زنانی که شکست را شکست دادند (۸)   
 همنشین بهار
 صدیقه سامی نژاد (روحانگیز) نخستین هنرپیشه زن اولین فیلم ناطق ایرانی به نام دختر لُر، زاده شهرستان بَم بود. در نوجوانی ازدواج کرد و با همسرش به هندوستان رفت. چندی بعد عبدالحسین سپنتا در بمبئی اقدام به ساختن فیلم دختر لُر کرد و صدیقه برای نقش نخست فیلم گزیده شد. در آن روزگار که چادر و چاقچور همه جا حاکم بود! هیچ زنی قبول نمیکرد جلوی دوربین برود تا تصویرش بر پرده بیافتد اما صدیقه پذیرفت. دختر لُر بر اساس داستان عامیانه «جعفر و گلنار» شکل گرفت. یک دختر لُر (گلنار) در منطقهای تحت کنترل راهزنان مسلح به فرماندهی قلیخان در قهوهخانهای کار میکند و در آنجا با مامور دولت (جعفر)، آشنا میشود و میخواهد با او ازدواج کند. فیلم دختر لُر پس از مشکلات بسیار در آبان ۱۳۱۲ در مایاک و سپه، که دو سینمای معروف آن زمان تهران بودند، به نمایش درآمد و مورد استقبال تماشاگران سینمای آن روزگار قرار گرفت. صدیقه در فیلم شیرین و فرهاد نیز بازی کرد اما با سختیهای زیادی (که کمترینش جدایی و تنهایی بود) روبرو شد. آشنا و فامیل او را طرد کردند... همسرش هم او را رها کرد و پیوندهای بعدی نیز ازجمله با نصرتالله محتشم، به سرانجام نرسید. سال ۱۳۴۹ هنگامی که صدیقه برای فیلم مستند «سینمای ایران؛ از مشروطه تا سپنتا» در مقابل دوربین نشست، بر مصائبی که در زندگی بر او گذشته بود، به تلخی گریست. وی ۱۰ اردیبهشت ۷۶ از دنیا رفت.
صدیقه سامی نژاد (روحانگیز) نخستین هنرپیشه زن اولین فیلم ناطق ایرانی به نام دختر لُر، زاده شهرستان بَم بود. در نوجوانی ازدواج کرد و با همسرش به هندوستان رفت. چندی بعد عبدالحسین سپنتا در بمبئی اقدام به ساختن فیلم دختر لُر کرد و صدیقه برای نقش نخست فیلم گزیده شد. در آن روزگار که چادر و چاقچور همه جا حاکم بود! هیچ زنی قبول نمیکرد جلوی دوربین برود تا تصویرش بر پرده بیافتد اما صدیقه پذیرفت. دختر لُر بر اساس داستان عامیانه «جعفر و گلنار» شکل گرفت. یک دختر لُر (گلنار) در منطقهای تحت کنترل راهزنان مسلح به فرماندهی قلیخان در قهوهخانهای کار میکند و در آنجا با مامور دولت (جعفر)، آشنا میشود و میخواهد با او ازدواج کند. فیلم دختر لُر پس از مشکلات بسیار در آبان ۱۳۱۲ در مایاک و سپه، که دو سینمای معروف آن زمان تهران بودند، به نمایش درآمد و مورد استقبال تماشاگران سینمای آن روزگار قرار گرفت. صدیقه در فیلم شیرین و فرهاد نیز بازی کرد اما با سختیهای زیادی (که کمترینش جدایی و تنهایی بود) روبرو شد. آشنا و فامیل او را طرد کردند... همسرش هم او را رها کرد و پیوندهای بعدی نیز ازجمله با نصرتالله محتشم، به سرانجام نرسید. سال ۱۳۴۹ هنگامی که صدیقه برای فیلم مستند «سینمای ایران؛ از مشروطه تا سپنتا» در مقابل دوربین نشست، بر مصائبی که در زندگی بر او گذشته بود، به تلخی گریست. وی ۱۰ اردیبهشت ۷۶ از دنیا رفت. افسانه نجمآبادی (زاده ۱۳۲۵) نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه هاروارد در رشتهٔ مطالعات زنان و تاریخ (به ویژه مطالعات تاریخی در قرن نوزدهم میلادی در ایران) است. ایشان پس از تحصیلات ابتدایی و متوسطه، در دانشکده علوم دانشگاه تهران فیزیک خواند و در دانشگاه هاروارد ادامه داد. سپس، در رشته جامعهشناسی دانشگاه منچستر انگلیس دکترا گرفت و از پایاننامه خود با عنوان: «اصلاحات ارضی و تحولات اجتماعی در ایران» دفاع کرد. افسانه نجمآبادی در آثارش، مثل حکایت دختران قوچان و کتاب زنان سبیلو و مردان بدون ریش، جنسیت را مقولهٔ مهمی در تحلیل تاریخی بهشمار آوردهاست. ایشان در پروژهٔ دیجیتال «دنیای زنان در عصر قاجار» هم درگیر بوده و این پروژه را با همکاری گروه گستردهای شروع کرده که هنوز ادامه دارد. امیدوار است این پروژه بتواند حافظهٔ جمعی ما را در مورد دورهٔ قاجار تغییر بدهد، مثل اینکه در دورهٔ قاجار زنها همه بیسواد بودند که به نظر وی اشتباه است. میگوید وقتی به اواخر دوران قاجار مثلاً عصر ناصری میرسیم، همچنان که تغییر و تحولاتی در ارتباط با رفتوآمد با اروپا و عثمانی و هند و بسط ایدههای جدید در میان مردان جامعه ایجاد شدهاست، تحولاتی نیز در میان زنان جامعه به وجود میآید؛ شاهد رساله معروف «معایبالرجال» بیبیخانم استرآبادی هستیم.
افسانه نجمآبادی (زاده ۱۳۲۵) نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه هاروارد در رشتهٔ مطالعات زنان و تاریخ (به ویژه مطالعات تاریخی در قرن نوزدهم میلادی در ایران) است. ایشان پس از تحصیلات ابتدایی و متوسطه، در دانشکده علوم دانشگاه تهران فیزیک خواند و در دانشگاه هاروارد ادامه داد. سپس، در رشته جامعهشناسی دانشگاه منچستر انگلیس دکترا گرفت و از پایاننامه خود با عنوان: «اصلاحات ارضی و تحولات اجتماعی در ایران» دفاع کرد. افسانه نجمآبادی در آثارش، مثل حکایت دختران قوچان و کتاب زنان سبیلو و مردان بدون ریش، جنسیت را مقولهٔ مهمی در تحلیل تاریخی بهشمار آوردهاست. ایشان در پروژهٔ دیجیتال «دنیای زنان در عصر قاجار» هم درگیر بوده و این پروژه را با همکاری گروه گستردهای شروع کرده که هنوز ادامه دارد. امیدوار است این پروژه بتواند حافظهٔ جمعی ما را در مورد دورهٔ قاجار تغییر بدهد، مثل اینکه در دورهٔ قاجار زنها همه بیسواد بودند که به نظر وی اشتباه است. میگوید وقتی به اواخر دوران قاجار مثلاً عصر ناصری میرسیم، همچنان که تغییر و تحولاتی در ارتباط با رفتوآمد با اروپا و عثمانی و هند و بسط ایدههای جدید در میان مردان جامعه ایجاد شدهاست، تحولاتی نیز در میان زنان جامعه به وجود میآید؛ شاهد رساله معروف «معایبالرجال» بیبیخانم استرآبادی هستیم. مریم فیزوز (۱۲۹۲ - ۱۳۸۶)، نخستین زنی بود که عضو هیئت سیاسی یک حزب در ایران شد. پیشینه اشرافی، رفتار سنتشکنانه ، آشنایی با نخبگان فرهنگی و ادبی وقت، چهرهای متفاوت به او میداد بویژه که بعد از انقلاب سالها در سلول زندان و ۱۷ سال در حبس خانگی بسر برد. مریم فیروز، در رژیم پهلوی، از مخالفان رژیم سلطنتی و از فعالان حقوق زنان در ایران بود. او دختر شاهزاده عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نخستوزیر ایران در دوران احمدشاه، خواهر نصرت الدوله فیروز و همسر نورالدین کیانوری از رهبران حزب توده بود. مریم فیروز در مدرسه ژاندارک و دارالمعلمات تحصیل کرد. منزل او محفل شاعران، ادیبان و نویسندگان بود. نسبت اشرافی وی و اقدام جسورانهاش در پیوستن به جنبش تودهای با جنجال و سروصدای زیادی همراه شد. مریم فیروز نیز در پی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پس از چند سال زندگی مخفی، سال ۱۳۳۵ مجبور به ترک ایران شد و اردیبهشت ۱۳۵۸ بعد از ۲۶ سال غربت و تبعید، به ایران بازگشت و از همان سال تا زمان دستگیری در سال ۶۱، مسئول تشکیلات دمکراتیک زنان ایران و سردبیر مجله زنان بود. بعدها، در پی سرکوبی حزب توده، وی نیز به زندان افتاد (هفده بهمن ۱۳۶۱) او سخت شکنجه شد و همهٔ دوران ۹ سالهٔ زندانش را در سلول انفرادی و در سختترین شرایط گذراند. او افزون بر چند ترجمه و مقاله، کتابی بهنام چهرههای درخشان نگاشته که شرحی است از فداکاری و حمایت مردم عادی از افراد سیاسی تحت تعقیب حکومت. مریم فیروز زندگی خود را وقف آشنا کردن زنان به حقوقشان نمود. او به نسب قاجاری و اشرافی خود دست رّد زد و به تمام مزایای طبقاتی که داشت پشت کرد اما بعدها در تشکیلات، این نیت نیک در مقطعی تبدیل به اهرمی برعلیه دکتر مصدق شد. مریم فیروز، اواخر عمر در حبس خانگی بود و در آستانه ۹۵ سالگی درگذشت. پیشینه اشرافی، رفتار سنتشکنانه ، آشنایی با نخبگان فرهنگی و ادبی وقت، چهرهای متفاوت به مریم فیروز میداد بویژه که بعد از انقلاب سالها در سلول زندان تک و تنها بود و پس از آن هم ۱۷ سال در حبس خانگی بسر برد. او به نَسَب قاجاری و اشرافی خود پشت کرد اما نیات نیکش در مقطعی تبدیل به اهرمی برعلیه دکتر مصدق شد.
مریم فیزوز (۱۲۹۲ - ۱۳۸۶)، نخستین زنی بود که عضو هیئت سیاسی یک حزب در ایران شد. پیشینه اشرافی، رفتار سنتشکنانه ، آشنایی با نخبگان فرهنگی و ادبی وقت، چهرهای متفاوت به او میداد بویژه که بعد از انقلاب سالها در سلول زندان و ۱۷ سال در حبس خانگی بسر برد. مریم فیروز، در رژیم پهلوی، از مخالفان رژیم سلطنتی و از فعالان حقوق زنان در ایران بود. او دختر شاهزاده عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نخستوزیر ایران در دوران احمدشاه، خواهر نصرت الدوله فیروز و همسر نورالدین کیانوری از رهبران حزب توده بود. مریم فیروز در مدرسه ژاندارک و دارالمعلمات تحصیل کرد. منزل او محفل شاعران، ادیبان و نویسندگان بود. نسبت اشرافی وی و اقدام جسورانهاش در پیوستن به جنبش تودهای با جنجال و سروصدای زیادی همراه شد. مریم فیروز نیز در پی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پس از چند سال زندگی مخفی، سال ۱۳۳۵ مجبور به ترک ایران شد و اردیبهشت ۱۳۵۸ بعد از ۲۶ سال غربت و تبعید، به ایران بازگشت و از همان سال تا زمان دستگیری در سال ۶۱، مسئول تشکیلات دمکراتیک زنان ایران و سردبیر مجله زنان بود. بعدها، در پی سرکوبی حزب توده، وی نیز به زندان افتاد (هفده بهمن ۱۳۶۱) او سخت شکنجه شد و همهٔ دوران ۹ سالهٔ زندانش را در سلول انفرادی و در سختترین شرایط گذراند. او افزون بر چند ترجمه و مقاله، کتابی بهنام چهرههای درخشان نگاشته که شرحی است از فداکاری و حمایت مردم عادی از افراد سیاسی تحت تعقیب حکومت. مریم فیروز زندگی خود را وقف آشنا کردن زنان به حقوقشان نمود. او به نسب قاجاری و اشرافی خود دست رّد زد و به تمام مزایای طبقاتی که داشت پشت کرد اما بعدها در تشکیلات، این نیت نیک در مقطعی تبدیل به اهرمی برعلیه دکتر مصدق شد. مریم فیروز، اواخر عمر در حبس خانگی بود و در آستانه ۹۵ سالگی درگذشت. پیشینه اشرافی، رفتار سنتشکنانه ، آشنایی با نخبگان فرهنگی و ادبی وقت، چهرهای متفاوت به مریم فیروز میداد بویژه که بعد از انقلاب سالها در سلول زندان تک و تنها بود و پس از آن هم ۱۷ سال در حبس خانگی بسر برد. او به نَسَب قاجاری و اشرافی خود پشت کرد اما نیات نیکش در مقطعی تبدیل به اهرمی برعلیه دکتر مصدق شد. پردیس ثابتی زیستشناس و عالم ژنتیک
پردیس ثابتی زیستشناس و عالم ژنتیک شهناز آزاد (دختر میرزا حسن رشدیه)، یک سال بعد از انتشار زبان زنان در اصفهان، نامه بانوان چهارمین روزنامه زنانه را در تهران تأسیس کرد. گرچه «نامه بانوان» یکی از مهمترین اقدامات شهناز آزاد محسوب میشود، اما وی سابقه حضور در انجمنهای زنان از جمله انجمن بانوان و بانوئیان را نیز داشتهاست. این انجمن با تمرکز بر آزادی زنان و به خصوص رفع حجاب آغاز به کار کرد. دغدغه آزادی حجاب، وی و همسرش ابوالقاسم آزاد را بر آن داشت که «مجمع کشف حجاب» را در سال ۱۳۰۲ در تهران تأسیس کنند. اما از آن جا که نظر دولت هنوز بر آزادی حجاب نبود، ابوالقاسم آزاد به خاطر آن تبعید و زندانی شد. کار حرفهای شهناز آزاد در عرصهٔ روزنامهنگاری با نامهای برای بانوان آغاز شد. وی انتشار این نشریه را در سال ۱۲۹۹ ش. در حالی که تنها ۱۹ سال داشت، شروع کرد. زیر عنوان نامه بانوان در صفحهٔ اول آن نوشته شده بود: «این روزنامه برای بیداری و رستگاری زنان بیچاره و ستمکش ایران است». از شهناز آزاد در سالهای بعد از توقف انتشار نامه بانوان اطلاعاتی در دست نیست. وی در سال ۱۳۴۰، از دنیا رفت. «شهناز آزاد» (رشدیه) حجاب را ازجمله عوامل عقبماندگی زن ایرانی میدانست. او در نخستین شماره نامه زنان، در مقاله بسیار تندی نوشت: «چه چیز است که نمیگذارد و مانع میگردد از این که با دیده بینایی خود ببینیم، با گوش شنوای خود بشنویم و با پای سالم خود در شاهراه ترقی قدم زنیم؟ آن عبارت است از حجاب، موهومات و قیدهای کهنهپرستی.» بالای لوگوی نامه زنان نوشته شده بود: «زنان نخستین معلم مردان هستند.»
شهناز آزاد (دختر میرزا حسن رشدیه)، یک سال بعد از انتشار زبان زنان در اصفهان، نامه بانوان چهارمین روزنامه زنانه را در تهران تأسیس کرد. گرچه «نامه بانوان» یکی از مهمترین اقدامات شهناز آزاد محسوب میشود، اما وی سابقه حضور در انجمنهای زنان از جمله انجمن بانوان و بانوئیان را نیز داشتهاست. این انجمن با تمرکز بر آزادی زنان و به خصوص رفع حجاب آغاز به کار کرد. دغدغه آزادی حجاب، وی و همسرش ابوالقاسم آزاد را بر آن داشت که «مجمع کشف حجاب» را در سال ۱۳۰۲ در تهران تأسیس کنند. اما از آن جا که نظر دولت هنوز بر آزادی حجاب نبود، ابوالقاسم آزاد به خاطر آن تبعید و زندانی شد. کار حرفهای شهناز آزاد در عرصهٔ روزنامهنگاری با نامهای برای بانوان آغاز شد. وی انتشار این نشریه را در سال ۱۲۹۹ ش. در حالی که تنها ۱۹ سال داشت، شروع کرد. زیر عنوان نامه بانوان در صفحهٔ اول آن نوشته شده بود: «این روزنامه برای بیداری و رستگاری زنان بیچاره و ستمکش ایران است». از شهناز آزاد در سالهای بعد از توقف انتشار نامه بانوان اطلاعاتی در دست نیست. وی در سال ۱۳۴۰، از دنیا رفت. «شهناز آزاد» (رشدیه) حجاب را ازجمله عوامل عقبماندگی زن ایرانی میدانست. او در نخستین شماره نامه زنان، در مقاله بسیار تندی نوشت: «چه چیز است که نمیگذارد و مانع میگردد از این که با دیده بینایی خود ببینیم، با گوش شنوای خود بشنویم و با پای سالم خود در شاهراه ترقی قدم زنیم؟ آن عبارت است از حجاب، موهومات و قیدهای کهنهپرستی.» بالای لوگوی نامه زنان نوشته شده بود: «زنان نخستین معلم مردان هستند.» مهین اسکویی (مهین عباسی طاقانی)، کارگردان، مدرس تئاتر و مترجم آثار نمایشی، یکی از بنیانگذاران تئاتر آناهیتا بود. خاله او روحبخش و خواهرش پوران از خوانندگان قدیم زن ایران بودند. مهین اسکویی در ۱۶ سالگی به عنوان بازیگر در تئاتر فردوسی که زیر نظر عبدالحسین نوشین فعالیت میکرد، پا بر صحنه گذاشت. او ار نخستین زنان ایرانی بود که بر صحنه نمایش ظاهر شد. بهروایت جواد اعرابی، وی در گروه نوشین با بازیگرانی چون صادق شباویز، محمد علی جعفری، نصرت کریمی، عزتالله انتظامی، لُرتا، توران مهرزاد، حسین خیرخواه، حسن خاشع، محمد تقی کهنمویی و مصطفی اسکویی همکاری میکرد و در همان دوران با مصطفی اسکویی ازدواج کرد و پس از اجرای چند نمایش به همراه او به فرانسه و سپس به مسکو رفت و در دانشکده هنرهای تئاتری مسکو (لونا چارسکی) در رشته کارگردانی با درجه ممتاز فارغالتحصیل شد و سیستم استانیسلاوسکی را نیز در دانشکده مزبور آموزش دید و در این زمینه دیپلم افتخار گرفت. وی پس از شوروی به همراه همسرش مصطفی اسکویی در آلمان اقامت گزید و پس از بازگشت به ایران، با هم تئاتر آناهیتا را بنا گذاشتند. این زن فرهیخته و هنرمند، تمام وقت خودش را برای اتمام و تکمیل مجموعه آثار استانیسلاوسکی در ارتباط با بازیگری گذاشت و این آثار پس از سی سال تأسیس آناهیتا در سال ۱۳۶۸ منتشر شد. از آثار ترجمه شده توسط او علاوه بر سه جلد آموزش سیستم استانیسلاوسکی میتوان به نمایشهای در اعماق، ییلاقنشینها و فرزندان خورشید نوشته ماکسیم گورکی، سه خواهر، خرس وخواستگاری اثر چخوف، تاریکیهای سرکش اثر بوئرو، و فصلهایی از تاریخ تئاتر جهان اثر ماکولسکی اشاره کرد. نمایشهایی که مهین اسکویی به عنوان کارگردان و بازیگر در آنها حضور داشت عبارتند از: خانه عروسک (هنریک ایبسن)، روبهکها (لیلیان هلمن)، تانیا (آربوزف)، صاحبه مهمانخانه (گالدونی)، صاعقه (آستروفسکی)، خرس و خواستگاری، سه خواهر (چخوف)، در اعماق (ماکسیم گورکی). در آغاز تأسیس تلویزیون ثابت پاسال (شبکه ۲ سراسری فعلی) در سال ۱۳۳۷ نمایشهای زنده تلویزیونی توسط اسکوییها در آن اجرا شد. مهین در این نمایشها نیز به عنوان کارگردان و بازیگر حضور داشت. نمایشهایی مانند شبهای سپید (داستایفسکی)، گرگها و برهها (آستروفسکی)، اینس مندو، کلسکه زرین (مریمه)، غار سالامانگ (سروانتس)، پیچ خطرناک (سامرست موآم)، ابلیس (چخوف)، خانه عروسک (ایبسن) به عنوان کارگردان و بازیگر و در نمایشهای اتللو (درنقش امیلیا) و تراموایی به نام هوس (در نقش بلانش) تنها به عنوان بازیگر، از نمایشهای تلویزیونی بود که او در آن حضور داشت. تئاتر آناهیتا سال ۱۳۳۷ در یوسف آباد شروع به کار کرده بود. از آنجا که مهین اسکویی همانند همسرش مصطفی اسکویی تئاتر آناهیتا را که آندو بنیان نهادند بیاد میآورد اشاره کنم که تئاتر آناهیتا نقطه عطف تاریخ تئاتر ایران است و بوجود آمدن آناهیتا تا بدان حد مهم است که میتوان تاریخ تئاتر معاصر ایران را به دو دوره پیش و پس از آناهیتا تقسیم کرد، زندهیاد بیژن مفید، خالق «شهر قصه» گفته بود: «کسانی که در ایران با هنر تئاتر سر و کار دارند، همگی معتقدند که تا به حال هیچ تئاتری همانند تئاتر آناهیتا، با چنین زمینه درست و محکمی بوجود نیامده است.»
مهین اسکویی (مهین عباسی طاقانی)، کارگردان، مدرس تئاتر و مترجم آثار نمایشی، یکی از بنیانگذاران تئاتر آناهیتا بود. خاله او روحبخش و خواهرش پوران از خوانندگان قدیم زن ایران بودند. مهین اسکویی در ۱۶ سالگی به عنوان بازیگر در تئاتر فردوسی که زیر نظر عبدالحسین نوشین فعالیت میکرد، پا بر صحنه گذاشت. او ار نخستین زنان ایرانی بود که بر صحنه نمایش ظاهر شد. بهروایت جواد اعرابی، وی در گروه نوشین با بازیگرانی چون صادق شباویز، محمد علی جعفری، نصرت کریمی، عزتالله انتظامی، لُرتا، توران مهرزاد، حسین خیرخواه، حسن خاشع، محمد تقی کهنمویی و مصطفی اسکویی همکاری میکرد و در همان دوران با مصطفی اسکویی ازدواج کرد و پس از اجرای چند نمایش به همراه او به فرانسه و سپس به مسکو رفت و در دانشکده هنرهای تئاتری مسکو (لونا چارسکی) در رشته کارگردانی با درجه ممتاز فارغالتحصیل شد و سیستم استانیسلاوسکی را نیز در دانشکده مزبور آموزش دید و در این زمینه دیپلم افتخار گرفت. وی پس از شوروی به همراه همسرش مصطفی اسکویی در آلمان اقامت گزید و پس از بازگشت به ایران، با هم تئاتر آناهیتا را بنا گذاشتند. این زن فرهیخته و هنرمند، تمام وقت خودش را برای اتمام و تکمیل مجموعه آثار استانیسلاوسکی در ارتباط با بازیگری گذاشت و این آثار پس از سی سال تأسیس آناهیتا در سال ۱۳۶۸ منتشر شد. از آثار ترجمه شده توسط او علاوه بر سه جلد آموزش سیستم استانیسلاوسکی میتوان به نمایشهای در اعماق، ییلاقنشینها و فرزندان خورشید نوشته ماکسیم گورکی، سه خواهر، خرس وخواستگاری اثر چخوف، تاریکیهای سرکش اثر بوئرو، و فصلهایی از تاریخ تئاتر جهان اثر ماکولسکی اشاره کرد. نمایشهایی که مهین اسکویی به عنوان کارگردان و بازیگر در آنها حضور داشت عبارتند از: خانه عروسک (هنریک ایبسن)، روبهکها (لیلیان هلمن)، تانیا (آربوزف)، صاحبه مهمانخانه (گالدونی)، صاعقه (آستروفسکی)، خرس و خواستگاری، سه خواهر (چخوف)، در اعماق (ماکسیم گورکی). در آغاز تأسیس تلویزیون ثابت پاسال (شبکه ۲ سراسری فعلی) در سال ۱۳۳۷ نمایشهای زنده تلویزیونی توسط اسکوییها در آن اجرا شد. مهین در این نمایشها نیز به عنوان کارگردان و بازیگر حضور داشت. نمایشهایی مانند شبهای سپید (داستایفسکی)، گرگها و برهها (آستروفسکی)، اینس مندو، کلسکه زرین (مریمه)، غار سالامانگ (سروانتس)، پیچ خطرناک (سامرست موآم)، ابلیس (چخوف)، خانه عروسک (ایبسن) به عنوان کارگردان و بازیگر و در نمایشهای اتللو (درنقش امیلیا) و تراموایی به نام هوس (در نقش بلانش) تنها به عنوان بازیگر، از نمایشهای تلویزیونی بود که او در آن حضور داشت. تئاتر آناهیتا سال ۱۳۳۷ در یوسف آباد شروع به کار کرده بود. از آنجا که مهین اسکویی همانند همسرش مصطفی اسکویی تئاتر آناهیتا را که آندو بنیان نهادند بیاد میآورد اشاره کنم که تئاتر آناهیتا نقطه عطف تاریخ تئاتر ایران است و بوجود آمدن آناهیتا تا بدان حد مهم است که میتوان تاریخ تئاتر معاصر ایران را به دو دوره پیش و پس از آناهیتا تقسیم کرد، زندهیاد بیژن مفید، خالق «شهر قصه» گفته بود: «کسانی که در ایران با هنر تئاتر سر و کار دارند، همگی معتقدند که تا به حال هیچ تئاتری همانند تئاتر آناهیتا، با چنین زمینه درست و محکمی بوجود نیامده است.» 
 سال ۲۰۱۷ لاله حقوردی فیزیکدان و پژوهشگر ایرانی در انستیتوی هلمهولتز مونیخ، به دلیل مطالعه و کندوکاو در مکانیسم تقسیم وظایف سلولها و…[با سه پژوهشگر همتیم خود] برنده جایزه «شرودینگر» Erwin Schrödinger-Preis شد؛ این جایزه را آکادمی علوم اتریش برای دستاورد علمی در رشتههای ریاضیات و علوم طبیعی اهدا میکند. زمینه کار سترگ وی، بررسی و مشاهده رفتار تکسلولها برای ارائه تصویری کامل از روند تحول و رشد آنها بود.
سال ۲۰۱۷ لاله حقوردی فیزیکدان و پژوهشگر ایرانی در انستیتوی هلمهولتز مونیخ، به دلیل مطالعه و کندوکاو در مکانیسم تقسیم وظایف سلولها و…[با سه پژوهشگر همتیم خود] برنده جایزه «شرودینگر» Erwin Schrödinger-Preis شد؛ این جایزه را آکادمی علوم اتریش برای دستاورد علمی در رشتههای ریاضیات و علوم طبیعی اهدا میکند. زمینه کار سترگ وی، بررسی و مشاهده رفتار تکسلولها برای ارائه تصویری کامل از روند تحول و رشد آنها بود.پانویس
 
 منبع:پژواک ایران

