حضرت استاد علی رحمت الله علیه مقاله مفصلی نوشته است و در آن کوشش فراوان فرموده که با دلایل عقلی و نقلی ثابت نماید که بنده وابسته به شاه و شیخ هستم. مقاله ایشان را مطالعه بفرمائید و محظوظ شوید در رابطه با پاسخ خدمت این استاد ارجمند عرض میکنم.
عزیز دل بابا
یک-
آقعلی !یا بهترست بگویم آغعلی! چون خصیتین انسان که دچار سایش شده باشد باید همانسان که آقا محمد خان را آغا محمد خان مینویسند باید با غین نوشت.امادعوای اصلی جای دیگریست... باید سر من و تو بند شود تا بهم بپریم و خط ممنوعه کسی باشیم که سوراخ نشین و سوراخ دوست است. بریده ای منحط و تمام عیار و ترسان و لرزان که دارد حکومت کوچکش را میکند و شاد است که با عزت درحلقه گل و مل عمرش دارد تمام میشود و سر همه را شیره مال کرده ومیخواهد از هر پاسخی در امان بماند ...بنابر این اگر انتظار داری من هم چند متر مقاله بنویسم یا بقول هندی ها مثل تو:
چند متر مقاله ریدن کرتاهه! اشتباه میکنی . تو بنویس تا جان در فلان داری وخود بهتر میدانی تو چیستی و من چیستم. هم تو مرا میشناسی و هم من ترا. بنابراین
توضیح واضحات لازم نیست. نانت را بخور و دور کاسه ات را بلیس پیرمرد !و این چند صباح را زندگی کن تا بعنوان صدیق از دنیا بروی
دو-
اول فکر کردم یک کالبد شکافی برای تو بنویسم ولی متوجه شدم کالبد شکافی را باید برای تازه از دنیا رفتگان نوشت و نه برای کسانی که مدتهاست در پناه رحمت خدا هستند اینها را باید یک تکه از استخوانشان را ازقبور خارج کرد و سپرد به آزمایشگاه و تست دی. ان. آ کرد تا مشخص شود اعماق استخوان و اندیشه شان با کدام گلابی آغشته بوده است ودر زندگی چه نجاساتی خورده ا که این در امکان من نیست! در ضمن من علاقه ای به نقد آدمهای فلک زده ای که دچار نکبت عقیدتی شده اند یعنی آنهائی که به مفلوکعلی مشهورند و کار بیشترشان تکدی گاهی تکدی عقیدتی - سیاسی است ندارم اگر در خیابان ببینمشان دستی به سر و گوششان میکشم خدا بیامرزی نثار میکنم و سکه ای در دستشان میگذارم تا مرا دعا کنند.
سه-
اصفهانی های خوب ما مثال جالبی دارند که میگویند :
آدمیزاد وقتی میخواهد یک نجاستی نوش جان کند یعنی میخواهد مثل مرجع عقیدتی اش گه زیادی بخورد میرود و نجاست یک آدم پلو خور را میخورد و نه نجاست کسانی را که خود نجاست خوارند با شناختی که از فضل و ادب و قلم تو دارم به نظر میرسد در این مقاله قلم به دوات دیگری زده شده که پر از نجاست نجاستخوارانی است که خود نجاستخوارند.یعنی مقاله کپی شده و تکراری مقالات مرحومین کاشانی. اسدیان.و شماری دیگر است خداوند تمامتان را رحمت کند ودر آخر ماه در بهشت مواجب برساند که ترک عادت موجب مرض است و الله این را میفهمد.
چهار-
در باره بقیه حرفها و شاه و شیخ و انواع دروغهای تکراری تعجبی نکردم. آینده نشان خواهد داد و نیز امیدوارم عمری طولانی داشته باشی تا هر چه بیشترحس کنی که که و چه هستی و از این زندگی!سراسر شرف!! و راستی!!کمال عزت را ببری.در ضمن برای من جالب است که کسی این همه دروغ و دبنگ را سر هم میکند که یکروز عضو مجاهدین نبوده و در اساس با معیارهای خودشان آدم حسابش نمیکرده اند و کسی را به نقد میکشد و انواع قصه ها را سر هم میکند که از عضویت تا مسئولیت نهاد تا مرکزیت کامل مجاهدین بوده است .در همین جاست که باید کلام مهندس بازرگان را زمزمه کرد که
اونی که بما...بود
کلاغ...دریده بود
و نیز این سئوال را روی میز گذاشت که کدام جانور سوراخ دوست و سوراخ نشین همیشه بیداری چنین آدمی را که تو در طول سالها به وصفش نشسته ای به چنین مقامات( البته پوشالی) و بی ارزش رهنمون شده بود
پنج-
چون میدانم کسی نوشته هایتان را نمی خواند و حتی پیامهای رهبر عظیم الشان را بعد از چهار سال صد نفر میبینند لینک مقاله را میگذارم تا اقلا عده ای بخوانند و از قلمت لذت ببرند و ترا بیشتر بشناسند هرچند شناخت یا عدم شناخت تو سودی به حال کسی ندارد .
شش-
اگر ذره ای احساس در و مسئولیت در شما بود بجای این درفشانیها میبایست میفهمیدید چگونه روز به روز بیش از بیش در همان تاریکی فاوست که اشاره کرده ای فرو میروید و بفکر درمان میافتادید.
هفت-
چون مقاله بسیار سنگین بود و زور زیادی برای دفع دروغهای غیر ملین و خشک ازمقعد اندیشه زده شده بود تاکید میکنم خود را به یک متخصص بواسیر نشان بده تا خدای نکرده دچار بواسیر تکمه ای نشده باشی و برای مقالات بعدی دچار مشکلات تحتانی نشوی و رینشهای پر ریزش عقیدتی و سیاسی ادبی ات بر دوام باشد. خوردن آلو. روغن زیتون نیز تاکید میشود.
هشت-
چون ادیب هستی وجواب من کوتاه است نخست در باره نویسندگان ملوس و ملوطی که مانند پل بغداد باعث خیر و برکت لوطیان هستندبه سعدی اتکا میکنم
چند بینی چو جسر بغدادش
آب در زیر و مردمان در پشت
جسر یعنی پل و با اجازه سعدی باید بجای مردمان بر پشت، گفت
راست بینی چو جسر بغدادش
آب در زیر و رهبری بر پشت
و نیزبا عرض معذرت از سگهای مهربان شعر سعدی را بدرقه راهت میکنم البته از آنجائی که دندانهای روانشادان در بیداری قدرت چندانی ندارد خوبست در خواب به سراغ من آئی و دندان بر رویای من زنی ولی در هر حال
سگی پای صحرانشینی گزید
به خشمی که زهرش ز دندان چکید
شب از درد بیچاره خوابش نبرد
به خیل اندرش دختری بود خرد
پدر را جفا کرد و تندی نمود
که آخر تو را نیز دندان نبود؟
پس از گریه مرد پراکنده روز
بخندید کای بابک دلفروز
مرا گر چه هم سلطنت بود و بیش
دریغ آمدم کام و دندان خویش
محال است اگر تیغ بر سر خورم
که دندان به پای سگ اندر برم
توان کرد با ناکسان بد رگی
ولیکن نیاید ز مردم سگی
و نیز در پایان بد نیست بیتی از جد اعلای خود یغما جندقی ضمیمه کنم که در و صف حاج میرزا آقاسی سروده است
تا کله ریقوی تو از... بدر آمد
آفاق جهان را گٌه سگ تا کمر آمد
در پناه برکات الله . اسلام ورهبری باشی عزیزوعمرت دراز باد
مواجبکم الله فی کل الشهوروالسنوات العدیده فی ضل الخصیتین الامیر الاعظم علی ختم الحیات
مواجب از سوی خداوند برسد در تمام سالها و ماهها ییاپی در سایه بیضتین امیر اعظم تا پایان حیات و بنویس تانفس باقی است و تاکید میکنم مواظب بواسیر تکمه ای باش.
اسماعیل وفا یغمائی
28 فوریه 2021
منبع:پژواک ایران