بیان نمودم، اعلیحضرت علاوه بر دستور جلوگیری از خونریزی که همیشه بر آن تأکید مینمودند، در جلسهای با حضور نخستوزیر و فرماندهان نیروهای سهگانه، پشتیبانی ارتش از دولت قانونی را امر فرمودهاند و علاوه بر این دو نکته، در یکی از جلسات شرفیابی «حفظ تمامیت و وحدت ارتش شاهنشاهی» را نیز تأکید کرده و اضافه نمودند که در این مورد به وزیر جنگ هم اوامری فرمودهاند. ارتشبد شفقت وزیر جنگ اظهارات مرا تأیید نمود.
...
سپهبد حاتم اظهار کرد: «قطعاً منظور اعلیحضرت در مورد پشتیبانی ارتش از دولت تا موقعی بوده که نخستوزیر پشتیبان قانون اساسی باشد، نه خواهان جمهوری. حالا که آقای بختیار مانند مخالفین میخواهد جمهوری اعلام کند، بنابراین ارتش دیگر وظیفه ندارد از ایشان پشتیبانی کند».
وی سپس اضافه نمود: «از طرف دیگر به طوری که فرماندهان اظهار میکنند در وضعیت فعلی ارتش عملاً قادر به پشتیبانی نمیباشند، و خیلی دیر شدهاست. ادامه وضعیت ارتش به این صورت هم نتیجهای جز ادامه خونریزی بیهوده ندارد، به همین دلیل است که پیشنهاد کردم ارتش بیطرفی خود را اعلان نماید.
باید ما به ملت بپیوندیم و اعلان همبستگی کنیم تا به این برادرکشی خاتمه داده شود، چون دیگر شاه به مملکت برنمیگردد و ما باید برای بقاء ارتش و نگهداری آن تلاش کنیم.»
...
سپهبد فیروزمند معاون ستاد بزرگ ارتشتاران اظهار نمود: «من هم به منظور جلوگیری از خونریزی بیهوده با پیشنهاد سپهبد حاتم موافقم ولی با توجه به خواسته اکثریت پرسنل نیروهای مسلح عقیده دارم که لازم است با ملت ایران همبستگی اعلام شود.»
سپهبد معصومی نائینی معاون پارلمانی وزارت جنگ، پس از تشریح وضع بحرانی کشور و احساسات مردم اظهار داشت: «اعلیحضرت از کشور خارج شدهاند، آنچه روشن است این است که مراجعتی هم در بین نیست. ملت ایران مدتها است یکپارچه نشان دادهاند که طرفدار و خواستار [آیتالله] خمینی هستند و کسی طرفدار دولت آقای بختیار نمیباشد. مملکت دارد از بین میرود. آقای بختیار هم در این مدت عملاً نشان داده که در مقابل اراده ملت ایران قادر به عملی نیست، بنابراین من هم عقیده دارم که برای جلوگیری از خونریزی و خاتمه دادن به این وضعیت ناگوار اعلان همبستگی شود.»
سپهبد خلعتبری معاون اطلاعاتی فرمانده نیروی زمینی شاهنشاهی ضمن تأیید پیشنهاد سپهبد حاتم اظهار کرد:
«به طوری که گفته شد آقای بختیار هم در تمام این مدت تلاش کردهاست که جمهوری اعلان کند. همه میدانیم که ایشان به هیچوجه طرفداری بین مردم و پرسنل نیروهای مسلح ندارد. به همین جهت من هم عقیده دارم که با ملت اعلان همبستگی شود.»
سپهبد حسین جهانبانی معاون پرسنلی فرمانده نیروی زمینی شاهنشاهی، ضمن موافقت با پیشنهاد سپهبد فیروزمند اضافه نمود: «بیش از یک ماه است که بارها ما در نیروی زمینی گفتیم باید همبستگی اعلام کنیم ولی توجه نکردند.»
ارتشبد جعفر شفقت وزیر جنگ، ضمن موافقت با پیشنهاد سپهبد حاتم اظهار کرد:
«باید ارتش را حفظ و از متلاشی شدن آن جلوگیری کنیم.» ارتشبد حسین فردوست رئیس دفتر ویژه اطلاعات پس از تأیید پیشنهاد سپهبد حاتم اضافه نمود:
«به نظر من هم دیر شدهاست.»
...
قرهباغی اضافه میکند:
پس از صحبت و اظهار نظر چند نفر دیگر از تیمساران که عدهای از آنها طرفدار اعلان «بیطرفی» و تعدادی دیگر موافق اعلام «همبستگی» بودند، اظهار کردم: حالا که با توجه به اظهارات فرماندهان نیرو و وضعیت نیروهای مسلح و امکانات آنها پیشنهاد سپهبد حاتم مورد توجه تیمساران قرار گرفته و به منظور جلوگیری از خونریزی و حفظ تمامیت ارتش عدهای طرفدار اعلان بیطرفی و تعدادی دیگر خواهان اعلان همبستگی هستند، دو نکته را یادآوری میکنم:
اولاً به طوری که تیمساران اطلاع دارید برابر قوانین و مقررات، ارتش حق دخالت در سیاست را ندارد. ثانیاً با توجه به اوامر اعلیحضرت در مورد حفظ وحدت و تمامیت ارتش بهتر است که وحدت نظر باشد. تیمساران هر نظری دارید بیان کنید تا بحث شود، بلکه شورا به اتفاق آراء تصمیم بگیرد.
...
پس از اظهارنظر و بحث، سپهبد حاتم اظهار نمود:
«تیمساران به قدر کافی اظهارنظر کردند، اگر تیمسار ریاست ستاد اجازه میدهید رأی گرفته شود.» رأی گرفته شد. «بیطرفی ارتش» به اتفاق آراء مورد تصویب فرماندهان و رؤسای ادارات و سازمانهای نظامی قرار گرفت.
بعد از قرائت مجدد صورتجلسه و توافق نظر در متن اعلامیه ارتش به شرح زیر، فرماندهان و رؤسا آن را تأیید و امضا نمودند:
...
«اعلامیه ارتش: ارتش ایران وظیفه دفاع از استقلال و تمامیت کشور عزیز ایران را داشته و تاکنون در آشوبهای داخلی سعی نمودهاست با پشتیبانی از دولتهای قانونی این وظیفه را به نحو احسن انجام دهد. با توجه به تحولات اخیر کشور، شورای عالی ارتش در ساعت ۳۰/۱۰ روز ۲۲بهمن ۱۳۵۷تشکیل و به اتفاق تصمیم گرفته شد که برای جلوگیری از هرج و مرج و خونریزی بیشتر، بیطرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام کند و به یگانهای نظامی دستور داده شد که به پادگانهای خود مراجعت نمایند. ارتش ایران همیشه پشتیبان ملت شریف و نجیب و میهنپرست ایران بوده و خواهد بود و از خواستههای ملت شریف ایران با تمام قدرت پشتیبانی مینماید.»
این نامه در بعد از ظهر روز ۲۲ بهمن از رادیو قرائت شد.
نشست مسؤولین عالی رتبه نظامی رژیم پیشین، صبح ۲۲ بهمن سال ۵۷، در ستاد بزرگ ارتش (در چهارراه قصر واقع در میانهی جادهی قدیم شمیران/ خیابان شریعتی) برگزار شده بود. ساعت یک بعد از ظهر همان روز، رادیو تهران متنی را با عنوان «اعلامیه ارتش» پخش کرد و اشاره نمود ۲۷ امیر ارتش شامل ۳ ارتشبد، ۲۰ سپهبد و ۴ سرلشکر، آنرا امضا کردهاند.
نمونهای که روزهای بعد منتشر شد نشان میداد صورت جلسه آن نشست روی یک کاغذ بدون مارک نوشته و امضا شده و در آن به جای «ارتش شاهنشاهی»، نوشته شده «ارتش ایران» که کمی غریب مینمود.
نکته دیگر که ایجاد سؤال میکرد و با رویههای معمول در ارتش جور درنمیآمد، این بود که در امضاهای آخر، تقدم درجه آنچنان که باید، رعایت نشده بود. در ابتدای فهرست افراد امضاکننده از ارتشبد شروع و به سرلشکر ختم میشود اما آخر سر، درجهها مخلوط شده و نام تعدادی سپهبد بعد از نام تعدادی سرلشکر آمدهاست. آیا آن افسران با اما و اگر امضا کرده و یا در آن جلسه شرکت نداشتهاند؟ گفته میشود «امضای چند نفر از امرا امضای همیشگیشان نیست». آیا به عمد امضای دیگری کردهاند یا کسی به جای آنان امضا کرده؟ اینها بر من معلوم نیست.
امضای ارتشبد جعفر شفقت هم خط خطی است. ممکن است چون وزیر دولت دکتر بختیار بوده، اول امضا کرده و بعد آن را خط زدهاست، شاید هم امضایش اینگونه بود. نمیدانم. البته نظر امثال «هوشنگ نهاوندی» که گویا «امضای تیمسار بدرهای و چند نفر دیگر را بعداً از نامهها و مدارک دیگر برداشته و زیر صورتمجلس گذاشته و کپی کردند»، اثبات پذیر نیست.
نمونه سند در کتابخانه مجلس، نگهداری میشود. اینکه آیا همان است که در نشست سران ارتش امضا شده یا نه، بیرون از صلاحیت من است.