مسئلهِ مجاهدین به «غیرمجاهدین» هم مربوط است.
همنشین بهار
راویانِ اخبار و طوطیانِ شِکر شِکنِ شیرین گفتار گفته اند روزگار مانند سیبی است كه به هوا پرتاب میشود و هزار چرخ میخورد تا به پایین برسد.
چه بسا با گردش ستارگان و چرخش ایام، دری به تخته ای بخوَرد و اوضاع و احوال روزگار بر وفقِ مُراد گردد.
امّا تا وقتی به قول «بزرگمهر حکیم» کارهای زمانه میل به اِدبار دارد و دَر بَر همین پاشنه میچرخد، هر که سوار است بیرحمانه میتازد... و هرجای دنیا دعوای «مالک و مستأجر»، سربگیرد، سرِ مستأجر خراب خواهد شد و در نهایت این مالک است که حرفش را به کرسی مینشاند !
***
دولت عراق که به گوشش خوانده اند:
«مجاهدین اگر از جا کنده شوند، با پراکندگی و باران صدها سئوال روبرو میشوند...»، در ادامه «خلع سلاحِ» ساکنین اشرف میکوشد «خلع مکان» و «خلعِ لباس»شان کند، چون میداند تا لباس(فرم) بر تن دارند از پسِ آنان بر نخواهد آمد.
گرچه در تحلیل نهایی همه چیز زیر سرِ اشغالگران عراق است... اما در شرایط کنونی، از آمریکا (جز صد نفر محافظی که برای قرارگاه گذاشته)، کار دیگری برنمیآید.
كل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی
آمریکا اگر بیل زن بود... باغچه خودش را بیل میزد و سالها در گِلِ عراق یا افغانستان نمانده بود و کارش به مذاکره با طالبان و قاتلان شهیدان نمیکشید...
سرنوشت بسیاری از ایرانیان با مجاهدین گره خورده است.
از داستان کسانی که ادعا دارند «در قفای آزادی»، از همه چیز خود گذشته و به رهایی و خلق ارزشهای تازه رسیده ایم، میگذریم...
***
ضربه شهریور سال ۵۰، شهادت محمّد حنیف نژاد و یاران فرهیخته اش در سال ۵۱، آنچه در پشت سپر به اصطلاح «تغئیر ایدئولوژی» در سال ۵۴ گذشت، سی خرداد، پس لرزه های ابتلای سال ۶۰ و اعدامهای سال ۶۷... فقط دامن مجاهدین را نگرفت و گرد و غبارش حتی بر سر و روی کسانی که با آنان زاویه و فاصله دارند نیز، نشست.
پیآمدِ نشستهای مجاهدین در «بنیاد علوی»، «جنگلهای شمال»، «کوههای فارس»، «کوه های آلان»، «منطقه مُحّرمهِ مرزی»...(کردستان)، «پاریس» و «بغداد»... دیگرانی را هم که از آن نه باخبر بودند نه موافق، در برگرفته است.
حتی کسانی که سالیان دراز بعد از نشستها به دنیا آمدند، از کنش و واکنش مجاهدین با رژیم تأثیر گرفته و اینک سرنوشت دیگری پیدا کرده اند... سرگذشت بسیاری از ایرانیان (حتی اگر اصلاً سیاسی هم نباشند)، مستقیم یا غیرمستقیم با مجاهدین گره خورده است .
همه در مورد آنان به نوعی نظر دارند...
به جز اعوان و انصارِ آخوندها، دیگرانی هم هستند که میخواهند سر به تن مجاهدین نباشد، به همین دلیل اوضاع را زاغ سیاه میپایند تا با زمین خوردن شان، های و هوی کنند.
اما کسانی که رژیم جهل و استبداد را نشانه میگیرند، با وجود مرزبندی با مجاهدین، نگران بازیهای روزگارند و نمیخواهند آنان مرغ عزا و عروسی باشند.
از دید دسته دوّم، مجاهدین (که البته گل بی عیب نبوده و نیستند، مصوّنیتِ اظهارِنظر را پاس نمیدارند و در برخورد با مخالفینشان آزمایش خوبی نداده اند) ـ نه غریبه و اجنبی، فرزندان فداکار مردم ایراناند.
«موفق الربیعی»، نه یک «فرد»، یک «دیدگاه» است.
در پی اشغال عراق، دست اندازی به مجاهدین سرعت گرفت و «طالبان نفت و دلار»، که اگر همین امروز میز مذاکره دلخواهشان چیده شود، بازهم برای مجاهدین قبا میدوزند ــ آنان را بمباران و خلع سلاح کردند.
جُدا از سران جمهوری اسلامی که از پیش به آمریکا گرا داده بودند «بمبارانشان کنید»، رئیس جمهور کنونی عراق آقای «جلال طالبانی» و همفکرانش که از قدیم و ندیم هم، به مجاهدین دل خوشی نداشتند، و میگویند مجاهدین در پایان جنگ اول خلیج (فارس)، به بهانه هجوم نیروهای جمهوری اسلامی به منطقه، جانب صدام را گرفتند و در «کرکوک» و «دوزخورماتو» و «كةلار» و «کفری»...چنین و چنان کردند ـ در کنار امثال مقتدی صدر و محمد مجيدالشيخ و عبدالعزیز حکیم... از بمباران مجاهدین ککشان هم نگزید.
من پاسخ آقای طالبانی را به نامه کسانی که به مجاهدین تاخته بودند، خوانده ام و متاسفانه آنچه نوشتم واقعی است.
عروسکهای آمریکا، که با قم و تهران نیز، «نردِ عشق» بازی میکردند به بمباران قانع نشده و در فکر تکمیل ضربه های پنتاگون هستند تا به قول خودشان کار یکسره شود.
دکتر «موفق الربیعی»، (موفق باقر كاظم الربیعی/ الرباعی) که در انگلستان درس خوانده و پزشک متخصص اعصاب است و به دلیل گرایش به آراء سید محمد باقر صدر، به زندان «صدام»، هم افتاده، در شمار آنان است. او، (به فرموده)، دَمِ امثال «آیه الله سیستانی» را هم میبیند تا نامبرده مویِ دماغ نشود و با اعلام «عدم دخالت مرجعیت در اینگونه امور» به اصطلاح بیطرف بماند!!
میدانیم که او اینک در مقام «مستشارالأمن القومی»، یعنی «مشاور امنیت ملی»، یک «فرد» نیست، بلکه یک «دیدگاه» است، و اکثریت کسانی را که با همّت جورج دبلیو بوش و دیک چینی به منبر قدرت جهیدند، نمایندگی میکند.
نام اصلی «موفق الربیعی» «کریم شاهبوری» است!
این تهمت نیست که «موفق الربیعی» یار غار آمریکایی ها است. خودش هم انکار نمیکند که محرم آنها بوده است.
وقتی صدام دستگیر شد، جز «پل برمر» و «ریكاردو سانچز»، فقط چهار نفر عراقی توانستند با وی دیدار کنند: « الپاچه چی»، «عادل عبدالمهدی»، «احمد چلبی»، و «موفق الربیعی»، که پیش تر نیز طرف مشورت اشغالگران بود.
هواداران رژیم پیشین عراق میگویند «موفق الربیعی» در اصل ایرانی است. و ادعا میکنند او بعد از اعدام صدام، رقص و پایکوبی کرده است.
آنان جوری کلمه «ایرانی»، را به کار میبرند که از فحش خواهر و مادر هم، بدتر است!
در برنامه ای که تلویزیون الجزیره سال ۱۹۹۰ (سالها پیش از اشغال عراق) ترتیب داد، «مشعان الجبوری» که از سوی بعثی ها «المجاهد البطل» یعنی «مجاهد قهرمان»، لقب گرفته، در گفتگو با «موفق الربیعی» با پرخاش زیاد به وی میتوپد که :
«انت ایرانی... انت ایرانی.. انت ایرانی....» تو ایرانی هستی...تو ایرانی هستی... تو ایرانی هستی....
منظور «مشعان الجبوری»، نه جهت گیری سیاسی و آبشخور فکری وی که اهمیت بیشتری دارد، بلکه شناسنامه «موفق الربیعی» است!
گفته شده نام اصلی «موفق الربیعی» «کریم شاهبوری» است و وی ربطی به قبیله «ربیعه» ندارد و قبیله ربیعه همانند گرگ که خون یوسف را به گردن نمیگیرد از او برائت جسته اند!
«قبیلة ربیعة بریئة منه براءة الدئب من دم یوسف»
دیدار نزدیکان «موفق الربیعی» با رؤسای «قبیله ربیعه»، و اثبات شجره نامه عراقی اش در پی این حرف و حدیث ها است.
به وی تهمت های بسیار میزنند از جمله اینکه چون اصل و نسب اش ایرانی است، رئیس قبیله ربیعه گفته برو گمشو، و اصلا جلوی من پیدات نشه...
یارو، اصلا شیعه نیست (حالا خودشون سنی هستند)،
یکبار روی سینه صدام نشسته و میخواسته سرش را با خنجر جدا کند،
در اصل شغلش سمسارچی است اما به دروغ میگوید پزشک اعصاب است، فارسی را بهتر از عربی حرف میزند، یک زندانی ایرانی، تک نویسی کرده که «موفق الربیعی» با فردی به نام «حاج سلیمانی» از سپاه قدس ارتباط دارد،
هم با «موساد» و هم با انتلیجنت سرویس رابطه دارد... میلیون ها دلار از فروش آثار موزه های عراق به جیب زده است... اسیران عراقی را (در جنگ هشت ساله با ایران) خودش شکنجه میکرده و خودش به آنان تیر خلاص زده است...
گماشتگان آمریکا، بدون اجازه ارباب آب نمیخورند.
از مدت ها پیش، «موفق الربیعی» که مَحرمِ اشغالگران و دوست امثال سید محمود شاهرودی در تهران بود، همچون «عبدالعزیز حکیم» و سران «حزب الدعوه»، دل خوشی از مجاهدین نداشت.
دربدر کردن مجاهدین از همان آغاز نقشه جانشینان صدام بود اما اربابشان این پا و آن پا میکرد. اگر بنا بر خود آنها بود منتظر نمیشدند وقتش برسد و از فردای بمباران قرارگاه اشرف، نقشه شان را عملی میکردند. امری که تهران نیز مدام پافشاری میکرد.
مشاور امنیت ملی دولت عراق اینجا و آنجا از «دموکراسی در جمهوری اسلامی» و اینکه زندانهایش هم بسیار عالی است، دم زده، با اینجال انکار میکند که تحت تأثیر ایران است و هوادارانش مصاحبه او را با «شرق الاوسط»، پیش میکشند که در ۲۳ آوریل سال ۲۰۰۸، گفته:
«رژیم جمهوری اسلامی به دنبال استقرار حکومتی شیعه در عراق است که دنباله رو باشد... اگر ایران در این فکر است باید بداند که چنین چیزی ابدا تحقق نخواهد یافت چراکه شیعیان عراق عرب هستند، به عرب بودن خود افتخار میکنند و کشورشان را بخشی جدایی ناپذیر از "امت عربی" میدانند.»
وی لیست تروریستی دولت آمریکا را به رُخ میکشد.
اگر آنچه آمریکا میگوید وحیِ مُنزل است و لیست مزبور مبنای قابل قبول حقوقی و قضایی است، پس تکلیف جمهوری اسلامی كه از آب گلآلود عراق ماهی میگیرد و در گزارش وزارتخارجه آمریکا سالها است فعالترین حامی تروریسم بینالمللی شناخته شده، چیست؟
نمی خواهم اینجا به اتهامات رنگارنگ (و به نظر من بی اساسِ) بعثی ها به «موفق الربیعی» بپردازم.
به آنچه واقعی است اشاره میکنم و آن این است که امثال او «گماشتگان آمریکا» هستند و بر خلاف ادعاهای َطبَق َطبَق، بدون اجازه ارباب آب نمیخورند و به همین دلیل من هر آنچه را بر سر مجاهدین میآید (جز آنچه به عملکرد خودشان مربوط است)، در درجه اول از چشم هیأت حاکمه آمریکا میبینم.
درآغاز، ریش و قیچی دست آنها بود و آنها بودند که بر سر فرزندان مردم ایران مثل نقل و نبات بمب ریختند و دست و پایشان را بستند.
امثال «موفق الربیعی» گرچه از سیادت عراق دَم میزنند امّا، از خود اختیار چندانی ندارند و سَربَرخود تصمیم نمیگیرند.
زیرنویس:
ــ «دموکراسی در جمهوری اسلامی»
مشاور امنیت ملی دولت عراق اینجا و آنجا از دموکراسی در جمهوری اسلامی و اینکه زندان هایش بسیار عالی است، تعریف میکند..
این ادعا را که شنیدم بی اختیار یاد خبر زیر افتادم که مربوط به روز یکشنبه، ۲ فروردین، ۱۳۸۸ است و علاوه بر تلویزیون مجاهدین، سایت همبستگی ملی هم انتشار داده است :
پیامهای تبریك زندانیان سیاسی به مناسبت سال ۱۳۸۸
«ما زندانیان سیاسی، محبوس در زندان مركزی اصفهان (دستگرد) فرا رسیدن سال نو،سال ۱۳۸۸ را به رهبری مقاومت ایران مسعود و مریم، به خلق قهرمان ایران، عزیزان در شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران، تمامی آزادیخواهان ایران زمین به ویژه دلاوران پایدار در شهر اشرف، به آنانی كه جانانه در راه دفاع از حقوق بشر تلاش میكنند، به زندانیان سیاسی مجاهد و مبارز، زندانیان عقیدتی و اقلیتهای قومی و مذهبی در زندانهای سراسر كشور شادباش میگوییم و ضمن اعلام همبستگی با خانواده های قربانیان رژیم، یك بار دیگر در پیشگاه خدا و خلق قسم میخوریم كه تا آخرین نفس به مقاومت و تداوم مبارزه تا سرنگونی رژیم ولایت فقیه حتی از درون زندانها ادامه دهیم.»
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-==-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=--==
فرض کنیم اینگونه پیام ها، واقعی است و مخفیانه (از طریق ملاقات، ایمیل، پیامک یا هرچه...) ارسال شده، خب، وقتی با ذکر نام زندان، توی بوق گذاشته میشود جز دردسر و بهانه دادن به بازجویان، نتیجه ای دارد؟ تعداد زندانیان سیاسی در «زندان دستگرد»، سر به فلک نمیکشد که پیداکردن سرنخ ها دشوار باشد. چرا باید اخباری منتشر شود که کار دست زندانیان بدهد و تنها بهره اش نصیب امثال «موفق الربیعی» گردد که همانند بازجوهای زندان، ادّعا کنند: زندان های جمهوری اسلامی چنین و چنان است؟
در زندان دستگرد اصفهان پعد از «حاج اخروی»، که «حسین توتیان» جایش را گرفت، «رحمانی» که از پیچیده ترین عناصر سپاه در زندان دستگرد بود، مسئول بند انقلاب شد. آیا حفاظت و اطلاعات زندان و افرادی نظیر «رحمانی»، «بابایی»، «فقیه»، «حسینیان»، یا «محمد علی نبی» و «هاشمی» و «عباس گرجی»... بالاخانه را اجاره داده اند ؟!
درست است که شرایط زندان در جمهوری اسلامی اصلا شبیه سالهای ۶۰ و ۶۷ نیست و چه بسا بتوان به زندانی زنگ هم زد... اما اگر زندانیان سیاسی میتوانند اینگونه با صراحت از مسعود و مریم و سرنگونی رژیم ولایت فقیه بگویند تا «سیمای آزادی» قرائت کند، لابد مسئولیت زندان با یکی از افراد اپوزیسیون است و اگر این ممکن نیست پس لابد رژیم آنچنان ظرفیتی پیدا کرده که زندانیان سیاسی اش میتوانند از درون زندان به مسعود و مریم درود فرستاده و از سرنگونی دم بزنند!
http://www.mojahedin.org/pages/detailsNews.aspx?newsid=40148
***
ــ یکی از وظایف آقای «موفق الربیعی» به زبان خودش
یکی از وظایف آقای «موفق الربیعی» به عنوان مشاور امنیت ملی عراق (مستشارالأمن القومی)، این است که به دولت های دیگر اجازه و امکان ندهد که در سرنوشت عراق دخالت کنند.
«المحافظة على سیادة الدولة وكرامتها وهویتها القومیة وعدم السماح بتدخل الأطراف الخارجیة فی شؤونها الداخلیة.. . »
فرض کنیم دولت عراق خواهد توانست مثل آبِ خوردن ۳۴۱۸ نفر را «آلاخون والاخون» کند و قوانین بینالمللی را هم درِ کوزه بگذارد، در این صورت دیکته دیگران را ننوشته است؟
***
ــ «مشعان الجبوری» کیست؟
«مشعان الجبوری» که به عضویت پارلمان عراق و دبیر كلی «حزب وطن» رسید، از جمله کسانی است که سال ۱۳۸۳به دنبال «گزارش دیدبان حقوقبشر در رابطه با مجاهدین»، در راس یك هیات از سیاستمداران عراقی در كنفرانس پاریس شركت كرد و ضمن تاكید بر همبستگی روز افزون مردم عراق با مجاهدین گفت حضور این سازمان در عراق بزرگترین مانع در مقابل نفوذ بنیادگرایی است.
«مشعان الجبوری» در دعواهای سیاسی بین خود عراقی ها که من نسبت به ان اشراف ندارم، مصونیت سیاسی خود را از دست داد و او (و همسرش خانم رعوا الاوستا) متهم به اختلاس و دزدی... شد.
وزارت خزانه داری آمریکا هم در بیانیه خود در کنار «حریث الدهری»، رهبر انجمن علمای سنی عراق، «اکرم عباس الکعبی»، از فرماندهان سپاه مهدی، « اسماعيل حافظ اللامی»، « ابو مصطفى الشيبانی» ـ «مشعان الجبوری» را هم زیر سئوال برد. ولی خودش ادعا میکند قربانی مخالفتهایش با رژیم ایران و... شده است.
روی جمله زیر بزنید. دعوای مشعان الجبوری در سال ۱۹۹۰ با «موفق الربیعی»
انا اشرف منك , اتحداك انه اسمك موفق الرباعی ...
***
در مورد «موفق الربیعی»: احذروا من هذا الرجل...
منبع:پژواک ایران