چه سود از کرشمه های تکراری
اسماعیل وفا یغمایی
بر چار سوق سود و سرمایه و خون
آنجا که قادران قاتل به هوشیاری میگذرند
و خدا چشمانی از دو سکه خونین زرین دارد
چه سود از کرشمه های تکراری
و دلبریهای مهوع تو
تا شاید درگذری، نظری بر تو اندازند
و تکه ای از استخوان قدرت
تا چند صباحی برمصطبه ی گندناک بیارمی
و نامی از تو بر بادها بیادگار بماند
**
درکوچه های خاکستر و یخ غربت
از کجا به کجا آمده ام؟
در امتداد تنهائی و خاطرات
و گورستانی پراکنده در همه جا
پیر و خسته میگذرم
سرودی را که تنها قلب من با من میخواند
من تمام این مردم و میهن نیستم
شکست من تنها شکست من است
در سودای پیروزی
اما میدانم و میخوانم
خورشید آزادی تنها و تنها و تنها
آنجا طلوع میکند
که مردم دست در دست هم می نهند
آنجا که مردم
دست در دست هم
بر خاک خود ایستاده اند....
***
بر چار سوق سود و سرمایه و خون
آنجا که قادران قاتل به هوشیاری میگذرند
و خدا چشمانی از دو سکه خونین زرین دارد
چه سود از کرشمه های تکراری
و دلبریهای مهوع تو
14 نوامبر2019
منبع:پژواک ایران