صد کوه غم نشسته به غم در مقابلم
صد بحر اشک و نیست نشانی ز ساحلم
دل برکشیده است شراعی زخون خویش
بر جذر و مد بی حد هذیان هایلم
مهتاب نیست اینکه وزد بر فراز شب
خورشید نیست بر زبر کوه بابلم
روح هزار کشته رود بر فرازشام
وین طشت سرخ، خون رفیقان بسملم..(1)
به مدد خون فروریخته پنجاه و چند مجاهد خلق به شقاوتبارترین و وحشیانه ترین شکل، و در پنجمین کشتار مجاهدین، نام ونشان مجاهدین و شهیدانشان وآنچه گفتند در مرکز اخبار و توجه میلیونها ایرانی و غیر ایرانی قرار گرفت که هنوز هم خوشبختانه این موج پر تپش ازحرکت نایستاده است و بادا که نایستد و دیر بپاید.
به مدد آنچه یاد شد میلیونها بار عکس و فیلم وخبر این جنایت هولناک مخابره شد وبسیاری بازهم بیشتر دانستند ماهیت این رژیم خونریز و رئیس جمهور کلید دارش تا جائیکه به برخورد با مجاهدین و مخالفین سیاسی اش برمیگردد اگرچه دست بسته و بی سلاح باشند چیست.
به مدد آنچه یاد شد درخارج کشور شمار بسیار زیادی ، از شاعر و نویسنده و فیلمساز وفعالان حقوق بشر و خبرنگار،حتی مخالفان و منتقدان، وسازمانها و گروهها و تشکلهای سیاسی و هنری و حقوق بشری از چپ تا راست، از سازمانها و گروههای چپ و مارکسیست و دموکرات ،تا فرزند محمد رضا شاه و بسیاری دیگر نوشتند و گفتند و اعلام همدردی کردند و بر شقاوت پیشه بودن رژیم ملایان تاکید کردند.
به مدد آنچه یاد شد برخی نیز توانستند با استفاده از شرایط و به بهانه دفاع از مجاهدین و شهیدان بر دهان منتقدان بکوبند و با محمل مقاومت ناپذیر حرمت شهیدان عجالتا منتقدان و مخالفان را خاموش کنند و منتقدان و مخالفان خود نیز سکوت کردند که فریاد بر آمده است به حرمت اجساد برخاک افتاده سکوت کنید و باید سکوت کرد.
به مدد آنچه یاد شد متاسفانه،همچنین، کوشش شد بی هیچ آزرم، و فرصت طلبانه و با ظرافتی تحسین انگیز، ریسمان این توطئه و علل آن را از سرای قاتلان مرتجع و جلادان بیرحم و مروت تا سرای برخی که خود سالهاست اواره غربت وآماج ستم ملایانند بکشندو بمدد آنچه یاد شد...
***
پنجمین کشتار هولناک انجام شد و این آخرین کشتار نخواهد بود. تا ملایان وجود دارند و تا حکومت ملایان هست کشتارها ادامه خواهد یافت. از آخوندهای حاکم بر ایران جز این انتظاری نیست پس از ملایان بگذریم و در سوی دیگر در رابطه بامجاهدین بنگریم و بگوئیم:
اگر در درون این ماجرای ممتد سرخ شهادتها و بخاک و خون غلتیدنها با دستان بی سلاح و بسته ، رازی وحقیقتی دیگر وجود دارد که از چشمهای ما پنهان است، و این راز را نیکان و پاکان میدانند و ما نمیدانیم و نباید بدانیم، و در نهایت مجاهدین علیرغم تمام فریادها از بیدادی که در عراق بر آنها میرود، باید در عراق بمانند و ماجرا در راستای سیاستی مشخص یا در نهایت در راستای راهی فلسفی و مکتبی ادامه یابد که هیچ، اما اگر حقیقت این است که مجاهدین، یعنی در حقیقت سکانداران مجاهدین مسعود و مریم رجوی بر آنند که باید کشتیبان را سیاستی دگر آید، وعراق دیگر جای ماندن نیست و باید از آن خارج شد، و تا کنون به واقع راهی و چاره ای برای خروج از عراق نیافته اند، راه حل اعتصاب غذای ساکنان لیبرتی، و دادن اطلاعیه، و فریاد تظلم غیر متمرکز تلویزیونی و رادیوئی و مصاحبه تلویزیونی وافشای جانی بودن حاکمان ایران ودلخوش داشتن به انعکاسات مطبوعاتی این کشتار که سرانجام کمرنگ بی خاصیت میشود نیست. راه حل اصلی متمرکز، جز در اختیار سازمان مجاهدین با نیروی متشکل و بنیه توانمند سازمانیافته اش نیست.
حدود دهسال قبل با بازداشت خانم رجوی سازمان مجاهدین متمرکز و فشرده چنان عکس العملی نیرومند و برق آسا و موثر نشان داد که ظرف مدت کوتاهی ورق برگشت.
دهسال است هر سال بخاطر بزرگداشت این پیروزی دهها هزار نفر ،و بنا به ارقام اعلام شده حتی صد هزار نفر را با کار سازمانیافته تحسین انگیز و خرج میلیونها دلار و دعوت دهها تن از سیاستمداران وشخصیتهای نامداربا شکوه تمام و کمال گرد می آورند تا یاد این پیروزی را گرامی داشته واز برنامه های خود سخن بگویند و صدا و پیام خود را بگوش جهانیان و مردم ایران برسانند.
از ماجرای هفده ژوئن سالها گذشته است و دشمن تمام ملت ایران، چند روز قبل برای چندمین بار خون شماری از برجسته ترین کادرهای مجاهد و فرماندهان بی جانشین مجاهد را بر زمین ریخت.براستی دیدن صحنه های فیلمی که نشان میداد مجاهدین بی پناه مظلوم با دست خالی در برابر شکارچیان بیرحم تا دندان مسلح باز هم با تنها غرش صدای خود کوشش میکنند مقاومت کنندو با جلادان خود مقابله کنند هر وجدانی را مجروح میکرد و هر چشمی را اشکبار میساخت. بیائید از ماجرای کهن درگذرید و ماجرائی نو یعنی کشتار بیرحمانه و قتل عام اخیر راجانشین بزرگداشت هفده ژوئن نمائید. این تنها و تنها از خود سازمان مجاهدین و نه هیچکس دیگر بر می آید . بیائید تا نشان داده شود سازمان مجاهدین برای اعضای خود نیز به اندازه راهبرانش ارزش انسانی و سیاسی قائل است و برابری و کرامت انسانی در سازمان مجاهدین اعتقادی واقعی است و این گنج میهنی بقول مسعود رجوی نبایست این چنین بیدفاع آماج کشتار جلادان ولایت فقیه شود.
براستی اگر سازمان مجاهدین بعنوان صاحب عله اصلی،صاحب و نگاهبان حرمت این شهیدان و خونهای فرو ریخته است بجاست که بر نگین انگشتر ماجرای هفده ژوئن این بار نام و یاد شهیدان اخیر را بنشاند و هر چه زودتربر پایه همان سنت، با یک گردهمائی متشکل و عظیم مثلا در همان سالن ویلپنت و دعوت از سخنرانان و نامداران سیاسی وپشتیبانان خود در سطح جهان و در شرایطی که جمعیت عظیم و شخصیتهای بسیار به دفاع از مجاهدین برخاسته اند، به روشنی و با قاطعیت بخواهد که مجاهدین لیبرتی باید جابجا و از خطر کشتار دورشوند. مطمئنا در این حرکت این بار بجای جمعیت خارجیان سالن ویلپنت از ایرانیان حتی مخالفان و منتقدان شما پر خواهد شد و همه کسانی که با اعلامیه و قلم و فریاد از شما حمایت کردند یکصدا در این امر خطیر و در آکسیونهای بعدی شمادر کنار شما خواهند بود مطمئن باشید انعکاس و قدرت و تاثیر این آکسیون، بخصوص اگر خانم رجوی مثل سالهای قبل بانی برگزاری و سخنگوی دفاع از آن باشند غیر قابل مقایسه با اعتصاب غذای ساکنان لیبرتی یا کارهائی مشابه آن خواهد بود. با امید به اینکه کشتار ششم هرگز صورت نگیرد و فرزندان بی سلاح ملت ایران بمثابه ذخایر انسانی مردم ایران ازچنگ و دندان درنده ملایان دور بمانند .
ششم سپتامبر 2013 میلادی
1-چند سطر از مرثیه ای منتشر نشده 2- بسمل. سربریده
منبع:پژواک ایران