ماشین جعل و دروغپردازی راه توده و پیک نت
ایرج مصداقی
ماشین جعل و دروغپردازی راه توده و پیک نت
ماه گذشته سایت پیک نت با انتشار یک خبر جعلی گام جدیدی در راستای مخدوش کردن اسناد کشتار ۶۷ و عوامل دخیل در آن برداشت. این سایت با انتشار نامهای که مدعی بود منبع آن پسر یکی از روحانیون سرشناس جمهوری اسلامی است خبر داد که :
«نقش آقای خمینی در اعدام های 67 نه دستور اجرا، بلکه ماله کشیدن روی توطئه فاجعه باری است که حاج احمد، هاشمی و خامنه ای و موسوی تبریزی آفرینده آن و یا از آن با اطلاع بودند. خمینی درست وقتی از کل ماجرا خبردار می شود که آیت الله اردبیلی داستان فاجعه را برای او تعریف می کند. این درحالی بوده که هنوز منتظری نتوانسته بوده از فیلتر حاج احمد رد بشود. در مرحله بعد هاشمی که ادعای بی خبری از فاجعه را دارد پیشنهاد لاپوشانی فاجعه و ضرورت حمایت از حاج احمد را میدهد. تا حالا، جز نزدیک ترین افراد به خمینی، کسی نمی داند و دقت نکرده که خمینی بعد از آن فاجعه تا آخر عمر با احمد حرف نزد و با او قهر بود. خامنه ای، هاشمی و موسوی تبریزی از مطلعین مستقیم همه این ماجرا هستند. حتی خمینی جائی به یک نفر می گوید اگر منتظری عقلش برسد بعدها می فهمد که من چه لطفی در حقش کردم.
(نویسنده نامه نه دلیل این جمله آخر به نقل از آقای خمینی و نه تفسیر خود را درباره این جمله ننوشته است. استنباط ما از این جمله اینست که آقای خمینی با برکناری منتظری و بازگرداندن او به حوزه علمیه قم، او را از فاجعه دور کرده و اجازه آلوده شدن دامن او به این فجایع را نمی دهد و او را برای آینده ذخیره می کند.)»
http://www.peiknet.com/1387/02BAHMAN/19/PAGE/33AHMAD.htm
نکتهی حائز اهمیت آن که جریان مشکوک «پیک نت» تلاش میکند نقش «امام خمینی رهبر ضدامپریالیستی حزب توده» در فاجعهی کشتار ۶۷ را انکار کرده و به تن موسوی اردبیلی قاضیالقضات رژیم و یکی دیگر از جانیان نیز لباس عافیت بپوشاند. این سیاهکاری ها در حالیست که آیتالله منتظری در خاطرات خود به نقش موسوی اردبیلی در این کشتار اشاره کرده و متن نامه نگاری بین موسوی اردبیلی و احمد خمینی و شخص خمینی را افشا کرده است.
سایت پیک نت تا آنجا پیش میرود که به شکلی شریرانه چهرهی معصومانهای به خمینی داده و مدعی میشود وی به خاطر مخالفت با کشتار زندانیان با تنها پسرش احمد که نزدیکترین و مورد اعتمادترین فرد به او بود هم قهر کرده و تا دم مرگ صحبت نمیکند!
انتشار اخبار و اسناد غیرواقعی نتیجهای به جز مخدوش کردن این کشتار و مشکل شدن تمیز سره از ناسره ندارد. به این ترتیب همه چیز در هالهای از ابهام و تردید فرو میرود. این چیزی است که هدف اولیه دستگاه امنیتی رژیم نیز هست.
همچنین این سایت با نشر اخبار جعلی تلاش میکند برکناری آیتالله منتظری از قائممقامی رهبری و خانهنشین کردن او را به تلاش خمینی برای حفظ وجاهت آیتالله منتظری مربوط کند! در حالی که بزرگترین گناه آیتالله منتظری در نظر خمینی، مخالفت با کشتار ۶۷ و پیش از آن تلاش برای بهبود وضعیت زندانها و زندانیان سیاسی بود.
نکتهی حائز اهمیت آن که در اخبار جعلی پیک نت یکی از برنامهریزان کشتار ۶۷ موسوی تبریزی معرفی میشود که سالها بود از حلقه قدرت کنار گذاشته شده بود و هیچ پست قضایی و سیاسی در دوران کشتار نداشت. موسوی تبریزی در انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی در بهار ۶۷ دوباره به عنوان نماینده به مجلس راه یافت.
از این خبر گذشته سایت راه توده که دارای آبشخوری مشابه پیک نت است با جعل خبر دیگری در راستای اهداف فوق عمل کرد. این سایت با انتشار عکسی مدعی شد که صاحب عکس سردار مصطفی آجرلو است که در کنار کیانوری در زندان اوین ایستاده است. همین سایت پیش از این مدعی شده که فرد مزبور مجتبی حلوایی تیرخلاص زن و معاون امنیتی زندان اوین است. برای این که تضاد داستانهای جعلیشان را بپوشانند مدعی شدند که مصطفی آجرلو همان مجتبی حلوایی است! در حالی که این دو هیچ ربطی به هم ندارند و دو شخصیت جدا از هم میباشند. خوشبختانه از دو سال پیش تاکنون علیرغم اصرار راه توده و پیک نت هیچیک از گروهها و شخصیتهای سیاسی در دام آنها نیفتاده و به اخبار جعلی این سایت اشارهای نکردهاند.
به جعلیات راه توده که در پیک نت نیز به آنها اشاره شده توجه کنید:
«"مجتبی حلوائی" دیروز- سردار "آجرلو" امروز
یکی از خوانندگان راه توده از ما پرسیده است چرا افشای چهره واقعی سردار آجرلو را رها کرده اید. نباید اجازه داد یاد و نقش امثال او که بزرگترین جنایات را در دهه 60 در زندان اوین و زندان توحید از خود به یادگار گذاشته اند، طی زمان فراموش شود.
اشاره این خواننده به مطلبی است که راه توده در تیرماه 1386 در باره نام و هویت کنونی سردار مصطفی آجرلو و همچنین نام واقعی و هویت او در دهه 60 نفت (گفت) و عکس های او را نیز منتشر کرد.
این واقعیت است که جوان های صحنه ورزش – بویژه فوتبال – او را نمی شناسند و خود او نیز چنان چهره مظلوم و کم سخنی از خود به نمایش گذاشته که بدشواری می توانند گذشته او را تصور کنند. جوان های 17- 20 ساله امروز ایران او را بعنوان یک پیشکسوت ورزش می شناسند و نه بیشتر!
اما این سردار آجرلو، همان مجتبی حلوائی دهه 60 اوین و از مجریان اعدام های قتل عام سیاسی سال 1367 است. در کتاب های خاطراتی که زندانیان آن دهه نوشته و منتشر کرده اند، اغلب به نام و نقش خونریز او در زندان اوین اشاره شده است. حاج مجتبی حلوائی مامور میدان تیرباران اوین بود و تیرخلاص می زد. هم در کتاب خانم ماهباز که اخیرا منتشر شده و هم در مصاحبه پاسداری که از شهر قم تلفنی با سعید قائم مقامی در رادیو ایران مصاحبه کرده، گوشه هائی از نقش مجتبی حلوائی طرح شده است. بعد از دهه 60 و پس از ترور اسدالله لاجوردی، مجتبی حلوائی که از بچه لات های بدنام خیابان گرگان تهران بود و لاجوردی او را با خود به دادستانی اوین برده بود، از اوین بیرون آمده و به پاس جنایاتی که کرده بود به درجه سرداری نائل آمده و سپس وارد دستگاه ورزش کشور شد. شناسنامه جدیدی با نام جدید برای او صادر کردند و شد مصطفی آجرلو!
آنچه که باعث شده تا او نتواند خود را پنهان کند، یگانه عکسی است که در جریان بازدید نماینده وقت حقوق بشر سازمان ملل، یعنی "گالیندوپل" از زندان اوین و دیدار با نورالدین کیانوری از او گرفته شده و در یکی از روزنامه های چپ فرانسه منتشر شد. یعنی همین عکسی که راه توده تاکنون بارها آن را منتشر کرده است. در این شماره نیز عکس سردار مجتبی حلوائی (مصطفی آجرلو) را در دو زمان می بینید. یکبار بالای سر کیانوری [سمت راست] در زندان اوین و یکبار در مصاحبه ای که خبرگزاری فارس در سال 1386 از او منتشر کرد.
مصاحبه ای در باره خرید زمین برای باشگاه پرسپولیس. در سال 86 حاج مجتبی حلوائی، یا سردار مصطفی آجرلو ریاست سازمان ورزشی شهرداری تهران را برعهده داشت.
از همه کسانی که این متن را می خوانند و از موقعیت کنونی سردار آجرلو با اطلاع هستند می خواهیم تا اطلاعات خود را برای انتشار در اختیار راه توده قرار دهند. اگر قاتلین دکتر سامی نباید فراموش شوند، قاتلینی نظیر آجرلو یا حلوائی (نفر ایستاده سمت راست، بالای سر کیانوری در اوین) نیز نباید در پست صحنه پنهان بمانند! »
http://www.rahetudeh.com/rahetude/Sarmaghaleh-vasat/HTML/2009/mars/ajorlu.html
این به اصطلاح افشاگری جعلی برای اولین بار دو سال پیش از طرف راه توده مطرح شد و دوباره در سال ۲۰۰۷ با عنوان زیر آن را انتشار دادند تا بلکه خریداری برای آن پیدا شود:
« مجتبی حلوائی
حالا، سردار "آجرلو"
رئیس باشگاه پاس شده
از سه منبع داخل کشور، اطلاعاتی درباره نام امروز حاج مجتبی حلوائی، از عاملین مستقیم قتل عام زندانیان سیاسی در زندان اوین دریافت داشته ایم. این اطلاعات همگی تائید می کند که مجتبی حلوائی اکنون سالهاست که با نام "آجرلو" و بعنوان یکی از سرداران سپاه مدیرعامل باشگاه پاس است.»
http://www.rahetudeh.com/rahetude/Nameha-Nazarat/HTML/2007/sehmahesewom/pasokhha-30-07.html
و امسال برای سومین بار «راه توده» با بهانهای جدید اقدام به انتشار خبر قبلی کرد. در این بین بارها خبر فوق را نیز در سایت بالاترین و ... انتشار دادند.
از آنجایی که افراد مختلف در این مورد از من سؤال کردهاند، به منظور روشنگری در مورد گذشتهی این دو نفر و سیاهکاری سایت «پیک نت» و «راه توده» اشارهی گذرایی به گذشته این دو نفر میکنم. اما قبل از این که وارد بحث شوم بایستی تأکید کنم که عکس انتشار یافته از سوی راه توده متعلق به مجتبی حلوایی عسگر نیست و هیچ شباهتی هم به او ندارد. من صاحب عکس را نمیشناسم اما تردیدی ندارم که فرد یاد شده نه مصطفی آجرلو است و نه مجتبی حلوایی عسگر که من هر دو را به خوبی میشناسم.
مجتبی حلوایی عسگر حداقل از سال ۵۹ در زندان اوین مشغول به کار بود و در سالهای سیاه اولیه دههی ۶۰ یکی از تیرخلاص زنها و پاسداران اوین بود. وی بعد از برکناری لاجوردی از دادستانی انقلاب اسلامی در سال ۶۳ و در دوران ریاست فکور بر زندان اوین به معاونت امنیتی و انتظامی زندان اوین ارتقا یافت. وی از تحصیلات متوسطه نیز برخوردار نبود. او در حالی که نقش عمدهای در کشتار زندانیان سیاسی داشت اما پس از پایان کشتار ۶۷ زندان اوین را برای همیشه ترک کرد. او پس از ترک اوین مدتی بیکار بود و از وضعیت مالی نامناسبی هم برخوردار بود. در پاییز ۷۰ در بنیاد ۱۵ خرداد تحت مدیریت شیخ حسن صانعی مشغول به کار شد. او در پروژهی سدسازی بنیاد ۱۵ خرداد در نزدیکی قم به فعالیت پرداخت. بر اساس شنیدههایم سپس مدتی در چای جهان دارای مسئولیت شد. گفته میشود در حال حاضر نائب ريیس اتحادیه اتومبیلهای کرایه است. در آدرس های زیر میتوانید مصاحبههای او را در مقام نائب ريیس اتحادیه اتومبیلهای کرایه ملاحظه کنید:
http://www.hamshahrionline.ir/hamnews/1384/840808/Irshahr/dakhl.htm
http://www.aftab.ir/news/2005/nov/17/c2c1132228413_economy_marketing_business_job.php
از آنجایی که خود در زمان مذکور در ایران نبودهام نمیتوانم با ضرس قاطع بگویم که این فرد همان مجتبی حلوایی معروف است. این احتمال هست که موضوع تشابه اسمی باشد.
با این حال تردیدی نیست که نه تنها مجتبی جلوایی و سردار مصطفی آجرلو یک نفر نیستند بلکه هیچ ربطی هم بین این دو نیست!
جدا از عکس منتشر شده، دیگر اخبار «راه توده» در مورد مجتبی حلوایی نیز نادرست است. او بچهی خیابان گرگان تهران نیست. همچنین در پاییز ۶۷ زندان اوین را ترک کرد نه بعد از هلاکت لاجوردی چنانکه راه توده خبر داده است. لاجوردی در تابستان ۷۷ یعنی دهسال بعد از آنکه مجتبی حلوایی اوین را ترک کرد کشته شد.
گالیندوپل برای اولین بار در زمستان ۶۸ از زندان اوین دیدار کرد. آن موقع بیش از یکسال بود که دیگر مجتبی حلوایی در اوین نبود. چهرهی کیانوری هنگام بازدید گالیندوپل از ایران در سال ۶۸ پیرتر از چهرهای است که در عکس مزبور دیده میشود. از اینها گذشته کیانوری به هنگام دیدار گالیندوپل از ایران، دارای ریش نبود. من روز قبل و روز بعد از دیدار گالیندوپل از زندان اوین کیانوری را از نزدیک دیدم. او به همراه ۴ نفر دیگر در بند روبروی ما به سر میبرد و اتفاقاً در هواخوری تلاش کرد با من شوخی هم بکند. عکس مزبور متعلق به سال ۶۲ و اولین ماههای دستگیری کیانوری است.
کسانی که کوچکترین اطلاعی راجع به گذشته «سردار» مصطفی آجرلو دارند میدانند که او عضو سپاه پاسداران بود و در زندان اوین حضور نداشت. این نامی نیست که او به تازگی برخود گذاشته باشد، آنهایی که وی را از نزدیک میشناسند میدانند که این نام آبا و اجدای اوست. چنانکه نام مجتبی حلوایی عسگر نیز نام اصلی فرد دیگری است. هیچ تغییر نام و یا نام مستعاری در کار نیست، تنها ماشین جعل و دروغ و فریب راه توده و پیک نت به کار افتاده است.
مصطفي آجورلو؛ متولد 1339 - متأهل - داراي دو فرزند.
1- تحصيلات:
1372: ليسانس مديريت از دانشگاه تهران
1375: فوقليسانس مديريت از دانشگاه تهران
1376: ليسانس نظامي
1380: فوقليسانس مديريت امور دفاعي
1386: دانشجو (دانشپژوهي) دكتراي مديريت در دانشگاه امام حسين(ع)
2- سوابق شغلي:
1368-1360: معاونت تربيتبدني سپاه پاسداران
1384-1370: رئيس هيأت فوتبال نيروهاي مسلح
1377-1374: عضو هيأت علمي دانشگاه امام حسين(ع)
1377-1375: مديرعامل باشگاه مقاومت
1378-1377: مديرعامل باشگاه فرهنگي ورزشي فتح
1380-1377: نايبرئيس اتحاديه فوتبال
1384-1379: مديرعامل باشگاه فرهنگي ورزشي پاس
1384-1379: مديركل تربيتبدني نيروي انتظامي
1382-1380: دبيركل اتحاديه فوتبال
1384-1381: رئيس هيأتمديره خبرگزاري ورزش ايران (ايپنا)
1384-1382: مدير مسئول روزنامه پاس جوان
1386-1384: رئيس سازمان ورزش شهرداري تهران
1386-1384: مديرعامل شركت شهر ورزش
چنانچه ملاحظه میکنید آجرلو در سالهای ۶۰ تا ۶۸ مسئولیت آموزش لشگر ۲۷ محمد رسولالله یکی از مهمترین لشکرهای سپاه پاسداران را به عهده داشت و حضوری در زندان اوین نداشت. آجرلو به عنوان سهمیه «رزمندگان» هم که شده وارد دانشگاه و فارغالتحصیل شده است. در حالی که مجتبی حلوایی از سوادی ابتدایی برخوردار بود. به لحاظ قیافه نیز کوچکترین شباهتی بین مجتبی حلوایی و مصطفی آجرلو نیست.
از این ها گذشته «راه توده» برای مستند کردن هرچه بیشتر جعلیاتش به نوشتهی عفت ماهباز و پاسداری که از شهر قم تلفنی با سعید قائم مقامی در رادیو ایران لسآنجلس مصاحبه کرده بود نیز اشاره میکند. در جلد یک کتاب خاطراتم به مصاحبهی جعلی «پاسداری که از شهر قم» با رادیو ایران تماس گرفته بود، اشاره کرده و در مورد جعلیات مزبور به قدر کافی توضیح دادهام. اطلاعات ارائه شده از سوی عفت ماهباز (۱) هم ربطی به جعلیات راه توده مبنی بر این که مجتبی حلوایی همان مصطفی آجرلو است ندارد و فقط برای بازارگرمی مطرح شده است.
ایرج مصداقی ۲۷ اسفند ۱۳۸۷
www.irajmesdaghi.com
پانویس:
۱- اتفاقاً از نظر من خانم عفت ماهباز منبع موثق و دقیقی در ارتباط با عوامل رژیم نیست. برای نمونه اطلاعات ارائه شده توسط عفت ماهباز در کنفرانس بنیاد پژوهشهای زنان ایران که تحت عنوان «زن ایرانی و حقوق بشر» در سیاتل آمریکا برگزار شد نادرست است. نشریه کار «اکثریت» ضمن معرفی عفت ماهباز به عنوان یکی از اعضای شورای مرکزی سازمان اکثریت مشروح سخنرانی او را در نشریه کار شمارهی ۱۳۸ ارگان مرکزی این سازمان به تاریخ ۳ مرداد ۱۳۷۵ درج کرد.
عفت ماهباز در مورد اعضای هیئت کشتار سال ۶۷ در این کنفرانس میگوید: « در رأس این دادگاهها نیری، اشراقی (داماد خمینی) و رازینی قرار داشتند. سرلک و مجتبی حلوایی دو شکنجهگر معروف نیز در آن حضور داشتند» (نشریه کار ۱۳۸ صفحهی ۸)
البته اینها اسامی است که قبلاً بارها توسط «راه توده» و «پیک نت» به غلط در مورد اعضای هیئت کشتار ۶۷ مطرح شده بود. این در حالی است که حکم خمینی موجود است و اسامی هیئت کشتار به روشنی در آن آمده، آیتالله منتظری روی آن تأکید کرده، با آنها نامه نگاری داشته و به حضور پذیرفتهشان.
بعد از توضیحات من راجع به نام کوچک نیری و این که شهابالدین اشراقی داماد خمینی در سال ۶۰ فوت کرده بود و نمیتوانست در راس دادگاههای سال ۶۷ باشد و رازینی نقشی در این دادگاهها نداشت؛ عفت ماهباز بدون اشاره به نوشتههای من، در کتاب خاطراتش و مطالبی که از او روی سایتهای اینترنتی انتشار یافت اسامی اعضای هیأت کشتار سال ۶۷ را تغییر داده و این بار اشتباه دیگری را مرتکب شد. او مینویسد:
« دور اتاق را نگاه كردم. پنج نفر در اتاق بودند. قبل از همه مجتبي حلوایی را با كابلی که در دستش بود، دیدم. بعد حسینعلی نیری (رئیس حاکمهای شرع اوین)، مرتضی اشراقی (دادستان انقلاب و رئیسی معاون دادستان)، سرلك، (پورمحمدی)(دستيار مجتبي حلوايي، نماینده اطلاعات) بود. آنها دورتادور اتاق نشسته بودند. »
http://www.peiknet.com/1387/02BAHMAN/14/PAGE/32MAHBAZ.htm
http://www.bidaran.net/spip.php?article158
در این نوشته عفت ماهباز نام کوچک نیری را که در تحقیق من خوانده بود آورده و دیگر صحبتی از اشراقی داماد خمینی نمیکند و به درستی به نام مرتضی اشراقی دادستان انقلاب که در نوشتهی قبلی داماد خمینی معرفیاش کرده بود، اشاره میکند.
در نوشتهی قبلی حرفی از رئیسی معاون اشراقی نبود، در این نوشته بر اساس مطالب انتشار یافته، نام او نیز اضافه میشود و نام رازینی که در مطالب قبلی آمده بود بدون هیچ توضیحی حذف میشود! شوربختانه این که مصطفی پورمحمدی یکی از سه عضو اصلی هیئت کشتار ۶۷ که در روایت قبلی عفت ماهباز جایی نداشت این بار به عنوان دستیار مجتبی حلوایی نماینده وزارت اطلاعات مطرح میشود!
مجتبی حلوایی یک پاسدار جنایتکار بود که از او به عنوان بازوی اجرایی و عامل سرکوب و شکنجه در زندان استفاده میشد و وقتی تاریخ مصرفاش گذشت به سادگی راه خروج از اوین را نشانش دادند. در حالیکه مصطفی پورمحمدی آخوند و یکی از صاحبمنصبان، اطلاعاتی و قضایی رژیم بود. پورمحمدی از سال ۵۸ در مسجد سلیمان و بعد در سال ۶۰ در بندرعباس و سپس در مشهد دادستان انقلاب بود و با تأسیس وزارت اطلاعات به این وزارتخانه منتقل شد و در ادارهی آن نقش اساسی داشت. چگونه امکان داشت او دستیار مجتبی حلوایی باشد؟
از این ها گذشته نام سرلک قبل از پورمحمدی عضو اصلی دادگاه آمده است! سرلک در دادگاههای ۶۷ حضور نداشت و نمیتوانست داشته باشد. او یک بسیجی بود که در سال ۵۹ به اتهام قتل در لرستان دستگیر شده بود و برای آنکه آبها از آسیاب بیافتد به تهران و اوین منتقل شده بود. بعدها پاسدار شده بود و در زدن تیرخلاص و جنازه کشی و شکنجه زندانیان و ... مشارکت داشت. در سالهای ۶۲ به بعد مدتی در بخش فرهنگی زندان کار میکرد و روزنامه پخش میکرد. او موقعیتی نداشت که در دادگاههای سال ۶۷ و در ردیف دیگر جنایتکاران باشد. حداکثر میتوانستند کابلی به دست او بدهند که زندانی را مورد ضرب و شتم قرار دهد و یا طناب به گردن زندانیان بیاندازد.
راه توده و پیک نت در پانویس مطلب عفت ماهباز نیز اطلاعات غلطی را اضافه کرده و مدعی میشوند که اشراقی دادستان انقلاب در سال ۶۷ فوت کرده است! در حالی که او زنده است و دارای دفتر وکالت در خیابان ویلا نبش سپند است و یکی از در همان حال یکی از رؤسای شعب دیوان عالی کشور نیز است.
منبع:پژواک ایران