یادی از دکتر محمد مصدق رِندِ شریفِ هوشمند
همنشین بهار
https://www.youtube.com/watch?v=uDa7VcN-5uE
http://www.hamneshinbahar.net/mp3files/Dr_Mosadegh.mp3
تو ای ستارهٔ دنباله دار آزادی
هنوز در رهِ پیموده، روشنی زایی
اگر چه رهبرِ دیروزهای ما بودی
هنوز راهبر رهروان فردایی
عدوی جان تو هم یزدگرد و هم حَجّاج
برفت آن یک و این هم رَوَد، تو بر جایی
نعمت میرزازاده (م. آزرم)
________________
دکتر محمد مصدق، سیاستمدار، حقوقدان، نمایندهٔ هشت دوره مجلس شورای ملی، و دو دوره نخستوزیر ایران بود. وی نخستین ایرانی دارندهٔ مدرک دکترای رشته حقوق است. در زمان انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی، اگر چه (بنا بر آنچه در جلسه ۹ آبان ۱۳۰۴ محلس شورا، تصریح کرد) از حکومت قاجار مأیوس بود اما چون فکر میکرد رضاشاه حکومتی برمبنای دیکتاتوری ایجاد میکند، با انتقال سلطنت مخالفت نمود و بعد از آن، یکی از منتقدین سرسخت وی بود و اعتقاد داشت سلطنت پهلوی مخلوق سیاست انگلستان است. مصدق مدافع حکومت مشروطه سلطنتی و قانون اساسی ایران بود اما میگفت شاه باید سلطنت کند نه حکومت.
میپرسید یک نفر میخواهد هم پادشاه باشد، هم رئیس کل قوا، هم رئیسالوزراء و هم وزیر جنگ؟ آیا این، غیر از استبداد و ارتجاع صرف است؟ در زنگبار هم چنین حکومتی نیست. پس چرا خون شهدای راه آزادی را بی خود ریختید؟ چرا مردم را به کشتن دادید؟ میخواستید از روز اول بیایید و بگویید که ما دروغ گفتیم و مشروطه نمیخواستیم. یک ملتی است جاهل و باید با چماق آدم شود…
من اگر سرم را ببرند، قطعه قطعهام کنند، ریز ریزم کنند، و آقا «سید یعقوب» (انوار) هزار فحش به من بدهد، به این شکل حکومت تن نخواهم داد.(مذاکرات مجلس مورخه ۱۹ آذر ۱۳۰۴)
آقا «سید یعقوب» (انوار)، واعظ هم بود و در جریان تغییر سلطنت، رضاشاه را به عرش میبُرد البته که ورق برگشت ساز مخالف زد. بگذریم.
...
مشخص بود که مصدق را راحت نمیگذارند. او به زندان افتاد و مدتی را هم در تبعید در بیرجند گذرانید. سپس در احمدآباد زیر نظر قرار گرفت. در پی حوادث شهریور ۱۳۲۰ (که ایران به اشغال بیگانگان درآمد. رضاشاه ناچار به استعفا شد و متفقین، محمدرضا پهلوی را به سلطنت رساندند)، مصدق نیز مانند سایر زندانیان سیاسی رها شد. او در انتخابات دوره چهاردهم مجلس فعالیت سیاسی خود را از نو آغاز کرد و به نخستوزیری هم رسید. مصدق انسانی بود متواضع و آزادمنش، و از همین رو پس از انتخاب به مقام نخستوزیری به شهربانی کل کشور نوشت:
«در جراید ایران آنچه راجع به شخص اینجانب نگاشته میشود هرچه نوشته باشند و هر که نوشته به هیچ وجه نباید مورد اعتراض و تعرض قرار گیرد…»(اطلاعات ۱۱ اردیبهشت ۱۳۳۰)
...
اگرچه «مخالفان مصدق در سرتاسر دوران حکومتش این آزادی را داشتند که در انتقاد به او هرچه میخواهند بنویسند، اما این گشاده نظری، در زمینههای دیگر به جریان نیفتاد. از جمله در مورد مجلس.
گفته میشود «او هر چه در زمینه مطبوعات به رشد دمکراسی در ایران کمک کرد، در زمینه پارلمان دچار تشتت شد. نخست از مجلس هفدهم، اختیارات ورای قانون اساسی خواست و گرفت و سپس دست به انحلال آن زد. مداخلات او در امر مجلس نه تنها واکنش مخالفان که واکنش دوستان او را نیز برانگیخت».
________________
وقتی دکتر مصدق در سال ۱۳۳۰ به نخستوزیری رسید، زمزمه ملی شدن نفت در همه ایران پیچید. دولت انگلیس، در واکنش به این اوضاع، پنجم خرداد ۱۳۳۰ـ با استناد به معاهده ۱۳۱۲ ش. منعقده میان تهران و لندن، شکایتی علیه ایران تنظیم و تسلیم دیوان لاهه نمود. به دنبال طرح این شکایت دولت مصدق اعلام کرد که چون معاهده مزبور یک قرارداد بینالمللی نیست، لغو آن به منزله نقض قوانین بینالمللی بهشمار نمیرود و لذا شکایت انگلیس از ایران بیمورد است.
دولت انگلستان در نامهای دیگر ـ ۶ مهر ۱۳۳۰ـ شکایت تازهای تسلیم شورای امنیت سازمان ملل کرد و در آن اقدامات ایران در ملی شدن صنعت نفت را تهدیدی برای صلح و امنیت منطقه خواند. مصدق ضمن رد ادعای انگلستان در مورد به خطر افتادن صلح منطقهای به تشریح سوءاستفادههای آن دولت و شرکت ملی نفت انگلیس از منابع طبیعی و ثروتهای ملی ایران پرداخت.
شورای امنیت ادله دکتر مصدق را که این منازعه بین دولت ایران و یک شرکت بازرگانی است و نه منازعهای میان دو دولت که در صلاحیت شورای امنیت باشد، پذیرفت و نتیجه به نفع ایران شد. بعد از این داستان، با پیشنهاد دولت فرانسه تصمیمگیری در مورد شکایت انگلستان به دیوان لاهه واگذار شد. دیوان مزبور نیز حکم بر عدم صلاحیت خود در رسیدگی به شکایت انگلستان را صادر کرد.
دولت انگلستان در پی شکست خود در بردن شکایت از ایران به دادگاه لاهه و شورای امنیت سازمان ملل، همانطور که در آغاز اشاره شد، اقدام به محاصره نظامی ایران از طریق انتقال کشتیهای جنگی خودش به خلیج فارس و دریای عمان کرد. متقابلاً دولت مصدق دستور اخراج ۴۵۰۰ انگلیسی مستقر در آبادان را صادر کرد و سپس از شاه درخواست نمود سربازان کشور برای تصرف پالایشگاه آبادان و حفظ امنیت این شهر، به آن منطقه اعزام شوند. (در آن زمان وزارت جنگ تحت فرمان مصدق نبود) این اقدام عملی شد. مصدق طی نامهای از شاه خواست تا مسؤولیت وزارت جنگ را هم به عهده وی بسپارد. آیا میخواست از کار شکنی احتمالی اعلیحضرت در برابر اقدامات دولت جلوگیری کند و مگر شاه کارشکنی میکرد؟
بهرحال این درخواست از سوی شاه رد شد. لابد آنرا غیرضروری و زیاده طلبی میپنداشت.
مصدق در اعتراض به این بیتوجهی ۲۵ تیر ۱۳۳۱ استعفا کرد. به دنبال این استعفا، شاه قوام السلطنه را مأمور تشکیل کابینه نمود.
اما دولت قوام نیز در پی حادثه ۳۰ تیر همان سال (تظاهرات مردم در ۳۰ تیر ۱۳۳۱) سقوط کرد و در نتیجه شاه تحت فشار مردم و روحانیت، مجدداً با نخستوزیری مصدق و درخواستهایش برای تصدی وزارت جنگ موافقت کرد.
مصدق به محض به قدرت رسیدن، ابتدا دستور بسته شدن همه کنسولگریهای انگلیس در شهرهای ایران را صادر کرد و سپس امتیاز بانک شاهنشاهی را که در دوران قاجار به انگلیسیها واگذار شده بود ملغی نمود. انگلیسیها هم متقابلاً داراییهای ایران را در بانکهای لندن توقیف کردند و دولت مصدق در واکنش، روز ۳۰ مهر ۱۳۳۱ قطع روابط سیاسی تهران ـ لندن را اعلام کرد و از سفیر کبیر و کلیه کارکنان سفارت انگلستان در تهران خواست ظرف ۱۰ روز خاک ایران را ترک کنند. قطع روابط ایران با انگلستان تا آذر ۱۳۳۲ که سرلشکر زاهدی نخستوزیر بعدی اقدام به تجدید روابط با انگلستان نمود، ادامه یافت.
________________
مصدق، بغض فروخورده تاریخی است که امروز و فردا هم حیات سیاسی دارد. او تنها یادآور نفت و کودتای ۲۸ مرداد نیست. تصویرش در ذهن تاریخی ایرانیان با آزادگی عجین شده و بدل به بیرق آزادیخواهان ایران شدهاست اما آیا او گل بی عیب بود؟ نه. هیچکس گل بی عیب نیست. دکتر مصدق نیز، فرزند محدودیتهای زمان و اندیشههای بسته بود.
انتخابات دوره هفدهم با آشوب و خونریزی همراه شد و آخر سر انتخابات هم معلق ماند» تا مخالفین عملاً از صحنه خارج شوند…
مخالفین مصدق درانداختند مصدق برای خود اختیاراتی وسیعتر و کلیتر از آنچه برای دیگران مجاز ندانسته بود طلب میکرد. فک و فامیلش(داماد، فرزندان، برادرزاده، خواهرزاده، پسر عمه، پسر خاله...) را به مسؤولیتهای رده بالا گمارده، بعلاوه او دست ثریا زن شاه را بوسیده، سگی را عینک زده و به اسم آیتالله کاشانی درخیابانها گردانده و در رساله حقوق خود وارد بحث فقهی شده و سهم الارث زن و مرد را یکسان دانستهاست. پس اگر علما عاصی میشدند و اعتراض میکردند حق داشتند. بعدها آیتالله خمینی هم با اشاره گفت او[مصدق] «مُسلم نبود…»[مسلمان نبود] (کیهان ۲۵ خرداد سال ۱۳۶۰)
ایشان خاطرهای نقل کرد که «من آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زدند و به اسم آیت الله توی خیابانها میگردانند…
من… عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست…[او]سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی را خورد…» (صحیفه نور- ج ۱۵ - ص ۱۵)
اشاره به کودتا؟
با اینکه مصدق مجلس را منحل کرد و به رفراندوم متوسل شد، کاری از پیش نبرد و مخالفان بیشتر علیه او متحد شدند و کار کودتاچیان را تسهیل کردند. حالا ببینیم آخر کار چی شد؟ انگلیس که در آن ایام، صاحب عمدهٔ نفت ایران بود، ازدست دادن منافعش را برنمیتابید و ازهمین رو حذف مصدق در دستور کار قرار گرفت و سرانجام در کودتای ۲۸ مرداد با همراهی سازمان سیا و مرتجعین رنگ و وارنگ داخلی، دولت مصدق را زمین زدند. کودتا به پیکر سیاسی ایران زخم زد. همین جا بگویم کم نیستند کسانیکه آن واقعه را کودتا نمیدانند بویژه که مصدق هیچگاه از خودش به عنوان قربانی کودتا نام نبرد. بعلاوه کودتا به معنی تغییر خشونتآمیز یک رژیم، دولت و قانون اساسی است و هیچکدام در ایران اتفاق نیافتاد. البته در اینکه عزل مصدق از لحاظ سیاسی زشت و از نظر اخلاقی اشتباه بود، تردیدی نیست.
آنتونی ایدن سیاستمدار محافظه کار بریتانیایی که در زمان ملی شدن صنعت نفت ایران وزیر خارجه بریتانیا در کابینه چرچیل بود، با اشاره به واقعه ۲۸ مرداد سال ۳۲، گفتهاست «شبی آسوده خوابیدم که خبر سقوط مصدق را شنیدم».
...
اضافه کنم که دکتر محمود کاشانی (فرزند آیتالله کاشانی) گفتهاست مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سمتی نداشت که کودتایی علیه او واقع شود چون سه روز پیش از آن(۲۵ مرداد) با فرمان شاه عزل شده و خودش هم پذیرفته بود. یعنی فرمان شاه را دریافت کرد، رسید داد که «دست خط همایونی رسید، محمد مصدق»
وی معتقد است که عنوان کودتا برای روز ۲۸ مرداد یک دروغ تاریخی است و اصلاً کودتایی در کار نبوده و هرچه بوده تبانی دکتر مصدق با انگلیس بودهاست!
ایشان در مقاله «مداخله انگلستان و آمریکا برای براندازی نهضت ملی ایران» که در مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در شماره بهار ۱۳۸۶ زیر عنوان «فصلنامه سیاست»، به چاپ رسیده، شرح میدهد کودتا علیه مصدق یک دروغ تاریخی است و مصدق خودش با اجرای طرح انگلستان زمینه صدور فرمان نخستوزیری فضلالله زاهدی و سپس تسلیم قدرت دولتی به او را فراهم ساخت!
البته اسناد منتشر شده اخیر سازمان سیا تصریح میکند که کودتا از سوی MI6 انگلیس آغاز و با دخالت CIA آمریکا پایان یافت. «استیون کینزر» هم در کتاب همه مردان شاه، به نقل از «کرمیت روزولت» همین را نوشتهاست.
...
نزدیکی به آمریکا و انگلیس و فاصلهگرفتن از روسیه، انحلال مجلس توسط مصدق و مخالفتش با امثال کاشانی و بهبهانی، در بروز کودتا مؤثر بودهاست. چه بسا آیتالله بروجردی نیز به این باور رسیده بوده که شاه شیعه، سر کار باشد بهتر است. آنزمان برخی برای تخریب چهره مصدق سگ را عینکزده و به اسم آیتالله توی خیابانها میگردانند تا داد و قال آخوندها را درآورند. عملی که جز دافعه تأثیری نداشت و متأسفانه به اسم دکتر مصدق تمام شد، در حالیکه نه کار او بود و نه آنچنان که شایع شد تودهایها. بلکه کار کسانی بود که داشتند زمینه کودتا را میچیدند. همانها که بعداً به امثال فلسفی تریبون دادند و به رادیو تلویزیون آوردند تا علیه بهاییت هم، صحبت کند و تخریب معبد بهاییان را جار بزند. عمل زشتی که البته صاحب علّه و باعث و بانیاش رژیم شاه بود.
...
بعد از کودتا، مصدق در دادگاه نظامی محاکمه شد و علیرغم دفاعیهٔ مستندش، سه سال حبس انفرادی گرفت. بعد از زندان، وی به دستور اعلیحضرت به قلعهٔ احمدآباد تبعید شد و تا پایان عمر خود، در آن جا زیر نظر بود و به گفتهٔ خودش «هر روز آرزوی مرگ میکرد.»
...
شاه و شیخ و استعمار او را برنمیتافت و گرچه محبوب مردم خود بود اما آنان از عهده دفاع از حق او که حق خودشان بود بر نیامدند.
دکتر مصدق سرانجام در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ بر اثر بیماری سرطان درگذشت و به دلیل مخالفت شاه با دفن او مطابق با وصیتنامهاش درکنار کشتهشدگان قیام سی تیر، در احمدآباد به خاک سپرده شد. به قول دکتر علی اصغر حاج سیدجوادی «او تاب تحمل نظم خاموش و مطیع جامعه را نداشت و با سرپیچی از واقعیت ستمگر حاکم، سر در شط خروشان و توفنده تاریخ سپرد.»
بیش از نیم قرن پیش مصدق به میهمانی خاک رفت و پس از او نیز کم نبودند جانهای بیقرار و شیفته آزادی که خود را به آب و آتش زدند و رنجها بردند اما با ملاخورشدن انقلاب بزرگ ضدسلطنتی، ملت ایران به پایان کار تقدیر تاریخی چندین ساله دین و دولت نرسید اما، بی تردید خواهد رسید.
همه نوشتهها و ویدئوها در آدرس زیر است:
منبع:پژواک ایران