سیمای تاریخی و حقیقی یک قدیس .کوششی برای تماشای روزگار و سرگذشت حقیقی و زمینی امام رضا (قسمت چهاردهم)
اسماعیل وفا یغمایی
چگونگی حذف امام رضا
همزمان با قتل فضل ابن سهل خراسانی وزیر مامون،و نابودی و کشتار علویان مهاجر،زمان حذف امام رضا فرا میرسد
شطرنج مرگبار سیاست و قدرت
با بررسی شواهد و مدارک و رویدادهای تاریخی میتوان پذیرفت که مامون حتی علایقی عاطفی و شخصی، در مقاطعی از زمان نسبت به امام رضا داشته است اما در بازی قدرت جان آدمی حتی نزدیکترین کسان هیچ حرمتی ندارد ، قدرت همه چیز ، حتی قتل و نابودی کسان نزدیک را بخوبی توجیه میکند ووجدان و ضمیر صاحب قدرت را بخوبی آرامش میدهد. در پی حفظ قدرت مامون تیغ بر گردن برادر مینهد،اشک پانزدهم شاهزاده اشکانی پدرش را میکشد، نادر شاه چشم پسرش را از حدقه در می آورد، شاه عباس تمام اطرافیانش را از بین میبرد،ناصر الدینشاه امیر کبیر محبوبش را رگ میزند و نزدیکترین یاران خمینی به قتل پسرش دست میزنند و نیز میتوان خود در امنیت زیست و هزاران نفر را یا به کشتن داد و یا در دامان انواع خطرات رها کرد ودرنشئه جادوئی قدرت بر برکه های خون و پلهائی از جسدهای هزاران نفر مغرورانه و بیرحمانه به سوی نا کجا آباد خویش گام زد وخم به ابرو نیاورد و همگان را به وقیحانه ترین شکل بدهکار خویش دانست. قدرت جنون می آورد و نیز قدرت، جنون را براحتی! توجیه عقلائی و سیاسی و ایدئولوژیک میکند.
در بغداد شورش شد.شورش عباسیان در بغداد، ذهن مامون را تغییر داد.شورشيان موفق شدند نيروهاى مامون را در بغداد شكست دهند و تا مدائن را آزاد كنند. همزمان با اين ماجراها سياستمداران عباسيان براى مامون پيغام فرستادند كه اگر خلافت را مى خواهد بايد در سياست گذشته اش باز بينى كند و به سوى عباسيان و عرب تباران باز گردد.واقعيت اين بود كه عباسيان به خوبى از صلاحيتهاى مامون براى خلافت آگاه بودند ولى آنان مامون را بدون اطرافيانش مى خواستند و اين را به مامون تفهيم كردند. مامون بايد از علويان و ايرانيان دورى كند. معنى اين حرف اين بود كه ستاره اقبال برجسته ترين اطرافيان مامون يعنى سپهسالار او طاهر ذواليمينين ووزير او فضل ابن سهل و وليعهد او على ابن موسى مى بايد افول كند.
آنان پيام دادند مامون بايد به بغداد و به سوى خاندان خود بر گردد و مامون تصميم گرفت بر گردد. در این برگشتزمان حذف امام رضا اندک اندک فرا میرسد.استفاده مامون از امام رضا برای تحکیم پایه های خلافت خود به پایان رسیده است و کسی که روزگاری پله کانی بسیار ارزشمند برای حفظ خلافت و غلبه بر مدعیان و علویان و ایرانیان بود اینک به صورت مزاحم و راهبند در آمده و تضاد آفرین است. عباسیان و علویان هر یک در به دست گرفتن قدرت برای خود حقی الهی قائلند.عباسیان خلافت بر مسلمانان و علویان امامت را حق خود میدانند و بر سر این موضوع شمشیرهای بسیار برکشیده شده و خونهای فراوان ریخته است.عباسیان و هوادارانشان وجود امام رضا را بعنوان ولیعهد علوی نمی پذیرند.به نظر میرسد مامون چون شطرنج بازی ماهر بر شطرنج سیاسی روزگار خود برای حفظ خلافت مسلط و تواناست. تا کنون:
1- امین برادر 28 ساله خود رادر سال 198 هجری قمری 813 میلادی بانیروی عبدالله ابن طاهر سردار ایرانی و هرثمه ابن اعین سپهسالار عباسیان سر برید و از سر راه برداشت.
2- در سال 200 هجری قمری از آنجا که به هرثمه اعتماد نداشت و فضل ابن سهل نیز هرثمه را مزاحم خود میدید هرثمه راکه برجسته ترین چهره نظامی در دوران چهار خلیفه عباسی بود از میان برداشت و کشت و بدینگونه رضایت وزیر را به دست آورد.
3- مدت کوتاهی پس از آن نوبت فضل رسید،و چون از یکسو تضاد امام رضا ولیعهد با وزیربالا گرفته بود و از سوی دیگر عباسیان بغداد از فضل نفرت داشتند این بار دردوم شعبان سال 202 هجری در حمام سرخس وزیر آماج شمشیرها شد و جان داد و از سر راه برداشته شد و مامون بلافاصله قاتلان او را گردن زد تاسایه اتهام را از خود دور کند.
4- در حول و حوش قتل فضل کار علویان مهاجری که در سال 201 روانه ایران شده بودند در میان راه به فرجام رسید و اکثر آنها یا کشتار شدند و یا فرار کردند و هرگز نتوانستند به ملاقات ولیعهد علوی نائل شوند.
5- پس از قتل فضل ابن سهل سرخسی و گردن زدن قاتلان ، چون خاندان فضل هنوز بسیار صاحب نفوذ و قدرتمند بود و مامون خود نیز به حسن ابن سهل علیرغم همه چیز گوشه چشمی داشت، سرهای قاتلان را برای حسن ابن سهل سرخسی فرستاد و پس از فضل او را به وزارت انتخاب نمودو احتمالا در همین مقطع دختر نه ساله او پوران را برای خود نامزد کرد. این حذف ها اگر چه ظاهرا ربطی به امام رضا نداشت و نقطه ولایتعهدی به ظاهر دور از خطر مینمود ولی با هر حذف، پیک مرگ به امام رضا نزدیک و نزدیکتر میشد. کسی دیگر جز او بعنوان عامل اصلی تضاد میان مامون و عباسیان بغداد و عراق باقی نمانده بود.
توفان فرا مى رسد
در شرايطى كه به ظاهر همه چيز به خوبى پيش مى رفت ابرهاى تيره و تار افق دربار خلافت را پر كردند. خاندان و هواداران و سرداران عباسيان كه جابجائى قدرت از خاندان عباسى را بر نمى تاقتند و از تغيير شعار عباسيان به شعار علويان (رنگ سياه به رنگ سبز) و وليعهدى على ابن موسى و ازدواج او با خواهر يا دختر مامون خشمگين بودند در بغداد شوريدند و مامون را از خلافت خلع كردندد و با ابراهيمبن مهديبن منصور (ابواسحق)، برادر هارونالرشيد، بيعتِ كردند.
ابراهیم شکله،خلیفه شاعر و موسیقیدان بزرگ دوران، منتخب عباسیان در مقابله با مامون
ابراهیم، شاعر و موسیقیدان بزرگ دوران، منتخب عباسیان و هواداران عباسیان در مقابله با مامون و امام رضا بود.ابراهیم تمایلی به خلافت نداشت .او در سال 162 هـ ق به دنیا آمده بود و در هنگامی که به خلافت برگزیده شد چهل ساله بود.مردی بود با پیکری بیش از حد تنومند و نیرومند و بخاطر مادرش که ایرانی و اهل طبرستان و
نامش شکله بودمعروف به «شکله» بودمخالفان ابراهیم بخاطر پیکر بزرگ و صورت سیاه چرده اش به او «تنین» یعنی مار سیاه می گفتند.
عباسیان مخالف ولایتعهدی امام رضا و نفوذ ایرانیان، در خشم ازمامون، ابتداتصمیم گرفتند منصور پسر مهدی عباسی (سومین خلیفه عباسی)را خلیفه کنند ولی او نپذیرفت، از این رو با ابراهیم شکله که عموی مأمون و برادر هارون الرشید بود در ذیحجه سال 201 هجری قمری مخفیانه بیعت کردند و مأمون را عزل کردند و چند روز بعد در محرم سال 202 تمام مردم بیعت علنی کردند و به او لقب "مبارک"دادند و او را امیرالمؤمنین گفتند و بنام او خطبه خواندند.
سندى ابن شاهك زندانبان موسى ابن جعفر(که بنا بر اسناد برخی علما و مناسب برای روضه خوانی سالها قبل در هنگام گذاردن جسد موسی ابن جعفر به دلیل رم کردن اسبش از پل بغداد در آب افتاد و مرد!) از كارگردانان اصلى شورش و از مخالفان سرسخت ولايتعهدى امام رضا بود. دليل آن هم روشن است . او از سرنوشت خود به عنوان زندانبان پدر امام رضا در حكومتى كه امام رضا ولیعهد آن بود و موجب رونق کار علویان میشد بيم داشت.
ابراهيم شکله، یا ابراهیم مبارک،برادر هارون الرشید، خليفه منتخب شورشيان نيز بنا بر گزارش برخی از منابع از سوى مادر ايرانى تبار بود. منابع مادر او را اهل طبرستان معرفی کرده اند. ابراهیم بيش از آنكه اهل خلافت باشد مردى شاعر و موسيقيدان و اهل خلوت و ساز و شراب و طرب بود و سودای خلافت نداشت. دانش او در موسیقی و شعر کم نظیر بود .نوشته اند كسى را در فصاحت و بلاغت و نواختن ساز و صداى خوش ياراى همگاهى با او نبود .اودر زمان خود در موسیقی بر هر کس تقدم داشت و قبل از او ازمیان خلیفه زادگان عباسی کسی مانند وی در شعر و فصاحت دیده نشده بود. خنیاگران و موسیقیدانان عصر او،درموسیقی او را داور و استاد بی بدیل میدانستند. «مارق» و «مخارق» دو نفر از همکاران موسیقیدان و خوش صدای او بودند که بطور دائم با ابراهیم به کار موسیقی اشتغال داشتند . ابراهیم چندین کتاب در باره موسیقی و شعر نوشته است که از زمره آنها میتوان: «کتاب ادب ابراهیم» . «کتاب الطبیخ» . «کتاب الطب» و «کتاب الغنا» را نام برد. ابن الندیم در باره توان شاعری ابراهیم میگوید: او را صد ورقه شعر است(منبع لغت نامه دهخدا).
اندکی در باره شرایط فرهنگی ورونق موسیقی در آن دوران
بجاست بدانیم موسیقی که در دوران هارون الرشید جای پای خود را بخصوص به مدد موسیقیدانان ایرانی تبار سفت کرده و خشکی و سختگیری ایام دو خلیفه اول عباسی،(ابوالعباس سفاح132تا136 هجری و ابوجعفر منصور136 تا 158 هجری)، در زمان مهدی عباسی سومین خلیفه(158 تا 169 هجری )جای خود را به آسان گیری خلفا و رونق بازار شعر و موسیقی داده بود که بخش اعظم این رونق حاصل تلاشها و وجود هنرمندان ایرانی تبار بود.
مهدي خليفه سوم عباسي هنرهاي زيبا از جمله موسيقي را دوست مي داشت.اهل هنرچون خليفه سوم سهل انگار دیدند در تغزل و وصف مي و معشوق و تحريض مردم به خوش گذراني كوشش كردند.
یادی شاعران ایرانی تبار و ایراندوست شعوبی ویادی از بشار ابن برد و ابو نواس اهوازی شاعران بی پروای ایرانی تباردرقرن دوم وسوم
به خدا سوگند، نژاد ایرانی من
از زر ناب پاکتر و بهتر است
و اصلم از کردار نیکان و پرهیزگاران پاکیزهتر است
روی زمین سگی نیست
که آرزوی پیوستن به نژاد تو را
که میهن مرا اشغال کرده ای داشته باشد.
از شعرهای بشار ابن برد
در اين دوران در قرن دوم و سوم هجری در همان هنگام که کشاکش میان عباسیان و علویان ادامه داشت و مامون امام رضا را به اجبار بمثابه پلکان قدرت خود مورد استفاده قرار داده بود شاعران عربی سرای ایرانی تبار بیزار از این کشاکش به هیچکدام از دو طرف تمایلی نداشتند و با تنها سلاح موجود خود یعنی زبان و قلم کوشش میکردند فضای اجتماعی موجود را تحت تاثیر اندیشه های خود قرار دهند. در این دوران اشعار شاعران ایرانی تبار عرب زبان شعوبی ایرانی گرا نیز رونق بسیار داشت و در شکستن فضای بسته و مختنق آن ایام، در اوج قدرت عباسیان تاثیر مهمی برجا گذاشت. بیشتر این شاعران بلند پایه که از همان قرن دوم و سوم از زمره مفاخر اعراب بودند و هنوز هم از مفاخر زبان و ادب عربی هستند تبار ایرانی داشتند و از پیروان نهضت ایرانی گرای شعوبیه،بودند.
نهضت شعوبیه
شعوبیه به معنای عام نام گروهی است که معتقد به فضیلت عرب بر سایر اقوام نیست و به معنای خاص و افراطی و تند روعبارت از جمعیتی است که ضد سیادت عرب است و این قوم را خوار میدارد و ایرانی ها را بر اعراب مرجح میدارد . نهضت شعوبیه که از دوران امویان و در مقابله با اشغال ایران شکل گرفت تاثیربسیار مهمی در استقلال سیاسی و فرهنگی ایران داشت و اکثر شاعران ایرانی و عرب ایرانی تبار از این نهضت حمایت میکردند.
چند تن از شاعران نامدار شعوبی
از زمره شاعران نامدار شعوبی باید ازاینان نام برد:
- ابان بن عبدالحمید بن لاحق بن عُفیر رقاشی شاعر و مترجم ایرانی پیرو شعوبیه -اسماعیل بن یسار نسایی فارسی شاعر عربیسرای ایرانیتبار
- سهل بن هارون دشت میشانی
-.ابواسحاق اسماعیل بن قاسم بن سوید بن کیسان شناختهشده به ابوالعَتاهیه
- زیاد الاعجم اصفهانی که کلمات عربی را به لهجه ایرانی تکلم می کرد لذا به او " اعجم" می گفتند.
- موسی شهوات آذربایجانی
-ابوالعباس اعمی آذربایجانی
یادی از ممشاد اصفهانی و سرودهای ایرن ستای او در دربار خلیفه
ابواسحق ابراهیم بن ممشاد اصفهانی از شاعران تندرو ایرانی تباری است که اگر چه به دربار متوکل رفت و آمد داشت و مورد احترام بود ولی از اشغال ایران توسط اعراب و به بردگی کشیدن ایرانیان و بر باد رفتن بنیاد بزرگترین امپراطوری آن ایام بشدت نفرت داشت و سر سختانه و تند روانه از نهضت شعوبیه پیروی و حمایت میکرد. از شعرهای اوست .
انا ابن الاكارم من نسل جم و حايز ارث ملوك العجم
و محي الذي باد من عزهم و عفي عليه طوال القدم
و طالب او تارهم جهره فمن نام حقهم لم انم
معي علم الكابيان الذي به ارتجي ان اسود الامم
فقل لبني هاشم اجمعين هلموا الي الخلع قبل الندم
ملكنا كم عنوه بالرما حطعنا و ضربا بسيف حدم
و اولاكم الملك آباوءنا فما ان وفيتم بشكر النعم
فعودوا الي ارضكم بالحجاز لاكل الضباب و رعي الغنم
فاني ساعلو سرير الملوك بحد الحسام و حرف القلم
ترجمه:
من فرزند آزادگان از نسل جم
و داراي ارث پادشاهان عجم هستم.
منم زنده كننده آنچه از عزت آنها مرده بود،
آن عزتي كه روزگار ديرين اثر آن را از ميان برده است:
من آشكارا خونخواه آنها و طالب انتقام هستم،
اگر ديگران از حق آنها(پادشاهان ايران)بخوابند من نخواهم خفت.
درفش كاويان نزد من است،
اميدوارم بوسيله آن درفش،
بر تمام ملل سيادت كنم.
به تمام بني هاشم.....؟بگوييد.
بياييد خلع شويد(از سلطنت و خلافت)
پيش از آنكه پشيمان شويد.
ما با نيزه و شمشير آبدار،
شما را قهرا مالك شده ايم.
پيش از اين هم پدران ما شما را بر تخت نشانده بودند.
شما نعمت آنها را سپاس نگفتيد
و وفا ننموديد،
همان به سامان خود در حجاز برگرديد.
در آنجا به خوردن سوسمار وچوپاني مشغول شويد،
من با نيروي تيغ و نوك خامه بر تخت پادشاهان خواهم نشست.
یادی از اسماعیل یسار خراسانی شاعری که در مقابل خلیفه اموی از ایران دفاع کرد
اسماعيل يسارخراسانی نیز چون ممشاد بسیار ایرانی گرا و خشمگین از سلطه اعراب بر ایران بودوبه همين سبب پيوسته مورد آزار قرار مي گرفت.روزي هشام پسر عبدالملك اموی دهمین خلیفه متشرع و مقتدر اموی و فاتح بخشی از هند و حمله کننده به ناربون فرانسه، از اوخواست شعري برايش بخواند.هشام فكر مي كرد شاعر به امید پاداش در مدح شجاعتها و فتوحات خلیفه قصيده اي خواهد خواند.اما اسماعيل یسار شجاعانه قصيده اي خواند كه در فخر به ایران و ایرانیت وحقیر داشتن اشغالگران بود. او در مقابل هشام چنین خواند:
اَنّي وجَدِّك ما عوُودي بِذيِ خَوِرِ عِند الحِفاظِ و لاَحوضْي بَمهْدومِ
أصْلِي كَريمٌ وَ مَجْدي لا يُقاسُ بِهِ وِلِي لِسانٌ كَحِدّ الَسيْفِ مَسْموم
أحْمِي بِهِ مَجْدَ اقوام ذَوِي حَسَب مَنْ كُلّ قَرْم بِتاجِ الملك مَعْمُوم
جَحاجِحٍ سادَهٍ بْلَّجٍ مَرازِبَهٍ جُرْدٍ عِتاقٍ مَسامَيحٍ مطاعِيمِ
مَنَ مِثْلُ كِسريْ و سابورِ الجنودِ مَعا و الهُرمُزان لِفَخْراو لتَعْظيم
اُسْدُ الكتائب يَوْمَ الَروعْ اِنْ زَحفوا وَ هُمْ أذَلُّوا مُلوك الُتركِ و الروُم
يَمشْون فيَ حَلَق الماذَيّ سابَغَهً مَشْيَ الضراغمه الاُسْدِ الَلَهامِيمِ
هُناكَ اِن تسْألي تُنبي بأنَ لَنا جِرْئومَهٌ قَهَرتْ عِزّ الَجرائيم
ترجمه
من به بخت تو سوگند-هنگام دفاع از شرف،
چوبم سست و حوضم ويران نيست.
اصلي كريم دارم و مجد و شرفم با ديگران قابل مقايسه نيست
و زباني چون تيزي شمشير برنده و مسموم دارم
با اين زبان شرافت اقوام ريشه دار ايراني را
كه همه از سروران بزرگ بودند و تاج بر سر داشتند،حمايت مي كنم.
سرداران و سراني گشاده روي و مرزبان و پيش تاز
و برگزيده و عطابخش و مهمان نواز.
چه كسي چون خسرو انوشروان و شاپور و هرمزان،
شايسته افتخار و تعظيم است؟
آنان در روز حادثه،وقتي حمله مي كردند ،
شيران صف شكن بودند و شاهان ترك و روم را ذليل كردند
در زره هاي پولادين و رخشان،مي خراميدند.
همان گونه كه شيران ژيان پيش آهنگ،گام بر مي دارند
در آنجا اگر بپرسي،خبر خواهي شد كه اصل و تبار ما،
شوكت همه اقوام و نژادها را مقهور خود ساخته است.
***
هشام با شنيدن اين قصيده، مادر اسماعیل یسار را روسپی خواند و گفت
- ای فاحشه زاده !تو به من فخر مي فروشي و در مدح و ثناي خود و قوم كافرت مي سرايي؟
دستور داد تا غلامان او را در آب انداخته و سرش را آنقدر در آب نگهداشتند كه به حال مرگ افتاد.سپس از آب خارج كرده و به دستور خليفه به حجاز تبعيدش كردند.
**
اینان از برجستگان و نام آوران شاعران و ادیبان ایرانی تباری بودند که تا روزگار ما از ازمفاخر فرهنگ اعرابند.
**
در میان این شاعران و ادیبان بخصوص اشعار ابونواس اهوازی شاعر بی پروای همجنسگرا و بشاربن برد 95تا 168 هجری قمری) ـ شاعرشکاک وشورشی و غزل سراي ايراني تبار،که از اهل طخارستان ، شرق ایران بود، شاعر غزل عاشقانه و هجو، که از جمله معتقد بود شیطان حق داشت که به انسان سجده نکند رواجی شگفت یافت.
یادی از بشار ابن برد که به جرم دفاع از ایران در زیر شلاق کشته شد
بشار اهل طخارستان ،بخشی از خراسان در شرق ایران بود و پدر او بعنوان برده به در
هنگام حمله یزید ابن مهلب به خراسان و کشتارهای او و برده گرفتن های او همراه با هزاران برده ایرانی سر زمینهای عربی آورده و فروخته شده بود.بشار در بصره زاده شد.اودر شعرهایش بدون پروا مردم را به عيش و نوش و باده گساري دعوت مي كرد ، تا آنجا كه مردم از عفت كسان خود بخصوص زنان خود به هراس افتادند و به خلیفه شکایت کردند که این شاعر نابینای ایرانی با غزلهایش پایه های دین و ایمان مردم را میلرزاند.معروف بود که شعرهای بشار بخصوص در میان زنان طرفداران زیادی دارد و زنان برای دیدن شاعر و شنیدن غزلهایش به خانه او میروند. خلیفه علیرغم علائقش به شعر وموسیقی در زیر فشار افکار نزدیکان دستور داد که بشار دیگر نباید غزل بسراید . ولي بشار در خفا مي سرود واشعارش دست به دست میگشت. عاقبت طرفداري بشار از افكار و عقايد ايراني و علاقه او به طريقه شعوبيه و افراط او در غزل سرائی های بی پرواو و بدگوييهای او از اعراب كه شيوه او و ساير طرفداران شعوبيه بود او را به مسلخ کشاند و در 168 هجري به دست مهدي خليفه عباسي كشته شد . بشار باورهای زرتشتی داشت و شیفته ایرانیگری و دشمن سرسخت اشغال ایران به دست اعراب بود. از همین روی به فرمان المهدی خلیفه عباسی به علت هجوی که بشار درباره او گفته بود و به گناه زندیقی در برابر دیدگان مردم بصره وی را آن قدر تازیانه زدند که در زیر تازیانه جان سپرد. برخی گزارش کردهاند که به فرمان خلیفه وی را در آب خفه کردهاند. بشار از نامدارترین شاعران کلاسیک قصیده و غزل در شعر عرب تا روزگار ماست و دیوانش بارها منتشر شده است.
از اشعار پر شور بشار است
خَليلي لاأنام علي اقتِسارِ و لا آبى عَلى مَوْلىً و جارِ
سَأٌخْبِرٌ فاخِرَ الاعرابِ عَنّى و عنه حين تأذن بالفتخار
أحِينَ كٌسيت بعد الَعَرىِ خَزّا و نادَمْتَ الكِرام عَلى العٌقار
تٌفاخِرٌ يابِن راعيه وراع بني الاحرار حَسْبٌكَ من خَسار
و كٌنت اِذا ظَمِئت الى قَراح شَرِكتَ الكلب في ولْغِ الاطار
تٌريغٌ بٌخطبه كَسر الَموالى ويٌنْسِيكَ المكارمَ صيدٌ فار
و تَغْدو للقنافِذِ تَدَّرِيها ولم تعْقِل بدّراج الديار
و تَتَّشِخٌ الِشمالَ للابسيها و ترعي الضأن بالبلد القِفار
مٌقامٌكَ بَيْنَا دَنَسٌ علينا فَلْيتكَ غائب فى حَر ً نارٍ
وَ فخرٌكَ بينَ خِنْزيرٍ ئ كلبٍ علي مَثلْى مِنَ الَحدث الكٌبار
ترجمه
اي دوست من،در برابر ستم و زور بي تفاوت نمي مانم
و تن به بردگي و پناهندگي نمي دهم
آن وقت كه اجازه مفاخرت بدهي به اين اعرابي فخر فروش
از پيشينه خود و او خبر خواهم داد
آيا اكنون كه بعد از برهنگي بر تنت جامه خز پوشانده اند
و در مجلس شراب با بزرگان همنشين و هم پياله شده اي
به فرزندان مردان آزاده فخر فروشي ميكني؟اي پسر زن و مرد شتر چران!
بس كن اين فخر فروشي،تو وقتي تشنه بودي و به دنبال آب صاف مي گشتي،
با سگ در آب هاي آلوده دور چادرها شركت مي نمودي
مي خواهي با خطبه اي مقام موالي را بشكني؟
ياد شكار موش ها،بايد فكر بزرگي را از سرت بدر كني
و تو بودي كه به دنبال خارپشت مي گشتي كه شكار كني ،
و نمي فهميدي كه دٌراج در دنيا چه چيزي است!
خود را با پوشيدن چوخا در برابر چوخاپوشان مي آراستي
و در بيابان هاي بي آب و علف،گوسفند مي چراندي
بودن تو بين ما لكه چركي است بر ما ،
اي كاش در شعله آتش پنهان بودي
افتخار تو كه هميشه بين خوك و سگ بوده اي
بر من مثل فاجعه اي بزرگ است.
در باره همتای بشار، ابو نواس اهوازی
....چون دستِ نیاز به درگاهِ خدای بردارم،
رحمتِ او را خواستار شوم،
تو را در نظر آرم.ای محبوب
اما نامِ تو را در دل مخفی دارم.
فریفتهی این بیتِ «بشّار»م:
ای رحمتِ خداوند به خانههای ما فرود آی!
با ما همسایگی کن
که جان فدای چون تو همسایهای باد.
حسن بن هانی حَکَمی شناختهشده به ابونُواس اهوازی (۱۳۳-۱۹۶ هجری قمری در اهواز، ۷۵۰-۸۱۰ میلادی) معروف به ابونواس، شاعرهمجنسگرای ایرانیتبارعرب بود که چه در زمان خود او و چه در قرنهای بعد و تا همین دوران ما اخیر که کتابهایش را در مصر به آتش کشیدند جنجال آفرین بود و هست.. ابونواس از بزرگان شعر عاشقانهی عرب بود و هنوز هم هست. او در شهر اهواز به دنیا آمد از او بهعنوان یکی از بزرگترین شاعران کلاسیک عربی نام میبرند. او استاد تمامی شاخههای شعر عربی زمان خویش بود، اما شهرتش بیشتر به خاطر تصنیفهای بادهگساری و ستایش شراب و شاهد است.
تازيانهام بزنيد
*
من از اين رسم و از اين رويا
دست نخواهم شُست
مگر در پيالهی می
*
بر خويش و بر اين خستگی نيست
که میگِريم
بر جهالتِ جهانیست
که شما هيچش را درنيافتهايد!
*
باری بر اين شراب گريه میکنم
که مگر در اين همه عالم
او چه کرده با چراغ ديده
که تازيانهاش میزنيد؟
*
تازيانهام بزنيد
هم دوش، هم امشب وُ
هم فردا،
من از اين رسم و از اين رويا
دست نخواهم شست
مگر به گورِ می!
ترجمه سید علی صالحی
او بسیار علاقه داشت که جامعه را با بیان مسائلی که مورد ممنوعیت اسلام بود، شوکه کند.ابونواس بارها به دلایل گوناگون از جمله دسیسهی اطرافیان و متشرعین، رکگویی و شیطنتهای گاهوبیگاه جنسیاش در زمان خلفای عباسی به زندان افتاد.از ابونواس در روایتهای فولکلور نیز یاد شده و یکی از شخصیتهای کتاب هزار و یک شب نیز هست.زیادهروی او در خوشگذرانی و آوردن شعرهایی در وصف آن سبب شد که وی را شاعرالخمره لقب دهند. دیوان شعرهایش امروزه در دست است و چندین بار در مصر به چاپ رسیدهاست. وی باورهای شعوبی داشت و به برمکیان نزدیک بود.از شاعران ایرانی منوچهری،ابوالنجم احمد بن قوص بن احمد دامغانی شاعر نیمهٔ اول قرن پنجم هجری قمری تحت تاثیر ابونواس شعرهای زیادی سروده است.
عيش
بُرقَع به کنار!
بايد تمام کنی از عطش
من آينه میشکنم به شوق.
خواب است اين
يا بهشتِ برهنه ...؟
يا عيشالنساء!
ماه که بیحيایِ تمام است
به نظارهی ماهور.
بسترِ شکستهی موج است ماه
در خواب هور.
ماه، پسربچهی نوبالغ است
به رويای رود
من، پردهدرانِ پيرِ ميخانهام
به رويای تو.
بُرقع به کنار، کوفهزادِ حلال!
العيش ساقیِ سومنات!
العيش تراشهی شيراز!
العيش کنيزکِ کوفی!
ترجمه سید علی صالحی
خلیفه سوم عباسی خود خواننده ای توانا بود
بنا به روايت ابن خلكان، خليفه سوم لحني دلكش و مطبوع داشت وبا اينكه شخصاً به موسيقي علاقهاي وافر داشت ولي اجازه نمي داد كه پسرانش به اين هنر توجه كنند و با نوازندگان محشور باشند و دستور داده بود كه خوانندگان از ورود به كاخ ايشان خودداري كنند و خود نيز نغمه نوازندگان و خوانندگان را از پشت پرده گوش مي داد.
لازم به ذكر است كه علاوه بر بسياري از پيشوايان دين كه به حكم شريعت با ترويج
موسيقي مخالفت مي ورزيدند بسياري از امراي قبيله قريش و رجال و بزرگان عرب اشتغال به موسيقي را كاري مذموم مي شناختند و آن را برخلاف شأن خانوادگي خود مي دانستند. روايت شده است كه چون المهدي خليفه سوم عباسي مشاهده كرد كه پسرانش هارون و هادي علاقه مفرطي به موسيقي دارند ترسيد كه اين علاقه موجب تزلزل ايمان مردم به ايشان شود و از ابراهيم موصلي (موسيقيدان بزرگ ايراني ) و ابن جامع التزام گرفت كه از رفتن به دربار و آميزش با ايشان خودداري كنند. ولي اين دو موسيقيدان به دستور خليفه اعتنا نكردند. خليفه سخت خشمگين شد و ايشان را به سختترين وجهي تنبيه كرد. ابراهيم موصلي به سيصد ضربه تازيانه محكوم شد ولي ابن جامع كه از نژاد عرب بود به همين لحاظ از اين مجازات معاف شد و خليفه فرياد كشيد كه تو يكي از افراد خاندان قريش هستي بكار موسيقي پرداخته اي؟! از نزد من دور شو و از بغداد بيرون برو! و به اين ترتيب ابن جامع از بغداد تبعيد شد ولي به اعتبار عرب بودنش از مجازات شديد تازيانه معاف گرديد.
با اين همه منظور المهدي عملي نشد چون بعد از او هم الهادي و هم هارون الرشيد توجه خاصي به ترويج موسيقي داشتند و پسر المهدي ( الهادي ) هنگامي كه به خلافت رسيد ابراهيم موصلي را به دربار خود فراخواند و به جبران گذشته از او نوازش و دلجويي نمود و براي رنجي كه متحمل شده بود يكصد و پنجاه هزار سكه نقره به وي عطا كرد .
نا گفته نماند كه : الهادي پسري داشت به نام عبدالله كه آواز خوش مي خواند و عود نيكو مي نواخت. خلیفه منتخب ابراهیم شکله در چنین حال و هوائی پرورده شده بود و بدون آنکه خود بخواهد فشارهای عباسیان او را وادار به قبول خلافت نمود
مشکلات ابراهیم و خلافتش:
خلیفه موسیقیدان و منتخب ابراهیم شکله در همان اول کار ، در بغداد، کوفه، مصر، با آشوبها و کشمکش ها روبرو شد، او کوفه و شهرهای عراق را گرفت و به مدائن رفت و دوباره به بغداد برگشت. از سوی دیگر، حسن بن سهل ، حملات خود را بر علیه او تشدید کرد، سپاه ابراهیم را در هم شکست. خبرهای بغداد که به مامون رسید وفهمید که خشم عباسیان به خاطر وقایع حکومتی اوست از خراسان به طرف بغداد حرکت کرد. ابراهیم هنوز بر سریر حکومت لرزان خود بود
حذف امام رضا در طوس
تاریخ درگذشت امام رضا
تاریخ در گذشت امام رضا به درستی معلوم نیست برخی 202 ، برخی 203 و برخی 204هجری را اعلام کرده اند. برخي از نويسندگان معاصر به استناد اين كه تاريخ ضرب سكههايي كه نام او بر آنها نقش بسته است به سال 204 ه . ق نيز ديده شده، اظهار كردهاند كه پس بايد سال درگذشت را 204 ه . ق بدانيم.ولي چنان كه سيدمحسن امين يادآور شده است، تاريخ ضرب سكهها دليل آن نميشود كه سكهها در زمان حيات ضرب شده باشد، بلكه ممكن است مردم به جهت تبرك پس از شهادت امام آنها را تهيه كرده باشند.در تعيين روز درگذشت امام رضا هم اتفاق نظر نيست و نظريههاي زير ديده ميشود
ـ هفت روز مانده به پايان ماه رمضان.
ـ 23 ذي القعهده.ـ آخرين روز ذي الحجه
ـ اول ماه صفر.
ـ 17 ماه صفر.
ـ آخر ماه صفر.
در ميان اين نقلها، نظريه آخر يعني آخرين روز از ماه صفر، مشهورترين است.
در بيشتر نقلها، روز جمعه، روز درگذشت دانسته شده است.
بنابراين، مشهورترين و قويترين نظريه ،درگذشت در روز جمعه، آخرين روز ماه صفر سال 203 ه . ق. یک شنبه مطابق باهجده شهریور سال 197 هجری شمسی معادل 9سپتامبر 818 میلادی بوده وامام رضا در آن هنگام پنجاه و پنج ساله بوده است.
چگونگی و علت درگذشت. چند نقطه نظردر مورد درگذشت امام رضا بصورت طبیعی
نظر طبری در مورد درگذشت امام رضا
محمد بن جریر طبری زادهٔ ۲۲۴ در آمل – درگذشتهٔ ۳۱۰ هجری قمری در بغداد ۲۱۸ - ۳۰۱ هجری شمسی مورخ، مفسر قرآن، فیلسوف ایرانی و مؤلف کتاب تاریخ طبری مشهور به پدر تاریخ است. و در نزدیکترین دوران به دوران امام رضا زندگی کرده است و طبعا میتوانسته خبرها را از شاهدان و راویان بشنود. او مینویسد:
مأمون مدتي در كنار قبر پدرش هارون درنگ كرد و پس از آن، علي بن موسي انگور بسيار خورد و ناگهان درگذشت.
این نوع بیان موضوع بسیاری از فقها و محدثان شیعه را علیه طبری بر اشفته است
در ميان نويسندگان و تاريخنگاران برخي مانند ابن جوزي، احمد امين، يعقوبي و... بر اين عقيدهاند كه:امام رضا بیمار شده و به مرگ طبيعي، در طوس درگذشته و مسموميتي در كار نبوده است.
نظر ابن جوزی در مورد درگذشت امام رضا
ابوالفرج عبدالرحمن بن علی ابوالفضائل جمالالدین بغدادی معروف به ابن جوزی( ۵۱۰ه/۱۱۱۶م - ۱۲ رمضان ۵۹۲ ه)، فقیه، محدث، متکلم و تاریخنگار حنبلیمذهب (مذهب حنبلي: يكي از آن چهار مذهب اهل سنت مذهب حنبلي است كه مؤسس آن احمد بن حنبل مي باشد)بغدادی بود.وی به دانشهای دیگر دیگر مانند اخلاق و فلسفه و پزشکی نیز توجه داشت. ابن جوزی از سیزده سالگی به تالیف پرداخت و تا پایان عمر از نوشتن باز نایستاد.ابوالفرج بن جوزی بیش از ۱۰۰ کتاب در رشتههای گوناگون و در کل بیش از ۳۸۰ کتاب و رساله نوشت.از کارهای بیسابقه ابن جوزی، بیان یک
دوره تفسیر قرآن بر روی منبر است. تدریس بخش مهمی از زندگی اجتماعی ابن جوزی را دربرمیگرفت. وی در پنج مدرسه تدریس میکردهاست.ابن جوزی در ۸۶ سالگی در بغداد درگذشت و در گورستان بابُ الحَرْب خاکسپاری شد.نام او منسوب به محلهٔ فرضةالجوز در بغداد است. او در باره در گذشت امام رضا مینویسد:
«بعضي بر اين باورند كه مأمون، علي بن موسي الرضا(ع) را مسموم ساخته است، ولي اين ديدگاه پذيرفته نيست، زيرا خليفه از درگذشت امام به شدت نگران شد و چندين روز گرد خوردنيها و نوشيدنيها و لذتهاي گوناگون نرفت، حتي هنگام ورود به بغداد با لباس سبز وارد شد، در حالي كه حدود يك سال از ماجراي رحلت حضرت ميگذشت. وفات امام در اثر كسالتي بود كه در طوس بر آن جناب عارض شد.
نظر احمد امین در مورد درگذشت امام رضا
أحمد أمين إبراهيم أديب ومتفكر ومؤرخ وكاتب مصري می نویسد«به گمان من عبدالله مأمون در كارش خلوص داشت، لكن مقدر چنين بود كه حضرت در اثر كسالت سه روزه در گذرد.«
آنگاه وي ميافزايد:
«گرچه مورخان شيعه ادعا كردهاند كه مأمون به دليل نارضايتي از نتايج ولايتعهدي، حضرت را مسموم ساخت، ولي با توجه به تأثر شديد خليفه بعيد است كه او چنين اقدامي كرده باشد. علاوه بر اين كه مأمون هنگام ورود به بغداد، همچنان لباس سبز را كه شعار علويان بود بر تن داشت و از نيروهاي نظامي و درباريان نيز خواسته بود تا چنين كنند؛ هر چند پس از مدتي چون عباسيان را از اين شيوه ناراضي يافت آن را تغيير داد. به هر حال با توجه به چنين قراين و شواهدي اگر امام مسموم هم شده باشد، شخصي غير از مأمون آن را مرتكب شده است.
نظر یعقوبی در مورد درگذشت امام رضا
احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح عباسی معروف به ابن واضح و الیعقوبی، (متولد بغداد) مورخ و جغرافیدان شیعی،نيز ضمن شمارش و بررسي حوادث سال 203 ه . ق مينويسد:
«علي بن موسي بن جعفر در قريهاي كه به آن نوقان ميگفتند درگذشت و بيماري وي بيش از سه روز به طول نينجاميد.»
نظر برخی علمای اهل سنت در مورد درگذشت امام رضا
برخي از علماي اهل سنت قائلند که مأمون، امام رضا را مسموم نکرده است. و براي اين گفته خود دلائلي هم ذکر مي کنند. از جمله آن دلائل اين است که مأمون دختر خود را به همسري امام درآورد. مأمون به برتري امام رضا در برابر علما استدلال مي کرد.بعد از درگذشت امام رضا مأمون بسيار ناراحت و غمگين بود و... عده اي از علماي اهل سنت قائلند که مسموم شده است و عامل جنايت، عباسيان (غير از مأمون) بوده اند. به عنوان نمونه ابن جوزي مي گويد: «وقتي عباسيان ديدند خلافت از دست آنها خارج شد (به واسطه ولايتعهدي) و به دست علويان افتاد، امام رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم کردند.[ماخذ پيشوايان، سيد کاظم ارفع[.
چند نقطه نظردیگر در مورد مسمومبت امام رضا
در طول قرنهای متمادی فقیهان و ملایان بلند مرتبه شیعه تا روضه خوانان عادی تمامی دوازده امام و چهارده معصوم شیعیان را شهید دانسته و در باره شهادت هر یک دهها و صدها حکایت سوزناک و شگفت سر کرده اند.ماجرای علی ابن ابیطالب و حسین ابن علی در روشنائی قرار دارد ولی سرگذشت شهادت سایر امامان چندان روشن نیست. در باره امام موسی ابن جعفر و امام رضا بجاست نظر کسروی راحتما در صفحات 55تا 58 شیعیگری را به کوشش محمد امینی در این لینک(شيعىگرى)باز خوانیم . پس از آن نگارنده نظر خود را در روشنائی قرار خواهد داد.
در میان امامان شیعه که اکثر آنها منهای امام علی و امام حسین از شاخه صلحجو وآرام علویان بودند و بر خلاف زیدیان و برخی شاخه ها ی دیگرعلویان حسنی که دائم بر میشوریدند سر شورش و جنگ نداشتند اما علیرغم همه اینها با در نظر گرفتن شرایط و موقعیت امام رضا به احتمال زیاد و بر اساس قرائن غیر آخوندی هم اودر پایان کار قربانی حل تضاد مامون با عباسیان برای حفظ قدرت شده است. نظرات متفاوت است:
نظرعلما و فقهای شیعه در مورد درگذشت امام رضا
تقریبا اکثریت تاریخنویسان و علما و فقهای شیعه معتقدند امام رضا به دست مامون مسموم و شهید شده است.
نظری دیگر از طبری در مورد درگذشت امام رضا
«مأمون نامه اي به بني عباس در بغداد نوشت و مرگ علي بن موسي ـ عليه السّلام ـ را به آنان اعلام کرد و از آنان خواست که به اطاعت او درآيند زيرا دشمني آنان با او جز با بيعت وي با علي بن موسي ـ عليه السّلام ـ نبوده است.
ماخذ:محمد بن جرير طبري، تاريخ طبري، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، اساطير، چاپ دوم، 1364، ج 13، ص 5676
نظر طبرسی در مورد درگذشت امام رضا
از ديگر موجباتي که مورخان در قتل امام رضا ـ عليه السّلام ـ ذکر کرده اند، کينه اي مي دانند که مأمون از امام رضا ـ عليه السّلام ـ به دل گرفته بود
. طبرسي مي نويسد:
امین الاسلام ابوعلی فضل بن حسن طَبرِسی یا شیخ طبرسی (۵۳۲-۴۵۴ خورشیدی/۵۴۸-۴۶۸ ) با لقب «امین الاسلام» دانشمند و فقیه شیعه ایرانی است که کتابهایی دربارهٔ علوم دینی عصر خود تألیف کردهاست. مینویسد
علتي که موجب شد مأمون امام رضا ـ عليه السّلام ـ را به شهادت برساند اين بود که آن حضرت بي محابا (و بدون ترس) حق را در برابر مأمون اعلام مي کرد. در بيشتر موارد در مقابل او قرار مي گرفت که موجب عصبانيت و کينه او مي شد...»
ماخذ فضل بن حسن طبرسي، اعلام الوري، قم، مؤسسه آل البيت(ع)، 1417، ج 2، ص 80؛ شيخ مفيد، همان، ج 2، ص 260.
نظر مرتضی مطهری در مورد درگذشت امام رضا
مطهري مي نويسد: «قرائن نشان مي دهد که امام رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم کردند و يک علت اساسي همان قيام بني العباس در بغداد (بر عليه مأمون) بود. مأمون در حالي حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم کرد که از خراسان به طرف بغداد مي رفت و مرتب اوضاع بغداد را به او گزارش مي دادند. به او گزارش دادند که بغداد قيام کرده او ديد که حضرت رضا ـ عليه السلام ـ را نمي تواند عزل کند و اگر با اين وضع بخواهد برود آنجا کار بسيار مشکل است. براي اينکه زمينه رفتن آنجا را فراهم کند و به بني العباس بگويد کار تمام شد حضرت را مسموم کرد و آن علت اساسي که مي گويند و قابل قبول هم هست و با تاريخ وفق دارد همين جهت است»
مطهري، مرتضي، سيري در سيره ائمه اطهار، تهران، صدرا، چاپ بيست و هفتم، 1384، ص 210
]. همانگونه که بيان شد از نظر روايات شيعي شکي نيست که مأمون امام رضا را مسموم کرد.
[ مطهري، مرتضي، همان، ص 211.
مکانیزم حذف امام رضا
مکانیزم حذف امام رضا چگونه بوده است؟ در اکثرثت قریب به اتفاق منابعی که مسموم شدن امام رضا را تائید کرده اند از انگور و انار زهر آلود نام برده شده است. البته در کتابهای مختلف بزرگان شیعه موارد دیگری را برای قتل امام رضا بصورت ترور در رختخواب وقتل در حمام سرخس و رندانب کردن او در سرخس ذکر کرده اند که اگر چه به نظر نگارنده با توجه به محتوا ارزش چندانی ندارد و بیشتر به کار تبلیغ بر روی منابر می اید ولی به یکی دو مورد اشاره میشود
طرح ترور امام رضا در حمام سرخس
شیخ مفید در( ارشاد مفید، ص 294 و اعلام الوری، ص 232. )نقل کرده اند که وی طی نامه ای از امام رضا علیه السلام درخواست کرده بود تا به حمام رفته و حجامت کند.حضرت به هیچ وجه حاضر نشد در آن وقتی که او گفته بود، به حمام برود و با این که مامون پافشاری زیاد می کرد، همچنان حضرت از رفتن خودداری ورزید تا این که همان روز فضل بن سهل معروف به ذوالریاستین توسط عده ای به وسیله شمشیر در حمام کشته شد. به دنبال این ماجرا عده ای از سپاهیان و از فرماندهان به در خانه مامون رفته و می گفتند مامون او را کشته است.
ترور امام رضا در هنگام خواب
دربحارالانوار، ج 49، ص 186 و مناقب آل ابی طالب: ، ج 4، ص 349.آمده است که:
هرثمة بن اعین در حدیث مفصلی از صبیح دیلمی نقل کرده که: «مامون مرا به همراه سی نفر از غلامان مورد اعتماد خود، شبانه به خانه امام رضا علیه السلام جهت قتل آن حضرت فرستاد و طبق دستور مامون غلامان وارد عمل شده و در یک لحظه این سی نفر آن قدر بر بدن امام علیه السلام شمشیر زدند که یقین به کشته شدن وی نموده و روز بعد به همراه مامون جهت تشییع و خاکسپاری حضرت به طرف خانه امام رضا علیه
السلام رهسپار شدیم اما برخلاف انتظار دیدیم که حضرت در محراب عبادت به نماز مشغول است.صبیح گوید: به دستور مامون جهت تحقیق خدمت آن حضرت رسیدم. تا پای خود را بر پاشنه درب گذاردم، حضرت فرمود: ای صبیح! عرض کردم: لبیک یا مولای! در دم به روی زمین خوردم. حضرت فرمود: خدای تو را رحمت کند: یریدون لیطفؤوا نور الله بافواههم والله متم نوره ولو کره الکافرون » .
توجه داشته باشسد که بسیاری از اسناد علما و محدثان از لحاظ زمانی و نیز تقدم و تاخر شخصیتها مخدوش است و معلوم نیست راویان تا چه اندازه مورد اعتماد بوده اند.در طول قرنها فلان فقیه از فقیه دیگر و او از فلان ابن فلان نقل حدیث کرده و هر چه خواسته گفته است و هیچگاه کسی نپرسیده فلان ابن فلان که بوده؟ در کجا زیسته؟چه اندازه حرفش درست است و امثال اینها... مثلا معلوم نیست هرثمه که با ورود به مرو کشته میشود چطور مامور قتل امام رضا شده و نیز هرثمه قبل از امام رضا کشته شد در حالیکه برخی منابع از او تا سال 210 هجری یعنی حدود دهسال پس از مرگش حدیث نقل میکنند.و نیز توانمندیهای فقیهان شیعه چنانکه قبل از این یاد شداز هرثمه ابن اعین که بزرگترین سپهسالار چهار خلیفه عباسی و در هم کوبنده بسیاری شورشها بوده از یکسو یک تروریست بفرمان مامون و از سوی دیگر یک قدیس دوستدار امام رصا میسازند و قبری برای او تدارک میبینند که زیارتگاه شده است!.
چگونگی نزدیک به واقعیت حذف امام رضا
روایت شیخ مفید
مُحمّد بن مُحمّد بن نَعمان ملقب به شیخ مُفید و معروف به ابن المعلّم، فقیه و متکلم و از علمای برجسته شیعه سده ۴ هجری قمری از عبدا... بن بشير نقل کرده که که
عبدالله... گفت: مأمون به من دستور داد که ناخنهاي خود را بلند کنم... سپس مرا خواست و چيزي به من داد که شبيه تمر هندي بود و به من گفت: اين را به همة دو دست خود بمال... سپس نزد امام رضا ـ عليه السّلام ـ رفت و به من دستور داد که انار براي ما بياور من اناري چند حاضر کردم و مأمون گفت: با دست خود آن را بفشار، من فشردم و مأمون آن آب انار را با دست خود به حضرت خورانيد و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از خوردن آن آب انار دو روز بيشتر زنده نماند»
شیخ مفید، الارشاد، ترجمه سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ دوم، بیتا، ج ۲، ص ۲۶۱ ۲۶۲.
روايت ديگري را شيخ مفيد از محمد بن جهم ذکر کرده که مي گويد:
«حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ انگور دوست مي داشت پس قدري انگور براي حضرت تهيه کردند. در حبه هاي آن به مدت چند روز سوزنهاي زهرآلود زدند. سپس آن سوزنها را کشيده و به نزد آن بزرگوار آوردند... آن حضرت از آن انگورهاي زهرآلود بخورد و سبب شهادت ايشان شد
شیخ مفید، الارشاد، ترجمه سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ دوم، بیتا، ج ۲، ص ۲۶۱ ۲۶۲.
تخیل فوق سورئالیستی محدثان و راویان شیعه در مورد تدفین امام رضا
عالمان شیعه و فقیهان نامدار در باره چگونگی غسل و تدفین امام رضا از زبانهای مختلف بخصوص از بیان و به نقل خواجه ابا صلت هروی(عبدالسلام فرزند صالح، کنيه اش اباصلت و معروف به هروي است. سمعاني در انساب خود ميگويد: ابوالصلت فرزند صالح، فرزندسليمان، فرزند ايوب، فرزند ميسره هروي قرشي، از مواليان عبدالرحمان بن جندب است.چون که جد اعلاي وي برده عبدالرحمان بود، وي را از مواليان وي شمردند .)خادم مخصوص امام رضا و از راویان احادیث امام رضا که تا آخرین لحظه زندگی با وی بوده دست به خلق چنان عجایبی زده اند که حتی در مخیله برجسته ترین قصه نویسان عصر حاضرهم نمی گنجد. از :
طی الارض امام جواد از مدینه به طوس
وآمدن عربی ناشناس و شتر سوار برای تدفین(احتمالا پیامبر)
وپرواز تابوت امام رضا به سوی آسمان
وبازگشت آن و بیرون آمدن پرنده ای از سینه امام رضا و قورت دادن آن پرنده توسط امام جواد،
وآماده شدن گور تنها با یک ضربه کلنگ
وجوشیدن اب از ته گور
وپرشدن گور از ماهیان کوچک
و پیداشدن یک ماهی بزرگ وخورده شدن انها توسط ماهی بزرگ...
و آماده شدن گور تنها با یک ضربه کلنگ
و پیدا شدن لوحه ای مسین در گور
و پیدا شدن پارچه ای سفید در گور
و جوشیدن خاک از درون گور بطور اتوماتیک برای پر کردن قبر
نوشته اند که قرنها ابزار به حیرت آوردن عوام الناس در پای منابر و پر کردن اذهان ساده از عجایب و تراش دادن سیمای امام رضا بقواره تخیلات ملایان بوده است که ازساحل این تصویرخانه بی منتهای عجائب و غرائب که باور یک تصویرش میتواند دروازه شناختی دیگر را بگشاید و دروازه شناخت منطقی را ببندد میگذریم . علاقمندان میتوانند به این منابع :
بحار الانوار، ج 49، ص 300، ح 10. از عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 242. و نیز من لا یحضرهالفقیه، روضهالواعظین، امالی صدوق، عیون اخبارالرضا، دلائلالامامه، بحارالانوار، وسائلالشیعه، کشفالغمه، کمالالدین، مناقب آل ابیطالب، ، کافی و احقاقالحق به بخشهائی که به امام رضا اختصاص دارد مراجعه کنند
بر آشفتن مردم از درگذشت امام رضا وتدفین شبانه.
در مورد انعکاس خبر درگذشت امام رضا درعیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص 241.می خوانیم که:
صبح روز دیگر تمام مردم اطراف خانه امام علیه السلام جمع شده و می گفتند:فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله کشته شد. مامون او را کشته است. مامون که به شدت وحشت زده شده بود، نزد محمد بن جعفر بن محمد علیه السلام عموی امام رضا علیه السلام.رفت و از او درخواست کرد تا به مردم بگوید: امشب جنازه امام رضا علیه السلام بیرون آورده نمی شود. و همین که مردم متفرق شدند، دستور داد تا شبانه امام علیه السلام را غسل داده و دفن کنند.
دو مشکل و مانع اصلی ، وزیر ایرانی وفضل ابن سهل و ولیعهد علوی امام رضا از سر راه خلافت زدوده شدند.مامون برای نشان دادن علایق خود دستور داد امام رضا در بقعه هارونیه، محل دفن هارون الرشید دفن شود.
همزمان با این وقایع و پس ازدرگذشت امام رضا در سال 203 هجری، امامت امام جواد ،تنها فرزند امام رضا، متولد سال 195 هجری بر شیعیان آغاز شد شیعیان اینک امامی داشتند که فقط هفت سال سن داشت اما بنا بر اسناد ملایان از همه چیز اطلاع داشت و شا یسته امامت بود و چنان قدرتهائی در او به ودیعه نهاده شده بود که توانسته بود پس از درگذشت امام رضا با طی الارض(نوعی پرواز خاص امامانونوعی کرامت که بجای گام برداشتن و رفتن، زمین در زیر پای آدمی بتندی پیچیده میشود و او به مقصد خویش هر چند دور باشد در مدتی بسیار کم میرسد و علمای شیعه نیز در تعریف آن آورده اند: اعدام جسم و بدن در مكان اوّل، و احضار و ايجادش در مكان مقصود) خود را برای تدفین امام رضا به طوس برساند. ادامه دارد
منبع:پژواک ایران