در تاریخ معاصر ایران، زنان دلیر و تاثیرگذار کم نیستند، کسانیکه تسلیم «جبر جو» نشده و با باور به خویش، شکست را شکست دادند. تلاش آنان در افزایش آگاهی عمومی، ترویج روشنگری و مقابله با واپسگرایی، تردید برنمیدارد. همچنین در سیاستورزی، طرحهای علمی، غبارزدایی از اسناد تاریخی، و پوستهشکنی در حوزه هنر، نقاشی، موسیقی، تئاتر، سینما و از این قبیل...
اینکه نگاه و دیدگاه شماری از آنها حرف و حدیث دارد یا با آنچه من و شما فکر میکنیم مطابق نیست، دلیل نمیشود که از آنان به نیکی یاد نشود.
...
زنان، نیمه نانوشته تاریخاند و راست میگوید دکتر غلامحسین مصاحب:
«پشت سر هر مرد بزرگ، زنی بزرگ ایستادهاست. اگر همسران مردان بزرگ و کوشا نبودند و زندگی خانوادگی آنها را امنیت نمیبخشیدند، هیچ گاه آنان نمیتوانستند با آسایش خاطر و خیال راحت به فعالیتهای سیاسی، علمی، اجتماعی و فرهنگی دست زنند.»
...
کسانیکه در این بحث از آنان اسم میبرم کم و بیش شناخته شده هستند، اما دیگرانی هم هستند که از آنان کسی یاد نمیکند اما در شمار شریفترین زنان میهن ما هستند، زنان مچاله شده و رنج دیدهای که قربانی تاریخ مذکر و فقر فرهنگی بوده، به اطاعت خودخواسته و ستم مضاعف، خو کردهاند.
باید در فصلی جداگانه از آنان سخن گفت.
...
در قسمت اول، و دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم و هفتم، و هشتم و نهم و دهم و یازدهم و دوازدهم[روی هر قسمت میتوان کلیک کرد] - بعد از اشاره به جمعیت نسوان وطنخواه، توضیح کوتاهی دادهام در مورد قره العین، زینب پاشا (ده باشی زینب)، مریم عمید، محترم اسکندری، شوشا عصار، ملکتاج فیروز (نَجمالسلطنه)، توبا آزموده، بیبی مریم بختیاری، صدیقه دولت آبادی، مادام زری لازاریان، لُرتا هایراپتیان تبریزی، فاطمه سیاح، راضیه شعبانی، شمس کسمایی، قدمخیر قلاوند، روشنک نوعدوست، سوسن تسلیمی، پوری سلطانی، شمس الملوک مصاحب، فرح دیبا، معصومه شادمانی، قمرالملوک وزیری، بَدریِ آتابای، توران میرهادی، فاخره صبا، فخرعظمی ارغون، مهشید امیرشاهی، طلعت بصاری، روشنک داریوش، زند دُخت شیرازی، آذر رهنما، تانیا آشوت هاروتونیان، ژانت آفاری، وارتو طریان، نورالهدی منگنه، فرخ رو پارسا، نه نه علی، صدیقه سامی نژاد (روحانگیز)، مریم فیروز، پردیس ثابتی، شهناز آزاد، مهین اسکویی، ایران دَروّدی، ژاله آموزگار، منیر فرمانفرمائیان، قمر آریان، سرور کسمایی، ویدا حاجبی، لیلی افشار، هنگامه (یاشار) مفید، صدیقه سادات رسولی (روشنک)، پوران بازرگان، نسرین معظمی گلپایگانی، نسرین خسروی، لیلیت تریان، هاجر تربیت، معصومه سیحون، پَری بَرکِشلی، مریم میرزاخانی، ژاله کاظمی، مولود عاطفی، پرستو فروهر، سیمین غانم، شکوه ریاضی، طلیعه کامران، ملکه برومند، فاطمه قاضیها و لیلا اسفندیاری.
منیر وکیلی (۱۳۰۱ – ۱۳۶۱) از خوانندگان اپرا در ایران بود. وی در تبریز متولد شد و موسیقی را در تهران نزد «لیلی بارا» (خواننده سابق اپرای وین و از مهاجران اروپای شرقی طی جنگ جهانی در ایران) فرا گرفت. منیر در پائیز سال ۱۳۲۸ به پاریس رفت تا درکنسرواتوار ملی موسیقی، به تحصیل موسیقی و آموختن آواز بخصوص ترانههای اپرا بپردازد. استاد آواز او «مادام لاپرت»، صدای منیر را «سوپرانو» Soprano تشخیص داد و از او خواست که خواندن به شیوه گذشته را کنار گذارد و تلاش کند تکنیک و رپرتوار سوپرانو را بیاموزد.
سوپرانو Soprano نام بازهای از صدا در موسیقی و گونهای از صدای بسیار زیر (متضاد بَم) زنانه در خوانندگی و اپرا است.
...
در مدت چهار سالی که منیر وکیلی در پاریس بود، در برنامههای هنری شرکت میکرد و هنر آواز خود را عرضه میداشت و مورد تشویق و تحسین بسیار قرار میگرفت. از جمله در ماه اوت ۱۹۵۱ در یک مسابقه آوازهای فولکلور در برلن جایزه اول را دریافت کرد. وی در سال ۱۳۳۲ پس از دریافت دیپلم آواز از کنسرواتوار ملی پاریس به ایران بازگشت و فعالیتهای هنری گسترده ایرا آغاز نمود. منیر در سال ۱۳۳۹ به آمریکا عازم شد و در کنسرواتوار نیوانگلند بوستون به تکمیل دانش موسیقی و فراگیری آوازهای اپرا و نقشهای اپرایی پرداخت.
در این کنسرواتوار استاد او «بوریس گلداوفسکی»، از اساتید بهنام و بسیار مشهور آن زمان بود. در مدتی که منیر وکیلی در بوستون بود در بسیاری از صحنههای اپرا به روی صحنه میآمد و مورد تحسین قرار میگرفت. بخصوص در دو اپرای «نی سحرآمیز» موتسارت و اپرای تک صحنهای هانری پورسل بنام «دیدو و آئناس»، نقش اول را بازی کرد. وی در سال ۱۳۴۰ به ایران بازگشت. ...
همیشه میگفت دوست دارم روزی در ایران هم یک اپرای واقعی داشته باشیم و یک اپرای کامل را بتوانیم روی صحنه بیاوریم. با گشایش تالار رودکی در سال ۱۳۴۶ فعالیتهای وی نیز همانند همتایانش در قالب گروه اپرای تهران شکل حرفهایتر به خود گرفت و در اپراهای متعدد ایفای نقش کرد از جمله: اورفه و اُریدیس (با همکاری حسین سرشار)، مادام باترفلای، لا بوهم، لا تراویاتا و توراندخت.
منیر وکیلی به موسیقی محلی نیز علاقه داشت و در همین راستا هشت ترانه محلی متعلق به نواحی مختلف ایران را در پاریس بر روی صفحه ضبط نمود (۱۳۳۶) که در قالب مجموعه «آوازهای جهان» منتشر شد و جایزه اول شارل کروس را دریافت نمود. منیر وکیلی در سال ۱۳۵۹ به فرانسه مهاجرت نمود و مدتی بعد در سانحه رانندگی میان پاریس و لاهه درگذشت. همسر او دکتر عبدالمجید مجیدی از دولتمردان دوره پهلوی بود.
عاطفه گرگین روزنامهنگار، شاعر و نویسندهٔ معاصر ایرانی است. ایشان نوشتن را با نشریات و روزنامهها از سال ۱۳۴۷ شروع کرد. سال پنجاه اولین نشریه مستقل خود را به نام «کتاب نمونه» انتشار داد و سپس کتاب پویا. بیست و سه ساله بود که اولین کتاب خود «جُنگ سحر» را منتشر نمود. (در نخستین سالهای دههٔ ۱۳۵۰)
ایشان به نقاشی نیز روی آوردهاند و گویا آثارشان را یکی از گالریها در پاریس قرار است به نمایش بگذارد. عاطفه خانم سال ۱۳۴۸ با زنده یاد خسرو گلسرخی ازدواج کرد. فرزندشان «دامون» اکنون استاد دانشگاه است.
...
خانم گرگین قبل از انقلاب ضمن نوشتن در مطبوعات با رادیو نیز همکاری میکرد و به تهیه برنامههای هنری و فرهنگی مشغول بود. مدتی هم به عنوان دوبلور به دوبله فیلم پرداخت. وی ۱۶ فروردین ۱۳۵۲ در حالی که در رادیو ایران کار میکرد، در پیامد دستگیری همسرش، به زندان افتاد. ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ خسرو تیرباران شد و عاطفه خانم سه سال و نیم در اسارت بود. چرا؟ به دلیل دوست داشتن انسان و میهنش.
عاطفه گرگین را تا شهریور ۱۳۵۵آزاد نکردند. وی اول انقلاب نشریه فصلی در گلسرخ را منتشر نمود اما سال ۶۰ تعطیلش کردند و ایشان سال ۶۲ ایران را به ناچار ترک کرد و سال ۶۴ دوره دوم نشریه مزبور در فرانسه منتشر شد که تا سال ۱۳۶۸ خودشان سردبیر آن بود. ایشان درواقع شش شماره نشریه فصلی در گلسرخ را در ایران منتشر کرد و دوره دوم، ۸ شماره در تبعید نشر یافت اما، آن نشریه، در خارج از کشور اینطور که خودشان گفتهاند توسط جوخههای آتش برخی از دگر اندیشان تیر باران شد!
عاطفه گرگین در تمام دوران زندگیش از ۲۰ سالگی تا امروز، بدون وقفه کار فرهنگی کرده و بمعنی واقعی کلمه فرهنگورز بودهاست. او و خسرو (گلسرخی)، در دنیای فرهنگ و هنر و مطبوعات بهم برخوردند و سپس ازدواج کردند نه در گروه و احزاب سیاسی. آن دو در دنیای فرهنگ و هنر داشتند رشد میکردند یکی ۲۲ ساله و دیگری ۲۴ ساله. تازه اول عشق و جستجو و کسب همه گونه تجربیات زندگی شان بود که حسرو رفت و آن زندگی پاشید. جایی گفتهاند:
«من و خسرو یک عشق مشترک داشتیم و هنوز هم این عشق مشترک، یعنی دوست داشتن مردم در من ادامه دارد. خسرو مرا یاری کرده بود که بتوانم امروز هم انسان را دوست داشته باشم و امروز هم قبلهگاه ما انسان است… خسرو همیشه در زندگی من جریان دارد، نه تنها از یاد من نرفتهاست که از یاد مردم هم نرفته است».
عاطفه گرگین اولین زنی بود که در ایران در سن ۲۲ سالگی نشریات فرهنگی را بطور مخفی سردبیری و منتشر میکرد. به نظر من او یک میلیتانت فرهنگی (مبارز فرهنگی) بوده و هست و بدیهی است که اینگونه افراد را رژیمهای شاه و شیخ، تحمل نکنند. وی در هر دو رژیم تحت تعقیب، بازجویی و زندان بود. چرا؟ چون دگر اندیش بود، زیر بار تحمیل نمیرفت. و ستمگران و مرتجعین، این را برنمیتافتند و عاقبت هم تبعید اجباری از میهنی که آنهمه دوست داشت، بر وی تحمیل شد. اما عاطفه تسلیم ناپذیر، در تبعید هم از پا ننشست. هرچند در غربت، اضداد همان حکومتهای جور، که هنری جز تخطئه و حذف ندارند، راحتش نگذاشتند. کسانیکه درواقع بندگان همان فرهنگ مبتذلاند.
...
از آثار خانم عاطفه گرگین میتوان به کتب زیر اشاره کرد:
فصلی در گل سرخ
مجموعه شعری دربارهٔ کرامت دانشیان و خسرو گلسرخی
کتاب شعر باد را باید کشت
کتاب شعر معاشرت آبها
کتاب شعر آب هم فکر میکرد
شنیدهام اکنون یک کتاب شعر جدید زیر چاپ دارند؛ و کتاب دیگری هم در دست نوشتن. خانم عاطفه گرگین سال ۱۳۵۸، گفتگوی خوبی با زنده یاد«شکری» شکرالله پاک نژاد داشتند که نکات پر از تاملی دارد. خسرو گلسرخی در ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ در سن ۳۰ سالگی تیرباران شد. ایرج گرگین برادر عاطفه گرگین، روزنامهنگار و از مدیران پیشین تلویزیون ملی ایران بود که در ۲۳ دی ۱۳۹۰ در ویرجینیای آمریکا درگذشت.
یکی دو سال قبل از انقلاب(حوالی سالهای ۱۳۵۵و ۵۶) کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نوار کاسِتی ارائه داد با صدای زیبای مینو جوان، که بین دانشجویان دست به دست میگشت. بعضیها میگفتند شبیه صدای منیر وکیلی است و لابد اسم مستعار اوست. اما او خودش بود. مینو جوان. صدای منیر وکیلی سوپرانو بود و وزنِ کاملِ مجلسی داشت اما صدایی که از آن کاست به گوش میرسید، جوان تر و باز تر و بیشتر ایرانی بود. منیر وکیلی متولد ۱۳۰۱ بود و اهل تبریز اما، مینو جوان ۱۳۱۴ در اصفهان بدنیا آمده بود.
...
بعدها شنیدم که مینو جوان اجراهای خود را در دههٔ پنجاه خورشیدی، در رادیو ایران ارائه کرده است. خلاصه، آن نوار کاست که مشتمل بر ترانههای محلی بود بین دانشجویان خاطرخواه زیادی داشت، بویژه که با تنظیمهای مدرن و آراسته کامبیز روشن روان، اسماعیل تهرانی و اردشیر روحانی همراه بود. امکان نداشت کسی آن ترانهها را گوش کند و مجذوب نشود.
همسر مینو جوان، زنده یاد ایرج گلسرخی آن ترانههای دلنشین را جمعآوری کرده و پیش از او «روبن گریگوریان» آنها را با اصول موسیقی اروپایی آشتی داده و به اصطلاح برای چهار صدا برحسب ارتفاع، تنظیم کردهاست. اینطور که مینو خانم گفتهاند ايشان خيلى از اين آهنگها را جمعآورى كردند، و تمام را به نت نوشتند، چاپ كردند و خيلى از مردم از اينها استفاده كردند. بعد آقاى مشكات که رهبر اركستر بودند، اين كار را مىكردند.
...
گفته میشود خیلی پیشتر در سال ۱۳۳۹ همسر مینو جوان (ایرج گلسرخی) «گروه کر و ارکستر رادیو ایران» را سامان میدهد و با همکاری و تکخوانی مینو جوان بیش از سیصد آهنگ از آفریدهها و تنظیمهای بومی را به اجرا و ضبط درمیآورد که در آرشیوهای رادیو خاک میخورَد. تا آنجا که اطلاع دارم مینوخانم در سال ۱۳۴۱ عازم آمریکا میشود و در دانشگاه جنوب کالیفرنیا با استفاده از یک بورس تحصیلی به آموزشهای آوازی خود ادامه میدهد و بعداً در سفری به ایران در سال ۱۳۵۶، سی و دو تنظیم تازه از ترانههای بومی را از میان تنظیمهای آهنگسازان جوان روی دو صفحهٔ بزرگ ضبط میکند. همان کاستی که صحبتش شد.
...
این اواخر نیز خواندههای جدیدی از مینو جوان منتشر شده که مهمترین آنها عبارت است از «طنین عشق»، «ترانههای بومی» و «یار دیرین» و «از عشق و از عرفان» که متشکل از هفت تصنیف قدیمى ایرانی است. اكثر قطعات طنین عشق ساختهى ايرج گلسرخى است با اشعاری از نصرت رحمانى، فروغ فرخزاد، شيخ بهايى و عراقى. آلبوم «يار ديرين» مجموعهاى است از ترانههاى استاندارد جاز با كلام فارسى. آلبوم «از عشق و از عرفان» مجموعهايست از تصنيفهاى قديمى كه برخی از آنها را مرضيه و شجريان خوانده بودند.
ترانه آغاز بخش سیزدهم «آری وای» از مینو جوان است. حدود دقیقه ۵۴