با معیار قرار دادن «منافع ملی»، به سادگی میتوان دید حکومت حاکم بر ایران، یعنی نظام «جمهوری اسلامی» دشمن اصلی ایران و ایرانی است. این حکومت اصلیترین عامل ویرانی کشور بوده و در چهل و شش سال گذشته عامل و مسبب کشته شدن صدها هزار نفر در جنگ، تصادفات جادهای و یا از طریق عدم تامین نیازمندیهای درمانی (واکسن ویروس کووید ۱۹ و دیگر داروهای ضروری) بوده است. صدها هزار ایرانی غیرنظامی در طول عمر این حکومت دستگیر، زندانی و شکنجه شده و دهها هزار نفر اعدام شدهاند. در این چهار دهه بین ۶ تا ۱۰ میلیون ایرانی از کشور فرار کرده و خانوادههای آنها از هم پاشیده شده است. سرزمین و فرهنگ و تمدن ایران در معرض آسیبهای جدی و حتی تخریب یا ویرانی قرار دارد. سیاستگذاریهای این حکومت بر اساس اولویت دادن به لبنان و غزه و سوریه و عراق و یمن بوده و سرمایههای ملی ایران صرف صدور تروریسم و تشکیل گروههای نیابتی این حکومت برای کشتار یهودیان یا آمریکائیها میشود. سیاستهای این حکومت نام ایران و ایرانی را با تروریسم پیوند زده و بیاعتباری جهانی برای مردم ایران را موجب شده است. با وجود همه اینها تردیدی وجود ندارد که این حکومت اصلیترین و بزرگترین دشمن ایران و ایرانی است.
وقتی نیروهای سرکوبگرِ رنگارنگ این حکومت در کوچهها و خیابانهای شهرهای ایران جنگِ تمامعیار علیه زنان کشور را پیش برده و به تحقیر و سرکوب روزمره آنها مشغولند، وقتی دختربچههای ایرانی در مدرسههایشان با گازهای سمی مورد تهاجم قرار میگیرند، وقتی کولبران در کردستان یا سوختبران در سیستان و بلوچستان آماج گلوله پاسداران قرار میگیرند، وقتی مردم عرب خوزستان در نیزارهای ماهشهر با مسلسل سنگین دوشکا به رگبار بسته میشوند، وقتی محل اِسکان گروههای کُرد ایرانی در کردستان عراق با موشک و پهباد مورد حمله قرار میگیرند، وقتی نیروهای این حکومت با ماشین از روی پیکر مردم معترض رد میشوند، وقتی در خیابانهای شهرهای ایران به چشم مردان و زنان معترض شلیک شده و آنها را نابینا میکنند و… آیا تردیدی وجود دارد که در ایران چهار دهه است که جنگی خونین بین یک نظام اشغالگر با مردم ایرانزمین وجود دارد؟ در چنین حالتی اگر «منافع ملی» را در نظر بگیریم، بالاترین اولویت، پایان دادن هرچه زودتر به این حکومت جنایتکار ضد ایرانی است.
اگر بپذیریم نظام حاکم بر ایران نه تنها دشمن ایران و ایرانیان، بلکه فراتر از آن دشمن بشریت و دشمن تمدن و ارزشهای انسانی و یک تهدید جدی برای صلح و امنیت منطقه و جهان بوده و هست، در این حالت کمک یک نیروی خارجی برای از بین بردن رژیم حاکم بر ایران نه تنها یک ضرورت امنیتی، بلکه یک وظیفه اخلاقی است.
مردم ایران در چهار دهه گذشته شجاعانه و به روشهای مسالمتآمیز بسیار تلاش کردهاند تا این حکومت را به زیر بکشند ولی به خاطر سرکوب وحشیانه، موفق نشدهاند. در جنگ نابرابری که «جمهوری اسلامی» با مردم ایران به پیش میبرد، اگر یک نیروی خارجی به مردم ایران کمک کند، چرا نباید از آن استقبال کرد؟ جنگ بین جمهوری اسلامی و اسرائیل و همپیمانانش را مردم ایران به راه نیانداختهاند، اما حملات نظامی به جمهوری اسلامی، «فرصتی مناسب» برای عبور کمهزینهتر از این رژیم است.
جنگِ حکومت با اسرائیل و همپیمانانش، ماشین سرکوب این حکومت را ضعیف کرده و به مرور زمان، شانسِ موفقیت مردم برای به زمین زدن این حکومت بالا میبرد. بطور منطقی و با معیار قرار دادن «منافع ملی»، باید از تهاجم نظامی علیه جمهوری اسلامی، با تاکید بر اینکه حساب این رژیم از «ایران» جداست و نباید مردم و ساختارهای شهری مورد حمله قرار بگیرند، استقبال کرد.