شعر «مارتین نیمولر»
وقتی مرا گرفتند، صدای احدی در نیآمد.
همنشین بهار
در آغاز نازی ها سراغ کمونیست ها را گرفتند تا با خود ببرند و سر به نیست کنند.
من سکوت کردم و لام تا کام حرف نزدم چون کمونیست نبودم.
بعد (از کمونیستها) در نخ اتحادیه های کارگری رفتند اما من چون در شمار آنان نبودم سکوت کردم.
یهودی ها را که هدف گرفتند بازهم واکنشی نشان ندادم چون یهودی نبودم.
تا اینکه آمدند خودم را دستگیر کنند...
حالا هیچ کس نبود تا صدایی به اعتراض برآرد.
شعر اول سراغ کمونیستها آمدند... از برتولد برشت نیست.
درآغاز یادآور شوم که شعر مارتین نیمولر را نباید بیخود و بی جهت به برتولد برشت Bertolt Brecht که خودش کمونیست بود، نسبت داد. توجه کنیم که راوی شعر میگوید:
زمانی که نازی ها کمونیست ها را بردند، من سکوت کردم، چون کمونیست نبودم.
***
مارتین نیمولر در ۱۴ ژانویه ۱۸۹۲ در آلمان به دنیا آمد، در ۱۸ سالگی وارد نیروی دریایی کشورش شد و چند سال بعد فرماندهی یک زیردریایی را در جنگ اول جهانی بعهده گرفت.
بعد از جنگ، به فعالان سیاسی متمایل به حزب نازی (حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان)، ان اس دیای پیNSDAP پیوست و همراه با فاشیستهای دست راستی آلمان، در سرکوب نیروهای مترقی که تحت تأثیر بلشویکها بودند، شرکت داشت.
منظورم از فاشیستهای دست راستی آلمان، گروه ارتجاعی و شبه نظامی فری کورپز Freikorps است که امثال روزا لوگزامبورگ و کارل لیبکِنِشت را ربودند و کشتند.
مارتین نیمولر اگرچه بعدها به دلائل مذهبی مثل دستگیری پروتستانها و دخالت بیش از حد هیتلر در کار کلیسا، با دولت درافتاد و به جرم سوءاستفاده از منبر و محراب (abusing the pulpit )، توسط گشتاپو زندانی شد و گرچه به دستور شخص هیتلر، از اردوگاه کار اجباری زاکسنهاوزن Sachsenhausenبه کمپ مخوف داخائو Dachauمنتقل گشت و رنجها دید اما، در آغاز از هیتلر جانبداری میکرد و به نفع او داد سخن میداد.
وقتی هیتلر میخش را کوبید، در سراسر آلمان، بگیر و ببند راه افتاد.
سال ۱۹۳۷ شتر در خانه مارتین نیمولر هم خوابید! و او را دستگیر کردند.
ابتدا قرار بود سر به نیست شود اما، با شفاعت مقامات مذهبی و امثال جورج بل George Bell (bishop) که استدلال میکرد آنچه گشتاپو فعالیت مضره مینامد، صرفا وظیفه مذهبی مارتین نیمولر بوده و وی پیش تر جانب هیتلر و حزب نازی را گرفته است ــ پیشنهاد گوبلز Joseph Goebbels برای تیرباران نیمولر، خنثی شد و او با توجه به خدمات گذشته اش در نیروی دریایی آلمان و احتمال توبه، بر خلاف دوست نزدیکش دیتریش بنهوفر Dietrich Bonhoeffer زنده ماند.
دیتریش بنهوفر میگفت درست است که گرایش عمده مقامات کلیسا پشتیبانی از رژیم نازی است اما دین و استبداد آبشان در یک جوی نمیرود. او را در حالیکه شجاعانه لبخند میزد و نیایش میکرد، برهنه به محل اعدام بردند و با سیمهای نازک، حلق آویز نمودند.
مارتین نیمولر تا سال ۱۹۴۵ (که متفقین زندانهای هیتلر را باز کردند) زندانی بود.
هشت سال زندان بود. در دورانی که حبس میکشید یکی از پسرانش در جنگ کشته شد و دومی را هم (که در جبهه شرق شرکت داشت)، ارتش سرخ دستگیر کرد. دخترش هم از دیفتری درگذشت.
وقتی از زندان بیرون آمد زیر پایش نشستند تا در یک مصاحبه بگوید مخالفتش با هیتلر دلائل سیاسی نداشته و تنها به خاطر چون و چرا در کار کلیسا بودهاست. او گفت که خواهان خدمت و بازگشت به نیروی دریایی بوده اما، مقامات کشوری و لشکری موافقت نکردهاند...
بعد از این مصاحبه بلوا بپا شد. روزنامه ها و به ویژه دیلی اکسپرس و Daily Express (1945) و دیلی تلگراف Daily Telegraph که پیشتر وی را سمبل مقاومت در برابر نژادپرستی هیتلر معرفی کرده بودند، به وی توپیدند و سابقه اش در نیروی دریایی، غرق کردن تاجران انگلیسی و، نامه نگاری به هیتلر را عَلم کردند و نوشتند مارتین نیمولر در ۱۹۲۴ هوادار سرسخت نازیها بودهاست...خائن است، نفوذی هیتلر است، مزدور است...
. Nazi press held him up as a model… for his service in
***
در واقع او از سال ۱۹۳۳ از نازی ها بریده بود. او بارها به دیدار خویشتن رفت و خودش را زیر سئوال برد.
نمیتوانم جواب خدا را بدهم که از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۷ که در آلمان زور و ظلمت حاکم بود، کجا بودم و چه میکردم. از سال ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۵ زندان بودم...اما از سال ۱۹۳۳ تا سال ۱۹۳۷، که صدها نفر به بند کشیده و کشته شدند و خیلی ها را سوزاندند، چی؟
بشر دارد کجا میرود؟ آیا همه ما خُل و چل شده ایم؟
مارتین نیمولر بعد از جنگ در پوشش فعالیتهای مذهبی و امور مربوط به کلیسا به اینجا و انجا سفر کرد و شرایط دردناک کمپ داخائو، پرتاب کردن کمونیست های زندانی از بلندی به قصد کشتن و آزار دادن یهودیان را برای همه شرح داد.
میگفت درسهای گذشته را فراموش نکنیم. ما در جنایات حزب به اصطلاح ملی سوسیالیست کارگران آلمان (حزب نازی)، و کشتار بیگناهان مقصریم، همه ما برای هیتلر کف زدیم و هورا کشیدیم. مار در آستین خودمان بود و از آنجا سرکشید و نیش زد...
تا میآمدیم به خطرات اختناق اشاره کنیم داد و هوار راه میافتاد که امنیت ملی را زیر پا میگذاریم و بلندگوی دشمنان آلمان شده ایم و طرفدار کسانی هستیم که «قرارداد ورسای» را در سال ۱۹۱۹ به آلمان تحمیل کردند. برای بیگانگان خوراک تهیه میکنیم...
درآغاز هیتلر اینگونه نبود، ما بادش کردیم و جار زدیم او یک اعجوبه است، نابغه است، یک چیز دیگر است، نباشد همه چیز به هم میریزد، ما بودیم که ساعتها برایش کف زدیم و گفته هایش را همسنگ کلام پطرس و یوحنا گرفتیم.
آیا کرور کرور مردم آلمان به او رأی ندادند؟ اگر هیتلر دیکتاتور شد و حتی کشیش ها را به کمپ هولناک داخائو فرستاد و تیرباران کرد، تقصیر ما است....ما مقصریم و از ماست که برماست...
ما چیزهایی را پذیرفتیم که ۵ سال پیشترش ابدا نمیپذیرفتیم و حتی یک سال پیشتر زیر بارش نمیرفتیم و در مخیله امان هم نمیگنجید که هیتلر عوض میشود و به روی ما تیغ میکشد.
او و حزبش شب و روز از وظیفه ملت دم زدند و از حق ملت کلمه ای نگفتند. ما مقصریم چون به بی حرمتی نسبت به خودمان خو کردیم...
میلتون مایر نویسنده کتاب They Thought They Were Free نیز همین را گفته است:
"You have accepted things you would not have accepted five years ago, a year ago, things your father...could never have imagined."
مارتین نیمولز به شوروی آنزمان هم رفت و در بازگشت گفت:
وقت و بیوقت به جنگ سرد و مسابفه تسلیحانی دولتهای بزرگ بند میکرد. در واکنش به بمباران هیروشیما و ناکازاکی توسط امریکا، به «ترومن» Harry S. Truman که وی را قاتل بزرگ لقب داده بود، به سختی میتاخت.
وقتی در ملاقات با فیزیکدان آلمانی، اوتو هان Otto Hahn ــ که با بمباران اورانیوم بوسیله نوترون، عنصر باریوم Barium را بدست آورده بود ــ شنید:
سلاح اتمی میتواند از پس نابودی حیات به معنی واقعی کلمه، برآید و کره زمین را به تمامی، نیست و نابود و کُن فیکون کند ــ
شوکه شد. از آن پس آرام و قرار نداشت و دائم میپرسید بشر دارد به کجا میرود؟ آیا همه ما خُل و چل شده ایم؟
در سال ۱۹۶۱ با ماشین تصادف کرد و همسرش «ال سه» Else کشته شد اما، اجلش سر نرسید و دهسال بعد در سن هفتاد و نه سالگی با سیبل فون سل Sybil von Sell ازدواج نمود.
مارتین نیمولر دیکتاتور پذیری را به تصویر میکشد.
برای جلوگیری از جنگ به هر دری میزد. جایزه صلح لنین Lenin Peace Prize را در سال ۱۹۶۷ و جایزه Grand Cross of Merit را در سال ۱۹۷۱ به همین خاطر گرفت.
به ویتنام شمالی هم رفت و با هوشی مین 胡志明 ملاقات نمود و دربازگشت وی را ستود و گفت:
هوشی مین برخلاف تصور، فناتیک نیست. گرچه خیلی گوشش به این و آن بدهکار نیست اما، شخصیت استواری دارد.
***
آفتاب مارتین نیمولر لب بام رسید و وی در سال ۱۹۸۴درگذشت.
بیش از تلاشهای حقوق بشری و صلح طلبانه مارتین نیمولر، آنچه وی را بر سر زبان ها انداخته گفتار شعرگونه ای است که بگیر و ببند حکومتهای زورگو و نیز، دیکتاتور پذیری و بی تفاوتی آدمی را به تصویر میکشد.
...First they Came for
ترجمه و اصل شعر مارتین نیمولر را با راهنمایی دوستی، چندین سال پیش تنظیم و منتشر کردم.
این شعر که متاسفانه دستکاری شده و هرکس هرجور میلش کشیده، کم و زیاد کرده، در زبان اصلی این است:
Als die Nazis die Kommunisten holten,
habe ich geschwiegen; ich war ja kein Kommunist..
Als sie die Gewerkschafter holten,
habe ich geschwiegen; ich war ja kein Gewerkschafter.
Als sie die Juden holten,
habe ich geschwiegen; ich war ja kein Jude.
Als sie mich holten, gab es keinen mehr, der protestieren konnte.
در مورد شعر مارتین نیمولر، حرف و حدیث بسیار است و همانگونه که گفتم بارها و بارها در آن دست بردهاند.
دیمتری اشمیت Dietmar Schmidt و جیمز بنتلی James Bentley که بیوگرافی مارتین نیمولر را نوشته اند، به شعر مزبور هیچ اشاره ای نکردهاند که عجیب مینماید. طبق گفته همسر دوم مارتین نیمولر خانم سیبل فون سل Sybil von Sell ، تاریخ شعر به سال ۱۹۴۶ برمی گردد که گویا در جمع دانشجویان یکی از نیمولر میپرسد اوضاع و احوال زندان چطور بود و چه اتفاقاتی افتاد؟ و در پاسخ، نیمولر آن شعر را میخواند.
First they came for the Communists, but I was not a Communist so I said nothing. Then came the trade unionists but I was not a trade unionist. And then the came for the Jews but I was not a Jew - so I did little. Then when they came for me there was no one who could stand up for me.
قابل ذکر است که داستان پرسش دانشجویان و پاسخ نیمولر با شعر، بعد از درگذشت او عنوان شده و در نوشته های وی و، بخصوص در کتابی که خودش در باره زندگی اش نوشته
Mit Selbstzeugnissen und Bilddokumenten یا Eine Biographie (Radius-Bücher)
یا در مصاحبه اش با Klaus Figge و Henning Röhl اثری از آن نیست.
از ظاهر داستان چنین برمی آید که گویا همسر دوم نیمولر در آن جمع دانشجویی حضور داشته که نقل قول میکند اما سال ۱۹۴۶ وی کودک بوده و همسر نخست نیمولر «ال سه» Else یا فرد دیگری هم، چنین ادعایی نکردهاست.
البته یک مورخ آمریکایی هارولد مارکوس Harold Marcuse که در مورد نازیسم مقالات تخصصی دارد، تأکید میکند که شعر مورد بحث (که البته دستکاری اش کردهاند) در سال ۱۹۴۶ (یعنی بعد از زندان) سروده شدهاست.
میلتون مایر Milton Mayer شعر مارتین نیمولر را سال ۱۹۵۵ در کتاب:
They Thought They Were Free (Chicago: Univ. of Chicago Press, 1955, 1966), p. 168
چاپ کرد. (البته با کمی تغئیر)
فعالین اجتماعی شعر نیمولر را در آمریکا منتشر کردند و همان موقع هم گفته شد اصل شعر در دسترس نیست و نیمولر خودش روایتهای گوناگونی ارایه دادهاست...
اینکه برخلاف اعتقادات اولیه مارتین نیمولر وی با کمونیست ها و یهودیان همدردی میکند، از ثمرات زندان و درک حضور دیگران است.
سال ۱۹۵۶ مارتین نیمولر در نامه ای به دکتر آلفرد وینر تأثیرات زندان را در خودش یادآور شد و گفت:
من ابتدا یهودستیز بودم و به صلیب کشیده شدن مسیح را هم زیر سر آنان میدیدم اما، آنان نیز قربانی ستم هیتلر بودند و این واقعیت را نباید با پرده تعصب و جهل پوشاند.
نیمولر گرچه به آزار یهودیان توسط نازی ها اشاره نموده و آنرا محکوم کردهاست اما، یهودیان را در صدر شعرش ننشانده و ابندا از دستگیری کمونست ها حرف زدهاست.
ضمنا بستن مطبوعات و مدرسه ها و، دستگیری سوسیالیستها، سوسیال دموکراتها، کاتولیکها و یا همجنسگرایان و...را دیگران به شعر او چسباندهاند.
با اضافه کردن سوسیالیست ها و دیگران به شعر مورد بحث، آسمان به زمین نمیآید، خیلی هم خوب است اما، به شرطی که دستکاری های خودمان را پای نیمولر نگذاریم و عادت کنیم مستند حرف بزنیم.
از شعر مارتین نیمولر چندین و چند فیلم کوتاه ساخته شده و هرکسی به فراخور خود آنرا تور زده و تغئیر دادهاست!
موزه هولوکاست در واشنگنتن دی سی، شعر مارتین نیمولر را دستکاری کردهاست.
موزه هولوکاست در ایالات متحده، The Holocaust Museum in Washington DC شعر مارتین نیمولر را انتشار داده و از آن تابلو ساخته، اما در اصل شعر دست بردهاست. نه تنها کلمه Jews (یهودیان) را به اول شعر هل داده، همانند مجله تایم کلمه کمونیست ها را هم حذف کردهاست!
آقای الگور هم وقتی در سال ۱۹۹۲برای جمهوریخواهان شعر نیمولر را میخواند، عمداً اتحادیه های کارگری را قلم میگیرد !
برخلاف گفته پیتر نوویک Peter Novick نویسنده کتاب The Holocaust in American Life شعر مارتین نیمولر با دستگیری کمونیستها (ونه یهودیان)، آغاز میشود...
Richard John Neuhaus در مقاله قبل و بعد از ۱۱ سپتامبر September 11-Before and After که نوامبر سال ۲۰۰۱ در سایت First Things درج شده، به گفتگویی با نیمولر اشاره دارد که وی گفته ترتیب درست آن شعر یادم نیست، ولی ترجیح میدهم کلمات کمونیستها، اتحادیه های کارگری، یهودیان و...، پشت سرهم بیآید.
شعر مارتین نیمولر در جلد چهارم کتاب ارزشمند نه زیستن نه مرگ، صفحه ۲۲۷، (و خیلی جاهای دیگر) درج شده که مطابق با اصل نیست و همان روایت موزه هولوکاست است.
در ۱۴ اکتبر سال ۱۹۶۵ افرادی چون Henry Schoellkopf Reuss و Howard Samuels آنچنان که سران کمپانیهای یهودی میخواستند، روایت دلخواه خودشان را از شعر مارتین نیمولر در کنگره آمریکا ارائه دادند و ضمن افزودن هجوم هیتلر به کاتولیکها (که اصلاً در شعر نیمولر نبود)، باز کلمه Jews (یهودیان) را به اول شعر پرتاب کردند و اینجا و آنجا نوشتند:
The exact text of what Martin Niemoller said,
and which appears in the Congressional Record,
October 14, 1968, page 31636
When Hitler attacked the Jews I was not a Jew, therefore I was not concerned.
And when Hitler attacked the Catholics,
I was not a Catholic, and therefore, I was not concerned.
And when Hitler attacked the unions and the industrialists,
I was not a member of the unions and I was not concerned.
Then Hitler attacked me and the Protestant church —
and there was nobody left to be concerned.”
نمونه های زیر مطابق با اصل شعر مارتین نیمولر نیست.
شعر مارتین نیمولر به عربی
ﺟﺎؤوا أوﻻ ﻗﺎﺻﺪﻳﻦ اﻟﻘﻀﺎء ﻋﻠﻰ اﻟﻴﻬﻮد
وﻟﻢ أﻗﻞ ﺷﻴﺌﺎ ﻷﻧﻲ ﻟﻢ أآﻦ ﻣﻦ اﻟﻴﻬﻮد.
ﺛﻢ ﺟﺎؤوا ﻗﺎﺻﺪﻳﻦ اﻟﻘﻀﺎء ﻋﻠﻰ اﻟﺸﻴﻮﻋﻴﻴﻦ
وﻟﻢ أﻗﻞ ﺷﻴﺌﺎ ﻷﻧﻲ ﻟﻢ أآﻦﺷﻴﻮﻋﻴﺎ.
ﺛﻢ ﺟﺎؤوا ﻗﺎﺻﺪﻳﻦ اﻟﻘﻀﺎء ﻋﻠﻰ اﻟﻨﻘﺎﺑﻴﻴﻦ
وﻟﻢ أﻗﻞ ﺷﻴﺌﺎ ﻷﻧﻲ ﻟﻢ أآﻦﻧﻘﺎﺑﻴﺎ.
ﺛﻢ ﺟﺎؤوا ﻗﺎﺻﺪﻳﻦ اﻟﻘﻀﺎء ﻋﻠﻲ
ﻓﻠﻢ ﻳﺒﻖ أﺣﺪ ﻟﻴﻘﻮل ﺷﻴﺌﺎ ﻋﻨﻲ.
شعر مارتین نیمولر به اسپانیایی
Cuando los nazis vinieron a buscar a los comunistas,
guardé silencio,
porque yo no era comunista,
Cuando encarcelaron a los socialdemócratas,
guardé silencio,
porque yo no era socialdemócrata,
Cuando vinieron a buscar a los sindicalistas,
no protesté,
porque yo no era sindicalista,
Cuando vinieron a buscar a los judíos,
no protesté,
porque yo no era judío,
Cuando vinieron a buscarme,
no había nadie más que pudiera protestar.
شعر مارتین نیمولر به فرانسوی
Quand ils sont venus chercher les communistes,
Je n’ai rien dit,
Je n’étais pas communiste.
Quand ils sont venus chercher les syndicalistes,
Je n’ai rien dit,
Je n’étais pas syndicaliste.
Quand ils sont venus chercher les juifs,
Je n’ai pas protesté,
Je n’étais pas juif.
Quand ils sont venus chercher les catholiques,
Je n’ai pas protesté,
Je n’étais pas catholique.
Puis ils sont venus me chercher,
Et il ne restait personne pour protester
شعر مارتین نیمولر به روسی (با این توضیح که در همه نمونه ها، دستکاری شدهاست)
"В Германии они сначала пришли за коммунистами, но я не сказал ничего, потому что не был коммунистом. Потом они пришли за евреями, но я промолчал, так как не был евреем...
Потом они пришли за членами профсоюза, но я не был членом профсоюза и не сказал ничего. Потом пришли за католиками, но я, будучи протестантом, не сказал ничего. А когда они пришли за мной — за меня уже некому было заступиться".
==========
…Сначала они пришли за евреями.
Я молчал — я не был евреем.
Затем они пришли за коммунистами.
Я молчал — я не был коммунистом.
Затем они пришли за профсоюзными работниками.
Я молчал — я не был профсоюзным работником.
Затем они пришли за мной.
Не осталось никого, кто мог бы помочь мне.
Пастор Мартин Нимеллер,
узник нацистских концлагерей
منابع
William L. Shirer, The Rise and Fall the Third Reich (Simon and
Christian History , “ Dietrich Bonhoeffer,” Issue 32 (Vol. X, No.4), p.20 .
A Testament to Freedom: The Essential Writings of Dietrich Bonhoeffer (1990)
Dietrich Bonhoeffer / Letters And Papers From Prison , (first English translation 1953) from Widerstand und Ergebung: Briefe und Aufzeichnungen aus der Haft
نامه ها و مقالان زندان
Martin Niemöller, statement at a press conference in
دیمتری اشمیت Dietmar Schmidt جیمز بنتلی و James Bentley بیوگرافی مارتین نیمولر نوشته
Mit Selbstzeugnissen und Bilddokumenten یا Eine Biographie (Radius-Bücher )
مصاحبه مارتین نیمولر با
Klaus Figge و Henning Röhl
Harold Marcuse . Legacies of
شعر مارتین نیمولر به چکامه کودکانه یا بزرگانه The Hangman (جلاد)، اثر Maurice Ogden شباهت دارد و از مضمون واحدی حرف میزند.
دژخیمی به میان مردم میآید و جلوی چشم همه، چوبه دارش را برپا میکند. دژخیم مردم را یکی یکی به بالای دار میفرستد. هرکس به دیگری مینگرد و واکنشی صورت نمیگیرد....همه (جز راوی قصه) حلق آویز میشوند. دژخیم راوی را مخاطب قرار میدهد و میگوید:
چوبه دار را نه من، آن جماعت ساکت برپاکردند...
"...I did no more than you let me do."
شعر دژخیم (جلاد) The Hangman by Maurice Ogden
http://homepage.mac.com/steveklein/hangman.html
همنشین بهار
منبع:پژواک ایران