اگر روزی واقعا انقلاب شد
اسماعیل وفا یغمایی
اگر روزي واقعا انقلاب شد!
يعني خورشيد با شيطنت از لب بام سوت كشيد
و در همه جا زنجيرها پژمردند و خاكستر شدند
و باد خاكستر زنجيرها را با خود برد،
بعد از آنكه خوب گريه كرديم
و بعد از آنكه خوب خنديديم
بعد از آن كه خوب بوسيديم و خوب رقصيديم
بعد از آنكه از خوشحالي
ديوارها را به كله هامان كوبيدبم
و جيغ كشان ظروف چيني را شكستيم
بعد از آنكه همه چيز را به هم ريختيم
و همه چيز را مرتب كرديم،
يادمان باشد
يادمان باشد بعد از آن به سراغ همديگر برويم.
***
يادمان باشد!
يادمان باشد پيش از مجازات دشمنان مردم ـ قاتلان ـ
در ميدان بزرگ ميهن،
به سراغ همديگر برويم،
در تمام خانه ها
در تمام محله ها
و در تمام شهرها
به سراغ همديگر برويم
به سراغ كله هاي همديگر!
يادمان باشد
با چكش و پتك و هر ابزاري كه لازمسنت
به سراغ قفلهاي كهنه اي برويم
كه بر دربهاي زنگ زده، زده شده است
هر طور كه شده
قفلها را باز كنيم
با چكش!
با پتك !
با پيچ گوشتي و انواع آچارها !
و اگر باز نشد
ديناميتها و نارنجكها كه هست !
همانها كه با آنها با قاتلان جنگيديم
از آنها استفاده كنيم
قفل ها را منفجر كنيم
و رقصان و آواز خوانان و سوت زنان
وارد كله هاي همديگر شويم
با كيسه هاي زباله متواضع
و جاروهاي شاد شيطان
و دستمالهاي كنجكاو گرد گيري
و سطلهائي آب زلال ساده
و ضد عفوني كننده هاي جدى !،
و سوت زنان و آواز خوانان
جارو كنيم!
جارو كنيم تاريكي ها را
جارو كنيم كوته بيني ها را
جارو كنيم كثافتها را
جاروكنيم مترهائي را كه اندازه انديشه را مي سنجند
و اره هائي را كه قد فكررا قانوني و شرعي مي كنند،
جارو كنيم كاردهاي عتيق احمق دگمها را
تبرهاي خونين و مرگبار سنتهاي مزاحم را
و رنده ها ئي كه نگاهها را به اندازه و معقول مي كنند،
جارو كنيم قفسها ي مخصوص قلبها را
تله هاي ويژه اراده آزاد انساني را
با پنيرهاي سكسي چشمك زن،
و تورهاي مخصوص آرزوها رابا كوسه هاي منتظر در درون آن،
جارو كنيم عينكهائي را كه بر بينائي حماقت مي افزايند
و سمعكهائي را كه كمك مي كنند صداي سكوت را قويتر بشنويم
***
سوت زنان و آواز خوانان
ادامه دهيم و جارو كنيم،
جارو كنيم قوطي هائي را كه مقدسين در آنها ريده اند!
ــ با نهايت خلوص و اعتقاد ــ
و در قفسه هاي كله ها رديف كرده اند،
جارو كنيم دستمالهائي را كه با آنها ماتحت شان را پاك كرده اند
در اوج آرامش و رضايت،
و در كمال محبت به ما هديه داده اند تا با آنها اشكهايمان را پاك كنيم،
جارو كنيم كاپوتهائي را كه هنگام تجاوز به قلبها به كار گرفته شده اند،
جارو كنيم كتابهائي را كه بوي ادرار مي دهند
زيرابا ادرار تحرير شده اند،
جارو كنيم پتكها و سندانهاي زنجير سازطلائي را را،
جارو كنيم بطري هاي زهرهاي پنج ستاره آسماني را
با باندرولهائي مطمئن
واجازه نامه شرعي اداره بهداشت نظارت بر مواد غذائي ملكوتي
كه با آنها روياهاي مان را مسموم
ريه هايمان را فلج
و ادراكمان رامعلول و شهامت مان را مغلوب ميكرديم.
تجربه كافيست دوستان !
جارو كنيم همه را
و در كيسه هاي زباله بريزيمشان
و آنگاه پنجره هاي كله ها را باز كنيم
رو به خورشيد و هواي تازه آينده
رو به افقهاي نو و روشن
رو به دانستن
و هرگزديگر پنجره هاي كله ها را نبند يم
و پس از آنكه دست در دست و دوشادوش
در درون كله هاي تميز شده رقصيديم و آواز خوانديم
راه بيفتيم
از محله ها و از شهرها و از همه جا رو به سوي ميدان بزرگ ميهن
با ارابه هاي زباله
و ارابه هاي زباله اي كه آخوندها را مي آورند
و در ميدان بزرگ ميهن
آنجا كه در برابر تمام جهان
آزادي و انسانيت و ترحم داورند
درميان زباله ها زباله ها را به آتش بكشيم
اگر!
روزي!
واقعا! انقلاب شد!.
منبع:پژواک ایران