نگاهی اجمالی به سناریوی رژیم در مورد «زن» دستگیر شده در آلبانی
ایرج مصداقی
***
روز شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۵ سخنگوی نیروی انتظامی از بازداشت «یکی از منافقان که در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی نقشآفرین بود خبر داد».
«به گزارش خبرآنلاین به نقل از پایگاه اطلاعرسانی پلیس، سردار منتظرالمهدی امروز در نشست خبری که با رسانهها داشت، از دستگیری یکی از عناصر منافق در کشور آلبانی که در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی نقش آفرین بود خبر داد و گفت: این دستگیری با همکاری پلیس اینترپل به وقوع پیوسته است و به زودی به ایران منتقل خواهد شد. به گزارش خبرآنلاین این گفته سخنگوی ناجا خبر دستگیری مسعود کشمیری عامل اصلی انفجار در دفتر نخستوزیری جمهوری اسلامی ایران در هشتم شهریور ۱۳۶۰ و از اعضای سازمان مجاهدین خلق را که پس از این حادثه از کشور متواری شد را قوت میبخشد.»
http://www.khabaronline.ir/(X(1)S(eoih23bipypsvknngfylel5s))/detail/536663/Politics/parties
افرادی که در رسانهها مشغول کار هستند ممکن است اسامی افراد و یا اتهاماتی که منتسب به آنهاست را تمیز ندهند اما هر احمقی میداند وقتی صحبت از دستگیری فرد «نقشآفرین» در انفجار «حزبجمهوری اسلامی» در هفتم تیر است دیگر ربطی به انفجار «دفتر نخستوزیری» در هشتم شهریور و دستگیری «عامل اصلی» آن مسعود کشمیری ندارد.
چرا پس از انتشار خبر از سوی منتظرالمهدی، رسانههای رژیم به صورت هماهنگ موضوع را از روی محمدرضا کلاهی متهم انفجار حزب جمهوری اسلامی عبور داده و پای انفجار دفتر نخستوزیری و مسعود کمشیری را پیش کشیدند که مطلقا در ادعای سخنگوی پلیس به آن اشاره نشده بود؟
آیا آنها از مرکزی خاص و با پروژهای ویژه هدایت میشوند؟
روزنامه «اصلاح طلب» شرق مطلبی نوشت با عنوان «مسعود کشمیری که بود و چه کرد؟»
http://www.isna.ir/fa/news/9502261575
شرق همچنین خبر داد که «البته نکته جالب توجه در رابطه با بازداشت کشمیری این است که حدود یک ماه پیش یک کانال تلگرامی خبر بازداشت کشمیری را منتشر کرده بود. کانالی که پس از انتشار این خبر تعطیل شد! اگر جمیع این اخبار صحت داشته باشد و کشمیری در بازداشت ایران باشد، آینده میتواند آبستن خبرها و ناگفتههای بسیاری باشد.»
چرا یک ماه پیش «کانال تلگرام» مربوط خبر بازداشت کشمیری را انتشار داد و سپس تعطیل شد؟
در بلبشوی اطلاع رسانی نظام ولایت فقیه که هیچچیزش به آدمیزاد نمیرود، سایت مشرق وابسته به نزدیکان احمدی نژاد مدعی شد:
«حال معلوم نیست چرا رسانهها از كلاهی و یا زهر عطریانفر به كشمیری رسیدند و معلوم نیست كه كشمیری كشتهشده است یا كلاهی بازداشتشده است و یا اینكه هیچكدام از این دو حدس درست نیست و زهره عطریانفر یا یك زن دیگر، دستگیرشده است. چندی پیش در شبكههای اجتماعی و موبایلی اخبار غیر تایید شدهای درباره كشته شدن كشمیری منتشر شد و هیچگاه صحت و سقم آنها رد یا تأیید نشد.»
http://www.dolatebahar.com/telex-259622.html
از دیرباز موضوع انفجار نخستوزیری و نه حزب جمهوری اسلامی مورد علاقه جناح «اصولگرا»ی رژیم است و با وجود بسته شدن آن به فرمان خمینی همچنان در مقاطع مختلف سعی در باز کردن آن حداقل در جنگ جناحها و فضای رسانهای دارند. جناح «اصولگرا» آن گونه که نشان دادهاند، مطلقا تمایلی ندارند موضوع «نفوذ» مجاهدین به حزب جمهوری اسلامی و افراد نزدیک به بهشتی را باز کنند. از آنجایی که سازمان مجاهدین خلق کشمیری مهرهی خود را از طریق سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در نخستوزیری «نفوذ»داده بود، لاجوردی میکوشید هر طور شده این سازمان را متحد مجاهدین خلق و مسئول انفجار در نخستوزیری وانمود کند. در حالی که بزرگترین ضربات به مجاهدین و دیگر گروههای اپوزیسیون و به ویژه «چپ»، از طریق اطلاعات سپاه پاسداران که توسط این سازمان هدایت میشد وارد آمد.
معلوم نیست این بار چرا «اصلاحطلبها» و رسانههایشان علاقمند به سوژهی «انفجار نخستوزیری» شدند؟ و به جای آن که در ادامهی ادعای سعید منتظرالمهدی روضهی انفجار حزب جمهوری اسلامی را بخوانند روضه انفجار نخستوزیری را میخوانند.
خبرگزاری ایلنا در توضیح خبر دستگیری یک «منافق» در ارتباط با انفجار حزب جمهوری اسلامی نوشت: «این گفته سخنگوی ناجا خبر دستگیری مسعود كشمیری عامل اصلی انفجار در دفتر نخستوزیری جمهوری اسلامی ایران در هشتم شهریور ۱۳۶۰ و از اعضای سازمان مجاهدین خلق را كه پس از این حادثه از كشور متواری شد را قوت میبخشد.»
ایلنا؛ كد خبر 371189
عبدالرضا داوری (۱) یکی از نزدیکان احمدی نژاد که در حقهبازی بی مثال است هم مدعی شد فرد دستگیر شده مسعود کشمیری است!
داوری با اطمینان زیدالوصفی نوشت «با انتقال او به ایران، جعبه سیاه پروژه نفوذ در جمهوری اسلامی گشوده خواهد شد.»
بعید است او فرق حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخستوزیری را نداند. یا متوجه تفاوت «۷ تیر» با «۸ شهریور» نشود.
مسئلهی مورد علاقه «نفوذ»هم بر میگردد به سناریوی جدیدی که خامنهای طی یک سال گذشته در رابطه با «نفوذ» به دفتر ریاست جمهوری و ... علم کرده است و جیسون رضاییان ژورنالیست آمریکایی – ایرانی به خاطر آن دستگیر و مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفت.
داستان «نفوذ» این روزها آنقدر مورد توجه بیت رهبری و اذنابش قرار دارد که مدیر پایگاه سایبری «عماریون» برای ظریف همسر دوم جعل کرده و عکس فتوشاب شده او را هم انتشار می دهد و مینویسد:
« میخوام زلزله سیاسی بندازم… همسر دوم وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی یک جاسوسه است که محکومیتش قطعی شده است… آقای ظریف… در جریان نفوذ دشمن تا تخت خوابت هم هستی؟ خانم چ. بنا به شهادت رسمی و کتبی و ثبت شده دوستانت یک جاسوسه است…
محمد حسین رستمی در جواب ارائه سند برای گفته های خود میگوید منتظر است علیه او شکایت شود یا تکذیب کنند تا سپس اسناد را منتشر کند میگوید الان رو کردن سند، ممکنه باعث از بین بردن مستندات بشه…»
http://news.gooya.com/didaniha/archives/2016/05/212450.php
خبرگزاری دولتی ایسنا هم ول کن ماجرا نشد و اخبار جعلی دیگری مبنی بر قدرتنمایی دستگاه امنیتی انتشار داد:
«این دو عنصر منافق [«مسعود کشمیری» عامل انفجار نخست وزیری و «محمدرضا کلاهی صمدی» عامل انفجار حزب جمهوری اسلامی] آخرین بار حدود دو سال پیش در آلمان هنگام خوردن غذا در رستورانی در شهر کلن و هنگام رانندگی در شهر هامبورگ آلمان دیده شدهاند.»
http://www.isna.ir/fa/news/95022615815
گویا این دو نفر همچون زوج هنری به گشت و گذار و تفریح در شهرهای آلمان مشغولاند.
پس از انتشار گفتگوی سعید منتظرالمهدی، رسانههای بینالمللی فارسی زبان از جمله صدای آمریکا، بی بی سی، رادیو فردا، دویچهوله، رادیو بینالمللی فرانسه، رادیو زمانه و ... به انتشار اخبار منتشر شده توسط رژیم و گمانهزنی در این مورد پرداختند. اما علیرغم پیگیری ماجرا از سوی خبرنگاران این رسانهها، هرلحظه به پیچیدگی ماجرا افزوده شد و سازمان مجاهدین خلق هم حاضر به موضعگیری و روشنگری در مورد آن نشد.
روز بعد منتظرالمهدی که منبع اولیه انتشار خبر بود، دوباره به میدان آمد و در گفتگو با خبرگزاری تسنیم وابسته به اطلاعات سپاه پاسداران بدون آن که نام فرد دستگیر شده را اعلام کند از جنسیت او خبر داد و گفت: «این خانم به استناد اعلان قرمز (red wanted) صادر شده از سوی اینترپل، دستگیر شد.»
سخنگوی ناجا افزود: «اعلان قرمز اینترپل به مثابه حکم جلب سیار بینالمللی است که پس از صدور این اعلان، این عضو گروهک تروریستی منافقین که در انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی در سال ۶۰ دست داشته است، در کشور آلبانی دستگیر شد.»
http://www.nasimonline.ir/Content/Detail/2032553
وی قول داد طی ۷۲ ساعت آینده جزییات بیشتری توسط پلیس اعلام خواهد شد.
http://www.yjc.ir/fa/news/5607632
ایسنا که مدعی شد ساعت آینده جزئیات بیشتری منتشر خواهد شد. اما خبری از جزئیات بیشتر نشد. و وزیر کشور دولت روحانی هم مدعی شد که خبری از جزئیات ندارد و تنها به ادعای منتظرالمهدی اشاره کرد. از این جا به بعد میشد حدس زد که سعید منتظرالمهدی و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم، یک سناریوی توخالی و تبلیغاتی را پیگیری میکنند چرا که با انتشار نام فرد دستگیر شده، تق ماجرا و هیاهوی صورت گرفته در میآمد. به ویژه که در وبسایت رسمی اینترپل اثری از ادعای سعید منتظرالمهدی نیست.
هر کس که کوچکترین شناختی از تشکیلات مجاهدین در سال ۱۳۶۰ و جایگاه زنان در آن و به ویژه مسئولیتهای اطلاعاتی و امنیتی داشته باشد، میداند در ارتباط با انفجار حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخستوزیری هیچ یک از زنان مجاهدین نمیتوانستند مشارکت داشته باشند.
در دوران یاد شده زنان مطلقاً دارای چنین جایگاهی در مجاهدین نبودند و هیچ زنی در روابط مجاهدین روحش از این ماجرا خبر نداشت. این ادعا قبل از هرچیز پوشالی بودن ماجرا را میرساند و خبر از سناریوسازی دستگاه امنیتی رژیم میدهد. جایگاه و توانمندی اطلاعاتی و نظامی زنان مجاهد در تیرماه ۱۳۶۰ کجا و شرکت در طراحی عملیات «۷ تیر» کجا؟
مطبوعات رژیم ابتدا نام زهره عطریانفر را مطرح کردند. وی خواهر محمد عطریانفر از رهبران حزب کارگزاران سازندگی و همسر محمدجواد قدیری است.
دستگاه اطلاعاتی رژیم در جنگ جناحها، مدتها میکوشید تا مسئولیت انفجار مسجد ابوذر و مجروح شدن خامنهای در ۶ تیرماه ۱۳۶۰ را متوجهی محمد جواد قدیری کند. آنها با طرح این سناریو قصد داشتند او را به مجاهدین انقلاب اسلامی وصل کرده و از طریق «زهره عطریانفر» پای محمد عطریانفر را به میان بکشند و موصوع «نفوذ» را رونق ببخشند.
http://www.fardanews.com/fa/news/522832
پیشتر جواب جعلیات دستگاه اطلاعاتی و امنیتی و تبلیغی رژیم را در مقالهی «چه کسی خامنهای را در سال ۶۰ ترور کرد» دادهام:
http://www.irajmesdaghi.com/maghaleh-437.html
منابع رژیم در جنگ جناحی، مدتها زهره عطریانفر را همسر چهارم مسعود رجوی معرفی میکردند.
http://mazandmajles.ir/post/read/43506
موضوع دستگیری زهره عطریانفر بلافاصله تکذیب شد و پای خورشید فرجی زنوز همسر سابق محمدرضا کلاهی به میان کشیده شد. ایسنا اعلام کرد:
«با توجه به اطلاعات فوق و با توجه به خبر تکمیلی اعلام شده پس از آن، مبنی بر جنسیت مونث این دستگیر شده، میتوان حدس زد که ممکن است همسر کلاهی در آلبانی دستگیر شده باشد؛ البته این امر هم ممکن است زن دستگیر شده از اعضای گروه طراحی انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی باشد.»
http://www.isna.ir/fa/news/95022615815
کارت عضویت کلاهی در حزب جمهوری اسلامی
سایتهای وابسته به دستگاه اطلاعاتی در مورد سوابق خورشید فرجی زنوز نوشتند:
«نامبرده [محمدرضا کلاهی] در عراق در بخش عارفی ( روابط با عراق ) با نام مستعار کریم فعالیت می کرده و با یکی از منافقین با نام خورشید فرجی زنوز ، اهل تهران ، ازدواجی می نماید . همسرش قبلاً مسئول نهاد بوده که تنزل رده داشته ، مدتی فرمانده گردان ارکان ( پشتیبانی ) و مدتی مسئول تاسیسات بوده است . وی آموزش خلبانی را گذرانده ، آخرین مسئولیتش به عنوان فرمانده یگان پدافند در به اصطلاح ارتش آزادیبخش سازماندهی شده است.»
http://www.fardanews.com/fa/news/311689
آنچه رسانههای رژیم ادعا میکنند غیرواقعی است:
خورشید فرجی زنوز (مینا) پزشک است و در یکی از کشورهای اروپایی مشغول کار و طبابت. من شخصاً یک بار او در کنار یکی از تظاهراتهای مجاهدین دیدهام. او مطلقاً در ارتباط با مجاهدین نبود و فعالیت سیاسی هم نمیکرد. آن روز هم برای سرگوش آب دادن و دیدار با آشنایان احتمالی به حوالی تظاهرات که در شهر محل اقامتش برگزار میشد آمده بود. یکی از دوستانم بعد از گفتگو با وی، او را به من نشان داد.
وی دارای عینک ته استکانی است و اگر آموزش «خلبانی» در «ارتش آزادیبخش ملی» بر اساس معیارهای شناختهشده بینالمللی باشد، نمیتواند این گونه آموزشها را از سر گذرانده باشد. فرماندهی «یگان پدافند» هم غیرواقعی است. وی پس از انقلاب ایدئولوژیک مدتی مسئول «نهاد» شد و نامش در میان ۵۰۰ نفری که شورای مرکزی مجاهدین را تشکیل میدادند، انتشار یافت. تصور این که ۵۰۰ نفر در یک محیط کوچک دو هزار نفری [ماکزیمم افراد داخل تشکیلات مجاهدین در زمان یاد شده] مسئول باشند قبل از هرچیز نشاندهندهی پوشالی بودن مسئولیت افراد است. پس از آن، وی با تنزل رده مواجه شد و در سال ۱۳۷۲ از مجاهدین جدا شد و به اروپا آمد. همان موقع رسانههای رژیم ضمن شرح کشافی، خبر جدایی او از مجاهدین را اعلام کردند و من از طریق رسانههای رژیم در جریان آن قرار گرفتم.
کشف جدید رژیم پس از گذشت ۲۳ سال از حضور او در اروپا، نشاندهندهی دست خالی دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم و حاکی از مانور پوچ و توخالی آن است.
خورشید فرجی زنوز، اهل تبریز است و در دوران حضور در تشکیلات مجاهدین هم در تهران نبوده است. وی پس از عزیمت به عراق با محمدرضا کلاهی ازدواج کرد. ازدواج این دو با صلاحدیدهای تشکیلاتی صورت گرفت. در روابط درونی مجاهدین، اعضای دفتر سیاسی و کمیته مرکزی و فرماندهان از اولویت ویژهای در ازدواج و آن هم با بهترین «سوژهها»ی در دسترس، برخوردار بودند. (۲)
سایت رجویسم در ارتباط با خورشید فرجی زنوز مدعی شد:
«امیدواریم وی پس سالیان دراز فرار و زندگی مخفی بزودی در محکمهای به سزای اعمال خود برسد»
خورشید فرجی زنوز، نه فراری است و نه زندگی مخفی دارد. دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم به خوبی میداند که وی سالهاست در اروپا به یک زندگی عادی ادامه میدهد و هیچ نقشی نه در انفجار «۷ تیر» داشته و نه در هیچ عملیات مشابه دیگر. گناه او از نظر رژیم این است که مدتی در عراق همسر محمدرضا کلاهی بوده و این ازدواج هم مطلقاً بر پایهی اراده و تصمیم شخصی صورت نگرفته است و با توجه به جو موجود در روابط مجاهدین، امکان تمرد از آن نبود.
رسانههای رژیم سپس نام فهمیه اروانی مسئول اول اسبق مجاهدین را اعلام کردند که مدتی است در آلبانی به سر میبرد.
مهدی محمدی یکی از خبرنگاران اصول گرا در کانال تلگرامی خود نوشت:
«نام تروریستی که در آلبانی دستگیر و ظاهرا آزاد شده فهیمه اروانی است. مسعود کشمیری هم اگر چه بازداشت نشده اما مکان زندگی او در آلمان روشن است و اگر دولت های اروپایی همکاری کنند بازداشت او هیچ دشوار نیست» و جهان نیوز که توسط «دلواپسان» و علیرضا زاکانی اداره میشود آن را بال و پر داد.
http://www.jahannews.com/fa/doc/news/491773
فهیمه اروانی نیز در سال ۱۳۶۰ در تهران نبود. او یکی از هواداران ساده مجاهدین در تبریز بود و در روابط تشکیلاتی مجاهدین محلی از اعراب نداشت. نام او در میان ۵۰۰ نفری که در سال ۱۳۶۴ به عنوان شورای مرکزی مجاهدین اعلام شد هم وجود ندارد که نشاندهندهی عضویت سادهی او در تشکیلات مجاهدین در آن زمان است. پس از انقلاب ایدئولوژیک او به همراه همسرش علیرضا پورنظری از مجاهدین جدا شده و به آلمان عزیمت و زندگی عادی پیشه کردند. فهیمه که حتی حجاب اسلامی را رعایت نمیکرد پس از مدتی از همسرش جدا شد و در یک دگرگونی ناگهانی دوباره به مجاهدین پیوست و از آن عجیبتر در صعودی غیرمنطقی به یکباره مسئول اول سازمان مجاهدین شد و همردیف مریم رجوی و مجاهدین اعم از زن و مرد ملزم شدند عکس او را در کیف و روی میز کارشان قرار دهند.
سایت «کلمه» متعلق به نزدیکان میرحسین موسوی ضمن «سیاسی» خواندن پروژه، در گمانهزنیهایش به نام «مینو دلنواز» همسر مسعود کشمیری اشاره کرد و احتمال داد، فرد دستگیر شده ممکن است او باشد.
http://www.kaleme.com/1395/02/26/klm-243050
تردیدی نیست مینو دلنواز که دو برادرش عضو مجاهدین بوده و کشته شدند و دیگر برادرش مهندس محمود دلنواز (۳) رنجها و سختیهای بسیاری به خاطر نسبت خانوادگی با مسعود کشمیری متحمل شد، روحاش نیز از ماجرا با خبر نبود.
سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن در طول روزهای گذشته چنانچه انتظار میرفت به عنوان یک سازمان غیرپاسخگو و مسئولیت ناپذیر در قبال اخبار منتشر شده مطلقاً موضعی نگرفتهاند و به قول معروف سیاست «شتر دیدی، ندیدی» را در پیش گرفتهاند. اگر هیچ دلیلی برای «غیرشفاف» بودن مجاهدین در دست نبود سکوت این سازمان در قبال موضوعی که در روزهای گذشته در صدر اخبار داخلی بوده، نشاندهی غیردمکراتیک و غیرقابل اعتماد بودن این سازمان است.
باید به این نکته نیز توجه داشت که مسعود رجوی با سکوت خود اجازه میدهد رژیم با دست باز و فارغالبال به تشویش اذهان عمومی پرداخته و سناریوهای رنگارنگ خود را پیش ببرد. او که در اوهام مخرب خود زندگی میکند و از رهبران کرهشمالی، الگو برداری میکند مطلقاً برای افکار عمومی ارزش قائل نیست. ارتباط او با دنیای مدرن و الزامات آن قطع شده است.
در دنیای معاصر احتمالاً جز در «امالقرا» اسلام و «بیت ولی فقیه مغلوب» در «اورسورواز»، نمیتوان چنین فضاحتی را یافت.
با توجه به عدم موضعگیری سازمان مجاهدین از یک طرف و طفره رفتن سعید منتظرالمهدی سخنگوی نیروی انتظامی از مشخص کردن نام فرد دستگیر شده، میتوان احتمالهای مختلف را در مورد هویت فرد دستگیر شده داد.
او میتواند فهیمه اروانی باشد که با تلاشهای مجاهدین به سرعت آزاد شده و این سازمان میکوشد با سکوت از روی آن رد شود. به ویژه که سایت «باشگاه خبرنگاران جوان» (وابسته به اطلاعات سپاه پاسداران) به نقل از یک «عضو سابق گروهک تروریستی منافقین» مدعی شد:
«موضوع دستگیری فهیمه اروانی قدیمی است و ربطی به مسائل این گروهک تروریستی و اقداماتشان در ایران ندارد. »
http://www.yjc.ir/fa/news/5611091
از سوی دیگر این امکان که او خورشید فرجی زنوز باشد هم هست. در این حالت یکی از دلایل سکوت مجاهدین بیارزش دیدن جان و سرنوشت اوست که ارتباطی با این سازمان ندارد.
اگر خورشید فرجی زنوز، زن یاد شده باشد، وی احتمالاً برای دیدار یا کمک به بستگانش که احتمالاً به آلبانی آمدهاند، به این کشور رفته و دستگیر شده است. پیشتر مواردی را سراغ دارم که بستگان افراد اعزامی به آلبانی در جریان سفر به این کشور برای کمک به اقوامشان، دستگیر و مدتی در بازداشت بودهاند. کوشش این افراد تماماً غیرتشکیلاتی و در چهارچوب اقدامات خانوادگی بوده است و چه بسا از سوی مجاهدین لو رفته و به پلیس آلبانی معرفی شده باشند. وگرنه خود مجاهدین برای نقل و انتقال افرادشان از آلبانی به دیگر کشورها با توجه به فساد حاکم بر تشکیلات اداری و پلیس این کشور، از دست بازی برخوردارند. این چیزی است که مجاهدین در گفتگوهای خصوصیشان بارها روی آن تأکید کرده و با توسل به آن، به تهدید افراد و ناراضیان پرداختهاند.
با توجه به این که جعفری دولت آبادی دادستان عمومی و انقلاب تهران مدعی شده است «خانم» مزبور «بر اساس نیابت قضایی ایران بازداشت شده و هنوز به ایران منتقل نشده است»، وظیفه اخلاقی و انسانی حکم میکند مجاهدین کلیه اطلاعات خود در مورد فرد دستگیر شده و دلایل دستگیری او را انتشار دهند. چه بسا اگر او یا هر کس دیگری که سوژهی مانور اطلاعاتی رژیم قرار گرفته، همچنان در بازداشت به سر برد نیاز به دخالت سازمانهای حقوق بشری و حمایت حقوقی و سیاسی داشته باشد. بایستی توجه داشته که «زن بازداشت شده» میتواند هیچ یک از افراد نامبرده نباشد.
سایت «تابناک» که به نیروهای امنیتی وابسته است مدعی شد:
«بر اساس اطلاعات دریافتی «تابناک»، ایران از سالها پیش برای گروهی از منافقین که سوابق تروریستی و جنایی سنگینی در ایران داشتند در پلیس اینترپل اعلام قرمز کرده و جنایات این اشخاص ذکر شده بود تا کشورهایی که این اشخاص از آنجا تردد میکند، اقدامات امنیتی و قضایی لازم را درباره آنها در دستور کار قرار دهند. پس از انتقال گروهی از اعضای منافقین به آلبانی، نیروی انتظامی ایران ـ که به رصد فعالیت این تروریستها در سالهای متمادی پرداخته بود ـ اقدام به شناسایی این تروریست میکند و از طریق پلیس اینترپل به پلیس آلبانی درباره سوابق جنایی این تروریست زن اطلاعات لازم را میدهد و خواستار دستگیری این شخص میشود که پلیس آلبانی نیز این تروریست را دستگیر میکند، ولی این شخص هنوز به ایران تحویل داده نشده است. یک منبع آگاه درباره نحوه استرداد این تروریست به «تابناک» گفت: در این مرحله رویه معمول بدین شکل است که پلیس و نهاد قضایی هر کشوری حق دارد شخص دستگیر شده را در کشور خود محاکمه کند اما اگر توافقنامه تبادل زندانیان میان دو کشور امضا شده باشد، متهم پس از دستگیری به ایران ارجاع داده و در سیستم قضایی ایران محاکمه میشود» وی افزود: «با توجه به اینکه میان ایران و آلبانی چنین توافقنامه ای وجود ندارد، در این مقطع راههای دیگری برای استرداد این شخص وجود دارد و در این شرایط استرداد این تروریست به ایران از دو طریق قابل پیگیری است؛ نخست، با تکیه بر وزارت امور خارجه کشورمان و رایزنیهای دیپلماتیک با وزارت امورخارجه و نهادهای سیاسی و قضایی آلبانی و دوم، از طریق معاونت بینالملل قوه قضاییه که در واقع این راه نیز به نوعی تعامل دیپلمات اما به صورت تخصصی از حوزه قضایی است.»
اگر آلبانی متقاعد نشود که این تروریست را به ایران تحویل دهد، محاکمه این زن تروریست در آلبانی برگزار میشود و حتی در صورت محکومیت، مطابق با قوانین قضایی آلبانی برای او محکومیت در نظر گرفته شده و دوران محکومیتش را نیز در زندانهای این کشور پشت سر میگذارد. باید دید شرایط استرداد این تروریست و شرایط رمزگشایی از یک واقعه تلخ تروریستی در ایران فراهم میشود و یا وکلای کشورمان باید در محاکم آلبانی در مقام شاکی ظاهر شوند.»
http://www.tabnak.ir/fa/news/589524
تردیدی نیست سایت اطلاعاتی «تابناک» رطب و یابس به هم میبافد و میکوشد موضوع مورد علاقه دستگاه امنیتی رژیم را کش دهد. اگر یادتان باشد خامنهای از رسانهها خواست موضوع فساد ۳ هزار میلیاردی و ... را «کش» ندهند.
***
نکتهی قابل توجه آن که رسانههای رژیم از عدم همکاری آلبانی با اینترپل و دولت جمهوری اسلامی در استرداد فرد دستگیر شده مینالند. بدون آن که توضیحی دهند چرا استرداد مجاهدین را از طریق اینترپل و دولت عراق که متحدشان است پیگیری نمیکنند؟ چرا نیروی انتظامی فعالیت آنها در عراق را «رصد» نمیکند؟ هنوز تعداد زیادی از رهبران مجاهدین و نزدیک به ۲۰۰۰ نفر از اعضا و کادرهای آنان در عراق به سر میبرند. مزدوران رژیم بیش از یک دهه است که بر عراق حکومت میکنند و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی آن زیر نظر مأمور اطلاعاتی رژیم بازسازی شده است. طبیعی به نظر میرسد که انجام این کار در عراق ساده تر از آلبانی و اروپا باشد. اما سؤال اینجاست چرا رژیم تلاشی در این زمینه صورت نمیدهد؟ چرا افراد از فرودگاهی که زیر نظر نیروهای وابسته به خودش اداره میشود به آلبانی عزیمت می کنند و رژیم قادر به انجام اقدام حقوقی برای بازداشت آنها نیست؟ پاسخ مشخص است امکان عملی آن با توجه به کنوانسیونهای بینالمللی و ... نیست وگرنه تاکنون رژیم دهها بار به این کار مبادرت کرده بود. سؤال بعدی اینجاست چرا این ناممکن را در آلبانی دنبال میکند؟
آیا دلیل پیگیری موضوع در آلبانی این نیست که رژیم خواهان انتقال مجاهدین به این کشور عقبمانده اروپایی نیست و ترجیح میدهد آنها در عراق بمانند تا هرگاه که اراده کرد همچون سالهای گذشته جانشان را بگیرد و پاسخگو هم نباشد؟ آیا دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم نمیکوشد بهانه به دست مسعود رجوی بدهد تا هرچه بیشتر پروژهی انتقال مجاهدین به آلبانی را به تعویق بیاندازد و آنها در عراق طعمه نیروهای رژیم شوند و در خون خود بغلتند تا او و مریم رجوی در اروپا با قاب عکسهای آنها روضه بخوانند و خود را مطرح کنند؟ آیا خطمشی این دو نیرو که با هم می جنگند در واقع یکی نیست؟ آیا مخالفت و سنگاندازی مسعود رجوی در پروژه انتقال مجاهدین به خارج از عراق، اجرای سیاست مورد نظر رژیم و دستگاه اطلاعاتی آن نیست؟ آیا اگر رژیم واقعاً به دنبال عملی کردن پروژهی استرداد بود شرط عقل حکم نمیکرد از رسانهای کردن آن پرهیز کند و با چراغ خاموش سیاست مزبور را پیگیری کند؟ آیا فضای رسانهای و تبلیغی موجود، اجازه چنین کاری را میدهد؟ آیا کاری که در عراق امکان انجاماش نیست در اروپا امکانپذیر است؟
آیا نیروی انتظامی رژیم که در موضوع «گشت نامحسوس» مورد نفرت عمومی قرار گرفته و به لحاظ درگیریهای درونی نیز بخشی از مسئولان آن در موضوع حمله به سفارت عربستان و ... در مظان اتهام قرار گرفتهاند، به دنبال ایجاد مفری برای خود نیست؟
در رسانههای رژیم در ارتباط با محمدرضا کلاهی آمده است:
«کلاهی در تشکیلات دفتر مرکزی حزب در جایگاهی قرار می گیرد که از کلیه جریانات مهم حزبی و مملکتی (دولت، مجلس ، نهادها و ... ) مطلع بوده و همچنین مسئول دعوتها برای کنفرانس ها ، میز گردها و یا جلسات بوده، ضمن اینکه حفاظت سالن نیز به عهده او بوده است. او مستقیما زیر نظر یکی از افراد کادر مرکزی منافقین به نام هادی روشن روانی با نام مستعار مقدم قرار داشته است.»
http://www.fardanews.com/fa/news/311689
هادی روشن روان بیش از دو دهه است که در فرانسه به سر میبرد، مقاله مینویسد، حضور علنی در تظاهراتها، متینگها و مراسم مجاهدین دارد. دستگاه اطلاعاتی و امنیتی و قضایی رژیم چرا برای دستگیری و استرداد او که به ادعای رژیم مسئول کلاهی بوده اقدام نمیکنند؟ پاسخ مشخص است با توجه به ماهیت رژیم، چنین اقدامی میسر نیست.
https://www.youtube.com/watch?v=6HlS1iDNZ4I
با شکایت رژیم، هادی روشن روان (هوشنگ) به همراه محمدعلی جابرزاده در دسامبر ۲۰۰۸ در فنلاند دستگیر شد و چند روزی را در بازداشت گذراند. این دو برای آماده سازی سفر مریم رجوی به هلسینکی رفته بودند که دستگیر شدند و مریم رجوی به دلایل امنیتی سفرش را به این کشور لغو کرد. پس از آزادی، این دو نفر در یک کنفرانس خبری شرکت کردند.
پنهانکاری و تلاش برای آگاه نشدن مردم شیوهی مورد پذیرش جهان مدرن و پیشرفته نیست. آیا عجیب نیست اینترپل میداند فرد دستگیر شده چه کسی است، مجاهدین سیر تا پیاز را در مورد او میدانند، رژیم جزئیات توطئه را برنامه ریزی کرده و در این وسط فقط مردم ایران اطلاعی ندارند! آیا هم مجاهدین و هم رژیم مردم را «نامحرم» نمیشناسند؟ چه دلیل امنیتی یا حقوقی، رژیم و مجاهدین برای عدم انتشار نام فرد دستگیر شده و دلایل آن دارند؟ چرا سایتهای وابسته به مجاهدین و فعالان رسانهای آن در فضای مجازی در طول روزهای گذشته سکوت اختیار کرده و به گونهای عمل میکنند که گویا هیچ اتفاقی در جهان پیرامون آنها نیفتاده است؟ آیا تنها مردگان این گونه عمل نمیکنند؟ سازمانی که در عرض ۴۸ ساعت اطلاعیه ۵۰ صفحهای علیه مسئولان کمیسیونهای شورای ملی مقاومت صادر کرده و امضای بیش از ۵۰۰ به اصطلاح عضو آن را هم پایش میگذاشت چرا در این مورد سکوت کرده است؟ سازمانی که سایتهایش مملو از اطلاعیهها و عکسها و اخبار و تفاسیر مربوط به سوریه و یمن و عراق و ... است چرا لازم نمیبیند در مورد موضوع مربوط به خودش اطلاعرسانی کند؟
با توجه به آنچه تا کنون انتشار یافته میتوان حدس زد سوژهی مورد ادعای رژیم در آلبانی در ارتباط با پروندهی «۷ تیر» و انفجار حزب جمهوری اسلامی نیست.
یک بار دیگر تأکید میکنم فریب بازیهای اطلاعاتی رژیم را نباید خورد. لازم است در برخورد با پروژههای امنیتی رژیم با فراست و آگاهی برخورد کرد.
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵
پانویس:
۱- عبدالرضا داوری متولد ۱۳۵۲ مدیر مسئول سابق روزنامه شهروند، در حال حاضر مدیرمسئول ماهنامه بررسیهای اقتصادی است. وی از طرفداران و مدافعان نزدیک احمدی نژاد است. داوری در وبلاگ شخصی خود به دریافت درجه دکتری اقتصاد گرایش توسعه صنعتی از دانشگاه کارلینس نیویورک اشاره نموده است. این مؤسسه یک مرکز آموزش از راه دور میباشد که مدارک آن در آمریکا فاقد اعتبار است. وب سایت این مؤسسه در حال حاضر غیرفعال است. داوری در خرداد ۱۳۸۷ به عنوان مدیرکل پژوهش و جانشین معاون خبر و در تیر ۱۳۸۸ به عنوان قائم مقام مدیرعامل و معاون خبر ایرنا منصوب شد، او از مهر ۱۳۹۱ تا اردیبهشت ۱۳۹۲ مشاور وزیر کشور و رئیس مرکز مطالعات راهبردی و آموزش این وزارتخانه بود. وی از سال ۱۳۸۹ ریاست صندوق بازنشستگی مس کشور را برعهده داشت. داوری همچنین عضو هیئت علمی پژوهشی دانشگاه تهران و جهاد دانشگاهی بود که در ۱ بهمن ۱۳۹۲ حکم اخراجش به وی ابلاغ شد.
۲- از آنجایی که محمدرضا کلاهی یکی از بزرگترین عملیاتهای مجاهدین را انجام داده بود و لقب «مجاهد قهرمان» را یدک میکشید که تنها به کسانی که «شهید» شدهاند اطلاق میشود، مشمول الطاف ویژه رهبری شد و به دستور مسعود رجوی با یک دانشجوی پزشکی ازدواج کرد تا تلاش وی پاس داشته شود.
پس از آن که مهدی ابریشم راضی شد از مریم عضدانلو همسر ۳۲ سالهاش جدا شود و وی به عقد مسعود رجوی درآید، ما به ازای آن، مسعود رجوی دستور داد لعیا خیابانی خواهر کوچک موسی خیابانی که ۱۸ ساله بود به عقد مهدی ابریشمچی درآید.
۳- محمود دلنواز چند روز پس از انفجار نخستوزیری در حالی که کوچکترین ارتباطی با مسعود کشمیری و انفجار «۸ شهریور» نداشت، دستگیر و به زیر شکنجههای سبعانه برده شد. پس از مدتی همسر باردار محمود دلنواز نیز دستگیر شد و در اثر شکنجه، جنینی که در رحم داشت آسیب جدی دید. این دختر پس از تولد با مشکلات زیادی مواجه بود و عاقبت پس از تحمل چندین سال رنج و سختی جان باخت. محمود دلنواز در «دوران طلایی امام»، ۱۱ سال زیر حکم اعدام برای جرم نکرده قرار داشت و عاقبت پس از تحمل ۱۸ سال زندان، آزاد شد.
بعد از انتشار: ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵
بر اساس اطلاعاتی که سه نفر از خوانندگان به من دادند به این نتیجه رسیدم که خورشید فرجی زنوز (با نام مستعار سودابه) متفاوت از «مینا» همسر سابق محمدرضا کلاهی است.
او در سالهای ۶۶ و ۶۷ به عنوان یکی از مسئولان مجاهدین، در کشور هلند دارای مسئولیت بود و پس از پایان مأموریتاش به عراق بازگشت و برای مدتی به فرماندهی لشکر و همچنین فرماندهی حفاظت رسید. باز هم بر اساس شنیدههایم او در دههی ۷۰ و در جریان مأموریتی که در هلند داشت از این سازمان جدا شد . همسر سابق او محمدرضا کلاهی نبود.
با توجه به شناختی که یکی از دوستان نزدیکم از همسر سابق محمدرضا کلاهی داشت، میدانم فردی که در سال ۲۰۰۲ در یکی از کشورهای اروپایی در حاشیهی تظاهرات مجاهدین دیدم، همسر سابق محمدرضا کلاهی بود.
از او در مقاله به نام «مینا» یاد کردهام چرا که دوستم که با او گفتگو کرد او را با نام «مینا» میشناخت. او در مناسبات مجاهدین در عراق در بخش «امداد» مشغول کار بود و بعدها در اروپا نیز به طبابت پرداخت. از آنجایی که منابع رژیم همسر محمدرضا کلاهی را خورشید فرجی معرفی کردهاند تصور کردم چه بسا نام اصلی او خورشید باشد. «مینا» در جریان گفتگو با دوستم در سال ۲۰۰۲، از وی در مورد احتمال جدایی همسر سابقاش (محمدرضا کلاهی) از مجاهدین پرس و جو کرد. من شخصاً هیچ شناختی از او و یا سوابقاش نداشتم.
با توجه به اطلاعات ارائه شدهی جدید، نتیجه میگیرم که ادعای رژیم مبنی بر این که خورشید فرجی زنوز همسر محمدرضا کلاهی بوده، نادرست است و طبعاً ارتباط او با انفجار ۷ تیر که منابع رژیم سعی میکردند از طریق وابستگی خانوادگی به او نسبت دهند نابجاست.
چنانچه اطلاعات دیگری از سوی خوانندگان به دستم رسید در همین جا نقل خواهم کرد.
پس از انتشار این مقاله دستگاه امنیتی رژیم ناگزیر به اعتراف شد که فرد دستگیر شده فهمیه اروانی بوده و هنگامی که رژیم موضوع را علنی کرد، مدتی از آزادی او گذشته بود. اما «بیت رهبری» مجاهدین در اورسورواز همچنان سکوت اختیار کرد.
منبع:پژواک ایران