ندایی در درونم مرا به ثبت یادمانها وامیدارد. اینکه مصلحت نیست و آسیب میبینم، اهمیتی ندارد. از قید نام و ننگ رستهام. نه چیزی دارم که کسی بخواهد با گرفتنش تهدیدم کند و نه چیزی میخواهم که با دادنش تطمیع شوم. نه مبارز و مجاهدم و نه ادعای روشنگری و روشنفکری دارم. ثبت اینگونه اسناد را هرچند با مرارت همراه است، ضروری میدانم. نیّت من، ثبت «امر واقع» برای مبارزه با فراموشی است، موضعگیری له یا علیه جریان و فردی نیست. همنشین بهار
گفت و شنود با دکتر کریم قصیم (۵) بیداری بزرگ میآید و آفتابِ حقیقت میدَمد
با آقای دکتر قصیم پیشتر در مورد مکتب فرانکفورت، ارنست بلوخ، هانا آرنت و مانس اشپربر... صحبت کرده و از ایشان بسیار آموختهام. همچنین چند گفت و شنود (در مورد مجاهدین، شورای ملی مقاومت و...) داشتهایم.
در این گفتوشنود (۵)، آقای قصیم ضمن اشاره به استعفای خودشان(و آقای محمدرضا روحانی) از شورای ملی مقاومت، وقایع غمانگیزی را تعریف میکنند و اینکه مضمون آن استعفا، نهیب وجدان و غلیه شرمندگی بر حوصله و صبر بود....
...
چگونه میشود کسانی را که همیشه لب تیغ بودند اما وفادار ماندند و راز شخصیتی و ساختار جان و وجودشان وفاداری (وفاداری به ایران و آزادی) است، وصل به دشمن جلوه داد؟ آیا مترجم ارجمند کتاب Let History Judge (کتاب مددوف)، فکر نکردند «در دادگاه تاریخ»، سکوت در برابر بی مروتی هیچ توجیهی ندارد؟ بی اختیار بیاد امضای زشت رومن رولان در محکومیت آندره ژید میافتم و کلوخ انداختن شبلی به منصور حلاج مّد نظرم میآید.
پس هر کسی سنگی میانداخت. شبلی گِلی انداخت. حسین بن منصور آهی کرد. گفتند: «از این همه سنگ چرا هیچ آه نکردی؟ از گِلی آه کردن چه سرّ است؟ گفت: «از آن که آنها نمیدانند، معذورند. از او سختم میآید که میداند که: نمیباید انداخت.
پوزش می خواهم. ضمن یکی از پرسشهایم از آقای دکتر قصیم، به جای هگل (نویسنده کتاب پدیده شناسی روح)، نام «کانت» را بردهام.
متن استعفانامه محمدرضا روحانی و کریم قصیم
از شورای ملی مقاومت
آنچه در این ویدئو (و فایل صوتی) میشنوید متن استعفانامه مزبور است که ۱۵ خرداد سال ۹۲ منتشر شد (متن اولیه استعفاء) ، همچنین متن ثانویه، تحت عنوان «استعفای ما آزمایش آنهاست» که دوشنبه، ۳ تیر ۱۳۹۲ انتشار یافت.