تصحیح یک روایت در مورد زنده یاد غلامحسین (شاپور) قناعتی
ایرج مصداقی
در مقالهی «فراز و نشیب حزب توده در دههی ۶۰»نوشتهام «غلام حسین قناعتی اول آذر ۶۲ در تهران و حمید مؤسس غفاری ۲۶ خرداد ۶۲ در کرمانشاه بنا به ادعای رژیم خودکشی کردهاند.»
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-40129.html
آقای ابراهیمی یکی از اعضای حزب توده ایران محبت کرده و ضمن بیان خاطرهشان از زنده یاد شاپور قناعتی به آخرین لحظات زندگی او اشاره کردند. به نظرم روایت ایشان که خود شاهد عینی بوده مقرون به صحت است. ضمن تشکر از ایشان نوشتهام را تصحیح میکنم.
«شاپور قناعی را جزء کسانیکه خود به زندگیشان خاتمه دادهاند آوردهاید. در حالیکه من شاهد عینی آخرین ساعات حیات آن انسان مومن و استوار بودهام. حدود بهمن ماه ۶۲ در زندان کمیته مشترک سابق و در طبقه دوم آن که شماره بند آن اکنون فراموشم شده٬ و ما جمعی تودهای در سلول جمعی بسر میبردیم، ناگهان متوجهی حضور فردی که بر روی پتویی دراز کشیده شدیم که جنب درب سلول ما قرارداشت .
حضور فردی با چشم بند آنهم در بندی که ما بودیم کاملاً در آن دوره بی سابقه بود. بچههای سلول بلافاصله دست به کار شده و از زیر درب سلول از کم وکیف انتقال او به آنجا جویا شدند. بزودی معلوم شد که وی شاپور قناعتی بوده و باجناق محمدعلی حسینخانی کارگر همسلولیمان میباشد. و علت انتقالش به راهرو آن هم پس از چند ماه بازجویی اطلاعات جدید و ذیقیمتی بوده که برای بازجو تازه رو گشته و در نتیجه او را برای فشار بیشتر بزیر چشم بند کشیده اند. او در آن شرایط سخت احتیاج به سیگار داشت که من مأمور رساندنش شدم. حدود سه چهارروز پس از انتقال شاپوربعد ازظهر به هنگام رفتن به دستشویی متوجه شدیم که شاپور نیست و سیگارش نیمه کاره خاموش شده است. چند روزی همه سلول در نگرانی بسر میبردیم که خبر رسید که همان روز بازجوی دژخیم شاپور از فرط عصبیت و دیوانگی آنچنان ضربات سنگینی برمعده ویا قلب او وارد کرده که در جا به شهادت رسیده است. باجناق او هم درقتل عام ۶۷ به خیل شهدای حزب پیوست. احسان طبری نیز همراه باجناق او و در خانه امن او با هم دستگیر شدند. هر دو باجناق از کادرهای برجسته تشکیلات غیرعلنی حزب بودند. یادشان هماره جاودان باد. حقیر نیز بهنگام قتل عام دربند ۷ گوهردشت بوده و بچه محل و دوست دیرین و صمیم اسماعیل وطنخواه آن انسان کم مثال میباشم»
منبع:پژواک ایران