پاسخ به سؤالاتی چند در مورد گزارش آژانس بینالمللی اتمی و امکان حمله نظامی غرب به ایران
ایرج مصداقی
با بالاگرفتن تب حمله نظامی و تبلیغاتی که این روزها در جریان است سؤالات مختلفی را از طریق ایمیل، فیسبوک، تلفنی و حضوری دریافت کردهام. در اینجا به برخی از آنها که بیشتر جنبهی عمومی دارد میپردازم.
نظرتان راجع به گزارش جدید آژانس که گفته میشود بر اساس اطلاعات ارائه شده از سوی آمریکا و کشورهای غربی تهیه شده چیست؟ آیا فکر نمیکنید این اطلاعات مانند اطلاعات ارائه شده از سوی سرویسهای امنیتی آمریکا در مورد عراق غیرواقعی باشد؟
آیا توقع دارید که اطلاعات دربارهی سریترین طرحهای جمهوری اسلامی و به ویژه برنامهی اتمی آن از سوی عقبماندهترین کشورهای دنیا و یا متحدان بالقوه و بالفعل رژیم ارائه شود؟ معلوم است اگر قرار باشد اطلاعاتی در این زمینه بروز کند از سوی دستگاههایی ارائه میشود که به لحاظ تکنیکی و فنی امکان آن را دارند. طبیعی است که این کار از عهدهی کشورهای پیشرفته بر میآید.
شبیه سازی نباید کرد. در دام لابی رژیم نباید افتاد. به ویژه روی سخن من با افراد، شخصیتها و جریانهای سیاسی است که «دز» ضد امپریالیستی شان بالاست و در ۳۳ سال گذشته به اندازهی کافی خواسته یا ناخواسته به رژیم امداد رساندهاند.
اطلاعاتی که دستاویز حمله به عراق قرار گرفت از سوی آمریکا برای داوری در مورد صحت و سقم آن نه به شورای امنیت ارائه شد و نه به هیچ نهاد بینالمللی. در حالی که اطلاعات ارائه شده از سوی سرویسهای امنیتی کشورهای غربی راجع به برنامهی اتمی رژیم ابتدا مورد تأیید کارشناسان زبده و ماهر آژانس بینالمللی اتمی قرار گرفته و در ذیل گزارش آژانس به لحاظ فنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. رئیس بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی و دیدهبان هستهای ملل متحد در جلسهای با حضور دیپلماتهای خارجی و علیاصغر سلطانیه نماینده رژیم مدارک مختلفی از جمله مکاتبات مقامات جمهوری اسلامی و تصاویر ماهوارهای از پایگاه نظامی در منطقه «پارچین» تهران را ارائه کرده و به شرح و تفسیر اسناد و گزارش آژانس پرداخته است. متخصصان آژانس بینالمللی از کشورهای مختلف هستند. آمانو رئیس آژانس ژاپنی است که اتفاقاً در سطح بینالمللی دیپلماتهای این کشور به محافظهکاری معروف هستند. این اسناد به شورای حکام که مرکب از نمایندگان ۳۵ کشور است ارائه میشود. به لحاظ فنی و تکنیکی مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. متحدان رژیم مثل چین و روسیه به لحاظ فنی و تکنیکی میتوانند اطلاعات ارائه شده را مورد بررسی قرار دهند. این کشورهای صحت اطلاعات ارائه شده زیر سؤال نمیبرند بلکه در مورد نحوه برخورد با رژیم و چگونگی مجازات آن بر اساس منافعشان چانهزنی میکنند. بنابراین مقایسهی گزارش آژانس با موضوع اطلاعات در مورد عراق کاملاً نادرست است و با انگیزههای ناسالم مطرح میشود.
آیا این امکان نیست که کشورهای غربی و سرویسهای امنیتیشان بر اساس منافعی که دارند دستگاههای بینالمللی را فریب دهند؟
امکان هرچیزی هست. اما به این سادگیها هم که نمایندگان رژیم و لابی آنها مطرح میکنند نیست. ادعاها در مراجع بینالمللی مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند. آنجا دیگر نمیشود هرچیزی را به خورد متخصصان داد. میتوان با استفاده از تکنیکهای مختلف یک جسد مومیایی شدهی نزدیک به واقعی درست کرد و مدعی شد متعلق به چند هزار سال پیش است و در فلان کشفیات به دست آمده است. قطعاً من و شما متوجه عدم اصالت آن نمیشویم. اما این ادعا را نمیتوانید در نزد متخصصان و خبرگان این فن بکنید.
چنانچه همین سرویسهای امنیتی گزارشی در تأیید ادعاهای رژیم بدهند یکی از این افراد وابسته به لابی رژیم را پیدا نمیکنید که بگوید این سرویسهای امنیتی بر اساس منافعشان واقعیت را دگرگون جلوه دادهاند. بلکه این نوع گزارشها بلافاصله مورد تأیید قرار میگیرند و به آنها استناد میشود. منتهی اگر گزارش یاد شده برخلاف ادعاهای رژیم باشد بلافاصله پای منافع غرب و فریبکاری دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی غرب و سناریوهای احتمالی و ... پیش میآید. گویی رژیم جمهوری اسلامی آنقدر دستو رو شسته است که هیچ وصلهای به آن نمیچسبد.
به اسامی و وابستگی کسانی که گزارش آژانس را زیر سؤال میبرند توجه کنید. درست همان کسانی که در ماه گذشته در نقش جانیدالر و شرلوک هولمز و ستوان کلمبو و کارشناس تروریسم و سخنگوی سپاه قدس ظاهر شده و توطئه تروریستی رژیم علیه سفیر عربستان در واشنگتن را وصله ای ناچسب به سپاه قدس معرفی میکردند، بلافاصله در مقام کارشناس هستهای ضمن دفاع از رژیم و سیاست اتمی آن گزارش آژانس بینالمللی اتمی را بی اعتبار معرفی کردند. نایاک به عنوان سخنگوی رژیم با انتشار مقالهای مدعی شد که دانشمند هسته ای روسی که در گزارش آژانس به همکاری با رژیم متهم شده، در واقع یک متخصص مسائل نانو تکنولوژی است و در ارتباط با فعالیتهای علمی در زمنیه نانو تکنولوژی، یک سری انفجار در یک مخزن فلزی انجام داده که ربطی به برنامه هسته ای ندارد. تخصص نویسنده مقاله را ملاحظه کنید متوجه میشوید که وی نه از نانو تکنولوژی سررشتهای دارد و نه یک واحد فیزیک هستهای خوانده است. اما در یک چیز کارکشته است؛ دفاع از رژیم و سیاستهای آن. سپس تریتا پارسی و محمد سهیمی و کاسمی و آنتی وار و دیگر عوامل رژیم به عنوان وکلای مدافع وارد صحنه شدند. فرقی نمیکند این افراد هرکجا که احساس کنند منافع رژیم به خطر میافتد وارد میدان میشوند. رسانههای رژیم هم ادعاهای مربوطه را تحت عنوان منابع خارجی و بعضاً اپوزیسیون بازنشر میدهند. همین تریتا پارسی و لابی رژیم هنگامی که آمریکا قصد داشت سپاه پاسداران را که نقش اساسی در تروریسم بینالمللی داشته وارد لیست تروریستی کند با آن مخالفت کردند. نکتهی حائز اهمیت آن که همین آدمها برای رد طرح سناریوی رژیم برای ترور سفیر عربستان روی کارکشتگی و مهارت تروریستهای رژیم به ویژه سپاه قدس دست میگذاشتند و لیستی از اعمال تروریستی موفق رژیم را ارائه میدادند.
آیا به نظر شما همزمانی گزارش آژانس و مسئله طرح ترور سفیر عربستان در واشنگتن نمیتواند آنگونه که اکبر گنجی و ...گفتهاند اجزای «طرح نهایی» برای حملهی نظامی غرب باشد؟
مقدمات طرح ترور سفیر عربستان در بهار و تابستان ۲۰۱۱ برنامهریزی شده است، مقامات قضایی، سیاسی و امنیتی آمریکا بعد از آگاهی نسبت به آن روشنگری کردهاند. چه بایستی میکردند؟ آن را مخفی نگاه میداشتند و از رژیم تشکر میکردند؟ تازه چنانچه ملاحظه میکنید و من در پاسخ به پرسشهایی که در این زمینه مطرح شده بود تأکید کردم خط آمریکا در این گونه موارد هم مماشات است و نه درگیری. شما ملاحظه میکنید چه به سرعت فتیله را در مطبوعات پایین کشیدند. چون واقعاً در حال حاضر خواهان درگیری با رژیم نیستند.
گزارش آژانس خیلی پیش از این بایستی در میآمد. اتفاقاً فشارهای سیاسی باعث شده است که انتشار آن به تعویق بیافتد. بخش عمدهی اطلاعاتی که در گزارش جدید آژانس به آنها استناد شد پیش از این نیز در اختیار آژانس بوده است. استدلال تریتا پارسی و لابی رژیم که به دفاع از برنامهی هستهای رژیم برخاستهاند این است که اطلاعات مربوطه قدیمی است و آژانس مورد جدیدی را مطرح نکرده است. به روی خودشان هم نمیآورند که در اثر مماشات دستگاههای بینالمللی اطلاعات مزبور تا کنون انتشار نیافته بود. یعنی تا کنون حتی در امر مهمی مثل برنامهی هستهای رژیم، بنا بر پرده پوشی و کنار آمدن با رژیم بوده است. آژانس، اروپا و آمریکا در مقابل سیاست هستهای رژیم که میرود به سلاح اتمی نیز مجهز شود چه بایستی بکنند؟ سکوت پیشه کنند؟ رژیم را تشویق کنند؟
تصورش را بکنید بنا به ادعای حضرات آمریکا و انگلیس و ناتو در صدد حملهی نظامی هستند آنوقت تمام بلندگوهای فارسی تبلیغاتیشان را بطور هماهنگ در اختیار اکبر گنجی میگذارند که توطئهشان را برملا کند!
در صدای آمریکا که بودجهی آن را دولت آمریکا تأمین میکند و یک دیپلمات وزارت خارجه در رأس آن قرار دارد به نفع لابی رژیم خانهتکانی میکنند. مگر قرار نیست این بلندگوها سیاست خارجی کشورهای متبوع خود را پیش ببرند؟
یادتان هست ۵ سال پیش وقتی موضوع قطعنامههای شورای امنیت عمده شد، بخشی از لابی رژیم و همین امثال اکبر گنجی و ... ضمن دفاع از پروژه هستهای رژیم که در پوشش «حقوق هستهای» مردم ایران انجام میگرفت به دروغ مدعی میشدند چرا دنیا به مسئلهی نقض حقوق بشر در ایران نمیپردازد و ... همان موقع هم معلوم بود که در گفتههایشان صداقت ندارند. اتفاقاً اگر همان مقالهی اکبر گنجی در بی بی سی و اطلاعیه راهکارگر را بخوانید میبینید گزارش سطحی احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد را نیز یکی از اجزای «طرح نهایی» حملهی نظامی معرفی کرده اند. گنجی همان فردی است که در گرماگرم تابستان ۸۸ که فکر میکرد از آن نمد کلاهی هم برای او و امثال او تهیه میشود خواستار ارجاع پرونده رژیم از سوی شورای امنیت به دادگاه کیفری بینالمللی و دستگیری احمدی نژاد به عنوان جنایتکار علیه بشریت بود. حالا اینبار که عربستان بر اساس قوانین و عرف بینالمللی به شورای امنیت شکایت برده دبه در آورده و جرزنی میکند.
چرا همزمانی گزارش احمد شهید با وقایع فوق نمیتواند جزیی از همان «طرح نهایی» باشد که گنجی و همفکران او میگویند؟
تاریخ انتشار گزارش مقدماتی و گزارش سالانه گزارشگران ویژه و گزارشگران موضوعی از قبل تعیین شده است و ربطی به موضوعات بینالمللی و وقایع سیاسی ندارد. تاریخ آن به دلخواه این و آن پس و پیش نمیشود. همه چیز از قبل برنامهریزی شده است. گزارشگر ویژه موظف به انتشار گزارش مقدماتی در ماه سپتامبر بود. آسمان به زمین میرسید او بایستی گزارشش در تاریخ مزبور انتشار مییافت.
اتفاقاً همین گزارش مقدماتی نشاندهندهی راه آمدن با رژیم است و برخلاف ادعای گنجی و همفکران او. احمد شهید دیپلمات است، وزیر امور خارجه بوده، و بنا به سنت رایج در ملل متحد حتماً پیشتر با دیپلماتهای غربی دیدار و گفتگو داشته، حتماً ملاحظات آنها را در نظر داشته برای همین راه هرگونه معامله و کنار آمدن با رژیم و پردهپوشی نقض حقوق بشر در ایران را بازگذاشته است. برای مثال در گزارش وی هیچ حرفی از اعدامهای سیاسی سال گذشته یعنی اعدام علی صارمی ۱۸ دیماه ۱۳۹۰، جعفر کاظمی و محمد حاجآقایی ۵ بهمن ۱۳۹۰ و زهرا بهرامی ۹ بهمن ۱۳۹۰ نیامده است. این کار زشت آگاهانه و به منظور امتیاز دادن به رژیم صورت گرفته است. توجه داشته باشید که زهرا بهرامی تبعه کشور هلند هم بوده است و این کشور طبیعتاًبایستی پیگیر سرنوشت تبعهی کشورش میبود. آیا حقی بالاتر از حق حیات هم هست؟ شما ملاحظه میکنید حتی اشارهی کوچکی هم به قتلهای بیرحمانه در کهریزک و در خیابانهای تهران نکرده است. بررسی گزارش احمد شهید و انگیزههای نهفته در پشت آن در این جا نمیگنجد.
آیا به نظر شما اسرائیل و ناتو طرحی برای حملهی نظامی ندارند؟
در سیاست هیچچیز را نمیشود غیرممکن دانست. در واقع غیرممکن، غیرممکن است. سال گذشته همین موقع غرب و ناتو هیچ طرحی برای حمله به لیبی نداشتند. بلکه اتفاقاً ملاقاتهای پیدرپی و در بالاترین سطح با قذافی صورت میگرفت اما «بهار عربی» همه چیز را تغییر داد و غرب هم که بیکار ننشسته بر اساس منافعاش عمل میکند.
اما در مورد حمله نظامی اسرائیل که این روزها حرفش زیاد زده میشود باید بگویم آیا اسرائیل پیش از آن که تأسیسات اتمی عراق یا سوریه را در همکوبد، حملهی خود را در بوق و کرنا کرده بود؟ آیا روی آن مانور داده بود؟ چرا بایستی در مورد ایران به گونهی دیگری عمل کند که باعث هشیاری مقامات ایرانی شود؟ همهی ما میدانیم که حمله به تأسیسات اتمی رژیم قاعدتاً بایستی غافلگیرانه باشد. آیا حملات هوایی ارتش اسرائیل در جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل با هشدارهای قبلی همراه بود؟
پس موضوع تهدیدهای اسرائیل چیز دیگری است. این میتواند باجخواهی از غرب باشد، بازی بر سر موضوع عضویت فلسطین در سازمان ملل باشد و یا احتمالات دیگری که من و شما از آن اطلاعی نداریم. اما هرچه باشد طرحی برای حمله به ایران ندارد.
از این که بگذریم آیا قبول دارید هر عقل سلیمی اقدامات کم هزینهتر را توصیه میکند؟ آیا قبول دارید که غربیها منافعشان را بهتر از من و شما میشناسند؟ آیا قبول دارید که دنیای سرمایهداری بر اساس منافعی که دارد به دنبال طرحهای کمهزینهتر و سودآورتر است؟ چنانچه ملاحظه کردید با تجربهای که در عراق کسب کردند در لیبی مستقیماً درگیر نشدند چرا که راه حل کمهزینهتر در دسترسشان بود. همینروزها بحث میشود غرب به جای تحریم نفت ایران که میتواند باعث واکنش تلافیجویانهی رژیم در بستن هرچند مقطعی تنگه هرمز و یا شلیک موشک به مناطق نفتی منطقه یا کشتیهای نفتکش شود دست به اقدام کمهزینهتر تحریم بانک مرکزی ایران بزند تا به این وسیله رژیم را از درآمدهای نفتی محروم کند.
وقتی هنوز در مورد تحریم بانک مرکزی ایران چند و چون است، وقتی هنوز به هر دلیل غرب حاضر به تحریم فلجکننده رژیم نیست با چه تحلیلی دم از حمله نظامی زده میشود؟
از این گذشته در سال آخر ریاست جمهوری اوباما به سر میبریم. تجربه نشان داده است در سالی که انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا جریان دارد همه چیز مسکوت باقی میماند. هیچ رئیس جمهوری ریسک جنگ را نمیپذیرد. به ویژه اوباما که برنامهی انتخاباتیاش بر این اساس استوار نشده بود. تبلیغات انتخاباتی کاندیداهای جمهوریخواهان را نباید جدی گرفت. نقطه قوت اوباما در دوران ریاستجمهوریاش اتفاقاً در بحث امنیت ملی است که همیشه نقطه ضعف دمکراتها بوده. بنلادن در دوران او به قتل رسید و القاعده با ضربات جدی مواجه شد. تبلیغی که جمهوریخواهان میکنند تلاش برای پوشاندن موفقیتهای اوست.
ناتو در مورد حمله نظامی به سوریه هنوز به تصمیم قطعی نرسیده است. با آن که اپوزیسیون آن در پاریس شکل گرفته و جنبش آن با وجود سرکوب تمامعیار ۹ ماه است که ادامه دارد.
هیلاری کلینتون در هفتههای اخیر دو مصاحبه با بی بی سی و صدای آمریکا داشته است در هر دو مصاحبه بارها از تلاش برای مذاکره و برقراری رابطه با رژیم گفت. کلینتون سیاست خارجی آمریکا را نمایندگی میکند. لئون پانتا وزیر دفاع دولت آمریکا به صراحت حمله نظامی را رد کرد. از این گذشته چنانچه ملاحظه میکنید در لیست افراد مورد تحریم اتحادیه اروپا و دولت آمریکا مطلقاً سران رژیم نیستند. در حالی که در مورد سوریه در اردیبهشتماه و در حالی که ۲-۳ ماه از سرکوب مردم میگذشت دولت آمریکا بشار اسد، رئیس جمهوری، فاروق الشرع معاون وی، عادل سفر نخست وزیر، محمد ابراهیم شعار وزیر كشور، علی حبیب محمود وزیر دفاع، عبدالفتاح قدسیه رئیس اطلاعات ارتش و محمد دیب زیتون رئیس اداره امنیت سیاسی را تحریم کرد یعنی رأس هرم قدرت را هدف قرار داد. در حالی که در مورد رژیم اینگونه نیست. رژیم و خامنهای به خوبی این پیامها را میگیرند. تهدیدات خامنهای ناشی از وقوف و آگاهی او نسبت به ضعف غربیها و خط مماشات آنهاست.
خط غرب همچنان مصالحه با رژیم جمهوری اسلامی و حمایت از اصلاحطلبهای آن است. برای همین است که به گنجی و امثالهم دور میدهند و جایزهی پانصد هزار دلاری در اختیارش قرار میدهند که دغدغهی معاش هم نداشته باشد.
آیا شما موافق حملهی نظامی به سایتهای هستهای و پایگاههای نظامی و تسلیحاتی و لجستیکی سپاه پاسداران و ارگانهای سرکوب رژیم هستید؟
من چنین اقدامی را در جهت منافع و خواست رژیم و به ویژه سیاهترین باندهای آن میبینم. در حال حاضر بخشی از نظام خواهان چنین درگیری است چون آن را در راستای منافع خودش میبیند. از هیچ تحریکی هم فروگذار نمیکنند. چه بسا طرح ترور سفیر عربستان در آمریکا هم در همین راستا بوده باشد.
گفته میشود برای فلجکردن برنامهی اتمی رژیم نیاز به هزار سورتی پرواز است. با وجود ۳۰ هزار سورتی پرواز ناتو در لیبی تا روز آخر همچنان قذافی ایستاده بود و مقاومت میکرد. بنابر این با هزار سورتی پرواز رژیم جمهوری اسلامی سرنگون نمیشود و چنین طرحی هم در دستور کار نیست بلکه مردم بیپناه میمانند با یک مشت خرابی و فقر و سیهروزی بیشتر و رژیمی که پایههای قدرتش را هم مستحکمتر میکند. مقامات غربی و به ویژه آمریکایی بارها گفتهاند که تغییر رژیم را مدنظر ندارند. مادامی که این سیاست را مد نظر دارند هر حملهی نظامی صرفاً جهت گوشمالیدادن رژیم است و دودش در چشم مردم ایران میرود.
باور من این است که هیچگزینهای بدتر از تداوم جمهوری اسلامی برای ایران و ایرانی نیست. من با هرگزینهای که باعث ماندگاری رژیم جمهوری اسلامی شود مخالفم و آن را به ضرر مردم ایران، آینده ایران ارزیابی میکنم.
اما چنانکه میدانید هستند کسانی در میان اپوزیسیون که میگویند چنانچه رژیم مورد حمله خارجی قرار گیرد در کنار آن قرار میگیرند نظر شما در این مورد چیست؟
این تخم لقی است که برای اولین بار داریوش همایون کاشت. وی که در جوانی گرایشات فاشیستی داشت در میانسالی عضو کابینهی های هویدا و آموزگار و شریف امامی و کارگزار نظام سلطنتی بود که به وسیلهی کودتای آمریکا و دخالت خارجی به قدرت رسیده بود. در دولتی خدمت میکرد که حتی خروج شاه از کشور در رایزنی با سفیر انگلیس و آمریکا تصمیمگیری میشد.
در مقام وزیر اطلاعات نقش مهمی در سرکوب مطبوعات و رسانهها و آزادی بیان داشت، در مقام قائم مقام حزب رستاخیر نقش برجستهای در نفی آزادی احزاب و قواعد مرسوم دمکراسی و ... داشت. چنین فردی با چنان سابقهای آخر عمری بایستی چنین ننگی را هم به خود میخرید.
البته او راست نمیگفت چرا که در دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق این سیاست را اجرا نکرد. هرچند زمینهی جنگ و تجاوز نظامی را رژیم ایجاد کرده بود اما ایران در شهریور ۵۹ از سوی عراق مورد تجاوز و حملهی نظامی قرار گرفت.
البته امروز فرخ نگهدار که در بیپرنسیبی شهره عام و خاص است همین سیاست را تبلیغ میکند. نگهدار و امثال او پیشتر نیز به بهانههای گوناگون در کنار رژیم و دستگاه سرکوب آن بودهاند. اگر غیر از این عمل کنند بایستی شک کرد. تصورش را بکنید فرخ نگهدار که میگوید چنانچه آمریکا یا غرب به رژیم حمله کنند بایستی در کنار آن ایستاد ستارهی اصلی صدای آمریکاست و آنوقت عدهای تبلیغ میکنند که آمریکا قصد حمله نظامی دارد!
بخشی از فعالان سیاسی میگویند ما نمیخواهیم زمینه ساز حکومت چلبیها در ایران شویم نظر شما در این مورد چیست؟
اگر بخواهیم تعارف و پوشش را کنار بگذاریم، این نظر به لحاظ سیاسی یعنی خامنهای آری. یعنی نظام ولایت فقیه آری. برای این که چلبی و چلبیها زمانی مطرح میشوند که نظام جمهوری اسلامی سرنگون شود، نظام ولایت فقیه واژگون شود و اثری از آن نماند.
در نظام جمهوری اسلامی که چلبی معنا ندارد. در عراق هم تا زمانی که صدام بود و حاکمیت بعث، چلبی و چلبیها جایی نداشتند. بنابراین موضوع چلبی بعد از نفی حاکمیت ولایت فقیه مطرح میشود.
این حرف به لحاظ سیاسی یعنی این که ما برای ممانعت از به قدرت رسیدن چلبی و چلبیها در کنار جمهوری اسلامی میایستیم و یا با سرنگونی آن مخالفت میکنیم. همانطور که گفتم چه بخواهید و چه نخواهید معنای حرفتان این میشود.
در حالی که امروز چلبی در قدرت نیست، اما خامنهای و نظام جمهوری اسلامی در قدرت است. دعوای امروز من با جمهوری اسلامی و خامنهای و ولایتفقیه است. فردا که چلبی و چلبیها سروکلهشان پیدا شد من اگر راست میگویم با آنها مبارزه میکنم.
هرچند شرایط ایران و عراق یکسان نیست. اما من از شما سؤال میکنم، انداختن چلبی و مالکی و امثالهم راحت تر است یا صدام و حزب بعث؟
منبع:پژواک ایران