پس از ۴۷ سال سرگردانی، کشتی همچنان با وجود آسیبهای جدی و از دست دادن بسیاری از سرنشینان، در تلاطم باقی مانده است. گاه، در لحظههای کوتاهی که توفان آرام میگیرد و دید بازتر میشود، ساحل نمایان میگردد. مدتی است که امید رسیدن به ساحل در دل بسیاری قوت گرفته است. اما هر نقطهای از ساحل برای پهلوگیری امن نیست. دیوارهای بلند صخرهای، خطر برخورد و چندپاره شدن کشتی را بالا بردهاند. تنها با دقت بسیار میتوان باریکهای شنی را در میان صخرهها دید که امکان نجات را فراهم میکند. فانوس دریایی بزرگی که بر بلندای این باریکه روشن است، به سرنشینان امید میدهد که راه نجات وجود دارد.
با اینهمه، اختلافات همچنان باقیست؛ هنوز توافقی بر سر اینکه چه کسی باید هدایت کشتی را به دست گیرد، شکل نگرفته است. بسیاری مدعیاند «بهترین ناخدا» هستند، اما حتی میان مدعیان نیز توافقی برای انتخاب یک نفر برای هدایت کشتی وجود ندارد. زمان به سرعت میگذرد و فرصت اندک است: چه باید کرد؟ چگونه میتوان از این پنجره زمانی کوتاه، آنهم پس از ۴۷ سال سرگشتگی، به درستی بهره برد؟
فرصتی تاریخی
ایرانِ امروز، همان کشتی توفانزده است؛ ملتی که ۴۷ سال در چنگال حکومت اسلامی گرفتار مانده و هر روز از پیکرش خون میچکد. اکنون فرصتی تاریخی پدید آمده تا شاید این دوره تاریک و خونین به پایان برسد.
شرایط مهیاست:
- حکومت در ضعیفترین موقعیت تاریخی خود قرار دارد.
- اکثریت جامعه با شدیدترین تنفر از رژیم، خواستار تغییر هستند.
- حمایت حداکثری از مردم ایران در بالاترین سطح و فشار حداکثری بر روی رژیم نیز در بالاترین حد قرار دارد. اگرچه در هر دو مورد هنور کارهای بیشتری لازم است.
درگیری نظامی میان اسرائیل و جمهوری اسلامی نیز که ریشههایش در سیاستهای چهار دهه اخیر همین حکومت است، فرصت و موقعیتی ویژه فراهم کرده است. اگر اپوزیسیون و مردم ایران هوشمندانه عمل کنند، شاید بتوان با کمترین هزینه از جمهوری اسلامی عبور کرد.
شروط موفقیت
- توافق بر سر رهبری و یک تیم کارآمد: مردم ایران یا بخش قابل توجهی از مردم باید بر سر یک رهبر واحد با تیمی کارآمد به توافق برسند. به باور من در شرایط کنونی، فردی دموکرات که توان هدایت و هماهنگی مردم و گروههای مختلف اجتماعی- سیاسی را دارد، رضا پهلوی است. او رهبری دوران گذار را پذیرفته و تا کنون نیز گروه های مختلفی از مردم و نیروهای سیاسی از او حمایت کرده اند. با وجود هر ضعف یا کمبودی که ممکن است او و تیم همراه وی داشته باشند، لازم است حمایت از او تقویت شود. گذشت زمان، پنجره پیروزی را تنگتر خواهد کرد.
- ۲. ترکیب متنوع نیروهای دموکرات: رهبر دوران گذار باید طیفی متکثر از نیروهای دموکرات را در تیم اجرائی و تیم مشورتی خود گِرد آورد. این تنوع هم کارآمدی را افزایش میدهد و هم بازتابی از تکثر جامعه ایران خواهد بود؛ اقدامی که میتواند حمایت گستردهتر داخلی و بینالمللی را به همراه داشته باشد. همچنین باید برنامههای لازم برای شرایط اضطرار و طرح های لازم برای سازماندهی نیروها- هم برای زمان گذار و هم برای بعد از گذار- آماده شود.
- پایبندی به دموکراسی به عنوان ارزش راهنما: دموکراسی همان فانوس دریایی است. در شرایط ابهام و تردید، تنها با جهتگیری به سوی دموکراسی و ارزش های دمکراتیک میتوان از برخورد با صخرههای وعدههای دروغین و خطرناک مدعیانِ رنگارنگ رهایی یافت.
- مسئولیتپذیری شهروندی: توافق بر سر رهبری دوران گذار به معنای پایان مسئولیت شهروندان نیست و نمی توان همه بار را بر روی دوش او گذاشت. دموکراسی با حضور فعال، پرسشگرانه و مسئولانه مردم است که زنده می ماند. هر شهروند باید برای یادگیری ارزش های دموکراتیک و نهادینه کردن فرهنگ دموکراتیک در خود بکوشد و هرجا این ارزشها تهدید شد، از آن دفاع کند. در برخورد با گروه های مختلف باید آنها را با این ارزش ها سنجش کرده و دوری یا نزدیکی و یا همکاری با آنها را با این معیارها دنبال کرد. به این ترتیب بجای درگیر شدن با حاشیهسازیها و موضوعات بیاهمیت که به آنها دامن زده می شود، باید بر روی اولویتهای مرحلهای تمرکز کرد.
دریچه زمانی و احتمال جنگ تازه
تنها شش روز تا بازگشت تحریمهای ناشی از قطعنامه ۲۲۳۱ سازمان ملل باقی مانده است (۲۶ مهر ۱۴۰۴ / ساعت ۱۲ نیمه شب ۲۷ سپتامبر۲۰۲۵). این تحریمها شامل محدودیتهای هستهای و موشکی، ممنوعیت فروش سلاح متعارف، مسدود ساختن داراییها و محدودیتهای سفر برای مقامات و نهادهای مرتبط با برنامه هستهای ایران خواهد بود.
با به اجرا در آمدن این تحریمها امکان درگیریهای نظامی بین اسرائیل با حکومت اسلامی حاکم یا حتی بین دیگر کشورهای حامی اسرائیل با رژیم بسیار بالا خواهد رفت. بازگشت این تحریمها موقعیت سیاسی برای بالا بردن فشار حداکثری بر رژیم و حمایت حداکثری از مردم ایران را مساعدتر خواهد کرد. همچنین در صورت یک درگیری یا جنگ جدید، امکان آسیب دیدن دستگاه های سرکوبگر اطلاعاتی- امنیتی و نیروهای مختلف سپاه پاسداران و بسیج بالاتر رفته و شرایط برای یک قیام مردمی- در لحظه مناسبی که مردم خود آن را تشخیص خواهند داد- فراهم خواهد شد. این موقعیت سیاسی- نظامی همان دریچه زمانی است که باید با دقت آن را زیر نظر داشت و همه تلاشها باید در راستائی باشد که بتوان از آن بیشترین بهرهبرداری را به عمل آورد.
مسئولیتی ملّی و میهنی
اکنون پرسش این است: آیا نیروهای مخالف رژیم حاکم بر ایران حاضرند از منافع شخصی و گروهی و ایدئولوژیک خود عبور کرده و با درنظر گرفتن منافع ملّی، برای نجات ایران، از تنها گزینه دموکراتیک بالقوه- رضا پهلوی-ـ حمایت کنند؟ و آیا مردم (به ویژه در خارج کشور) به این درک خواهند رسید که بجای دعوا و حاشیهسازی، باید فرهنگ دموکراتیک را در خود نهادینه و تقویت کنند؟
این همان آزمایش تاریخی و مسئولیت ملّی است که امروز پیش روی همه ما ایرانیان قرار دارد.