سفر تلخ بی بازگشت کعبه
اسماعیل وفا یغمایی
مردمان معصومانند ای عیار!ا
با «خدا»یشان و «رسول»شان و«قبله» و «قرآن»شان ا
وآنچه می پندارند و گفتار و کردارشان
من اما نه مردمم و نه معصوم!ا
من اما شاعرم وگناهکار
همخانه مطرودان وگناهکاران
وهمپیاله ی شیطان
همسایه ی تنفروشان سوخته جان و گرسنگان وشکستگان
زنده در شورش و شناخت و شعله و شعور
و باز آمده از اعماق خون وخار و خنجر
از آنجا که خون خلق
بر ساطورها وصلیبها و مکاتیب آسمانی فرو ریخت
و فرو میریزد
باز آمده از آنجا
از آنجا که برادرم را صاعقه ی سبز
در برابر گور هشتمین قدیس بنام خدا گردن زد
و معشوقم را
مادینه - پتیاره - تند بادی گند و گول
بنام خدا و انقلاب ربود
و مادرم را شنزارهای زمان فرو کشید
و این چنین در سفر کعبه با جماعت حجاج
با «بن لادن» و «خمینی» و«بوبکر بغدادی»همسفر شدم
ودر طول سفر چنانکه باید و شاید
هرچهار
یک «دین» را برگزیدیم
هرچهار
سر بر یک «قبله» نهادیم
هر چهار
یک «الله» را ستودیم
هرچهار
یک «کتاب» را تلاوت کردیم
و هر چهار
یک «رسول» را متابعت کردیم
و تراشیده سر و کفن پوش
در توفان چرخان خلق و گردباد عظیم مومنان و مسلمانان
پیرامون «کعبه» و «سنگ تاریک مقدس»ا
به چرخش در آمدیم
در سفر بازگشت
اشکریزان و بی ایمان
به جستجوی آسمان و ایمانی دیگر
از راه به بیراهه شدم
گمشده در توفانها و شنزارها و بیابانها
وزخمی لعنت و نفرین قدیسان و قدیسه گان
و مردمانی که دوستشان می داشتم
و چون خدائی تازه نیافتم
درختی کهن ، بر فراز صخره ای غبار آلود جستجو کردم
و خود را به دار آویختم ای عیار
تا مباد آنکه مردمان را بر دار کشم
که دریغا دیریست به تجربتی تلخ باور دارم
که پندار جامه گفتار خواهد پوشید
و گفتار به کردار بدل خواهد شد
و زودا زودا که مسیح را
در دادگاهی که یهودا در آن قاضی القضاه منتخب مطیع است
بفرمان تو وبنام خدا وترنم قاریان و مکبران
برصلیب خواهند کشید
مردمان معصومانند
با «خدا»یشان و «رسول»شان و«قبله» و «قرآنشان»ا
وآنچه می پندارند و گفتار و کردارشان
من اما ای عیار
نه مردمم و نه معصومم!ا
من اما شاعرم وگناهکار...ا
______________________________
بیست و هشت فوریه دو هزار و هشت میلادی
تصحیح و تغیرات هشت ژانویه 2015 میلادی
منبع:پژواک ایران