از دار دنیا یک زن حلال داشتیم، آن را هم آقای خمینی حرام کرد!
همنشین بهار
بازرگان: باید اجازه نطق و نوشتن به موافق و مخالف داده شود، همه افراد ملت در اظهار عقیده و در انتخاب نماینده خود آزاد باشند.
هاشمیرفسنجانی: وقتتان تمام است.
بازرگان: یک دقیقه وقت میخواهم.
هاشمیرفسنجانی: خوب. یک دقیقه وقت میدهم.
رشیدیان : مرگ بر پدر منافق. تو خبیثی. واقعا خبیثی
یکی از نمایندگان: مرگ بر بازرگان. مرگ بر بازرگان...
هاشمی: یکدقیقهتان تمام شد.بساست. یکدقیقهتان تمام شد.
بازرگان و توطئه نهم آمریکا
مهندس بازرگان ۳۰ دی ۱۳۷۳، جان سپرد و، عمله استبداد را از دست خودش راحت کرد.
به یاد او که میگفت:
در برابر هر تیری که استبداد بر سینه ملت میزند و هر گرزی که به سرها میکوبد، سینه ها فراخ تر و سرها بلند تر میشود،
همو که با حیات پربار شریفانه اش همه مدعیان را به دیدار خویشتن واداشت، همو که در بیدادگاه رژیم شاه، مصدق را مظهر آزادی خواهی و پاکدامنی معرفی نمود و زمانی که رئیس دادگاه از به اصطلاح قیام ۲۸ مرداد دم زد، با شجاعت تمام آنرا قیام فواحش نامید، و فریاد زد:
اللهم العن من قتل دکتر سید حسین فاطمی (لعنت خدا بر قاتلین دکتر فاطمی) ــ در سالگرد درگذشت او اصل وصیتنامهاش را اینجا میگذارم.
***
مهندس بازرگان در حالیکه با عمر بن سعد مقایسه میشد و به او گوشه میزدند:
از گندم ری نخواهی خورد، در حالیکه با حیات خفیف خائنانه تفسیر و نوازش میشد و نورالدین کیانوری هم ادعا میکرد:
فعال شدن بازرگان و دوستانش در ارتباط مستقیم با توطئه نهم آمریکا است،
در حالیکه از سوی امثال مشکینی و ناطق نوری، و نیز قداره بندان دیروز، تهمت باران میشد و موش مرده و کرم و بیحیا و پررو و حقهباز و فکلی مست فرنگ و جنایتکار و لاشخور و مشاطهگر اجانب و فاسد و بیشعور و احمق و آمریکایی خائن ـــ لقب میگرفت ــ وقتی داس قدرت با شتاب، هرآنچه را مخالف و حتی ممتنع میدید درو کرد و امثال رفسنجانی به صراحت گفتند:
اگراین انقلاب روزی نیاز به خفقان پیدا کرد خفقان پیش میآوریم ــ
فریاد کشید:
مردم باید همهچیز را بدانند. وقتی مردم راضی نباشند حکومت به چه دردی میخورد؟ ! در کجای تاریخ ملتی و دولتی و آیین حقی توانسته است روی اسلحه دوام بیاورد...؟...
بهتر است من این عمامه را بر سر بازرگان بگذارم.
مهندس بازرگان گرچه در کنار آثار ارزشمندی چون ذره بی انتها، ترمودینامیک، بینهایت کوچکها، خاطرات زندان و زمستان تهران و دود بخاریها،... نوشته های نه چندان دقیقی چون علمیبودن مارکسیسم هم دارد، گرچه با هنر چندان میانه ای نداشت و حتی یکبار به زنده یاد احمد عاشور پور خواننده، آهنگساز و ترانهسرای شهیر گیلانی پیغامی با این مضمون داد:
در شأن شما مطربی نیست، حیف است روی سن ادا در میآوری!
گرچه رابطهی علم و دین را زیاد ار حد به رُخ میکشید و توجه نداشت بهلحاظ متدولوژیک، منظومههای دینی و دنیای رازآلودش، با علم جدید و دنیای راززدایی شده، آبشان در یک جوی نمیرود...
گرچه بزرگترین اشتباه او در دوران نخست وزیری این بود که پیش نویس نخست قانون اساسی را به رای عمومی نگذاشت و پافشاری کرد که مجلس خبرگان تشکیل شود و به همین خاطر موقعیت روحانیون را در ساختار قانون اساسی تحکیم کرد،
گرچه جُدا از عشق به آزادی، از دغدغه دینی هم که امروز خیلی ها دماغ در نمیآورند برخوردار بود،
بازرگان اهل سازش نیست، اگر بود با خود ما میساخت.
او اهل سازش نیست، اگر بود با خود ما میساخت.،
به دلیل اینکه با مردم صاف و صریح بود و ریگی در کفش نداشت که چیزی را پنهان کند و بازی در بیآورد، به دلیل بردباری و رواداری و ایستادگی اش بر اصول و اینکه به قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ اعتراض نمود، در خاطره مردم ما زندهاست.
او شهامت تیغ کشیدن بر آراء خودش را هم داشت و در پایان عمر وقتی به دستگاه فرعونی حاکم اشاره نمود، به همه، با صراحت حالی کرد دین نباید پایش را در کفش دولت کند.
راه طی شده بازرگان تا جدایی دین از حکومت پیش میرود. همانطور که آقای فرج سرکوهی هم یادآور شدهاند:
در مقاله ای با عنوان مرز میان دین و سیاست که برخی آراء مطرح شده در آن در کتاب آخرت و خدا، هدف بعثت انبیاء، نیز آمدهاست، استخراج هر نوع الگوی مدیریت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه را از متون و مبانی دینی نفی و با محدود کردن کارکرد دین به تنظیم رابطه فردی اخلاقی و معنوی انسان و خالق، بر ضرورت جدایی دین از حکومت تاکید کرد.
بازرگان بعد از فتوای هولناک آیهالله خمینی گفت:
شگفتا کار این آئین به جائی رسیدهاست که مدعیان پیروی از آن امامان نه تنها نتوانستهاند پس از گذشت ۱۰ سال از انقلاب، در زندانهائی که دانشگاهش مینامند، تأثیری بر خیل عظیم اسیران خود که شمار آنان در تاریخ اسلام و ایران بیسابقه است، بگذارند بلکه مجبور شدهاند کسانی را که از عقیده خود برنگشتهاند، روانه دیار عدم نمایند. گرچه در سایه سانسور حاکم بر جامعه رسانههای داخلی، طبق معمول اشارهای به آنچه در زندانها گذشته است نکردهاند ولی ناله و ندای داغدیدگانی که جگرگوشههای خود را از دست دادهاند سینه به سینه در سطح جامعه پخش گشته و رادیوهای خارجی آنرا نقل کردهاند. اگر این اعدامها مطابق شرع و قانون اساسی انجام گشته چرا در سکوت و بیخبری و در پشت درهای بسته اجرا شدهاست؟ چرا خانوادههای اعدام شدگان تهدید شدهاند که مبادا گریه کنند، سیاه بپوشند و یا مجلس ختم تشکیل دهند؟ بگذریم از این که اهانت و زخم زبان به مادران و پدران داغدیده و تبریک گفتن به آنان به عنوان این که لکه ننگی را از دامان خانواده شما پاک کردهایم، با هیچ معیار اسلامیو انسانی قابل توجیه نیست...کتاب انقلاب ایران در دو حرکت،صفحه ۱۳۴
در جلسه ای که برای نخست وزیری اتمام حجت کردم و از آاقایان خواستم موافقت و مخالفت خودشان را اعلام کنند سکوت و قبولی و اصرار آقایان روحانی شورای انقلاب و امام در برابر شرایط و اتمام حجت من باعث تعجبم شد و انتظار آنرا نداشتم.
بعد ها معلوم شد آقای خامنه ای ( رئیس جمهور) در یکی از مصاحبههای خود در دهه فجر اظهار کردهاند که شخص دیگری را نداشتیم و خودمان هم آن موقع نمیتوانستیم.
دوستان و من غافل از این بودیم که بعد ها چه معامله خواهند کرد و مرا بطور موقت برای جلب اعتماد مردم ایران و خارج و اعتبار انقلاب به عنوان نردبان قدرت در آنجا میگذارند و راه و برنامه های خودشان را گام به گام دنبال خواهند کرد.
این افراد پس از برکناری، برای آنکه ارتباطی با دولت نداشته و در ضمن، قادر به تامین معاش باشند، با مدیریت مهدی بازرگان شرکتی تشکیل دادند و به اختصار نام آن را یاد (یازدهاستاد دانشگاه) نهادند. شرکت یاد به خانواده زندانیان (صرفنظر از اعتقاد زندانی) کمک میکرد.
سال ۵۳ از یکی از زندانیان که در رابطه با گروههای مارکسیستی دستگیر شده بود شنیدم که مهندس بازرگان بارها با خانواده او تماس گرفته و مشکلات مادیشان را حل کردهاست.
زندانی مزبور میگفت:
وصیتنامه مورخ ۷/۱۰/۱۳۷۳- در خانه نارون
بسم الله الرحمن الرحیم
کُلُّ مَنْ عَلَیْها فَانٍ. وَیَبْقی وَجْهُ رَبِکَ ذُوالْجَلالِ وَ الاِکْرامِ.
وصیتنامه بنده گنهکار بیمقدار، محتاج عفو و رحمت پروردگار و درخواست کننده دعای بندگان مؤمن و مهربان، مهدی بازرگان، به همسر عزیز خود، فرزندان دلبند با همسران گرامیآنها، نوادگان نازنین و به همه خویشاوندان با مهر و صفا، به دوستان ارجمند و به آشنایان و اهل لطف.
با اقرار به وحدانیت و ربوبیت خالق و با درود بر همه پیامبران علیالخصوص خاتم آنها محمد مصطفی صلیالله علیه و آله و سلم و بر اهل بیت طهارت و امامت.
(۱)
اولین و مهمترین آرزو و توصیهام به خانواده و خویشان و دوستان این است که رفتن من برایشان عبرت بوده، به زندگی همیشگی خیلی بزرگتریکه در پیش دارند- بیشتر از دوروزه دنیای گذران- بیندیشند و تدارک ببینند.
زندگی بیمرگ و انتها که خبرش را فرستادگان خدا داده، ما را برحذر از آتش و عذاب و امیدوار به رستگاری و رضوانش کردهاند، به فرض که کسی یقین به وقوع آن نداشته باشد، دلیل قطعی هم به دروغ بودن و عدم آن ندارد. حال که بنا به خبرها و هشدارهای شخصی چون محمد مصطفی(ص) و کتابی چون قرآن، شدت و مدت عذاب چنان وحشتناک و غیرقابل تحمل است که احتمال وقوعش را هر قدر کم و کوچک بگیریم، مصلحت و منفعت ما ایجاب مینماید که با توجه به عظمت واقعه و بینهایت بودن مصیبت، آن را به حساب بیاوریم و راه احتیاط هم که شده باشد در پیش گیریم.
وصیت من این است که نه آخرت و قیامت را نفی و فراموش کنید و نه روزی رسان و آفریننده خودتان را که برای جهان غیر او صاحب و گردانندهای قابل تصور نبوده، اگر خودمان و جهان، دروغ و خیال نباشیم، او هم دروغ و خیال نمیتواند باشد.
اینک که دنیا و زندگی در مجموعه و متوسط، ناخشنودی و ناراحتی و زیانکاری است و جریان تاریخ بشریت در جهت افزایش گرفتاریها و سختیها یا توسعه ظلم و فشارهاست، باید سعی کنیم در عوض، آخرتمان در اثر تحمل و تلاش و با صبر و مرحمت، آباد و خشنود کننده باشد.
(۲)
دومین توصیه (خصوصیام) به همسر و فرزندان و کسان، مهربانی و گذشت و خدمتگزاری در حق یکدیگر است. مخصوصاً نسبت به مادرها و پدرها، پس از آن برادر خواهرها، زن و شوهرها و بالاخره دیگر خویشاوندان و صله رحم.
(۳)
توصیه سوم قبول عذر تقصیرها و قصورهایم در حق خانواده و کسان و دوستان و هموطنان. از همگی حلالیّت میطلبم و تقاضای بخشش و دعای خیر دارم، و رساندن این تقاضا به کسانی که در مجلس فاتحه حضور نداشته، آن را نشنیده باشند یا آگاه نشده باشند. هر بدی و نقصان و زیان که به کسی و به کسانی رسانده باشم و به هر گونه و اندازه و ارتباط که باشد، چه فردی و شخصی و چه اجتماعی و عمومیو سیاسی، تقاضایم این است که حلالم نمایید.
(۴)
کفن و دفن و ترحیم
... وَ ما تَدْری نَفْسٌ ماذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْری نَفْسٌ بِاَی اَرْضٍ تَمُوتُ...
برای محل دفن قبری را زیر سر نگذاردهام که زحمت بازماندگان کمتر باشد. و محل خاصی را هم در نظر ندارم ولی اگر امکان داشته و خالی از دردسر و اشکال باشد بدم نمیآید در مقبره بیات در جوار مرقد حضرت معصومه سلام الله علیها و در کنار پدر و مادر و عدهای از برادر خواهرها و عمو و عموزادگان باشد که احتمال سر خاک آمدن و از خدا طلب مغفرت خواستن برای همه به خاک سپردگان بیشتر باشد.
برای کفن خلعتی سابقاً از سفر حج آورده و در چمدان عنابیرنگ گذارده بودم که پس از نقل مکان به نارون نمیدانم چه شدهاست.
برای مجالس ترحیم و تذکر اگر چه بیشتر جنبه تشریفاتی و تکلف پیدا کرده و جزو آداب و حسابهای سیاسی و گروهی شده، دردی از دنیا و آخرت مردگان و زندگان دوا نمیکند ولی با احتمال اینکه برای افرادی، مختصر عبرت از مرگ و خشیت از خدا و آخرت حاصل شود و حلالیت و آمرزشی نصیب میت گردد ایراد به برگزاری آن از محل ثلث خودم ندارم خصوصاً اگر همراه با اطعام مساکین و غذای دسته جمعی بدون تعیّن و تشریفات برای بازماندگان و دوستان نزدیک باشد. بیشتر از توصیف و تمجید شخص از دنیا رفته به تذکر قیامت و توجه به آخرت پرداخته شود، توصیههای (۱) و (۲) و (۳) نیز بد نیست که در مجلس ترحیم خوانده شود.
***
ــ از مهندس بازرگان کتابی به زبان آلمانی ترجمه شده که عنوانش این است:
Und Jesus ist sein Prophet. Der Koran und die Christen
عیسی رسول الله - قرآن و مسیحیان
جزوه بازگشت به قرآن که در سال ۱۳۶۷ خورشیدی منتشر شده، به کتاب مزبور شباهت دارد.
ــ عنوان مقاله اشاره به طنز مهندس بازرگان است. زمانی که آیهالله خمینی جبهه ملی را مرتد اعلام کرد او گفت: ما از دار دنیا یک زن حلال داشتیم، آن را هم آقای خمینی حرام کرد!
ــ ... وَ ما تَدْری نَفْسٌ ماذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْری نَفْسٌ بِاَی اَرْضٍ تَمُوتُ...
ترجمه آیه ۳۴ سوره لقمان که مهندس بازرگان در وصیتنامه اش به کار برده این است:
هیچکس نمیداند فردا چه خواهد کرد و کی و کجا خواهد افتاد...
کس نمیداند کدامین روز میآید، کس نمیداند کدامین روز میمیرد...
همنشین بهار
منبع:پژواک ایران