۴ بهمن سال ۱۳۶۴، در مَقر رادیو صدای فدایی در روستای گاپیلون در کردستان عراق، واقعه دردناک و غمانگیزی رخ داد. کسانیکه قاتلین زندانیان سیاسی، تشنهِ خونشان بودند، خود، یگدیگر را زیر آتش گرفتند.
زمانیکه از آن صحبت میشود، جناح عباس توکل- حسین زهری (بهرام)، از یک طرف و جناح مصطفی مدنی- حماد شیبانی از سوی دیگر، بر زمینه ضربات پلیسی بر تشکیلات داخل و کشمکشهای قدرت میان خود، دست به صفآرایی در برابر یکدیگر زده بودند.
گفته میشود در پیامد شکلگیری این دستهبندی ارتجاعی، واقعه گاپیلون، به سازمان چریکهای فدایی خلق ایران – اقلیت، تحمیل شدهاست.
من صلاحیت ورود به این داستان را ندارم. «اسناد کمیسیون تحقیق و بررسی... در مورد ۴ بهمن» را سازمان مزبور منتشر کردهاست.
در آن واقعه پُر مَکر و ننگ که حلقههای مفقوده بسیار دارد، افراد زیر جان باختند: سعادت محمدی (هادی)،کیکاووس درودی (عباس کامیارانی، عباس پرولتر)، سید فریدون بدرود (کاوه)، حسین محمدزاده (حسن)، مسعود محمدی (اسکندر).
ــــــــــــــــــــــــــــــ
واقعه ۴ بهمن سال ۶۴، زخمهای ناپیدایی هم، در روح و روان دیگران باقی گذاشت. جمال (...) و فؤاد (...)، از پیشمرگان فدایی در گاپیلون و گلاله، از پیوستن به دو جناح عامل درگیری خودداری نموده، سر به کوه و بیابان گذاشتند و در شمال عراق، با حمله عناصر مسلح حزب دموکرات کردستان عراق، به خاک و خون غلطیدند.
نوید (...)، اهل یاسوج و اردشیر (...) هم، صف خود را از هر دو جناح عامل درگیری جدا کرده، و در مناطق کوهستانی شمال آن کشور، گیر افراد مسلح حزب دموکرات کردستان عراق افتادند و آنها را به رژیم تحویل دادند. بعداً هر دو در سنندج تیرباران شدند. حسن لر، از پیشمرگان فدایی، هم راه خود را جدا کرد. او ابتدا به «یه که تی»، جلال طالبانی و سپس، به کومله پیوست و در تاثر واقعه و بیمهریهایی که دید، با شلیک گلوله، به زندگی خود خاتمه داد. انور (...) و مصطفی (...) هم، در منطقهای کوهستانی در کردستان عراق، مورد حمله افراد مسلح ناشناس قرار گرفته، جان باختند.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
تکهتکه شدن سازمان فدایی و وقایعی چون فاجعه گاپیلون، بسیار دردناک بود. اگر بر لبان نیوشا فرهی غنچه لبخند پژمرده شد به فجایعی چون گاپیلون هم مربوط است. خودسوزی وی در مقابل ساختمان فدرال لُس آنجلس در سال ۱۳۶۶، فقط اعتراض به سخنرانی سیدعلی خامنهای نبود. جان باختن مبارز فدایی مریم (فرشته بوزچلو) که در عراق خودکشی کرد نیز بی ارتباط با فاجعه گاپیلون نیست. همچنین خودکشی حسین جامعی از فعالین اولیه سازمان فدایی، عنصر تأثیرگذار در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در انگلستان که سال ۲۰۰۲، خود را در آن کشور حلق آویز کرد. کامران فرمانده، نیز پس از چندین سال تحمل شرایط دشوار زندگی در ترکیه، تحت شرایط روحی تخریب شدهای، ۱۸ نوامبر ۲۰۰۲، از طریق استفاده از مواد سمی خود را کشت. خلیل رحمتی (کاک خلیل) از فعالین سابق که از سال ۶۴، زیر فشار مناسبات حاکم، از سازمانش فاصله گرفته بود، بعدها (سال ۸۴)، خودسوزی کرد. گفته میشود مرگ وی نیز به «تفنگکِشی و برادرکُشی» در «روستای گاپیلون» مربوط است که رفقا و برادران دیروز، به چشمهای هم خیره شده و به روی یکدیگر اسلحه کشیدند.