ملایان بر لب باغچه نعنا!
اسماعیل وفا یغمایی
در مثل که مناقشه نیست و با عرض معذرت از موش: میگویند «موشه به سوراخ نمیرفت جارو هم بسته بود به دمبش»، و این حکایت موشهای نمادین هرزابه های تاریخ، یعنی ملایان جابراجنبی تبار حاکم است که قصد دارند در حالیکه:
آید از ملک ایران زمین
غرش خلق ایران بگوش
و در حالیکه ملت ایران یکصدا میغرد: بروید و گورتان را گم کنید! ، تاریخ ایران را زیر قیچی گذاشته و میخواهند بقول خودشان تاریخ شاهنشاهی را از کتابهای درسی، و احتمالا بعدا از جاهای دیگر حذف نموده و حافظه تاریخی را تخلیه نموده و برای انباشتن فضولات تاریخی خود آماده نمایند.
در اینجا بازهم باید دست به دامن ضرب المثل بشوم و این بار از یکی از ضرب المثلهای مردم با صفای یزد کمک بگیرم. یزدیها ضرب المثلهای بسیار تند و تیز و شیرینی دارند، از جمله در مواردی که یکنفر خیلی افتضاح بکند و به فضاحت خود بنازد میگویند«فلونی اقده خوش چٌسه که لو کرت نعنامچسه» یعنی:فلانی آنقدر خوش چس و از خود راضی است که میرود و لب باغچه ای که نعنا کاشته اند میچسد».
میدانیم که زبان وسیله تفهیم و تفاهم است و زبان مردم کوچه و بازاردر تفهیم و تفاهم بسیار قدرتمند تر از زبان کلاسیک است بنابراین نباید از بکار گرفتن زبان نیرومند مردم خجالتی کشید، در هر حال منظور این است که ملائی که در جنایت و خیانت و نابودی ایران روی جبارترین شاهان را سفید کرده است رفته است لب باغچه نعنا و میخواهد تاریخ ایران را قیچی کاری کند. در این باره و مقایسه شاه و شیخ بیشتر از این صحبت نمیکنم که نیازی نیست و به تجربه همه میدانند که شیخ بسا مرتجع تر از شاه و سیستم ولایت فقیه و امامشاهی در هر شکل و با هر نام و رنگ آمیزی هزار بار گندیده تر از شاهنشاهی است.
اما اندککی ملا را دم کرت نعنا تنها بگذاریم و برویم سر مقوله تاریخ و تاریخ شاهنشاهی.
تاریخ را نه میشود ساخت، نه میشود تغییر داد،نه میشود جعل کرد. تاریخ را میشود کشف کرد و شناخت و از آن تجربه اندوخت. شاید تعجب کنید که چرا میگویم تاریخ را نمیشود ساخت!کمی توضیح میدهم،اگر منظورمان از تاریخ تاریخ سررسید چک و سفته یا تاریخ قرار با پزشک وتاریخ بالای نامه نباشد، وقتی میگوئیم تاریخ ، یعنی با چیزی که در گذشته قرار دارد روبروئیم،تا جائیکه به موجودیت واقعی و نه خیالی تاریخ مربوط است تاریخ چیزیست سپری شده و وقوع یافته و به همین دلیل هم وقتی میگوئیم این یک مساله تاریخی است یا این یک بنای تاریخی است یا... ذهن بلافاصله متوجه زمان سپری شده میشود.تاریخ زمان حال و تاریخ آینده وجود ندارد. بلکه ما فرض میکنیم که وجود خواهد داشت یا اینطور خواهدشد. زمان حال و حوادث آن وقتی تبدیل به تاریخ و مقوله تاریخی میشود که در گذشته قرار بگیرد، و تاریخ آینده را ما بعنوان تمثیل بکار میبریم چون چیزی که هنوز نیامده و معلوم نیست چیست، چطور میشود تاریخ باشد. بحث در این باره زیاد و بسیار جالب است و گاه راهی به فلسفه و فیزیک و مقوله زمان و امثالهم میبرد ولی اگر همین اندازه تصویر و تصور از تاریخ را قبول کنیم و بدانیم تاریخ چیزی است اتفاق افتاده و واقع شده، و موجود در زمانهای سپری شده، متوجه خواهیم شد که:
ملای کنار باغچه نعنا هر چه هم حبوبات وسبزیجات خام وغذاهای فیبر دار و حتی چوب پنبه یا بقول قدیمی ها تخم مورچه که بسیار نفاخ است بخورد کاری از پیش نخواهد برد وبجز نواختن ریش مبارک خویش، نمیتواند نه چیزی از تاریخ را تغییر دهد و نه چیزی از آن را حذف کند.
نکته بعدی اینکه در باره تاریخ و حوادث تاریخی و شخصیتهای تاریخی نمیشود فقط و فقط قضاوت اخلاقی کرد. چنگیز خان خاک ایران را به توبره کشید ولی در مغولستان و چین یک قهرمان و نقشی چون کورش ایران و محمد اعراب و پطر کبیر روسها و شارلمانی و ناپلئون فرانسویها را دارد. چرا که قبایل و طوایف گسسته و پراکنده را سامان و سازمان داد و به آنها هویت تاریخی داد و دارای نام و نشانشان کرد.
یا دریک برخورد تاریخی اگر بخواهیم قضاوت اخلاقی بکنیم باید تعداد کشتگان فزون از شمارکشتارهای بیرحمانه و قاطعانه ناپلئون را ببینیم و ارتش هخامنشی را که ظرف پانزده سال ده دوازده دولت را فروریخت و امپراطوری خود را ساخت تماشا کنیم، ولی در یک قضاوت تاریخی، ناپلئون کسی است که در سطح جهانی شدیدترین ضربات را به بنیادهای فئودالیزم زد و راه را برای بورژوازی که مرحله ای بالاتر است گشود وکورش قبایل و طوایف پراکنده را سامان و سازمان داد و بنای بزرگترین امپراطوری روزگار خود را ریخت که بدون شک فعل و انفعالات تاریخی عمومی ناشی از آن تازیانه بر گرده تاریخ بی تحرک روزگار کشید و در یک نگاه کلی به حرکت عمومی تاریخ شتاب بخشید و نیز ایران را سده ها قبل از میلاد مسیح بر پهنه تاریخ متولد کرد .
بجز این و فارغ از برخی اشکال جمهوریت که در گذشته ها خود را نشان میدهد، مقوله جمهوری و رژیمهای جمهوری، اساسا سر و کله اشان با انقلاب کبیر فرانسه پیدا شد و اساسا هم در قرن بیستم شایع شد و پر و بال گسترد. قبل از آن در سده ها و هزاره های روشن و تاریک تاریخ، در تمام جهان متمدن، سیستم حکومت سیستم شاهی و پادشاهی در اشکال مختلف خودش، و البته با تمرکز قدرت و قدرت مطلقه و سیستم اشرافیت و طبقه بندی خاص خود بوده است. گاهی در منطقه کوچکی شاهک ها بوده اند، گاه در یک شهر شاهشهر وجود داشته و گاه شاه و سرانجام شاه شاهان.
میشود تمام اینها را نقد کرد و بررسی نمود و نقاط ضعف و قوتشان را دید، ولی این که سیستم دیگری وجود نداشته قابل تردید نیست که تاریخ اینگونه بوده است.
مقوله قضاوت صرف اخلاقی، و شکاف در تاریخ، ودشمنی با تاریخ گذشته بصورت غیر علمی و ابلهانه، و امثال اینها، اساسا حاصل تلاشها و سمپاشی های آخوندهائی است که خودشان در زمره اجانب بوده وهستند ولی گویا طلب ارث پدرشان را از تاریخ ایران دارند. گویا این ملت باید تمام گذشته و واقعیت گذشته اش را نفی کند، تا مشتی ملا و روضه خوان و فقیه، که نه به طور عقیدتی و فکری تخم و ترکه ایرانند و نه حتی بطور خونی و نسبی اجدادشان ایرانی بوده اند بر گرده تاریخ ایران سوار شوند وبا برپائی سیستم امامت و ولایت فساد و خسرانی را موجب شوند که شاهدش هستیم.
حال شما چه فکر میکنید؟ آیا ملایان به دلیل قضاوت اخلاقی و نگاه اخلاقی به تاریخ می خواهند دوران شاهنشاهی را حذف کنند؟ یا اینکه از اول جمهوری خواه!! بوده و وجود شاهان را ننگ تاریخ میدانند و از موضع باصطلاح چپ میخواهند ریش و سبیل تاریخ ایران را اصلاح کنند. قبل از این فهمیدیم که نه، مساله اینها نیست پس ماجرا چیست؟
ماجرا این است که در یک فرایند و تجربه تاریخی سی ساله، ملتی که سده ها در زیر وزن مقدس مذهب از صافی ایرانیت عبور کرده،شاکر و سپاسگذار، در حال گذرو گذران بود، به نوعی متوجه پیشینه تاریخی و فرهنگ گذشته خود که همواره ژنهای آن در فرهنگ و ادبیات وسنتهای ملی زنده بود، شده است. واین ماجرا آنقدر بالا گرفته که سر از شعارهائی نظیر: استقلال آزادی جمهوری ایرانی در آورده است.
البته مقوله جمهوری ایرانی بیان عواطف شعار دهندگان نسبت به میهن و تاریخ خود در بیزاری از رژیم ولایت فقیه است و نه توضیح سیاسی یک جمهوری تعریف شده ولی همین شعار نشان میدهد که چقدر اوضاع پدیده ای بنام جمهوری اسلامی خراب و کارش زار است که فرزندان و نوه های کسانی که برای جمهوری اسلامی جلوی گلوله رفتند و جان دادند دیگر جمهوری اسلامی نمیخواهند.
این شعار در عمومیت خود معنای نفرت از عواطف مذهبی را نیز ندارد که در همین هنگامه،مثلا شعاردیگری با مضمون «یا حسین» به نام «میر حسین» میچسبد و غریو الله اکبر هم علیه ملایان از فراز بامها بر میخیزد. ولی معنای سیاسی شعار جمهوری ایرانی ،همراه با امواج و سیلابهای نیرومند متکی بر فرهنگ ملی بقول معروف دو ریالی ملایان را انداخته است که فرهنگ، تاریخ، موسیقی، سنتهای ملی و امثالهم و سرانجام پیشینه تاریخ ایران با مهر شاهنشاهانی مثل کورش و داریوش فارغ از کارکردهای خوب یا بدشان، و سیمای کسانی چون آرش و کاوه و رستم خطرناک است! چه باید کرد؟ باید حافظه تاریخی را شست! باید تاریخ ایران را ممنوع و مهدور الدم اعلام کرد. تاریخ را که نمیشود به زندان انداخت و تیرباران کرد! ولی به باور ملایان میشود تاریخ را حذف کرد و نخستین و مهمترین نقطه شروع، حذف تاریخ از کتابهای درسی است.در اینجا این سئوال پیش می اید چه قسمت از تاریخ ایران را باید حذف کرد.
از آغاز تاریخ ایران، اگر آغاز آن را تشکیل دولت ماد، بعنوان پلی بین اقوام و قبایل پراکنده قبل از ماد، و امپراطوری هخامنشی بدانیم دو هزار و هفتصد و سی و هفت سال میگذرد. نخستین شهریار ماد،دیاکو در (۷۲۸ پ.م.) به شاهی رسید و شهر همدان (هگمتانه آنروزگار) را پایتخت خویش قرار داد .
باید دید از این دو هزار و هفتصد و سی و هفت سال چند سالش مشروع و حلالزاده و اسلامی و چقدرش نامشروع و حرامزاده و شاهی است.
بدون تردید بخش اولش که از پادشاهی دیاکو شروع میشود و در عبور از سلسله های ماد، هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی با حمله اعراب و سقوط یزدگرد سوم ساسانی خاتمه میابد نامشروع است چون اساسا اسلامی نیست.
بخش دومش که با خلافت خلیفه دوم عمر ابن خطاب شروع و سرانجام با سلسله های طاهریان و سامانیان وصفاریان وسی چهل سلسله ریز و درشت دیگر تا پایان دوران محمد رضا شاه در سال 1357 ادامه پیدا میکند بازهم شاهنشاهی است ولی تفاوتش این است که اکثریت قریب به اتفاق شاهان مسلمان شیعه یا سنی بوده اند .
آخوندها با این چه می خواهند بکنند؟. طبعا حدود نهصد سال اول این دوران بجز دوران حکومت علی ابن ابیطالب بر ایران دهشاهی نمی ارزد چون تمام شاهان به اضافه خلیفه دوم و سوم سنی بوده اند. در این دوران شاید آخوندها حکومت علویان گیلان و مازندران و سربداران خراسان را بتوانند تحمل کنند یعنی از نهصد سال حدود صد سالش مشروع است. از دوران ظهور صفویان و شیعی شدن ایران تا دوران محمد رضاشاه، اگر ملایان مقداری لیبرال باشند، شاید منهای دوران اشرف افغان که سنی بود، و بجز دوران پهلوی که بهر حال شاهانش دشمن امام راحل و پدر امام راحل بودند، شاید بشود بقیه اش را پذیرفت. یعنی از این بخش تاریخ ایران که حدود پانصد سالی میشود اگر لیبرال گونه برخورد شود چهار صد سالش را میتوان قبول کرد! خب جمع بزنیم!.
صد سال و چهار صد سال میشود پانصد سال ، سی و یکسال جمهوری اسلامی را هم که اضافه کنیم میشود پانصد و سی ویکسال، دوران کریمخان زند را هم، که هم به ملاها جیره و مواجب نمیداد و هم همولایتی زنده یاد شاهپور بختیار بود کم بکنیم چیری حدود چهار صد و شصت هفتاد سال از تاریخ ایران می ماند یعنی حدود پنج ششم تاریخ ایران به حول و قوه الهی حذف میشود.پس همین جا باید تکبیر گفته و پروردگار را شاکر باشیم که این اجانب صادر شده از جبل عامل و امثالهم را نصیب ما کرده است تا ما را از پنج ششم تاریخمان خلاص کنند.
اما آیا ملایان موفق میشوند؟. ملایان بدون شک موفق نمیشوند.
تجربه اسکندر مقدونی با تمام قدرتش میگوید نه!.
تجربه حکومت صد و بیست ساله سلوکیان یونانی تبار و صفیر تیرهای جانشکاف سواران پارتی و نهضت مجدد فرهنگ ایرانی میگوید نه!.
تجربه اشغال ایران توسط اعراب و شعله ور شدن صد شورش ظرف دو قرن و استقلال مجدد ایران میگوید نه!.
تجربه هضم مغولان و تیموریان درفرهنگ ایران میگوید نه! و بالاتر از همه خروش ملت ایران در سراسر ایران در جنبش کنونی میگوید نه! ملایان موفق نخواهند شد و آنانی که باید از صحنه ایران حذف شوند اجانب حاکم بر ایرانند و بس و حذف خواهند شد.
بیست و هشت سال پیش در بیست و هفت سالگی دربهاران آشفته و توفانی عمر، کوههای کردستان در شعر بلندی بنام «سرود ما» که در مجموعه شعر «ما بیشمارانیم» منتشر شد سرودم که آنچه میرود شیخ است و آنچه میماند ایرانست و ملت ایران و امروزدر پنجاه و شش سالگی پس از سالیان دراز در عمری که بی تاسفی دیگر رو به خزان همان را تکرار میکنم.ملایان از مردم ایران و در داخل ایران شکست میخورند.
روزی رسد ز راه، نه چندان دور
دریای خلق یکسره برخیزد
مردار بیشمار دد آئین را
از قلب پاک حویش برون ریزد
***
ایران بجای ماند جاویدان
با کوهها و جنگل و صحراهاش
با رودهای مست و کف آلوده
با موجهای سرکش دریاهاش ....
"یادداشت های روز"، ویژه سایت دیدگاه نوشته می شوند. در صورت تمایل به باز تکثیر متن، لطفا منبع را "یادداشت های روز سایت دیدگاه" قید کنید.
اسماعیل وفا یغمائی
چهارم نوامبر 2009 میلادی
منبع:دیدگاه