اسماعیل وفا یغمایی
میروید ای رفتگان!ازیادها در بادها
یادهاتان نیز خواهد گشت پاک از یادها
اینک استاده میان موج خون ملتی
در حصار دیوبانان، همچنان شدادها-
کنده ها و نطع ها و دارهاتان گرم کار
تشنه ی گردن تبرهائی که از پولادها
برکشیده قلعه های جورتان سر تا به عرش
بر تر ازقصر ثمود وکاخهای عادها
خیسخورد خون خلق است این بنا اما، اگر
افشرد بر سنگ ظلمت پای در بنیادها
میوزد در هر گذرگاهی به اوج هر صلیب
گیسوان خونچکان رادها، آزادها
گیسوان صدهزاران دخت و پور این وطن
کشتگان تیر در خردادها، مردادها
بشنوید! این غرش خونست اندر کام مرگ
همچو رودی در پی میعاد با میلادها
خون ماه و ماهتاب وخون بلبل خون گل
خون آب و آفتاب و سروها! شمشادها
خون آئین و مروت خون رحم وعاطفت
خون لبخند ومحبت، وای از بیدادها!
خون لیلی خون مجنون خون عشق و زندگی
خون بابک خون آرش، کاوه ها، فرهادها
چیستید ای مردگان گور زاد گور زی
در ره طراری خون برترین فصا دها
تا وزد گند شمایان بر حیات ملتی
اهرمن را با شما اهریمنان امدادها
بشنوید از من حکایت را که: بادی برگذشت
تا به دوران من و ما از زمان مادها
هرکجا او استخوانی یافت از فرعونها
یا که خونی خشک گشته در رگ جلادها
هرکجا او یافت رسمی از توحش یا که جست
درشرارت، مکتبی دارای استعدادها
هرکجا او د ید تصویری پر از گرد و غبار
ازخدایان جهانٍ عصر استبدادها
برگرفت و کرد تخمیر و شما را خلق کرد
بعد از آن بنشاندتان بر مسند بیدادها
تا بماند در دل تاریخ تصویری تمام
مطلق جلادها!بیدادها! شیادها!
گوش دارید ای شریران! گر چه ساز شرق و غرب
تا خموش آرد به نای مردمان فریادها
مینوازد زیر و بم سرمست سوگ مردمان
نغمه ی بی وقفه ی شاد مبارکبادها
گوش دارید ای شریران گر چه در مدح شما
زن بمزدان ایستاده در صف قوادها
گوش دارید ای شریران گر چه شیطان را شما
بوده اید از روز اول برترین استادها
یک نفس خاموش این ملت نیامد، هر نفس
گر چه بر فرقش فرو بارید بس بیدادها
چیست در ژرف سکوت سرد این فریاد سرخ
همچنان موجی که دردریائی از فریادها
چون کلافی کهکشانی روشن از صد آذرخش
چون غریو تندری از نای مردمزادها
میروید ای رفتگان! در بادها از یادها
یادهاتان نیز خواهد گشت پاک از بادها
30اوت 2006
از مجموعه شعر منتشر شده نیایش نهانی مرتدان