اگر توباب گناهی! گناه خواهم کرد
تمام هستی خود را تباه خواهم کرد
به لطف حق چو بود عین کافری،تردید
به اذن عشق،گنه، گاهگاه خواهم کرد
سفید- نامه ی اعمال،زآن شیخ که من
چو چشمهای تو! آنرا سیاه خواهم کرد
به راه عشق بسی رهزنست میدانم
ولی به یاد تو شال و کلاه خواهم کرد
چو رهزنی تو، خوشا ای خطر زبعد خطر
حذر کجا من از این راه و چاه خواهم کرد
زنوک پای تو تا سررهی است عطر آگین
به بوسه بوسه ترا طی راه خواهم کرد
میان زلف تو هر شب مراست یلدائی
بر آر سر که تماشای ماه خواهم کرد
به ماه روی تو آی افتاب نیمه شبان
نظر به پاکی ولطف پگاه خواهم کرد
خوشا گناه اگر با لب تودست دهد
که تا مراست مجالی گناه خواهم کرد
مرا هراس ز دوزخ مده که دوزخ را
خموش و خسته به یک نرم- آه خواهم کرد
اگر چه بود خطا زابتدای کار این عشق
هزار بار دگر اشتباه خواهم کرد
اگر چه شعر «وفا» را تو شاهبانوئی
به تاج بوسه کنونت چو شاه خواهم کرد
22 دسامبر 2013 میلادی
اسماعیل وفا یغمائی
----------------------------------
در رابطه با این غزل پیرانه سر امید اینکه اقای اسماعیل هاشم زاده ثابت(که اگر اشتباه نکنم و خودش باشد در سال 1364 معنای چند بیت عاشقانه در غزلی از حافظ را از من پرسید) نیز این غزل را بخواند و بجز استفاده در مقالاتش برای هجمه و اینکه جهان شاعرانه من چنین و چنان است که البته هست! ، و در رابطه با خویشتن برای شناخت مفهوم عشق که پیری و جوانی نمیشناسد بکار گیرد.