اظهارات مصطفی تاجزاده در توجیه کشتار ۶۷
ایرج مصداقی
روز گذشته مصطفی تاج زاده یکی از نزدیکان خاتمی و رهبران جبههی مشارکت (مجمع امنیتی اطلاعاتیهای سابق) و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی (تشکیل دهنده سپاه پاسداران و دستگاههای اطلاعاتی امنیتی رژیم) به سؤالات کاربران سایت یاری که از میرحسین موسوی در جریان انتخابات ریاست جمهوری حمایت میکند پاسخ داد. در میان این پرسشها سؤالی هم مربوط به کشتار ۶۷ و عکسالعمل موسوی به آن بود. با هم پاسخ تاج زاده را مرور میکنیم:
«... آقای تاجزاده ... در زمان مهندس موسوی شاهد اعدام بسیاری از جوانان ایران در تابستان 67 بودیم. چرا ایشان هیچ عكسالعملی نشون ندادند؟
…آقای مهندس موسوی درباره اعدام های مذكور توضیحات خوبی در سفر به شیراز داد كه میتوانید در سایتها مطالعه كنید. به نظر من باز خوانی حوادث دهه اول انقلاب نه تنها مفید بلكه لازم است زیرا نقد همه جانبه وقایع سال های 57 تا 67 ، موجب می شود بسیاری از خطاها چه توسط حكومتیان و چه اپوزیسیون تكرار نشود. یا دست كم درصد عظیمی از شهروندان از این خطاها حمایت نكنند و كشور و مردم هزینه كمتری بپردازد و از فرصت ها استفاده بیشتری برای توسعه دموكراتیك بشود . در آن صورت معلوم می شود كدام افراد یا گروهها با دیدگاه و روش خود خشونت را در جمهوری اسلامی آغاز كرد یا رواج داد. در این صورت بدون آنكه منكر نقش افراد خاصی در حكومت برای خشونت ورزی بشوم معتقدم آنان نقش حاشیهای در آغاز خشونت داشته اند، ولی نقش رهبری گروه هایی مانند "مجاهدین خلق" را در چرخه خشونت بسیار مهم میدانم . به ویژه در سال 60 كه آن سازمان در مقابل اطلاعیه 10 ماده ای دادستانی مبنی بر اینكه از "اسلحه " یا "فعالیت قانونی" یكی را انتخاب كنند، اولی را برگزیدند و تروریسم كوری به كشور تحمیل كردند و ملت ما تاوان آن تصمیم نا بخردانه را پرداخته است.
جالب آنكه در سال 67 دو فاجعه رخ داد كه در مورد یكی سكوت می شود و آن عملیات موسوم به "فروغ جاودان" یا "مرصاد" است. مسعود رجوی با فرا فكنی و برای فرار از جوابگویی به تحلیل و تصمیم غلط خود كه چرا سرنوشت سازمان را به رژیم فاشیست صدام پیوند زد و به عراق رفت و با ایران جنگید و هرگز گمان نمی كرد كه بین دو كشور صلح شود زیرا نتیجه آن را سرنگونی جمهوری اسلامی می دانست ، دائم مساله اعدام های سال 67 را مطرح میكند . در هر حال امام در پذیرش آتش بس و قطنامه 598 كشور را نجات داد، و رجوی با راه انداختن عملیات مرصاد بیش از سه هزار عضو سازمان تابع خود را به كشتن داد، تبلیغات وسیعی درباره آنچه در زندان ها در ایران رخ داد به راه انداخته است تا كسی دوباره تصمیم غلط و غیر انسانی خود او كه مقدمه تصمیم غلط عده ای درتهران بود ، از وی سوال نكند . »
http://www.yaarinews.com/default.aspx/n/1879/
نیازی نمیبینم در ارتباط با آنچه که تاج زاده در مورد نقش نیروها در ایجاد چرخهی خشونت در کشور بر زبان رانده توضیح دوبارهای دهم، در مقالات قبلیام به صورت مشروح به این موضوع پرداختهام.
جناح مثلاً «اصلاحطلب» رژیم که بیشترین نقش را در سرکوب خونین و جنایتهای دهشتبار دههی اول انقلاب داشته امروز برای توجیه گذشته سعی میکند با مطرح کردن اشتباه «دو طرف» و تأکید روی نقش اپوزیسیون و قربانیان جنایت، نقش خود را کتمان کند. در این تبلیغات بیشرمانه رژیم از همراهی افرادی همچون مسعود بهنود، محسن سازگارا و برندگان جوایز «حقوق بشری» همچون عمادالدین باقی، سیدابراهیم نبوی و اکبر گنجی در خارج از کشور بهره میبرد.
منظور تاج زاده از «نقش افراد خاصی در حکومت» اشاره به لاجوردی و جناح مخالف است و تازه همان را هم تخفیف داده و روی نقش مجاهدین و گروههای مخالف در ایجاد جرخهی خشونت تأکید میکند. این در حالی است که در مقطع سی خرداد بیش از ۵۰ هوادار مجاهدین در کوچه و خیابان توسط مأموران رژیم و عناصر چماقدار و جنایتکار حزباللهی کشته شده بودند و مجاهدین جز دادخواهی از مسئولان سیاسی و قضایی کار دیگری انجام نداده بودند. یک هفته بعد از فرمان خمینی مبنی بر به رگبار بستن تظاهرات مردم تهران و کودتا علیه رئیس جمهور قانونی کشور بود که مجاهدین دست به سلاح بردند.
۲۱ سال از کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ میگذرد. هنوز خانوادههای اکثر قربانیان از محل دفن عزیزانشان خبر ندارند. در این بین هشت سال قوه مجریه و چهار سال قوه مقننه در دست «اصلاحطلب» های حکومتی بوده است. توجیهات تاج زاده در مورد این جنایت بزرگ، سقف جدیدی است از وقاحت و بیشرمی گرگهایی که به لباس میش درآمدهاند.
کافیست اندکی در پاسخ تاج زاده دقت کنیم. استدلالهای او در توجیه کشتار ۶۷ بر پایههای زیر قرار گرفته است.
۱- «مسعود رجوی با فرافکنی و برای فرار از جوابگویی به تحلیل تصمیم غلط خود که چرا سرنوشت سازمان را به رژیم فاشیست صدام پیوند زد و به عراق رفت و با ایران جنگید »... « دائم مساله اعدام های سال 67» را مطرح میکند.
گیرم مسعود رجوی برای فرار از جوابگویی چنین کاری میکند، تکلیف گروهها و شخصیتهای سیاسی دیگری که «تصمیم غلط» نگرفته بودند و سرنوشت سازمان خود را به «رژیم فاشیست» صدام پیوند نزده بودند چه میشود؟ چرا آنها نیز « دائم مساله اعدام های سال 67» را مطرح میکنند؟
آیا آنها هم میخواهند فرافکنی کنند؟ آیا تنها «مسعود رجوی» « دائم مساله اعدام های سال 67» را مطرح میکند؟ چرا در هر محفلی موسوی و کروبی و حامیانشان حاضر میشوند دانشجویان مسئله کشتار ۶۷ را مطرح میکنند؟ آیا آنها نیز میخواهند «فرافکنی» کنند؟ آیا دانشجویان نیز میخواهند «تصمیم غلط» خود را بپوشانند؟
در ضمن بیجا نیست بپرسیم، رژیم صدام حسین دست به چه اعمالی زده بود که لایق عنوان «رژیم فاشیست»است که جمهوری اسلامی صدبدترش را نکرده است.
۲- «امام در پذیرش آتش بس و قطعنامه 598 كشور را نجات داد، و رجوی با راه انداختن عملیات مرصاد بیش از سه هزار عضو سازمان تابع خود را به كشتن داد.»
میپذیرم که « امام در پذیرش آتش بس و قطعنامه 598 كشور را نجات داد» ربط آن با کشتار زندانیان سیاسی در زندانهای سراسر کشور چیست؟ (۱)
مجاهدین در مناطق و شهرهای مرزی کشور با نیروهای رژیم می جنگیدند، این چه ربطی به کشتار زندانیان بیدفاع در سراسر کشور دارد؟
باز هم منطق تاج زاده را میپذیرم که مسعود رجوی «با راه انداختن عملیات مرصاد بیش از سه هزار عضو سازمان تابع خود را به كشتن داد. »
آیا کیانوری هم در مقطع پذیرش قطعنامه با راهانداختن عملیات نظامی ۹۰ درصد اعضای دفتر سیاسی و کمیته مرکزی حزب توده که دوران پیری خود را میگذراندند به کشتن داد؟
آیا فرخ نگهدار هم با راه انداختن لشکریان خود از سمت افغانستان و آذربایجان و تاجیکستان به سوی کشور باعث به کشتن دادن اعضای سازمان «تابع خود» شد؟
آیا رهبران سازمان اقلیت پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و «نجات کشور» توسط امام و مقتدای تاج زاده، عملیاتی را سازماندهی کرده بودند که اعضای سازمان تابعشان را در زندانها قتلعام کردند؟
آیا رهبران سازمان پیکار از زیر خاکهای سرد و سنگین بهشت زهرا و خاوران فرمان حملهای را صادر کرده بودند که اعضای سازمانشان به کشتن داده شدند؟
آیا علی کشتگر از پاریس عملیاتی را به راه انداخته بود که اعضای «سازمان تابع» او را سلاخی کردند؟
آیا رهبران سازمان راه کارگر نیروهایشان را در شهرهای مرزی به صف کرده بودند که اعضای در زندانشان را به دار کشیدند؟
آیا سازمانهای رزمندگان، رنجبران، اتحادیه کمونیستها، وحدت کمونیستی و ... که وابستگانشان را بر دارشان کشیدند وجود خارجی هم داشتند که بتوانند عملیاتی را سازماندهی کنند؟
۳- رجوی «تبلیغات وسیعی درباره آنچه در زندان ها در ایران رخ داد به راه انداخته است تا كسی دوباره تصمیم غلط و غیر انسانی خود او كه مقدمه تصمیم غلط عده ای درتهران بود ، از وی سوال نكند . »
آیا دادخواهی انجام گرفته در ارتباط با کشتار ۶۷ به منظور آن است که کسی از مسعود رجوی در مورد عملیات فروغ جاویدان سؤال نکند؟
چنانچه ملاحظه میکنید تاج زاده مسئولیت یک دهه کشتار و شکنجه و قتلعام را به دوش مخالفان و به ویژه مجاهدین میاندازد تا دستهای خونین خود و اطرافیانش را پنهان کند. تاج زاده یک نفر نیست، او جناح «اصلاحطلب» رژیم را نمایندگی میکند. او سخنگوی کسانی است که به دروغ سنگ حقوق شهروندی و حقوق مدنی را به سینه میزنند. او تلاش میکند مسئولیت کشتار ۶۷ را نه متوجهی نظام و رهبر و مقتدایشان که تصمیم غلط عدهای در تهران معرفی کند. البته اگر فرمان خمینی نبود حتماً آن را نیز مانند قتلهای زنجیرهای به عدهای «خودسر» ربط میدادند.
تاجزاده نیز مانند همهی خطامامی های «هفت خط» از موسوی گرفته تا کروبی، از خاتمی گرفته تا عبدالله نوری، از موسوی خوئینیها گرفته تا ... به خاطر دفاع آیتالله منتظری از حقوق شهروندی و حقوق بشر و به ویژه مخالفتش با کشتار ۶۷ او را شایستهی رهبری نظام نمیدانستند. تاجزاده امروز نیز این مسئله را به صراحت عنوان میکند. وی در گفت وگو با سایت آینده اظهار داشت:
«این که آیا آیت اله منتظری توان اداره کشور را دارد یا خیر. تا آنجا که مطلعم خود ایشان در این زمینه ادعایی ندارد و من هم جوابم به این سوال مثبت نیست.»
http://www.khabaronline.ir/news.aspx?id=3847
به قول یکی از دوستانم امثال تاج زاده وقتی به راحتی می توانند گذشته خودشان را كه خيلی هم دور نيست و همه آن را ديده اند و به ياد میآورند و اسناد و شواهد بسیاری از آن روزها هم موجود است ، تحريف كنند ، چرا نتوانند آينده ای را که نيامده ، قلب كنند و با دادن وعده های دروغ و صد تا يك غاز ، سر ملت را شيره بمالند و در قالب های غير واقعی، فرو نروند؟
ایرج مصداقی ۲ خرداد ۱۳۸۸
پانویس:
۱- اتفاقاً به نظر من کشتار زندانیان سیاسی نیز به خاطر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ صورت گرفت و نه عملیات فروغ جاویدان. چرا که رژیم پیش از آن هم ضربات سنگینی را از این ارتش متحمل شده بود. به ویژه در خرداد ماه ۶۷ و در جریان عملیات چلچراغ ضربه کمرشکنی از سوی مجاهدین دریافت کرد اما کشتاری از زندانیان صورت نگرفت. وجود آن همه زندانی سیاسی بعد از پذیرش آتش بس برای رژیم غرق در بحران خطرناک بود. رژیم بایستی چنگال خونیاش را به مردم نشان میداد برای همین با مدیریت وزارت اطلاعات برنامهی کشتاری را که از سال پیش در دستور داشت اجرا کرد.
منبع:پژواک ایران