ماجرای چالش آقای ایرج مصداقی و تشکیلات آقای مسعود رجوی سالهاست ادامه دارد. از سال 2008 به بعد،و در سال 2012 به بعد این چالش به سقفی رسید که فکر میکنم سقف هفتم و آخر بود. ایرج مصداقی کتابهای «گزارش نود ودو و نود سه» را منتشر کرد و حول آن دهها نوشته، و طرف مقابل تمام انرژیش را بجای نقد و پاسخگوئی بر این گذاشت که ثابت کند ایرج مصداقی عضو و همکار و کارد تیز کن آخوندها و اطلاعات ست.
میشود ایرج مصداقی را نقد کرد ولی کوشش برای اینکه یک زندانی سیاسی سابق ویک همکار بخش دیپلماسی مجاهدین در سالهای هفتاد و دو تا چند سال بعد و یک نویسنده چندین جلد کتاب و دهها گزارش و گفتگو و افشاگری را مزدور اطلاعات معرفی کردن حکایت رابطه «بسته شدن ماست و بستن دروازه» است. کسی باور نمیکند و کسی باور نکرده استو مطمئن باشید کسی حتی خودتان هم باور نخواهید کرد.
من در این زمینه و چنانکه قبلا توضیح داده ام به دلیل دفاع از «حرمت زندانیان سیاسی و بیزاری از دروغ و بی پرنسیبی» چندین مقاله و شعر منتشر کرده و نظراتم را نوشته ام و فکر مبکنم بیش از این لازم نیست ولی با ماجرای اخیر و اینکه با تغییر نوار صوتی مرحوم منتظری کوشش شده دوباره مصداقی را بعنوان همکار هیئت مرگ معرفی کنند می خواهم بعنوان یک ایرانی که هنوز کوشش میکند در کوچه های غربت دچار پیری سیاسی و آلزایمر ناشی از آن نشود میخواهم تاکید کنم.
الف: مزدوران رژیم را حتما باید افشا کرد و به دست قانون سپرد ولی با مدرک و سند و راستی و درستی و نه بر اساس تفسیرها و تعبیرهائی که
هرکس علیه ما بود
چون ما علیه حکومتیم
پس او بر له حکومت ومزدور است
این فرمول مبتذل و این تفسیر به رای آخوندی اولا موجب سفید سازی مزدوران حقیقی رژیم ملایان است و ثانیا موجب شد که بسیاری افراد و از جمله خود مرا بعنوان از هضم رابع!! اطلاعات گذشته نامگذاری کنند و مرا به شناخت و آگاهیی برسانند که ظرف سی سال هم نتوانستم به این شناخت برسم. همین جا مجددا از بانیان خیر تشکر میکنم. تاکید میکنم که راندن مخالفان و منتقدان به درون صفوف مزدوران و انتشار عکس آنان در کنار وابستگان آخوندها بیش از آنکه موجب کوبیدن مخالفان بشود وابستگان به ملایان را سفید میکند. در این تردید نکنید.
ّب:نکته دیگری که میخواهم به آن توجه بدهم این است که نمیدانم به چه چیز سوگند یاد کنم ولی میخواهم تاکید کنم که به تمام مقدسات عالم سوگند اطلاعاتی شدن آنطور که شما فکر میکنید و افراد را اطلاعاتی میکنید ساده نیست. مزدوری حکومتی که ظرف سی و هفت سال گذشته به مردمخواری و جنایت و کشتار دمادم اشتغال داشته و به هیچ صغیر و کبیری رحم نکرده و حتی بسا همراهان سابق خود و ومنجمله برخی از ماموران و مسئولان اطلاعاتی خود را از خود بیزار و فراری کرده ساده نیست! باید اگر این مزدوری از سر فلاکت و در هم شکستگی نباشد، از هفتخوان بیرحمی و رذالت و ناجوانمردی و خواری و خفت گذشت و مطلقا در محدوده خود و منافع محدود فردی و جسمی و... خلاصه شد تا پا به این کشتارگاه و سلاخ خانه رژیم ولایت فقیه نهاد. نمیدانم چرا این را نمی فهمید؟ و چه تجربه ای دارید وچرا اینقدر ساده فکر میکنید افراد میتوانند مزدور بشوند؟ شاید این دنیا شیر در الاغ باشد ولی نه اینقدر که شما فکر میکنید.
ج: دیگر اینکه میخواهم به این فکر کنید که در این چالش چه چیزی واقعا نصیب شما شده و چقدر موفق شده اید؟واقعیت به نظر من این استکه:
اگر یک جنبش جنبش باشد و از محتوای واقعی یک جنبش مردمی و آبرومند برخوردار باشد و رهبران این جنبش متصف به ارزشهای واقعی خود باشند هیچ نیازی به چالش نیست. نیروی حقیقی و قدرتمند و سرزنده و مشروع و مردمی این جنبش پیش از آنکه نیاز به افشاگریهای این چنینی باشدبطور خودجوش و در ارتباط با نیروی فیاض مردمان حامی مقاومت نخست مخالف و منتقد و حتی دشمن را از چالش نادرست باز میدارد و سر جای خود مینشاند ودر صورت لزوم طرد و نفی میکند.
به گذشته باز گردید. در فاصله سالهای پنجاه و هفت تا شصت چقدر ملایان علیه مجاهدین تاختند و چه نیرو و ارزشی مدافع مجاهدین بود؟ و امروز را با آن سالها مقایسه کنید متاسفانه همان شیوه ای که ملایان علیه شما بکار گرفتند امروز شما علیه مخالفان و منتقدان به حق یا ناحق خود بکار میگیرید . چه اتفاقی افتاده است؟
و نکته آخر اینکه کسانی که با اینگونه کارکردها و بدون مدرک و سند و راستی و درستی سعی میکنند مخالفان را لجنمال کنند آیا متناقض نمیشوند؟ اطرافیان و کارگزاران و رفیقان آنان آیا متناقض نمیشوند واگر نمیشوند میتوانند توضیح بدهند چرا نمی شوند؟
این سهم آنان اما سهم دیگران جز هراس نیست. مسئله بر سر مصداقی و غیر مصداقی نیست مساله بر سر نیروئی است که سخن از دموکراسی و آزادی و انسانیت و هزار نکته مشابه میگوید و مسئولش در برابر سمبلهای این ارزشها مصدق و میرزا و ستار سر خم میکند و در کنار آن چنین کارکردهائی را یعنی مزدور خواندن دیگران را بر میتابد . آیا نباید از حاکمیت فرضی چنین نیروئی نگران بود؟و آیا این نیرو نباید کمی فقط کمی در گوشه ذهن نگران این نگرانی باشد. امیدوارم کمی فقط کمی از آنچه در باره اندکی از بسیار نوشتم قابل فهم باشد.
چهارده اوت 2016