آیا موساد اردشیر حسینپور، دانشمند هستهای را ترور کرده است؟
ایرج مصداقی
https://p.dw.com/p/3mGcG
مصطفی معین که دو دوره وزیر علوم و نماینده مجلس بوده و در حالحاضر رئیس شورایعالی نظام پزشکی است با انتشار تصاویری از دکتر اردشیر حسینپور استاد فیزیک اتمی دانشگاه شیراز و سرپرست آزمایشگاه تحقیقاتی مالک اشتر، ادعا کرد وی ۱۴سال پیش در «خوابگاه صدرا» دانشگاه با گاز رادیواکتیو توسط عوامل موساد ترور شد. وی در ادامه افزود دولت احمدینژاد تصمیم گرفت آن ترور را یک حادثه عادی جلوه دهد تا نهادهای اطلاعاتی زیر سؤال نروند.
پس از مرگ دکتر حسینپور، محمدهادی صادقی، رئیس بسیج مرودشت که به ریاست دانشگاه شیراز رسیده بود در نشریه دانشگاه، مرگ وی را در اثر سرماخوردگی و سینهپهلو اعلام کرد. او که پیشتر رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی و رئیس بخش حقوق جزا و جرمشناسی بود سپس مرگ این فیزیکدان اتمی را "گاز گرفتگی” اعلام کرد و گفت وی پس از ۴ تا ۵ ساعت استنشاق گاز منواکسيدکربن، دچار خفگی شده است. صادقی اعلام کرد وی تحت تدابير امنيتی زندگی میکرد و امکان ورود به ساختمان بدون متوجه شدن نگهبان وجود نداشت.
محمدحسن عابدی معاون پزشکی قانونی نیز مرگ حسينپور را "بر اثر گازگرفتگی” ذکر کرد.
گاز منواکسیدکربن باعث میشود اکسیژنرسانی به بدن انجام نشود و رنگ زبان، لبها و پوست سیاه و تیره شود. هیچیک از این نشانهها در جنازه دکتر حسینپور مشاهده نمیشد.
معین، پزشک است و اعتراف میکند که در نظام اسلامی، پزشکی قانونی به وظیفهی حرفهای خود عمل نمیکند و در خدمت دستگاههای امنیتی است.
معین با تأثیرات گاز رادیواکتیو روی بدن قربانی آشناست. او میداند مرگ در اثر استنشاق گاز رادیواکتیو به سرعت اتفاق نمیافتد مگر این که دز آن خیلی بالا باشد.
مرگ از طریق گاز رادیواکتیو
در صورتیکه بدن بین ۱ تا ۴ گری Grays رادیو اکتیو دریافت کند سلولهای خونی شروع به مردن میکنند. در این وضعیت امید به بهبود هست. به دلیل کاهش شمار گلبولهای سفید خون ممکن است افت سیستم ایمنی بدن به چشم بخورد. خونریزی غیرقابل کنترل به خاطر فقدان پلاکت و کمخونی ناشی از مرگ گلبولهای قرمز از دیگر عوارض آن است.
در مواردی که دز دریافتی ۲ گری یا بیشتر باشد نوعی سوختگی عجیب هم در فرد ایجاد میگردد. لکههای قرمز، پوسته پوسته شدن بدن و بعضا تاول ظرف بازه زمانی ۲۴ ساعته در بدن رویت میشود.
وقتی دز دریافتی به ۴ تا ۸ گری میرسد تشعشعات میتوانند مرگبار شوند که البته مدت زمان مرگ نیز میتواند به سطح تشعشعات دریافتی بستگی داشته باشد. بیمارانی که این سطح را دریافت میکنند به علائمی نظیر حالت تهوع، اسهال، سرگیجه و تب مبتلا میشوند و در صورتیکه اقدامات درمانی لازم روی آنها انجام نشود ظرف چند هفته میمیرند.
در مواردی هم که دز دریافتی بین ۸ تا ۳۰ گری باشد اسهال و حالت تهوع شدید ظرف تنها یک ساعت در فرد ایجاد میشود و در نهایت بین دو روز تا هفته فرد جانش را از دست میدهد.
دزهای بیشتر از ۳۰ گری آسیبهای عصبی در افراد ایجاد نموده و در عرض چند دقیقه با مشخصههایی نظیر تهوع و اسهال شدید، سرگیجه و سردرد و حتی بیهوشی به مرگ منتهی میشوند. در این موارد تشنج و رعشه نیز به اثرات مذکور اضافه میگردد و بعضا افراد کنترل عضلانی بدنشان را هم از دست میدهند. مرگ فرد در کمتر از ۴۸ ساعت اتفاق میافتد.
یکی از مواد رادیواکتیو که در ترورهای هستهای در سالهای اخیر مورد استفاده قرار گرفته، پلونیوم ۲۱۰ است. خوردن یا استنشاق آن به صورت مستقیم میتواند بسیارکشنده باشد. دو نفری که گفته میشود در این سالها با آن کشته شدند، یاسر عرفات و الكساندر ليتويننكو، افسر اطلاعاتی روسیه هستند.
عرفات، آبان ۱۳۸۳، پس از یک دوره طولانی بیماری درگذشت. با یافتن رد پلوتونیوم ۲۱۰ بر روی لباسهای به جا مانده از عرفات، گمانه ترور بیولوژیک او مطرح شد.
لیتویننکو، آذر ۱۳۸۵، ۲۲ روز پس از آلودهشدن به پلونیوم ۲۱۰ در بیمارستانی در لندن درگذشت.
اسفند ۱۳۹۶، سرگئی اسکریپال، سرهنگ بازنشسته اطلاعات روسیه به همراه دخترش در حالیکه بیهوش روی نیمکتی در سالیسبوری بریتانیا افتاده بودند، به بیمارستان منتقل شدند. وی با یک عامل اعصاب با نام نویچوک ترور شد. ۲۱ تن از جمله تعدادی از افسران پلیس که در جریان انتقال اسکریپال به بیمارستان و یا بازرسی خانه او حضور داشتند، آسیب دیدند. اسکریپال و دخترش از این ترور جان بدر بردند.
طبق ادعای مصطفی معین گاز رادیواکتیو بهکاربرده شده در قتل دکتر حسینپور آنقدر قوی بوده که او را بلافاصله کشته اما همسر (به او تنفس مصنوعی داده بود)، مادر و خانواده حسینپور و هیچیک از مأموران امنیتی و اورژانس که با جنازهتماس مستقیم داشتند مسموم نشدند. این هم یکی از عجایب در جمهوری اسلامی است. آپارتمان موردنظر نیز که بایستی آلودهشده باشد بلافاصله به یکی دیگر از اعضای هیأت علمی دانشگاه داده شد.
تناقضات در مرگ حسینپور
معین میداند که دکتر محمدرضا سعادت اولین دانشمند فیزیک اتمی در مرداد ۱۳۷۳ در شیراز به قتل رسید. وی استاد مشاور پایاننامه کارشناسی ارشد اردشیر حسینپور بود. مقامات امنیتی این عمل را به "مجاهدین خلق" و "قاچاقچیان ارز و طلا" نسبت دادند اما چنانچه انتظار میرفت قاتلان مانند نمونههای مشابه و عاملان «اسیدپاشی» دستگیر نشدند و پرونده مسکوت ماند.
دکتر سعادت در سال ۱۳۲۵ در خانوادهای فرهنگی و ادبی در شیراز به دنیا آمد. وی در سال ۱۳۵۵ دکترای فیزیک خود را از دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا دریافت کرد و در رشته فیزیک دانشگاه شیراز به تدریس مشغول شد.
۲۵ دیماه ۱۳۸۵ سارا عراقی همسر دکتر حسینپور ساعت ۸ و پانزده دقیقه صبح با جنازه وی کنار بخاری روبرو میشود. شب قبل دکتر حسینپور که از اصفهان بازگشته بود در منزل پدرزنش حضور داشته که قبل از ۱۲ شب به او زنگ میزنند و میگویند از طرف دانشگاه میخواهند او را ببینند. این نوع تماسها سابقه داشت. دکتر حسینپور به خانه میرود، نگهبان او را میبیند که تا ساعت ۳ صبح قدم میزتد. طبق گفته مأموران اورژانس وی بین ساعت ۴ تا ۶ صبح فوت میکند.
پتوی کثیف و غیربهداشتی که دکتر قبلاً آن را برای شستن در کمد قرار داده بود روی او بوده و برخلاف عادت وی بخاریگازی که نقصی نداشت روی درجهآخر قرارداشت. مأموران موساد پس از موفقیت چرا باید صحنهسازی میکردند؟ هیچنشانهای از مرگ در اثر رادیواکتیو و گاز منواکسیدکربن در جسد نبود. تنها از بینی او دو قطره خون آمده بود.
در ارتباط با افراد عادی نیز در چنین مواقعی پای تحقیقات مربوط به مرگ مشکوک به میان میآید.
چرا بازپرس طبق روال مرسوم دستور کالبدشکافی نمیدهد؟ آیا برای اطلاع مقامات دولتی و نه انتشار بیرونی نباید دلیل مرگ دانشمند اتمی مشخص میشد؟ جنازه تا روز خاکسپاری در ۱ بهمن در سردخانه بیمارستان نمازی شیراز بدون انجام هیچ تحقیقی نگهداری شد.
بر چه اساسی میتوان به مرگ براثر گاز رادیو اکتیو پیبرد؟ مگر نه از طریق کالبدشکافی و تحقیقات روی جسد؟ آیا دکتر معین در مطبش نیز بدون دیدن آزمایشات خون و ادرار بیمار و بدون معاینه او و براساس علم لدنی و کشف و الهام نسخه مینویسد؟
دراین مدت برخلاف ادعای معین دستگاه امنیتی میکوشید اردشیر حسینپور را به عنوان شهید و دانشمندی که توسط اسرائیل به قتل رسیده در یکی از سه محل قطعه شهدا، امامزاده شاهچراغ و مسجد دانشگاه شیراز دفن کند. موضوع "شهادت” دکتر حسینپور توسط موساد از سوی مادر وی به شدت رد شد و او دفن فرزندش در هیچیک از محلهای پیشنهادی را نپذیرفت. عاقبت این استاد در قطعه "نامآوران باغرضوان” اصفهان، دفن شد.
مادر دکتر حسینپور چندین بار به دانشگاه فراخوانده میشود و هربار مأموران امنیتی پس از عدم پذیرش پیشنهاداتشان در حضور وی با رؤسایشان تلفنی صحبت و کسب تکلیف میکنند. آنها از وی میخواهند موضوع مرگ اردشیر را به دخترش که در لندن بود خبر ندهد و دانشجویان برافروخته را آرام کند.
چرا مأموران امنیتی به جای تحقیق در مورد عوامل این قتل که به ادعای معین مأمور موساد بودند برای خواستگار سابق همسر دکتر حسینپور و باجناق سابقاش پرونده درست کردند؟ آیا قصد نداشتند در صورت نیاز موضوع را رقابت عشقی و یا خصومت شخصی جلوه دهند؟چرا هیچتلاشی صورت نگرفت مشخص شود چه کسی قبل از ساعت ۱۲ شب به دکتر حسینپور زنگ زده بود؟
دکتر معین در مورد این عکس به غلط نوشته: «اردشیر حسینپور به عنوان دانشجوی نمونه کشوری در سال ۱۳۷۷ و دریافت لوح از سوی خاتمی». عکس مربوط است به دریافت جایزه جشنواره خوارزمی در بهمن ۱۳۷۹. جایزه اول را به سپاه پاسداران دادند و جایزه دوم را به اردشیر حسینپور! برخلاف گفته معین، دکتر حسینپور در مجتمع صدرا زندگی نمیکرد. آپارتمان او در طبقه سوم مجتمع اساتید در خیابان ساحلی شیراز قرارداشت.
چنانچه ملاحظه میشود روزنامه ایران در بهمن ۱۳۷۹ این خبر و عکس را کار کرده است.
عکس دریافت جایزه تا صبح روز قتل دکتر حسینپور روی دیوار اتاق کارش بود. پس از انتقال جسد به سردخانه، همسرش با عجله خود را به دفتر رسانده و متوجه میشود محل مورد تفتیش قرار گرفته و عکس مزبور از روی دیوار برداشته شدهاست. وی یک دی ویدی حاوی اطلاعات مهم را که دکتر در اتاقش جاسازی و سفارش آن را کرده بود، پیدا میکند اما یک سال و نیم بعد منکر آن میشود.
کتابی که به قلم حسینپور در سال ۱۳۷۳ انتشار یافت و برنده جایزه کتاب علمی سال شد، بعداز مرگ وی از کتابخانه دانشگاهها و مراکز علمی جمعآوری شد. چرا؟
خطوط قرمزی که دکتر حسینپور آنها را رد کرده بود
۱- در پاییز ۸۴ سرکلاس فیزیک کوانتوم هنگامی که دکتر حسینپور مبحث "عدم قطعیت” را درس میداد یک نفر که دانشجوی او نبوده، نظر وی را راجع به ولایتفقیه میپرسد. وی با عصبانیت میگوید:سر کلاس عدم قطعیت در مورد مطلق صحبت میکنی؟ سپس فرمول هایزنبرگ را نوشته و میگوید بر اساس این فرمول هر مطلقی از نظر علمی مردود است. از نظر وحدانیت خداوند نیز شرک محسوب میشود.
۲- در آذر ۱۳۸۳ یک دست لباس پاسداری همراه با درجه سرتیپ دومی و حقوق ماهانه ۳ میلیونتومانی به او پیشنهاد میشود که مورد موافقت وی قرار نمیگیرد.
۳- در بهمن ۱۳۸۳ وی در بازدید از نیروگاه اتمی بوشهر از موضع منافع ملی مخالفت خود را با این نیروگاه و تکنولوژی روسی اعلام میکند. همانجا با یک فرمانده سپاه بهنام قاسمی درگیر میشود. به او میگوید تو از نظر علمی صلاحیت اظهارنظر نداری و جایگاهی هم که در آن هستی حق تو نیست.
۴- مخالف غنیسازی ۲۰درصدی بود.
چگونه میتوان پذیرفت طی دو دهه موساد عملیاتهای متعددی از انفجار و آتشسوزی در مهمترین و حساسترین مراکز گرفته تا ترور دانشمندان هستهای و نفر دوم القاعده انجام دهد، اما حتی یکنفر دستگیر نشود و مسئولان اطلاعاتی تغییر نکنند. در هیچکجای دنیا چنین چیزی سابقه ندارد.
ایرج مصداقی ۵ دسامبر ۲۰۲۰
www.irajmesdaghi.com
منبع:پژواک ایران