عزل نگار
اسماعیل وفا یغمایی
چونکه بمیرم دلم،دور شود ای نگار
از تن بیجان من، شعله ور و بیقرار
رو به سرایت دود،کوی به کودر به در
با غزلی بر لبش،پر طپش وپر شرار
چون به سرایت رسد،کوبه زند بر درت
نعره کشان!در گشای!یار من ای یار یار
خانه خموش است و در،بسته ودل منتظر
غرقه به فریاد و اشک، خسته و نومید وار
باز زند کوبه ها، بی که جوابی رسد
بانگ زند: وای من!وای از این انتظار
کو؟به کجائی دلم!نقل و گلاب و هلم
مقصد من، منزلم، شعر مرا شهریار
شب بشود روزو باز،روزدر آید به شب
پنجره ها بسته و در ب سرا استوار
سر به گریبان کشد،دل که رود غرق اشک
رو به کجا،مقصدش، آن تن سرد و مزار
زمزمه ای ناگهان! بشنود از ژرف خویش
ای دل مسکین و گیج!ای دلک! سوگوار
چند بجوئی مرا؟بعد تواندر سرا
گه به فراز و فرود، گه به یمین و سار
خانه ی من هان توئی!تا به ابد ای دلک!
من به تو پنهانم و تو به منی آشکار
رفت تن وعشق ماند،نک من و تو تا ابد
در دل عشق ای (وفا)، تا به ابد ماندگار
اسماعیل وفا یغمائی
نوزده ژوئیه 2021 میلادی
منبع:پژواک ایران