PEZHVAKEIRAN.COM «خیام»؛ (روایت‌های یک مددکار اجتماعی در آلمان؛ سرگذشت‌ پناهجویانی که از جمهوری اسلامی فرار کرده‌اند)
 

«خیام»؛ (روایت‌های یک مددکار اجتماعی در آلمان؛ سرگذشت‌ پناهجویانی که از جمهوری اسلامی فرار کرده‌اند)
حنیف حیدرنژاد

آنچه در این مجموعه می‌خوانید، از سرنوشت‌های واقعی الهام گرفته شده و به‌ منظور حفظ حریم خصوصی، نام‌ها و جزئیات قابل شناسایی، تغییر یافته‌اند.

حنیف حیدرنژاد (قهرمان)

اِلیزا یکی از دانشجویانی بود که سال قبل، یک دوره کارآموزی سه ماهه را در مرکز ما گذرانده بود. دانشجوی روانشناسی بود. داستان زندگی خیلی از پناهجویان او را تکان داده و از همان موقع علاقه‌اش به موضوع پناهجویان خیلی بیشتر شده بود. بعد از پایان دوره کارآموزی رابطه‌اش را با مرکز ما حفظ کرده و هفته‌ای یکبار برای چهار ساعت کار داوطلبانه نزد ما می‌آمد. یکروز برای صحبت درباره یک پناهجوی ایرانی که می‌گفت اسمش  «کایام» است به اتاق کار من آمد. با تعجب پرسیدم:

– مطمئنی اسمش همین است؟

– آره، «کای یام»، یک شاعر ایرانی که فیلسوف هم هست.

– آهان، منظورت خیام است.

با خنده جواب داد که همین است. با تعجب بیشتر به او گفتم که تا حالا به این اسم در بین ایرانی‌ها برنخوردم.   اِلیزا توضیح داد که «خیام» ۲۳ سال دارد. اسم اصلی‌اش مهدی است. می‌گوید چون از اسلام برگشته، اسمش را عوض کرده است. آتئیست است و برای خودش اسم «خیام» را انتخاب کرده. نزدیک دو سال است که در آلمان است. درخواست پناهندگی‌اش رد شده و خیلی نگران است که اخراج شود.

از الیزا پرسیدم چطور با «خیام» آشنا شده؟ گفت:

– دوستِ پسر یکی از دوستانم است. به تازگی در یک مهمانی دیدمش و با او آشنا شدم. بعدا که با هم بیشتر صحبت کردیم فهمیدم از ایران می‌آید و درخواست پناهندگی‌اش رد شده است.

تقاضای الیزا از من این بود که برای ارزیابی از خطر اخراج «خیام» با او ملاقات کنم. پذیرفتم و شنبه بعد به خانه الیزا رفتم. با سه نفر دیگر در یک خانه جمعی- WG زندگی می‌کرد. آپارتمان آنها ۴ اتاق و یک اتاق نشیمن بزرگ داشت که با آشپزخانه یکی بود. در آشپزخانه، اِلیزا مرا با «خیام» آشنا کرد. به گرمی‌ با او دست دادم و با خنده گفتم که هیچوقت فکر نمی‌کردم روزی در آلمان با خیام ملاقات کنم.

هر دو بلند می‌خندیدیم و  الیزا و دوستش متعجب ما را نگاه می‌کردند. الیزا دوستش ماریا را هم معرفی کرد. او با اشاره به «خیام»از من پرسید:

– شما همدیگر رو می‌شناسید؟

– نه، همین الان با هم آشنا شدیم.

– ولی اینطور که شما با هم دست دادید و می‌خندید، انگار خیلی وقته همدیگر رو می‌شناسید.

این شعر خیام را خواندم و در حد توان ترجمه کردم:

ای دوست بیا تا غمِ فردا نخوریم
وین یک دمِ عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیرِ فنا درگذریم
با هفت‌هزار سالگان سر به‌ سریم

ترجمه، آنهم ترجمه ی شعر و متون ادبی یا فلسفی، نقطه قوتِ من نیست. ولی هر طور شد منظور را رساندم. اضافه  کردم که خیام در این شعر از «هفت‌هزار سالگان» می‌گوید که پس از ترک دنیا با آنها روبرو می‌شویم. حالا مثل اینکه من خیلی خوش‌شانسم که بعد از چند صد سال با خودِ «خیام» دیدار می‌کنم. آنهم در آلمان!

اینبار همه با هم خندیدم. شروع جالبی بود. موقع ورود، چهره ماریا و «خیام» را نگران و در هم دیدم و حالا فضا بازتر به نظر می‌رسید. «خیام» در حد ابتدایی آلمانی صحبت می‌کرد و با ماریا، دوست دخترش به انگلیسی با هم حرف می‌زدند.

بعد از صحبت‌های اولیه، خودم را معرفی کردم و توضیح دادم برای آنکه بتوانم در مورد دلایل رد پناهندگی و شانس قبولی در دادگاه و قدم‌های بعدی نظر بدهم، باید سوال‌های زیادی مطرح کنم. از «خیام» پرسیدم آیا مایل است تنها صحبت کنیم؟ او جواب داد با حضور ماریا و الیزا مشکلی ندارد و چون در کارهای اداری و همراهی نزد وکیل به او کمک می‌کنند، بهتر است آنها هم در جریان باشند. این گفتگو را برای اِلیزا و ماریا ترجمه کردم. آنها هم تاکید کردند اگر خیام به هر دلیلی مایل است با من تنها صحبت کند، کاملا این موضوع را درک می‌کنند. برای آنکه مجبور نشوم جمله به جمله را ترجمه کنم، پیشنهاد کردم که ابتدا من و «خیام» تنها به فارسی صحبت کنیم و من نتیجه صحبت‌ها را ترجمه کنم و بعد از آن با همفکری، قدم‌های بعدی را مشخص کنیم. با موافقت همه، من و «خیام» به گوشه دیگری از آشپزخانه رفتیم تا حرف بزنیم.

برایم مشخص شد که خطرِ اخراج، فوری نیست. حال می‌بایست دلایل رد درخواست او و پروتکل (صورتجلسه)، مصاحبه‌اش با اداره امور پناهندگی را بخوانم و پس از آن چند نوبت تنها صحبت کنیم تا بتوانم دقیق‌تر نظر دهم که چه باید کرد.

ماریا با نگرانی پرسید: من و «خیام» الان نزدیک یک سال است با هم هستیم. آیا اگر با «خیام» ازدواج کنم، خطر اخراج برطرف می‌شود؟

به او پاسخ دادم که ازدواج یکی از راه‌های ممکن برای جلوگیری از اخراج است اما انجامش ساده نیست. چرا که برای ازدواج سه مدرک لازم است، از جمله پاسپورت ایرانی که «خیام» آن را ندارد. گفتم ارزیابی اولیه‌ام این است  است که شانس قبولی «خیام» در دادگاه نسبتا بالاست، ولی لازم است خوب خودش را برای دادگاه آماده کند. بنابراین بهتر است روی دادگاه و آمادگی برای دادگاه تمرکز شود.

فرزند یک بسیجی

هفته بعد در خانه ماریا با «خیام» دیدار داشتم. با اینکه پرونده او را مطالعه کرده بودم خواهش کردم دلایل فرار از ایران و درخواست پناهندگی را به من توضیح دهد. اینگونه می‌توانستم گفته‌های او را با پروتکل و جواب رد مطابقت دهم. در میانه توضیحات او، هر جا لازم بود سوال مطرح می‌کردم یا با اشاره به برخی تناقضات می‌خواستم موضوع را روشن کند. «خیام» فرارش از ایران را چنین روایت کرد:

– من در یک خانواده مذهبی به دنیا اومدم. پدرم جانباز است و بعد از پایان جنگ در جهاد سازندگی شهرمان کار می‌کند. از مسئولین بالای آنجاست. برادر بزرگم در بسیجِ کارمندی است و الان هم از فرماندهان بسیج شهرمان است. پدرم به خاطر عشقش به مهدی موعد، اسم منو مهدی گذاشت. به من در خانه می‌گفتند «قربان». پدرم می‌گفت «تو قربانی امام زمان هستی و اگر شده قربانیت کنم، امیدوارم با چشم خودم مَقدم آقا امام زمان را با مُژه چشم‌هایم جارو کنم». خانه ما پاتوق هم‌دوره‌ای‌های پدرم بود. بچه‌های رفیق‌های پدرم هر کدام در سپاه و بسیج و جاهای دیگه کاره‌ای هستند. من کوچکترین بچه خانواده هستم و در همه مراسم‌ و جلسه‌های مذهبی با پدرم همراه بودم.

«خیام» کمی‌جابجا شد و پرسید:  شما که کیس منو خوندین، حالا باید همه چیز رو دوباره بگم؟

جواب دادم:

-نه! «باید»ی در کار نیست. اگه مایل نیستین ادامه نمیدیم. تجربه من نشون میده که خیلی از پناهجویان در مصاحبه پناهندگی، همه حقیقت رو نمیگن، یا چیزهائی اضافه میکنن که با داستان واقعی نمیخونه. در مواردی هم گرچه داستان واقعی برای قبولی کافیه اما نمیتونن درست بیانش کنن.

تاکید کردم که برای من صداقت گوینده و جزئیات مربوط به دلایل پناهندگی اهمیت دارد و از طریق مطابقت آنچه می‌شنوم با گفته‌های مصاحبه می‌توانم بهتر تشخیص بدهم علت ردی چه بوده و راهکارهائی پیشنهاد کنم که شانس قبولی در دادگاه بالاتر برود. و اضافه کردم:

-از طرف دیگه در صحبتمون میتونم بهتر بفهمم که نقطه قوت یا ضعف شما در صحبت کردن و توضیح دادن کجاست. همه اینها برای آمادگی بهتر برای دادگاه به ما کمک میکنه. میدونم بیان برخی موضوعات سخته و میتونه فشار روحی ایجاد کنه. پس روایت داستان زندگی با خود شخص هست.

در آخر، دلایل ردی «خیام» را آنطور که اداره امور پناهندگی نوشته بود برای او توضیح دادم. مشخص بود که او هنوز از دلایل ردی خودش بطور دقیق مطلع نیست. بر پایه صورتجلسه مصاحبه‌اش با اداره امور پناهندگی روشن کردم که برخی جاها موضوعی که مطرح کرده واقعی به نظر نمی‌رسد. و گفتم به نظر من همه حقیقت بیان نشده است.

احساس می‌کردم «خیام» می‌خواهد حقیقت را بگوید، اما درگیری درونی‌اش مانع می‌شود. پیشنهاد کردم بهتر است گفتگویمان را تمام کنیم و هروقت مایل بود در مورد حقیقتِ داستان زندگی‌اش صحبت کند به من اطلاع بدهد.

چند روز بعد «خیام» با من تماس گرفت و اطلاع داد که آماده است گفتگو را ادامه دهیم و می‌خواهد همه حقیقت را بگوید.

 دشواری سخن گفتن از تجاوز

نوبت بعد که «خیام» را دیدم کمی‌ ناآرام به نظر می‌رسید. معذرت خواست و گفت دفعه قبل برایش سخت بوده همه حقیقت را بگوید. تاکید کرد قصدش دروغ یا بازی دادن من نبوده. معذرت‌اش را قبول کردم و به او توضیح دادم از سرِ کنجکاوی فردی نیست که «همه حقیقت» برای من مهم است. تصریح کردم اگر او می‌خواهد قبولی پناهندگی بگیرد چاره‌ای نیست که ورای آنچه در مصاحبه پناهندگی گفته، داستان زندگی‌اش را برایم بگوید تا بهتر بتوانم به او کمک کنم که برای دادگاه آماده شود. در آن صورت با اینکه نمی‌توان قبولی در دادگاه را تضمین کرد، اما می‌توان امیدوار بود که با کسب آمادگی، شانس قبولی بالا برود. مجددا یادآوری کردم به خودش فشار نیاورد و هر جا ادامه صحبت برایش ممکن نبود می‌شود صحبت را قطع کرد.

در این حین، دوست دختر «خیام»، ماریا، یکی دو بار به سراغ ما آمد. با نگرانی می‌پرسید که آیا همه چیز اوکی است؟ معلوم بود که او مطالب جدیدی از «خیام» شنیده و نگرانِ حال او است. به او گفتم ممکن است صحبت‌های امروز به «خیام» فشار بیاورد، اما جای نگرانی نیست و بهتر است ما را تنها بگذارد و خیالش راحت باشد که اگر لازم شود از او کمک خواهم گرفت.

«خیام» گفت که موقع صحبت کردن شاید لکنت زبان بگیرد و باقی داستان زندگی‌اش را اینطور تعریف کرد:

– دوازده یا سیزده ساله بودم که از طریق بسیج  به یک اردو رفتم. گروه ما ۱۹ نفر بود. ولی وقتی به مقصد رسیدیم، بچه‌های دیگه هم اونجا بودن. جمعا ۷۰ نفر بودیم، بین ۱۲ تا ۱۴ سال. من قاری قرآن بودم و جز بهترین‌های شهرمون. بچه‌های دیگه هم یا قاری قرآن بودن یا در رشته‌های رزمی‌و تیراندازی و چیزهای دیگر جزو بهترین‌ها بودند. برنامه‌های روزانه را طوری تنظیم کرده بودن که گاهی ما با آخوند گروه، «حاج آقا موسوی» یا با مسئولین دیگه تنها بودیم. در یکی از این موقعیت‌ها آخوند گروه ما شروع به ور رفتن با من کرد. میدونین دیگه منظورم چیه؟ هربار یه طوری دستش رو روی آلتم می‌گذاشت تا تحریکم کنه. من شوکه شده بودم و نمیدونستم چکار کنم.

«خیام» ادامه داد:

– یه شب آخوند گروهمون به بهانه آماده کردن برای مسابقه روز بعد، منو به اتاق خودش برد. سرم رو به کاری گرم کرد و گفت باید برای فردا خودش را تمیز کنه. توی اتاقش دوش داشت. از زیر دوش صدام کرد و گفت بیا پُشتم رو لیف بِکش، خودم نمیتونم. اول کمی‌ این پا و اون پا کردم، ولی بعد همینطوری با لباس رفتم توی دوش. بهم گفت مگه بچه هستی، دیگه بزرگ شدی، لباست رو در بیار و بیا زیر دوش. تا خواستم حرفی بزنم شروع کرد به مسخره‌بازی که من رو بخندونه.

«خیام» مکث کرد و با لُکنت گفت که مایل نیست جزء به جزء آن شب را تعریف کند. سرخ شده بود. وقتی از آن آخوند حرف می‌زد، گاه فُحشی هم نثارش می‌کرد. سرش پائین بود و یا به نقطه دیگری نگاه می‌کرد. با لکنت زبان ادامه داد:

– تا اذان صبح منو توی اتاقش نگه داشت… چند بار به من تجاوز کرد. یه بار که خواستم از دستش فرار کنم، گفت: «بابا و برادر بزرگت رو همه‌ی شهر میشناسن. اگه یه کلام از امشب پیش کسی حرفی بزنی، آبرو برای خانواده‌تون نمیمونه. بابات سکته میکنه و تو تا آخر عمر میشی باعث و بانی مرگش».

«خیام» این جملات را خیلی تند و سریع اَدا کرد و یک مرتبه ساکت شد. چند لحظه‌ای هر دو ساکت بودیم. سرش را بلند کرد و در حالی که همچنان با لکنت حرف می‌زد با عصبانیت گفت:

– شاشیدم توی اون قرآن. از همون شب بود که دیگه خدا و پیغمبر رو بردم زیر سوال. آخه من یه بچه بودم، بچه! خشکم زده بود و نمیتونستم هیچ حرکتی بکنم. ترسیده بودم و حتی دست و پا هم نمیزدم. یه آخوند کثیف با اون هیکل گنده افتاده بود روی من. چکار می‌تونستم بکنم… من یه بچه بودم و اون از من سوء استفاده کرد. ترسیده بودم و نمیدونستم چکار کنم. همه مدت توی سرم عذاب وجدان بود، از اینکه آبروی خانواده بِره و یا شاید بابام سکته کنه و…. نتونستم این موضوع را با هیچکسی مطرح کنم. از این دنیا حالم بهم میخوره…

حرفی نمی‌زدم. لحظاتی در سکوت گذشت. پس از آن به «خیام» گفتم که حالا می‌فهمم چرا برایش سخت بوده حقایق زندگی اش را بگوید. پیشنهاد کردم  کمی مکث کنیم و بعد صحبت را ادامه بدهیم.

«خیام» بدون اینکه چیزی بگوید، از جا بلند شد و به طرف دستشوئی رفت. ماریا به طرف من آمد. با نگرانی نگاهم می‌کرد. دست روی شانه‌اش زدم و به آرامی‌ گفتم که «خیام» از چیزهائی گفته که حرف زدن از آن برایش خیلی سخت است و فعلا باید تنهایش گذاشت. در همین حین «خیام» از دستشوئی بیرون آمد. بدون آنکه به من یا ماریا نگاه کند به طرف یخچال رفت و یک آبجو بیرون آورد. از ما پرسید آبجو می‌خوریم. من ترجیح می‌دادم آب بخورم و ماریا آبجو خواست.

«خیام» کنار ما نشست. همانطور که شیشه آبجو را سر می‌کشید چیزی به انگلیسی به ماریا گفت. او دست «خیام» را محکم در دستس می‌فشرد و به آرامی‌اشک می‌ریخت. به «خیام» گفتم من در مورد حرف‌هایمان با کسی حرفی نخواهم زد و به ماریا هم چیزی نخواهم گفت. مگر اینکه خود او مایل باشد که بطور سربسته به ماریا نکاتی را بگویم تا از فشار نگرانی‌اش کاسته شود. تاکید کردم بهتر است خود «خیام» بعدا درباره آنچه از سر گذرانده با ماریا صحبت کند.

«خیام» ناآرام بود و پای راسشتش را تند تند تکان می‌داد. نیم نگاهی به من کرد و گفت: باشه، خیلی سربسته بهش بگین.

خطاب به ماریا گفتم که از «خیام» اجازه گرفتم سربسته موضوعی را به او توضیح دهم و از او خواستم سوال بیشتری مطرح نکند. ادامه دادم: «خیام» از یک ترومای آزار جنسی در دوران کودکی‌اش صحبت کرد. زیر فشار لکنت زبان پیدا می‌کند. نمی‌دانم در ادامه صحبت‌ها چه چیزهای دیگری خواهد گفت، ولی فعلا مهم آن است که فشارهائی که سال‌های طولانی در خودش حبس کرده بود را بیرون می‌ریزد. شما هم لطفا نگران نباشید.

ماریا بلند شد، صورت «خیام» را نوازش کرد و بوسید و به آرامی‌ او را در بغل گرفت.

چند دقیقه بعد برای ادامه صحبت به اتاق دیگر رفتیم. «خیام» باقی روایت را چنین گفت:

– من تا حالا بجز یه دوستم، یکی از بچه‌های محله که اون آخوند کثافت به او هم تجاوز کرده بود، با کس دیگری در مورد این موضوع حرف نزده بودم. یه بار سنگینیه که اینهمه سال دارم با خودم می‌کِشم. بعضی وقت‌ها سنگینیش میاد توی گلوم و جلوی نفس کشیدنم رو میگیره. دلم میخواد یه روز اون آخونده رو بگیرم و با دستای خودم خفه کنم.

در پاسخ گفتم:

ـ انتقام درست نیست ولی بالاخره روزی می‌رسه که این کثافت‌ها از بالا تا پائین در مقابل عدالت جوابگو بشن…

– منظورم انتقام نیست. وقتی عصبانی‌ام؛ هرچی  میاد توی ذهنم همینطوری میریزم بیرون. درست میگین! این کثافت‌ها رو باید به پای میز محاکمه کشوند.

«خیام» محکم حرف می‌زد. به بطری آبجو در دستش اشاره کرد و پرسید آیا اشکالی ندارد حین صحبت آبجو بنوشد؟ گفتم مشکلی نیست و «خیام» داستان زندگی اش را اینطور پی گرفت:

– بعد از اینکه از اردو برگشتم، دیگه من اون آدم سابق نبودم. دیگه به مسجد و برنامه‌های بسیج محله نرفتم. هربار یه چیزی رو بهانه می‌کردم. یه روز بابام حسابی گیر داده بود که چرا به مسجد نمیرم. منم چشم در چشم وایستادم و بهش گفتم، جائی رو که توش از بچه‌های مردم سوء استفاده میکنن باید آتش زد. پدرم خیلی یکه خورده بود و میخواست بدونه داستان چیه. گفتم چشمات رو باز کن و ببین مردم در مورد مسجد و اردوهای بسیج چی میگن و لطفا خودت رو به خواب خرگوشی نزن. اون موقع تقریبا پانزده سالم بود. بعد از اون دیگه بابام به من گیر نداد. منم دیگه با در اون مورد حرفی باهش نزدم. ولی فکر میکنم احتمالا متوجه شد که منظورم چیه.

دانشگاه و جرقه‌های پرسش

«خیام» که انگار جان تازه‌ای گرفته بود، جرعه‌ای آبجو سر کشید و ادامه داد:

– سالِ آخر دبیرستان دیگه خدا و اسلام را گذاشته بودم کنار. بابام با کمک پارتی و بهانه قرار دادن لکنت زبان، معافیتم رو از خدمت سربازی گرفت. بعد از دیپلم تونستم وارد دانشگاه بشم. همین باعث شد تا از شهرستان خودمون بیرون برم. دوره دانشگاه با بچه‌های دیگه‌ای آشنا شدم. خیلی‌ها خدا و اسلام رو زیر سوال می‌بردن. سال ۸۸ ، موقع انتخابات ریاست جمهوری، ترم دو بودم. در دانشگاه عده‌ای از موسوی و «جنبش سبز» حمایت میکردن. بین دانشجوها توی اون جمعی که با هم بودیم، خیلی‌ها در مورد اعدام‌های تابستان ۶۷ صحبت می‌کردند و اینکه چرا موسوی در این مورد سکوت کرده و حرفی نمیزنه. من خودم متولد ۶۷ هستم و زمان انتخابات ریاست جمهوری ۲۱ سالم بود. نمیدونستم اون سالی که من به دنیا اومدم در ایران چه خبر بوده و از چی حرف میزنند. بابای من توی خونه فقط از جبهه و جنگ حرف می‌زد و از اینکه «ضد انقلاب» را زدیم و کشتیم و … ولی من از اون اعدام‌ها هیچی نمی‌دونستم. یه بار وقتی برای دیدن خانواده به شهرمون رفتم، از بابام پرسیدم که داستان اعدام‌های تابستان ۶۷ چیه. جواب درست و حسابی بهم نداد. وقتی به دانشگاه برگشتم خیلی کنجکاوتر شده بودم. صحبت از کشتار هزاران نفر زندانی سیاسی بود که حکم گرفته بودن و عده‌ای‌شون باید آزاد میشدن.

بار دیگه که پیش خانواده رفتم و دوباره از پدرم در مورد اعدام‌های سال ۶۷ سوال کردم. کار به بحث و جدل کشید. برادر بزرگم هم وارد بحث شد و گفت «تو از هیچی خبر نداری. اینها همه‌اش شایعه و بازی رسانه‌ای تلویزیون‌های ماهواره‌ای و خارجیه». بحث که بالا گرفت بابا روی سر من داد زد که «خفه شو بچه. من اونموقع توی جبهه بودم و از ناموس این مملکت دفاع می‌کردم. هر کسی هم که اون موقع ستون پنجم دشمن بود باید کشته می‌شد. خوب کردیم که همه رو کشتیم». منم به بابام جواب دادم: ناموس مملکت؟ کدوم ناموس؟ اونموقع می‌خواستید ناموس مملکت رو از دست سربازهای عراقی نجات بدید، الان کی هست که ناموس مملکت رو از دست حکومت نجات بده؟ بعد رو به برادرم کردم و گفتم: توئی که یه دیپلم ناقص داری، چطور شده رئیس یه اداره شدی؟ از مدیریت چی میفهمی؟ اگه رانت و رفیق‌بازی نبود مگه میتونستی اینجائی باشی که الان هستی؟

«خیام» مکثی کرد و گفت:

– خلاصه اونشب حسابی دعوا کردیم. بعد از اونشب دیگه به خونه برنگشتم. گاه و بیگاه فقط تلفن کوتاهی با مادرم داشتم، ولی با بابا و برادرم قطع ارتباط کردم.

«خیام» با لحنی برافروخته و جدی از فضای دانشگاه می‌گفت:

ـ خیلی از دانشجوها اصل نظام رو زیر سوال برده بودن و خیلی‌های دیگه خدا و اسلام رو. می‌گفتند هرچی بدبختی سرِ ما آمده، از همین اسلامه و از همین نظام. خیلی‌ها هم به موسوی اعتماد نداشتن و می‌گفتن از «دوران طلائی امام» حرف میزنه و از خودشونه، پس چرا باید به او و به اصلاحات دل ببندیم. من از موسوی حمایت میکردم ولی ته دلم نه به او و نه به اصلاحات امیدی نداشتم. از اون موقع مطالعه من بیشتر شد. بعد از آشنائی با تعداد دیگه‌ای از دانشجوها با سکولاریسم و آتئیسم آشنا شدم. برای جمع ما، خیام نه فقط یک مُنَجِم و ریاضیدان و شاعر، بلکه فیلسوفی بود که در رباعیاتش شک به خدا را مطرح می‌کرد. از همون موقع اسم «خیام» رو برای خودم انتخاب کردم.

همینطور که حرف می‌زد، پیراهنش را از تن در آورد و روی بازوی چپش شعری از خیام را که خالکوبی شده بود نشان داد:

گر بر فَلَکَم دست بُدی چون یَزدان
برداشتَمی‌ من این فَلَک را زِ میان
اَز نو فَلَکی دِگَر چنان ساختَمی
کآزاده به‌ کامِ دل رسیدی آسان

پیراهنش را به تن کرد و ادامه داد:

ـ اول میخواستم اسمم رو بذارم «آزاد». بعد دیدم «خیام» بهتره. اینطوری هر وقت کسی بپرسه چرا «خیام»، بهانه‌ای برای صحبت شروع میشه و میتونم بگم چرا باید بجای اطاعت، پرسشگری کرد، چرا باید آزاد بود و چرا لازمه که ما انسان‌ها فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو، اونطور که خودمون دوست داریم پی بریزیم. آخه تا کی باید چوب خرافات و اشتباه و ندانم‌کاری گذشتگانمون رو بخوریم.

به «خیام» گفتم:

– خوبی با هم حرف زدن و همه حقیقت رو گفتن همینه. حالا من خیلی بهتر شما و انگیزه‌های شما رو می‌شناسم. روزی می‌رسه که ایران دوباره روی پای خودش بایسته و از نو ساخته بشه. روزی که این جنایتکارها باید حساب پس بدن.

سبکبار و خندان از اتاق بیرون رفتیم. ماریا پیتزا سفارش داده بود. مشغول خوردن شدیم. ماریا رو به من کرد و گفت:

– شما ایرانی‌ها آدم‌های عجیبی هستید. دو ساعت پیش گریان از این اتاق بیرون آمدید و حالا میگین و می‌خندین!

با موافقت «خیام» برخی صحبت‌های خودمان را برای ماریا توضیح دادم. او با کنجکاوی منتظر بود حرف خنده‌داری بشنود و همینطور‌ هاج و واج به ما نگاه می‌کرد. به او گفتم:  کار ما تازه شروع شده و امیدوارم در آینده فرصت بیشتری پیش بیاد تا در مورد رفتار ایرانی‌ها، امید‌های سرکوب شده‌شون، سرخوردگی‌ها و آرزوهاشون بیشتر با هم حرف بزنیم.

پاسگاه مرزی نیروی انتظامی

نوبت بعد، دیدار با «خیام» راحت‌تر بود. به سرعت صحبت‌های دفعه قبل را ادامه دادیم. «خیام» از فضای دانشگاه در سال ۱۳۸۸ گفت که بعد از پیروزی احمدی نژاد در نمایش انتخابات، دانشجوهای فعال در «جنبش سبز» را تحت عنوان «ستاره‌دار»، بطور موقت یا دائم از تحصیل محروم کردند. ستاره‌دارها آنها بودند که به دلایل سیاسی، عقیدتی یا فعالیت‌های اجتماعی، با محدودیت‌هایی در روند تحصیل یا ادامه تحصیل مواجه می‌شدند، مثل محرومیت از تحصیل، عدم دریافت کارنامه، یا مواجهه با مشکلات اداری در ثبت ‌نام. این محدویت‌ها و محرومیت‌ها، بدون هیچ توضیح رسمی و روشن اینطور درجه‌بندی می‌شد: یک ستاره: پرونده برای بررسی بیشتر به سازمان سنجش یا نهادهای امنیتی ارسال می‌شد. دو ستاره: پرونده نیاز به بررسی عقیدتی/ سیاسی داشت. سه ستاره: فرد بطور کامل از ادامه تحصیل محروم می‌شد.

«خیام» یک ستاره گرفته بود. چند تن از دوستانش هم مشمول محرومیت از تحصیل و ارجاع پرونده به نهادهای امنیتی شدند. به همین خاطر «خیام» تصمیم گرفت حضورش در محیط دانشگاه را کم کند و در یک آتلیه عکاسی و فیلمبرداریِ مخصوص عروسی مشغول به کار شد. آخر تابستان سال ۸۸ نیروی انتظامی‌ به آتلیه‌ای که «خیام» در آنجا کار می‌کرد یورش بُرد و صاحب آنجا را دستگیر کرد. «خیام» که آنزمان در شهر دیگری بود بعد از خبردار شدن از موضوع مدتی مخفی شد. از طریق آشنایانش مطلع شد که نیروی انتظامی‌ اعلام کرده به دلیل تولید و انتشار «فیلم‌های مستهجن» آتلیه عکاسی مُهر و موم شده است. منظور از فیلم مستهجن، فیلم‌های خصوصی مراسم عروسی بود که در آن، زنان و مردان آنطور که می‌خواستند لباس پوشیده یا با هم می‌رقصیدند و مشروب می‌خوردند. «خیام» از طریق مادرش مبلغی پول تهیه کرد تا از ایران خارج شود و دوستانش در کردستان، او را به یک قاچاقبَر انسان معرفی کردند. به این ترتیب اوایل پائیز ۸۸ برای خروج از مرز اقدام کرد.

باقی داستان را «خیام» اینطور روایت کرد:

– ما پنج نفر بودیم. من، یک زن و شوهرِ جوانِ گیلانی، یک آقای تقریبا ۴۰ ساله و قاچاقبَر. روز را در یک روستا گذراندیم و حدود ساعت چهار بعد از ظهر به طرف کوه‌های مرزی حرکت کردیم. قاچاقبَر یک قاطر با خودش داشت ولی همه مسیر را پیاده رفتیم. قُله کوه برابرمان را نشان داد و گفت «به آن بالا برسیم، آنطرف ترکیه است». خیلی تند راه می‌رفتیم. هرچه می‌گفتیم کمی‌ یواش‌تر، جواب می‌داد، تا دامنه کوه تند میریم، بقیه‌اش دیگه یواش یواش. سربازهای پاسگاه مرزی همین که یک کم هوا تاریک و سرد بشه میرن داخل پاسگاه و راحت میتونیم مرز رو رد کنیم. از روشنائی باید استفاده کنیم و تا دامنه کوه باید تند حرکت کنیم». به دامنه کوه رسیدیم. روی قله‌ی کوه‌های بلندتر برف نشسته بود. ما می‌ترسیدیم شب در کوه بمونیم. قاچاقبَر اطمینان می‌داد که اتفاقی نمیافته و همینکه مرز رو رد کنیم، یک ساعت بعد به روستاهای مرزی ترکیه می‌رسیم و اونجا می‌تونیم شب رو سر کنیم و چند روز بعد به طرف استانبول بریم. هنوز هوا کامل تاریک نشده بود. از بالای کوه که به پائین نگاه می‌کردم می‌تونستم سوسوی چراغ‌های روستائی رو که از اونجا حرکت کرده بودیم ببینم. چند یال کوه رو که رد کردیم، کم کم راه آسونتر شد. قاچاقبَر آهسته گفت که کمی‌بعد مرز رو رد می‌کنیم. یکباره به طرف ما تیراندازی شد. نفهمیدم چی شد. هر کدوم به طرفی دویدیم. من با اون آقای ۴۰ ساله که اسمش حمید بود در گوشه‌ای پناه گرفته بودیم. صدای تپش قلبمون رو می‌شنیدم. چند نفر بلند بلند به فارسی داد میزدن: «بیاین بیرون وگرنه سوراخ سوراختون می‌کنیم». بعد دوباره صدای تیراندازی آمد. هر دو ترسیده بودیم و نمی‌دونستیم چکار کنیم. یکمرتبه یک سرباز نیروی انتظامی‌ با تفنگ بالای سرِ ما ظاهر شد و داد زد «پیداشون کردم، اینجان، پیداشون کردم». دو تا سرباز دیگه هم رسیدند. همانطور که به ما فحش می‌دادند به ما لگد می‌زدند. شدیدا اضطراب داشتم. نمی‌دانم چقدر طول کشید. اول کمی‌ پیاده رفتیم، بعد سوار یک جیب ارتشی شدیم و کمی‌ بعد وارد یک پاسگاه مرزی شدیم. هر سرباز جدیدی که ما رو می‌دید به ما تیکه می‌انداخت و قهقهه می‌زد. روی زمین نشسته بودیم و دستمون بالای سرمان بود. یک گروهبان وارد اتاقی که ما بودیم شد. از همون اول، کلی فحش‌های جنسی نثارمان کرد. همینطور یکریز سوال می‌پرسید و تا میخواستیم جواب بدیم، محکم توی دهانمون می‌کوبید و داد می‌زد خفه مادر ج…!

لکنت زبان «خیام» بیشتر شده بود. گفتم: بقیه‌اش رو بعد از ناهار ادامه میدیم.

در مدت ناهار «خیام» ساکت بود. چند کلامی‌ با دوست دخترش رد و بدل کرد. چیز زیادی نخورد. گفت سردرد دارد و باید قرص بخورد و کمی‌ دراز بکشد. به او گفتم می‌توانیم ادامه صحبت را به فردا موکول کنیم. جواب داد که اگر نیم ساعت استراحت کند دوباره سرحال می‌آید. قرص خورد و برای استراحت به اتاق دیگر رفت. تقریبا چهل و پنج دقیقه بعد خودش بیرون آمد و بعد از رفتن دستشوئی برای ادامه صحبت اعلام آمادگی کرد.

به اتاق دیگر رفتیم. «خیام» روایت‌اش را اینطور پی گرفت:

-من و حمید رو لخت کردن. فقط یه شورت و جوراب به تن داشتیم. گروهبانی که اونجا بود یه پارچ آب روی تن حمید ریخت و گفت هر چی می‌پرسم راستش رو میگی، اگه نه با «این» طرفی. یک شلنگ تقریبا یک متری رو که روی میز بود برداشت و نشونش داد. حمید گریه می‌کرد و با التماس می‌گفت به خدا راستش رو میگم. هر چی شما بپرسین راستش رو میگم.  در اتاق بجز گروهبان، دو تا سرباز هم با کلاشنیکف حمایل شده ایستاده بودن و می‌خندیدن. گروهبان بعضی وقت‌ها رو به اونها می‌کرد و شرط‌بندی می‌کرد که ایندفعه درست جواب میده. اون صحنه هنوز پیش چشم‌هامه:
– بچه کجائی؟
– بچه زنجان هستم سرکار
– چقدر دادی که از مرز ردت کنند؟
– دو هزار تا…
گروهبان با شلنگ افتاد به جون حمید و چپ و راست می‌زدش. حمید سرش رو وسط دوتا دستاش گرفته بود و ضمن قسم خدا و پیغمبر، داد می‌زد به خدا راست میگم.
– فلان فلان شده فکر کردی خر گیر آوردی، دو هزار تا؟
– بله سرگروهبان، به خدا دو هزارتا، دو هزار دلار…
– آها… خوب کجا میرفتی؟ چرا میخواستی از مرز رد شی؟

– حمید همانطور که اشک می‌ریخت گفت: سرگروهبان قرض بالا آوردم. زن و بچه دارم. برای اینکه قرض‌هام رو بدم دارم میرم اونطرف، شاید استانبول کار پیدا کنم و برگردم و قرض و بدبختی‌ام رو جبران کنم.

من ترسیده بودم. سرم را وسط بازوهام قایم کرده بودم و تو خودم جمع شده بودم که یکمرتبه با شلنگ به جان من نیافته. گروهبان به حمید گفت: گفتم راستش رو بگو. و به دنبال آن چند ضربه دیگه شلنگ به تنِ خیس‌اش زد.
– فلان فلان شده، اگه پول نداری که قرضت رو بدی، پس از کجا پول آوردی که از مرز ردت کنن؟

عاقبت حمید زیر ضربه‌های شلنگ قبول کرد فردا به خانواده‌اش زنگ بزنه که یک نفر تا سه روز آینده پول بیاره و تحویل بده تا آزادش کنند. گروهبان به سربازها گفت حمید رو به اتاق دیگه ببرند و سراغ من آمد. خیره به من نگاه می‌کرد و همانطور که به سیگارش پک می‌زد گفت: نترس بچه خوشگل، بهت شلاق نمیزنم. از اون زُلفی که داری و رنگ پوستت معلومه که بابای خرپولی داری. طوری نمیزنمت که جاش معلوم بشه.

وقتی از اسم و مشخصات پرسید، فی البداهه اسمی‌ بهش گفتم. در مورد پدر و خانواده هر چی پرسید، همه را غلط گفتم. از من یه شماره تلفن از پدرم خواست که گفتم فراموش کردم چون تحت فشار دچار فراموشی میشم. گروهبان همانطور که می‌خندید، رو به دو تا سرباز دیگه کرد و گفت: دیدید گفتم راست میگه. بلندش کنید.

خیلی ترسیده بودم. می‌لرزیدم، سرم را لای دو تا دستام قایم کرده بودم. دو تا سرباز به طرفم آمدند. حسابی خودم رو جمع کردم. گروهبان رو به من کرد و گفت: مگه نمیگی راست گفتی؟ پس چرا دیگه میترسی؟

با دست اشاره کرد و سربازها دست چپم روی میز گذاشتند. یکی دستم رو گرفت و اون یکی از پشت همه بدنم رو محکم گرفت. گروهبان سیگارش رو پشت دستم خاموش کرد و گفت اینهم پاداش راست گفتن‌ات.

لکنت زبان «خیام» بیشتر و بیشتر می‌شد. پیشنهاد کردم صحبت را قطع کنیم. گفت: نه باید ادامه بدم. و ادامه داد:

ـ گروهبان یک چکش از روی میز برداشت و گفت تا پنج میشمارم و شماره تلفن بابا جونت رو بهم میدی وگرنه با همین انگشتات رو خورد می‌کنم.

بعد از مدت‌ها که قسم خوردن رو فراموش کرده بودم، به التماس افتادم و گروهبان رو به خدا و پیغمبر قسم میدادم که راست گفتم. گروهبان شمارش رو شروع کرد و من مثل مار به خودم می‌پیچیدم و داد می‌زدم. یک… دو … سه … و یک ضربه محکم چکش روی دست چپم فرود آمد. و صدای قهقهه گروهبان و سربازها… سربازها منو به گوشه اتاق پرت کردند. همینطور اشک می‌ریختم و داد می‌زدم. دست چپم رو توی دست راستم گرفته بودم و بالا و پائین می‌پریدم. از لابلای اشکهام دستم رو نگاه می‌کردم. کمی‌ که گذشت فهمیدم چکش روی ناخن شصت دستم خورده و جای دیگه آسیب ندیده. گروهبان و سربازها رفتند بیرون و کمی‌ بعد برگشتند. من همینطور میلرزیدم و گریه میکردم. گروهبان رو به من کرد و گفت:

– اینهم پاداش راست گفتن‌‌ات، خوشت اومد؟ مادر ج… فکر کردی با خر طرفی، ها؟ فلان فلان شده… مادرت رو به عزات می‌نشونم… تو یه الف بچه فکر کردی میتونی منو بازی بدی؟!

به سربازها گفت: میبرینش مستراح بیرون. میاندازینش توی اون چاله. در رو هم از پشت قفل می‌کنید. اگه در رو شکست و اومد بیرون یه گلوله حرومش می‌کنید و لاشه‌اش رو میاندازید جلوی گرگ‌ها… و محکم و خشن رو به سربازها داد زد: خرفهم شدین؟

سربازها که خودشون رو کمی‌ جمع کرده بودند، جدی جواب دادند: بله سرکار!

همینطور که سربازها زیر بغل منو گرفته بودن تا از اتاق بیرون ببرن گروهبان دستش رو زیر چونه من گذاشت و به چشمام نگاه کرد و گفت: بچه خوشگل، تا فردا وقت داری فکرت رو بکنی. دو تا راه جلوت هست؛ اول: دستتو می‌بری توی چاه مستراح و تا صبحِ سحر اونقدر گُه نوش جون میکنی تا جونت در بیاد و بمیری. اینطوری کار ما رو ساده میکنی و لاشه‌ات را توی کوه گم و گور میکنیم. و راه دوم اینکه مثل بچه‌ی آدم شماره تلفن بابا جونت رو میدی تا معلوم بشه چقدر بچه‌ی خوشگلشون رو دوست دارند و حاضرند چقدر برات خرج کنند. بعد با سرِ چکش گردنِ من رو به طرف خودش کشید و گفت: البته قبل از اینکه توی کوه گم و گورت بکنیم با همین چکش چند تا خالِ خوشگل روی صورتت میکارم تا کسی نتونه تشخیص بده تُخمِ کدوم حرامزاده‌ای هستی.

حالِ «خیام» کاملا بهم ریخته بود. چشمانش را بسته و سرش را به بالا و عقب کشیده بود. برای چند لحظه کاملا سکوت بود. صدای تپش قلبش شنیده می‌شد. کنارش ایستادم، دستم را روی شانه‌اش گذاشتم و گفتم: چه خوب که زنده‌ای و اینجائی. بعد زیر بغلش را گرفتم و گفتم بریم بیرون.

ماریا برای کاری رفته بود بیرون. «خیام» رفت دستشوئی و کمی‌ بعد بیرون آمد و گفت میرم کمی‌ دراز بکشم. در یک ساعتی که «خیام» استراحت می‌کرد، ماریا برگشت. به او گفتم «خیام» خسته شده و استراحت نیاز دارد. با هم شام سبکی تهیه کردیم.

وقتی «خیام» از اتاق بیرون آمد، تلاش می‌کرد همه چیز را عادی جلوه دهد. به طرف ماریا رفت و او را بوسید و پرسید برای شام چی آمده کرده و… برایم جالب بود که چگونه این همه فشار روحی- عصبی را تحمل می‌کند.  بعد از شام به او گفتم بهتر است امشب ادامه ندهیم.

فردا شب به دیدار «خیام» رفتم. ماریا نبود. از «خیام» حالش را پرسیدم تا یقین پیدا کنم که مایل است روایت‌اش را ادامه دهد. خواهش کردم کوتاه‌تر صحبت کند و گفتم هر جا لازم دیدم از او سوال می‌کنم تا جزئیات بیشتری را بگوید. او در ادامه گفت  که آنشب، با حال بد و دست آسیب‌دیده، در سرمای کوهستان با یک شورت و یک جوراب، داخل مستراح تاریکی محبوس شد. از خواب خبری نبود. صبح روز بعد وقتی او را خسته و بی‌رمق نزد گروهبان برده بودند، او با انگشت دهان «خیام» را باز کرده بود و نگاهی انداخته و رو به سربازان گفته بود «گُه نخورده، یعنی آدم شده و شماره تلفن بابا جونش یادش اومده». «خیام» همانطور که می‌لرزید شماره تلفن پدرش را به گروهبان داده بود و به او گفته بود پدرش جانباز است و از رؤسای جهاد و برادرش هم از رؤسای بسیج شهرشان.

بعد از شنیدن این حرف‌ها، گروهبان خودش را جمع و جور کرد و به سربازها گفت که «خیام» را به حمام ببرند و لباس به تنش کنند. «خیام» را در اتاقی تنها نگه داشته بودند. بعد از ظهر گروهبان سراغش آمده بود. گفته بود با پدرش صحبت کرده و او گفته «مهدی مایه ننگ خانواده ست. اگر نعش‌اش رو هم به اینجا برگردونن نمیخواد تحویلش بگیره».

«خیام» نمی‌دانست که بین پدرش با گروهبان چه حرف‌هائی رد و بدل شده بود. ولی گروهبان به او گفته بود «حقا که یه تُحفه‌ای مثل تو واقعا به درد اونور مرز میخوره». بعد وسایل «خیام» را به او برگردانده بودند و همراه دو سرباز تا نقطه صفر مرزی برده بودند. سربازها یک مسیر مالرو را نشانش داده و به او گفته بودند «همین راه رو بگیر و برو تا برسی به روستای ترکیه. برو و دیگه پشت سرت رو هم نگاه نکن».

تَرک ایران با دلی شکسته

برای اولین بار چشمان «خیام»  را پر ازاشک می‌دیدم. او باقی ماجرا را اینطور تعریف کرد:

– همونطور که با درد و اشک و گریه به پائین کوه و به سمت روستای ترکیه می‌رفتم از خودم می‌پرسیدم، اگه من جای دیگه‌ای به دنیا آمده بودم، باز هم سرنوشتم این بود؟ اون از خانواده و اینهم از کشوری که با من اینطور رفتار کرد. صدای اذان، مسجد و هر جای این مملکت برای من جز درد و رنج خاطره‌ای نداره. همه‌اش دروغ و ریا و فریب و تجاوز و بی حرمتی. آیا حق ماست که اینطور درد بکشیم؟

حرفی نزدم. بعد از لحظاتی سکوت به «خیام» گفتم:

– اینها ربطی به ایران نداره. همه‌اش به این حکومت جهنمی‌ برمی‌گرده و این دین و آئینی که توی مغز ماها کردن. اینها هم ایران رو نابود کردن، هم انسانیت رو در این مملکت از بین بردن و هم باعث آوراگی ماها شدن.

کاملا آشکار بود که «خیام» علاقه‌ای به شنیدن آنچه می‌گفتم ندارد. حرفم را قطع کردم و او ادامه داد:

– وقتی به روستای ترکیه‌ای رسیدم قاچاقبَر و اون زوج گیلانی رو دیدم. هنوز اونجا بودن. چند روز بعد به استانبول منتقل شدیم. سه ماه بعد، با هزار بدبختی، با پولی که مادرم فرستاد خودم رو به آلمان رسوندم.

از «خیام» خواستم گفتگو را پایان بدهیم و غذا را هم بیرون خانه بخوریم و پس از آن صحبت را از سر بگیریم. با ماریا، سه نفره بیرون رفتیم و چند ساعت بعد به خانه بر گشتیم. اینبار تمرکز صحبت را بر چگونگی کسب آمادگی برای دادگاه گذاشتم و توضیح دادم:

– تا تشکیل دادگاه هنوز وقت زیادی داریم. تا آن زمان باید خلاصه‌ای از همه آنچه گفتین رو به زبان مناسب برای دادگاه تنظیم کنیم. از یک روانشناس که تخصص‌اش ضربه روحی است وقت بگیریم تا ضمن گواهی بر قابل باور بودن آنچه گفتین، بنویسه که تشخیص‌اش از علت لُکنت زبان شما چیه و تصریح کنه که چرا در مصاحبه با اداره امور پناهندگی در موقعیتی نبودین که برخی موضوع‌ها رو توضیح بدین. همه این مدارک رو به وکیل تحویل میدیم. چند هفته قبل از تشکیل دادگاه هم وقت داریم تا با مرور همه چیز، برای صحبت در دادگاه آماده بشین.

در پایان به «خیام» اطمینان دادم که شانس قبولی‌اش زیاد است.

حدود یک سال و نیم بعد، دادگاه «خیام» تشکیل شد. او به روشنی به پرسش‌های قاضی پاسخ داد و قبولی پناهندگی اش را دریافت کرد. مدتی بعد با ماریا، دوست دخترش، خانه مشترکی اجاره کردند و به زندگی مشترک خود ادامه دادند.

اِدیتور زندگی

یک سال بعد، برای آخرین بار «خیام» را دیدم. گفت در حال گذراندن کلاس زبان آلمانی است و قصد دارد بعدا به عنوان اِدیتور فیلم در یک شرکت خصوصی کار کند. تشویق‌اش کردم و در همان حال که برایش آرزوی موفقیت می‌کردم از او پرسیدم با فشار سنگین ضربات روحی چه می‌کند. روی بازوی چپ‌اش زد و با اشاره به شعر خیام گفت:

از نو فَلکی دِگر چُنان ساختمی…  و با لبخند اضافه کرد:

– زندگی مثل اِدیت فیلم است. یه فیلم یکی دو ساعته از اِدیتِ تیکه‌های کوچک فیلم‌های خام ساخته میشه. در کنار اون دو ساعت فیلم، ده‌ها ساعت فیلم خام دیگه هست که آرشیو میشه یا دور میریزن. اونچه میمونه همون تیکه‌های به درد بخور و چینشِ درست‌شون کنار همدیگست. من تصمیم گرفتم اِدیتور فیلم زندگیِ خودم بشم. اونچه در خانواده و ایران و هر جای دیگه بر من گذشته رو آرشیو کردم و گذاشتم کنار! دیگه نمیخوام بذارم کسی برام «بِکن، نکُن یا خوب و بد» تعیین کنه. حالا اینجا تو آلمان میخوام خودم برای خودم تصمیم بگیرم و قصه زندگی خودم رو خودم بنویسم، خودم اِدیتش کنم و خودم بسازمش.

در آغوشش گرفتم و برایش آینده خوب و خوشی آرزو کردم.

*****

روایت «خیام» نمونه نسل بعد از انقلاب ۵۷ است. نسلی که  بیدار شده و به پرسشگری روی آورد  و در مقابلِ نسل قبل خود ایستاد. نسلی که تلاش کرد با «اصلاحات» به جنگِ حکومت برود، ولی متوجه شد که این نظام ظرفیت هیچگونه اصلاحی ندارد. «جنبش سبز» آغازِ پایانِ امید بستن به اصلاحات بود. بسیاری از آن نسل از روند تحولات سیاسی سرخورده شدند. جنبش دانشجوئی برای سال‌ها با رکود مواجه شد. اما آن تجربه باعث شد تا نگاه‌ها هرچه بیشتر متوجه ریشه‌ها شود. اینگونه، اسلام سیاسی در سطح وسیع‌تری کنار زده شد و سکولاریسم هرچه بیشتر شناخته شد و قدرت گرفت. نتیجه نهائی این تحولات در دی‌ماه ۱۳۹۶خودش را نشان داد، آنجا که مردم کوچه و بازار در خیابان‌ها شعار سردادند: «اصولگرا اصلاح طلب، دیگه تمومه ماجرا».

* گفته‌های رد و بدل شده بیش از آن است که در این سرگذشت‌ها آمده.

منبع:پژواک ایران


حنیف حیدرنژاد

فهرست مطالب حنیف حیدرنژاد در سایت پژواک ایران 

* حمله سازمان مجاهدین به «مادر عصمت» به دلیل حمایت از رضا پهلوی  [2025 Aug] 
*افزایش خشونت خانگی در آلمان؛ تعریف خشونت خانگی و انواع آن  [2025 Aug] 
*بیانیه ۱۷ فعال سیاسی؛ استقبال می‌کنم، اما حمایت نمی‌کنم: ضعف‌ها و انگیزه‌ها  [2025 Jul] 
*شکایت علیه صدراعظم آلمان؛ همسوئی و امدادرسانی به جمهوری اسلامی  [2025 Jul] 
*شکایت پرسش‌برانگیز چند «ایرانی- آلمانی» علیه صدراعظم آلمان؛ تنفس مصنوعی از راه دور به جمهوری اسلامی و رهبرش  [2025 Jul] 
*چرا باید از رضا پهلوی حمایت کرد؛ ضرورت آمادگی برای گذشت از خواسته‌های شخصی و گروهی برای «نجات ایران»   [2025 Jul] 
*روزنامه فرانسوی «لو پوآن» درباره شبکه نفوذ رژیم ایران برای تأثیر بر افکار عمومی‌ فرانسه  [2025 Jul] 
*حکومت اسلامی حاکم بر ایران، دشمن اصلی مردم ایران  [2025 Jul] 
*تحلیل حقوقی- سیاسی آتش‌بس ادعایی میان جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل و انگیزه‌های احتمالی آن  [2025 Jun] 
*اشتباهات نتانیاهو در جنگی که به پیش می‌برد  [2025 Jun] 
*محکومیت پزشک سوری به حبس ابد در آلمان به اتهام قتل و شکنجه و پیام آن برای جنایتکاران جمهوری اسلامی  [2025 Jun] 
*فرصتی تاریخی برای مردم ایران، مخالفان و رضا پهلوی  [2025 Jun] 
*«خیام»؛ (روایت‌های یک مددکار اجتماعی در آلمان؛ سرگذشت‌ پناهجویانی که از جمهوری اسلامی فرار کرده‌اند)  [2025 Jun] 
*«شهین»؛ (روایت‌های یک مددکار اجتماعی در آلمان؛ سرگذشت‌ پناهجویانی که از جمهوری اسلامی فرار کرده‌اند)  [2025 Jun] 
*کتابگزاری؛ نگاهی به کتاب «محاکمه حمید نوری»  [2025 May] 
*«نسل زِد Z»؛ دلایل نامگذاری و مشخصات آن  [2025 May] 
*«پوران»؛ (روایت‌های یک مددکار اجتماعی در آلمان؛ سرگذشت‌ پناهجویانی که از جمهوری اسلامی فرار کرده‌اند)  [2025 May] 
*نام خلیج فارس و بازی با اصل حاکمیت ملی ایران  [2025 May] 
*قادر؛ (روایت‌های یک مددکار اجتماعی در آلمان؛ سرگذشت‌ پناهجویانی که از جمهوری اسلامی فرار کرده‌اند)  [2025 May] 
*مینا؛ (روایت‌های یک مددکار اجتماعی در آلمان؛ سرگذشت‌ پناهجویانی که از جمهوری اسلامی فرار کرده‌اند)  [2025 Apr] 
*اهداف احتمالی رژیم ایران از اعلام تعطیلی واحد یکم نیروگاه هسته‌ای بوشهر  [2025 Apr] 
*سناریوهای مختلف خامنه‌ای برای سرکوب مردم در صورت حمله نظامی‌آمریکا؛ ضرورت آمادگی ذهنی مردم و نقش رهبری دوران گذار   [2025 Apr] 
*«ملّی‌گرائی و هویت‌خواهی ایرانی»؛ فرصت‌ها و تهدیدها  [2025 Apr] 
*در مورد نامه سرگشاده مصطفی مهرآئین به خامنه ای  [2025 Mar] 
*شمارش معکوس برای پس گرفتن میهن  [2025 Mar] 
*سازمان مجاهدین و تلاش برای بی اعتبار کردن کارگردان و دست اندرکاران مستند «بازماندگان راهرو مرگ»  [2025 Mar] 
*ابتکار عمل ترامپ؛ خامنه‌ای در گوشه رینگ!  [2025 Mar] 
*سازمان مجاهدین خلق و دروغ‌های «طرح ده مادّه‌ای برای ایران آزاد»  [2025 Mar] 
*شکایت‌نامه علیه پرویز ثابتی؛ استفاده ابزاری از دادخواهی؟  [2025 Mar] 
*نقدی کوتاه بر رضا پهلوی در زمینه «رهبری فرامسلکی» و هواداران افراطی  [2025 Feb] 
*انتقادات به نرگس محمدی به علت «باندبازی» در بند زنان زندان اوین  [2025 Feb] 
*«فاندبگیران»؛ اتهامات مطرح و پرسش‌های بی‌پاسخ  [2025 Feb] 
*«نشست همگرایی مونیخ»؛ بیانیه پایانی، نکات مثبت و کمبودها  [2025 Feb] 
*لغو مجدد دعوتنامه شرکت رضا پهلوی در کنفرانس مونیخ؛ هراس دولت آلمان از «رژیم چنج»  [2025 Feb] 
*نامه اعتراضی به وزیر خارجه آلمان برای لغو دعوت رضا پهلوی برای شرکت در کنفرانس امنیتی مونیخ  [2025 Feb] 
*موضوع «آلترناتیو» و صف‌بندی نیروهای سیاسی؛ نقاط قوت و نقاط ضعف آنها  [2025 Jan] 
*«جنگِ شناختی» چیست؟  [2025 Jan] 
*گذار از جمهوری اسلامی و ضرورت اعلام برنامه و سازماندهی  [2025 Jan] 
*کتابگزاری؛ «میان سرکوب و مقاومت؛ بررسی تجربه زندانیان سیاسی در ایران و جمهوری دموکراتیک آلمان»  [2025 Jan] 
*تشدید حمله‌های اسرائیل به حوثی‌ها، زمینه‌سازی برای حمله به جمهوری اسلامی؟  [2025 Jan] 
*آزادی بیان و اتهام زدن‌های سیاسی- ایدئولوژیک؛ معیارهای تشخیص «محتوای تخریبی»  [2024 Dec] 
*ترس خامنه‌ای از سقوط و فرمان «لگد مال کردن» و «انتقام سخت» از مردم  [2024 Dec] 
*«قانون حجاب»، چهره عریانِ ضد زن حکومت اسلامی  [2024 Dec] 
*در رابطه با شعار «مرگ بر ستمگر …» و نقش «زبان و کلام» در نفرت‌پراکنی  [2024 Nov] 
*ارزیابی غلط حزب سبزهای آلمان در ندیدن خطر اسلامگرایی به عنوان تهدیدی جدی  [2024 Nov] 
*نجات ایران و ضرورت حمایت از اعلام آمادگی رضا پهلوی برای رهبری دوران گذار   [2024 Nov] 
*«کلنیک ترک بی‌حجابی»، ابزار جدید سرکوب زنان  [2024 Nov] 
*شکست دولت ائتلافی آلمان بر سر «خط قرمز کسری بودجه ۲۰۲۵» و انتخابات پارلمانی زودهنگام  [2024 Nov] 
*«دختر علوم تحقیقات»، نماد خودآگاهی و شجاعت زنان، او را تنها نگذاریم!  [2024 Nov] 
*اعدام جمیشید شارمهد، شهروند آلمانی- ایرانی و مسئولیت آلمان، ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا  [2024 Oct] 
*ادعای «اشغال» جزایر سه‌گانه در خلیج فارس؛ نقض حاکمیت ملی ایران  [2024 Oct] 
*چرا عده‌ای به نام دفاع از «صلح»، با تهاجم نظامی علیه جمهوری اسلامی مخالفت می‌کنند؟  [2024 Oct] 
*علی خامنه‌ای و گزینه‌هایش بعد از کشته شدن حسن نصرالله  [2024 Sep] 
*«تغییر» چگونه امکانپذیر می‌شود؟ معرفی یک مُدل کاربُردی برای عبور از جمهوری اسلامی  [2024 Sep] 
*نامه سرگشاده به وزیر داخله ایالت نوردراین وستفالن آلمان درارتباط باتجاوز گروهی به مرد پناهجوی ایران  [2024 Sep] 
*تروریسم اسلامی و رشد فعالیت‌های اسلامگرایان در آلمان و ناتوانی سیاستمداران این کشور  [2024 Sep] 
*تائید حکم محکومیت منشی ۹۹ ساله اردوگاه مرگ نازی‌ها: «مأمورم و معذور» نداریم!  [2024 Aug] 
*چرا گروه‌های چپ فمینیست، «کوئیر» و مدافع محیط زیست به نام دفاع از فلسطین با اسلامگرایان همراهی می‌کنند؟  [2024 Aug] 
*پاسخ خامنه‌ای پس از کشته شدن اسماعیل هَنیه: «اسلامیزه» کردن جبهه جنگ؟  [2024 Aug] 
*ممنوع شدن فعالیت مرکز اسلامی هامبورگ و بازتاب آن در رسانه‌های آلمان  [2024 Jul] 
*فناوری‌های تازه و خلاقیت‌ اوکراینی‌ها در دفاع از کشورشان  [2024 Jul] 
*بزرگترین زندان زنان «جمهوری دموکراتیک آلمان»، مکانی برای یادبود و علیه فراموشی  [2024 Jul] 
*هدف خامنه‌ای از بیرون کشیدن «کارت» مسعود پزشکیان؛ توپ در زمین مخالفان دموکرات رژیم است  [2024 Jul] 
*«انتخابات» ریاست جمهوری اسلامی و «نه» بزرگ مردم ایران به خامنه‌ای  [2024 Jul] 
*«آزادی» حمید نوری ننگی ماندگار برای دولت سوئد  [2024 Jun] 
*گزارش روزنامه «لوموند» فرانسه در گفتگو با سه نفر از کودک سربازان سابق سازمان مجاهدین  [2024 Jun] 
*نظریه «جنگ‌های قدیمی‌- جنگ‌های جدید» و نگاهی به نقش جمهوری اسلامی‌   [2024 Jun] 
*راست و چپ افراطی یعنی چه؛ معیارهای تشخیص کدام است؟   [2024 May] 
*خامنه‌ای گرفتار در تله اسرائیل  [2024 Apr] 
*جنگ علی خامنه‌ای، جنگ مردم ایران نیست  [2024 Apr] 
*تغییرات قوانین پناهندگی در اتحادیه اروپا و پیامدهای آن  [2024 Apr] 
*چرا سازمان مجاهدین در ارتباط با موضوع “کودک سربازان” بجای پاسخگوئی، از شفافیت فرار می کند؟  [2024 Mar] 
*سازمان مجاهدین و تهدید جانی محمدرضا ترابی از کودک سربازان سابق این تشکیلات  [2024 Mar] 
*سازمان مجاهدین و ضدیت با آزادی بیان و سینمای آزاد  [2024 Feb] 
*حمایت از سازمان مجاهدین؛ مشارکت در جنایت!  [2024 Feb] 
*چرا سازمان مجاهدین با اقدامات روشنگرانه کودکان و کودک سربازانِ سابقش مخالفت می کند؟  [2024 Feb] 
*فیلم مستند «بچه های قرارگاه اشرف»و واکنش سازمان مجاهدین خلق  [2024 Feb] 
*کودک سربازان در سازمان مجاهدین خلق  [2024 Jan] 
*انفجارهای تروریستی در کرمان: جمهوری اسلامی اولین مظنون  [2024 Jan] 
*خلاصه حکم دادگاه تجدید نظر حمید نوری در سوئد و نگاهی به برخی نکات مهم آن  [2023 Dec] 
*تحریف حکم دادگاه تجدید نظر حمید نوری توسط سازمان مجاهدین  [2023 Dec] 
*تائید و قطعی شدن حکم حبس ابد حمید نوری توسط دادگاه استیناف در سوئد  [2023 Dec] 
*حمله مسلحانه به یک کلانتری در راسک، عملیاتی در راستای منافع حکومت جمهوری اسلامی‌  [2023 Dec] 
*فرصت دادن عمدی پلیس آلمان به «مرکز اسلامی هامبورگ» برای نابودی مدارک؟!  [2023 Nov] 
*نگاهی به سرنوشت عاطفه سِبدانی از کودکانی که توسط سازمان مجاهدین از خانواده اش جدا شد  [2023 Nov] 
*یک رسوائی در کار حرفه‌ای روزنامه‌نگاری و پرسش از رسانه‌های فارسی‌زبان  [2023 Nov] 
*چهره کریه جنگ؛ حمله به بیمارستان جنایت جنگی است!  [2023 Oct] 
*قتل فجیع داریوش مهرجوئی و وحیده محمدی فر، شروع فاز دوم قتل های زنجیره ای؟  [2023 Oct] 
*حمله حماس به اسرائیل؛ جنگ نیابتی جمهوری اسلامی  [2023 Oct] 
*شایعه حضور حسینعلی نیری در آلمان؛ دادخواهی و اهمیت رعایت اخلاق انسانی  [2023 Aug] 
*در مورد درگیری با پلیس هنگام بازرسی از کمپ «اشرف۳» در آلبانی   [2023 Jun] 
*در مورد سخنان سیدحسین مرتضوی زنجانی رئیس اسبق زندان اوین و گوهردشت در کلاب‌هاوس  [2023 May] 
*انقلاب «زن، زندگی، آزادی» فرصت‌ها و تهدیدها  [2023 May] 
*حق حیات انسان بالاتر از هر تقدس و مقدسی است!  [2023 May] 
*پیام رضا پهلوی و جدائی حامد اسماعیلیون از «شورای همبستگی»؛ ضرورت شفافیت در مبارزه سیاسی دمکراتیک  [2023 Apr] 
*دادخواهی امری جهانشمول است  [2023 Mar] 
*شکست کامل سازمان مجاهدین در دعوای حقوقی کودک سربازان و شکایت بر علیه مجله «سایت» در آلمان  [2023 Feb] 
*فراخوان «وکالت» به رضا پهلوی و اشاره به برخی اشکالات  [2023 Jan] 
*گزارش مفصل یک روزنامه سوئدی قبل از شروع دادگاه تجدید نظر حمید نوری  [2023 Jan] 
*نگاهی به مقاله فرح شیلاندری؛ «آیا سازمان مجاهدین خلق «فرقه» است؟»  [2023 Jan] 
*شرایط دریافت اقامت آزمایشی در آلمان برای دسته‌ای از پناهجویان از آغاز سال ۲۰۲۳  [2023 Jan] 
*نظام سیاسی و ایدئولوژی حاکم از هم تفکیک پذیر نیستند؛ نقدی کوتاه بر نوشته اخیر شهلا شفیق  [2022 Dec] 
*پیام به سرکوبگران؛ محکومیت منشی ۹۷ ساله اردوگاه مرگ نازی‌ها؛ هشتاد سال پس از وقوع جنایت  [2022 Dec] 
*اعلام همبستگی کانون پزشکان آلمان به همراه ده نهاد دیگر بخش سلامت و درمان با همکاران خود در ایران  [2022 Dec] 
*«محاربه»؟! جنگ با خدا؟!  [2022 Dec] 
*رژیم جمهوری اسلامی‌با اعدام دستگیرشدگان تظاهرات به دنبال چیست؟  [2022 Dec] 
*وزارت خارجه آلمان از شهروندان این کشور خواست خاک ایران را ترک کنند  [2022 Nov] 
*اهمیت فعالیت سیاسی- اجتماعی ایرانیان در جوامع آزاد  [2022 Nov] 
*تظاهرات ایرانیان در برلین: پیوند داخل و خارج از ایران، پیوند قلب‌ها!  [2022 Oct] 
*تحریکات خامنه‌ای برای دور جدیدی از سرکوب و کشتار مردم  [2022 Oct] 
*حمایت پارلمان آلمان از خیزش سراسری مردم ایران؛ بوی رفتن جمهوری اسلامی به مشام اروپا نیز رسیده است!  [2022 Oct] 
*تداوم اعتراضات در ایران و ضرورت ایجاد یک تشکل برای هدایت و سازماندهی  [2022 Sep] 
*کودک سربازان سابق در سازمان مجاهدین و تلاش نشریه "سایت" در آلمان برای برگزاری یک دادگاه جدید  [2022 Aug] 
*نگاهی به گزارش ایرج مصداقی در مورد محاکمه حمید نوری و نقش کاوه موسوی  [2022 Aug] 
*حاشیه سازی های دادگاه حمید نوری، رسانه های فارسی زبان و اهمیت راستی آزمائی  [2022 Jul] 
*خلاصه‌ای از حکم دادگاه حمید نوری در باره اعدام‌های دستجمعی تابستان ۶۷ در زندان گوهردشت  [2022 Jul] 
*حکم حبس ابد برای حمید نوری: طعم شیرین عدالت و مسیر طولانیِ پیش رو  [2022 Jul] 
*لایحه دولت بلژیک در مورد استرداد مجرمین: کارت دعوت برای آخوندها جهت ارتکاب عملیات تروریستی  [2022 Jul] 
*حمایت از رضا پهلوی، ضرورت گذار از جمهوری اسلامی  [2022 Jun] 
*سرود ضد کودک «سلام فرمانده»، تلاش تبلیغاتی جمهوری اسلامی برای سربازگیری از کودکان  [2022 May] 
*شادباش پیروزی مرحله ای جنبش دادخواهی و تشکر و قدردانی از دادخواهان  [2022 May] 
*جایزه "نَفَس عمیق" و محکومیت سازمان مجاهدین خلق در ضدیت با آزادی مطبوعات در آلمان  [2022 May] 
*نگاهی به دادخواست پایانی دادستان پرونده حمید نوری  [2022 May] 
*تائید سازمان مجاهدین در مورد عضو گیری دو کودک سرباز دخترِ زیر ۱۸ سال  [2022 Apr] 
*کیفرخواست دادستان استکهلم علیه حمید نوری؛ چرا اتهام «جنایت جنگی» و نه فقط «جنایت علیه بشریت»؟!  [2022 Apr] 
*حکم دادگاه عالی هامبورگ، گزارش مجله "سایت" آلمان، کودک سربازان و یک شکست دیگر برای سازمان مجاهدین  [2022 Mar] 
*نگ اوکراین و چرخش تاریخی در سیاست‌های نظامی و امنیتی آلمان  [2022 Mar] 
*سازمان مجاهدین و دروغ بزرگی به نام «نجات جان کودکان»  [2022 Feb] 
*کودک‌سربازان و قوانین بین‌المللی؛ جمهوری اسلامی از کودکان از جمله در نظامیگری سوء استفاده می‌کند  [2022 Feb] 
*حکم دادگاه هامبورگ در مورد گزارش مجله «سایت» و موضوع کودک سربازان در سازمان مجاهدین خلق  [2022 Feb] 
*چگونه سازمان مجاهدین شکست را «پیروزی» جا می زند!  [2022 Jan] 
*سازمان مجاهدین خلق، اعلام پایان جنگ مسلحانه و ادعاهای دوگانه!   [2022 Jan] 
*دادگاه حمید نوری؛ بررسی اولیه برخی مشکلات و کمبودهای جنبش دادخواهی  [2022 Jan] 
*دادگاه حمید نوری؛ بررسی اولیه برخی نتایج و دستاوردها در عرصه سیاسی- اجتماعی  [2022 Jan] 
*دادگاه حمید نوری؛ بررسی اولیه برخی نتایج و دستاوردها در عرصه سیاسی- اجتماعی  [2022 Jan] 
*حمید نوری(عباسی) و تأملاتی در رفتار و گفتار او مجموعه نظرات: مهدی اصلانی، میرزا آقا عسکری(مانی)، شهلا شفیق، حمید نوذری، کریم قصیم، مهرداد درویش پور، شورا مکارمی [2021 Dec] 
*دادگاه حمید نوری، شهادت دروغ و زیر پا گذاشتن شرف و وجدان  [2021 Dec] 
*روزنامه آلمانی «دیتسایت»: مجاهدین خلق؛ مبارزه برای آزادی با روش‌های فرقه‌ای  [2021 Nov] 
*گزارش تکان‌دهنده نشریه آلمانی «دی‌تسایت» درباره سرنوشت یکی از کودکان مجاهدین که از خانواده جدا شده بود   [2021 Nov] 
*دادگاه حمید نوری، سازمان مجاهدین و تبلیغ سیاسی  [2021 Oct] 
*منشی ۹۶ساله اردوگاه مرگ نازی‌ها، ۷۶ سال بعد از کشتار جمعی، در برابر دادگاه!  [2021 Oct] 
*دادگاه حمید نوری، دادخواهی و موضوع «وجدان»  [2021 Sep] 
*چرا سازمان مجاهدین دنبال آن است تا دادگاه حمید نوری را به هر قیمتی که شده بهم بزند؟  [2021 Aug] 
*وحشت‌آفرینی عریان، رمز پیروزی طالبان در افغانستان  [2021 Aug] 
*روزنامه آلمانی دیتسایت درباره دادگاه حمید نوری: حالا زمان آنهایی فرا رسیده که جان به در برده‌اند!  [2021 Aug] 
*دستاویز قرار دادن دادگاه حمید نوری با اهداف سیاسی- تشکیلاتی  [2021 Jul] 
*مردم حاضر، رهبران غایب  [2021 Jun] 
*تحریم «انتخابات» و ضرورت تشکیل شورای رهبری برای نجات ایران  [2021 Jun] 
*سازمان مجاهدین، ایرج مصداقی و دادگاه حمید نوری  [2021 Jun] 
*شرکت در «انتخاباتِ» حکومت اسلامی، اقدامی ضد ایرانی  [2021 May] 
*دعوت از سازمان مجاهدین به حضور در برابر دادگاه  [2021 Apr] 
*پرونده سازی بی پایه و اساس بر علیه ایرج مصداقی  [2021 Apr] 
*سرنوشت کودکانی که سازمان مجاهدین آنها را از والدینشان جدا کرد  [2021 Apr] 
*در مورد اقدام فیسبوک در بستن حساب‌های سازمان مجاهدین در آلبانی  [2021 Apr] 
*نه به جمهوری اسلامی، نقش رضا پهلوی و ما‎  [2021 Apr] 
*ناتالی امیری خبرنگار ایرانی- آلمانی: جامعه ایران از اسلام رو برگردانده و می‌خواهد آزاد باشد  [2021 Mar] 
*دادگاه بلژیک و فرار به جلو به سبک مسعود رجوی   [2021 Mar] 
*موفقیت پرونده پناهجویی زن ایرانی در آلمان؛ «خانه امن زنان» در ایران «امن» نیست!  [2021 Feb] 
*«دیپلمات- تروریست»  [2021 Feb] 
*یافته‌های تازه خبرنگار آلمانی در مورد شبکه جاسوسی جمهوری اسلامی در اروپا  [2021 Jan] 
*علی خامنه‌ای و نابودی سیستماتیک مردم ایران و جنایت علیه بشریت   [2021 Jan] 
*رنج کودکانی که در آلمان به ازدواج اجباری داده می‌شوند و سکوت و مماشات در باره علت آن!  [2020 Dec] 
*پایبندی به حقوق بشر، معیاری برای سنجش مدعیان آزادی و دمکراسی؛ روز جهانی حقوق بشر ودرس‌های آن برای ما  [2020 Dec] 
*تجاوز در بازداشت‌های کوتاه‌مدت در خانه‌های امن نیروهای اطلاعاتی- امنیتی جمهوری اسلامی در ایران  [2020 Nov] 
*موریا؛ جهنمی که اتحادیه‌ اروپای برنده جایزه صلح نوبل ساخت‎  [2020 Sep] 
*کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، نقش و مسئولیت میرحسین موسوی  [2020 Aug] 
*روش‌شناسی «اکبر گنجی» در دفاع از جمهوری اسلامی  [2020 Aug] 
*تعهد های پوشالی؛ چرا مریم رجوی دروغ می گوید؟  [2020 Jul] 
*سازمان مجاهدین خلق و شکایت برعلیه روزنامه فرانکفورتر آلگماینه سایتونگ  [2020 Jun] 
*اصل برائت و فرار سازمان مجاهدین خلق از قانون  [2020 Jun] 
*فرجام‌خواهی یک پناهجوی ایرانی در دادگاه قانون اساسی آلمان به دلیل گرویدن به مسیحیت رد شد  [2020 May] 
*چرا در قرن بیست یکم برای دیدن مادر یا مادر بزرگ، باید از یک سازمان سیاسی اجازه خواست؟  [2020 May] 
*«مصیبت وبا و بلای حکومت»؛ برای تعمقی در حال و آینده در ایام کُرونا و قرنطینه خانگی  [2020 Mar] 
*اخراج پناه جویان از آلمان، در چهارچوب پیمان دوبلین، معلق شد  [2020 Mar] 
*ارزیابی هولناک؛ کارشناسان نگران مرگ و میر ۳.۵ میلیون تن در ایران بر اثر کُرونا‎  [2020 Mar] 
*روزنامه آلمانی: ویروس کُرونا و وضعیت نگران کننده ایران  [2020 Mar] 
*نگاهی کلی به قانون جدید مهاجرت برای نیروی کار متخصص در آلمان  [2020 Mar] 
*تحریم نمایش «انتخابات»؛ رفرندامِ خاموشِ،‌«نه» به جمهوری اسلامی ‎  [2020 Feb] 
* «از آشویتس وحشتناک‌تر به فراموشی سپردن آن است»   [2020 Feb] 
*قرآن، کتابی ناقضِ ارزش های انسانی - عبور از قرآن و اسلام، ضرورتِ رهائی ایران  [2020 Jan] 
*تمجید از قاسم سلیمانی؛ آقای بهمن نیرومند، شرم کنید!  [2020 Jan] 
*جمهوری اسلامی تجسم دروغ و جنایات و وقاحت  [2020 Jan] 
*ظهور فرصت طلبانه مسعود رجوی بعد از یک دوره غیبت، چرا؟  [2020 Jan] 
*مبارزه مردم در داخل ایران؛ در خارج چه می توان کرد؟  [2019 Dec] 
*دفاع از خود در مقابل خشونت حکومتی یک حق است  [2019 Dec] 
*توفان در راه است و بوی خون می آید  [2019 Dec] 
*روز جهانی منع خشونت علیه زنان و مهمترین ویژگی‌های خشونت علیه زنان در حکومت اسلامی ایران ‎  [2019 Nov] 
*حمایت از افزایش قیمت بنزین و فرمان سرکوب مردم ِمعترض توسط علی خامنه ای  [2019 Nov] 
*دستگیری حمید نوری در سوئد و یاری رسانی رجوی به حکومت جنایتکاران در ایران از طریق حمله به ایرج مصداقی  [2019 Nov] 
*سازمان مجاهدین خلق و استفاده از روش های پلیسی- اطلاعاتی برعلیه مخالفین خود  [2019 Oct] 
*جنگ برعلیه کردها در سوریه؛ جنایت جنگی و تهدیدی برعلیه بشریت  [2019 Oct] 
*نگاهی به یک تجربه؛ اهداف و دستاوردهای کنفرانس بوخوم  [2019 Sep] 
*در مورد اهمیت بیانیه ۱۴نفر  [2019 Aug] 
*کشتار ۶۷ و ضرورت اعلام «روز ملّی دادخواهی»   [2019 Aug] 
*مذاکره احزاب کرد ایرانی با نظام جمهوری اسلامی و چند سوال اساسی و اصولی  [2019 Jul] 
*در مورد بیانیه موسوم به «14 نفر»، حمایت از آن و موضع پرخاشگرانه اسماعیل نوری علا  [2019 Jul] 
*تحریف حقیقت با هدف بهره برداری سیاسی توسط سازمان مجاهدین خلق  [2019 Jun] 
*نقدی کوتاه به کتاب "زخم های بی التیام" فرشته هدایتی  [2019 Jun] 
*تصویب قانون مهاجرت در آلمان؛ سختگیری ها و گشایش ها ‎  [2019 Jun] 
*استعفای رهبر حزب سوسیال دمکرات آلمان؛ دلایل و پیامدهای احتمالی  [2019 Jun] 
*چماق آمریکایی، توسری اسرائیلی، حلوای ژاپنی  [2019 Jun] 
* نه به جنگ علیه مردم و کشور ایران، آری به عملیات نظامی‌ علیه نظام جمهوری اسلامی   [2019 May] 
*تصویب لایحه «بازگرداندن نظام‌مند» پناهجویان در دولت آلمان ‎  [2019 Apr] 
*«حشدالشعبی» و «فاطمیون» بخشی از یک ایدئولوژی اشغالگر و ضدایرانی  [2019 Apr] 
*اعلام «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» به عنوان یک نیروی تروریستی از زاویه حقوق بشری  [2019 Apr] 
*در مورد حکم دادگاه‌ هامبورگ به نفع سازمان مجاهدین و علیه مجله اشپیگل  [2019 Mar] 
*مقاله مجله اشپیگل در مورد سازمان مجاهدین خلق در آلبانی و پاسخ مجاهدین به آن  [2019 Feb] 
*دو چهره‌ی خمینی قبل و بعد از تصاحب قدرت  [2019 Feb] 
*کارنامه ۴۰ ساله ج. اسلامی به زبان ارقام: نابودی انسان، تخریب اجتماعی، مرگ سرزمینی، جنگ و تروریسم  [2019 Feb] 
*پاسخ دولت آلمان به حزب سبزها در مورد نقش «سازمان مجاهدین خلق ایران» در اپوزیسیون ایران   [2019 Jan] 
*بی بی سی فارسی باید از مردم ایران عذرخواهی و کارمند خود را اخراج کند   [2018 Nov] 
*نه گفتن به تحریم یعنی تقویت گزینه‌های ادامه حکومت یا حمله نظامی ‎  [2018 Nov] 
*کشتار شهروندان کورد و گریز رژیم جنایتکار و تروریستی جمهوری اسلامی از بحران هائی که آن را محاصره کرده‎  [2018 Sep] 
*نگاهی به تاریخچه جدید سازمان مجاهدین و طرح چند پرسش  [2018 Aug] 
*ضرورت تشکیل یک ائتلاف دمکراتیک و شورای رهبری برای دوران گذار و نجات ایران  [2018 Aug] 
*پناه گرفتن در کلیسا، آخرین راه مقابله با اخراج برای پناهجویان در آلمان  [2018 Jul] 
*دفاع از حقوق زنان و مقابله با ترور شخصیت مسیح علینژاد توسط حکومت اسلامی   [2018 Jul] 
*پیامدهای شکست عملیات فروغ جاویدان  [2018 Jul] 
*نژادپرستی و برتری‌طلبی ملی، بیگانه با زمانه و تفکر مدرن ‎  [2018 Jul] 
*سازمان مجاهدین خلق، تجربه ای شکست خورده و بی اعتبار  [2018 Jul] 
*هفته‌ی سرنوشت‌ساز برای آنگلا مرکل  [2018 Jun] 
*سازمان مجاهدین خلق و پایمال کردن آزادی و حرمت انسان  [2018 May] 
*اولین زن در رهبری حزب سوسیال دمکرات آلمان و مشکلات پیش رو  [2018 Apr] 
*پناهجویان کمتری به دلیل مسیحی شدن در آلمان قبولی پناهندگی می‌گیرند  [2018 Mar] 
*هموار شدن راه تشکیل دولت ائتلافی جدید در آلمان  [2018 Mar] 
*نقش تاریخی ملایان در ضدیت با فرهنگ ایران و حاکمیت اسلام سیاسی، پرسش و پاسخ با اسماعیل یغمائی  [2018 Feb] 
*سازمان مجاهدین خلق در معرض اتهامات سنگین نقض سیستماتیک حقوق بشر  [2018 Feb] 
*حجاب اجباری نماد بندگی زن و توهین آشکار به زن و مرد  [2018 Feb] 
*چگونه میتوان «میزان وثوق» فیلم های خبری از ایران بر روی اینترنت را افزایش داد؟  [2018 Jan] 
*دشمن؟  [2018 Jan] 
*ضرورت تمرکز بر روی شعار محوری «انتخابات آزاد زیر نظر نهادهای بین المللی»  [2018 Jan] 
*تجمعات اعتراضی در ایران، چند سوال و یک احتمال  [2017 Dec] 
*زلزله، خسارات جانی و مالی و نقش حکومت  [2017 Nov] 
*مردم ایران در میانه‌ی دو نیروی شّر  [2017 Oct] 
*یک نگاه آماری به ایرانیان ساکن آلمان  [2017 Oct] 
*انتخابات آلمان: دمکراسی، بازنده‌ی بزرگ!  [2017 Sep] 
*فراخوان به ایرانی- آلمانی‌های ساکن آلمان برای شرکت در انتخابات پارلمانی این کشور  [2017 Sep] 
*من پوزش می‌خواهم! حقوق بشر و ضرورت نگاه انتقادی به گذشته خودِ فردی و خودِ جمعی  [2017 Sep] 
*انتخابات آلمان و نگاهی به موقعیت احزاب این کشور (۲)  [2017 Aug] 
*انتخابات آلمان و نگاهی به موقعیت احزاب مهم این کشور  [2017 Aug] 
*آلمان؛ آیا با جواب منفی درخواست پناهندگی مواجه شده اید؟ حال چه باید کرد؟  [2017 Aug] 
*خودکشی یک پناهجوی ایرانی در آلمان و خودداری مقامات از انتشار خبر  [2017 Aug] 
*رهبری سازمان مجاهدین؛ فرار از پاسخگوئی و به جان هم انداختن خانواده ها  [2017 Jul] 
*فریبکاری‌های مریم رجوی  [2017 Jul] 
*وجدان یا مصلحت، پایبندی به اخلاق یا فرصت‌طلبی؟  [2017 May] 
*مهندسی انتخابات و گزینه‌های خامنه‌ای  [2017 May] 
*امدادرسانی بی مرز: زوج ایرانی- آلمانی همراه با پناهجویان روهینگای در بنگلادش  [2017 Apr] 
*انتخابات جمهوری اسلامی بر خلاف موازین حقوق بشر   [2017 Apr] 
*تروریست واقعی کیست؟ کوردها، آلمان و ترکیه  [2017 Mar] 
*مراسم اسکار؛ چرا اصغر فرهادی به نقض حقوق بشر و سیاست های تبعیض آمیز در ایران اعتراض نمی کند؟  [2017 Mar] 
*مصوبه کابینه آلمان؛ تشدید اخراج پناهجویان  [2017 Feb] 
*گزارش وزارت کشور آلمان در مورد تعداد پناهجویان در سال 2016  [2017 Jan] 
*چند عکس و چند سوال  [2017 Jan] 
*پیامد های مرگ رفسنجانی در عرصه جناح بندی های جمهوری اسلامی  [2017 Jan] 
*طراحی عملیات از سوی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در آلمان   [2017 Jan] 
*گورخوابی در ایران و روش حسن روحانی برای مبارزه با آن  [2016 Dec] 
*یاد ناصر ایرانپور دوستدار آزادی و انسایت گرامی!  [2016 Dec] 
*کشف گور دسته جمعی در تبریز و مسوولیت رژیم در حقیقت‌یابی  [2016 Dec] 
*اروپا و قدرت گیری پوپولیسم؛ شکست احزاب سنتی  [2016 Dec] 
*صدور حکم محکومیت احمد منتظری، هراس جمهوری اسلامی از حقیقت‌یابی   [2016 Nov] 
*پایه‌ریزی سیستم جدید برای تشدید کنترل ورود به اتحادیه اروپا   [2016 Nov] 
*تشدید اخراج پناهجویان از آلمان  [2016 Oct] 
*حالت‌های مختلف تصمیم‌گیری توسط اداره امور پناهندگی در آلمان  [2016 Oct] 
*سازمان مجاهدین، پایان انتقال به آلبانی و سرپوش گذاشتن بر یک شکست استراتژیک به بهای جان انسان ها  [2016 Sep] 
*«افتخار» پورمحمدی به کشتار و اعدام های سال 67 و طرح چند سوال   [2016 Aug] 
*سازمان مجاهدین خلق و تصفیه حساب شنیع با مخالفین  [2016 Aug] 
*در مورد خبر فوت مسعود رجوی  [2016 Jul] 
*اهمیت «مسئولیت فردی» در همکاری و مشارکت با دستگاه سرکوب و کشتار   [2016 Jun] 
*تصویب پیش نویس قانون «انتگراسیون» توسط دولت آلمان  [2016 May] 
*پدرسالاری اصلاح‌طلبانه: چرا اصلاح‌طلبان از اقدام فائزه رفسنجانی دفاع نمی‌کنند؟  [2016 May] 
*گرویدن به مسیحیت و تاثیر آن بر درخواست پناهندگی در آلمان  [2016 May] 
*نه، یعنی نه! خواست فعالان حقوق زنان در آلمان در مورد سکس بدون رضایت   [2016 May] 
*انتگراسیون چیست، شرایط و الزامات آن/ پاورپوینت آموزشی  [2016 Apr] 
*چه باید کرد؟ نقدی به گذشته و نگاهی به امروز- قسمت چهارم و آخر  [2016 Apr] 
*چه باید کرد؟ نقدی به گذشته و نگاهی به امروز- قسمت سوم  [2016 Apr] 
*مهمترین عامل و تعیین کننده ترین عامل   [2016 Mar] 
*معامله با ترکیه بر سر پناهجویان، شکست اتحادیه اروپا  [2016 Mar] 
*چه باید کرد؟ نقدی به گذشته و نگاهی به امروز- قسمت اول  [2016 Mar] 
*قوانین جدید پناه‌جویی در آلمان: قانون الحاق خانواده محدود شد  [2016 Mar] 
*واقعا نمیدونی چقدر ابلهی؟!  [2016 Mar] 
* انتخابات، فرصتی برای یک رفراندومِ ساکت «نه» به جمهوری اسلامی   [2016 Feb] 
*زندگی ادامه دارد، به یاد عباس محمدرحیمی  [2016 Jan] 
*تسلیت به خانواده سرفراز محمد رحیمی  [2016 Jan] 
*آنگلا مرکل زیر فشار: خودت مشکل پناه‌جویان را حل کن‎  [2016 Jan] 
*مزاحمت جنسی در شب سال نو؛ آتشی تازه به دامان پناه‌جویان در آلمان؟   [2016 Jan] 
* آلمان: نزدیک به ۱میلیون پناه‌جو و تقریبا نیم‌ میلیون تقاضای پناهندگی در سال ۲۰۱۵  [2016 Jan] 
*فرد در تشکیلات، ارزش و جایگاه فرد در تشکیلات سازمان مجاهدین خلق  [2016 Jan] 
*فریبکاری رهبری سازمان مجاهدین خلق بیش از پیش رنگ می بازد  [2015 Dec] 
*ترکیه در آستانه جنگ داخلی؟  [2015 Dec] 
*اوج حضیض یک سازمان سیاسی  [2015 Dec] 
*محتوای بسته دوم قوانین پناهجوپذیری آلمان در سال ۲۰۱۶ چیست؟  [2015 Dec] 
*همدردی با مردم فرانسه، مبارزه با تروریست های اسلام گرا   [2015 Nov] 
*حمام خون در لیبرتی، و مسئولیت مسعود رجوی   [2015 Nov] 
*حمله مجدد موشکی به اردوگاه لیبرتی در عراق و مرگ انسان ها، مسئولیت با کیست؟   [2015 Oct] 
*قوانین جدید مربوط به پناه جویان در آلمان، یک هفته زودتر به اجرا گذاشته شد   [2015 Oct] 
*طرح ایجاد مناطق ترانزیتی در مرز آلمان برای کنترل ورود پناه جویان   [2015 Oct] 
*مریم رجوی و ادعاهای تکراری پایبندی به دمکراسی و حقوق بشر   [2015 Oct] 
*سازمان عفو بین الملل؛ تلاش برای لغو مجازات اعدام مرتبط با مواد مخدر   [2015 Oct] 
*ترسیم خطوط کلی سیاست پناهندگی در آلمان و اروپا   [2015 Sep] 
*تلاش ها برای هماهنگی در حل و فصل بحران پناه جویان در آلمان و اتحادیه اروپا   [2015 Sep] 
*انساندوستی مردم آلمان قابل تقدیر است   [2015 Sep] 
*بحران پناه جویان؛ اتحادیه اروپا در بحران هویتی و بر سر دوراهی   [2015 Sep] 
*18 دلیلی که رفسنجانی نیز دستگاه قضائی در جمهوری اسلامی را ناعادلانه می داند   [2015 Sep] 
*آلمان و تاخیر در برخورد با بحران پناه‌جویی   [2015 Sep] 
*آلمان و پناه‌جویان؛ پیروزی قانون بر وحشت‌پراکنی راست‌های افراطی   [2015 Sep] 
*عوامل مهم و تاثیرگذار در شکل دهی تحولات سیاسی- اجتماعی ایران امروز   [2015 Aug] 
*دفاع از حقیقت، پایداری بر یک پرنسیب  [2015 Aug] 
*بمبگذاری در اردوگاه حزب کومله کردستان ایران محکوم است   [2015 Aug] 
*فردیت و جنسیت و مکانیزم های درون تشکیلاتی سازمان مجاهدین خلق برای تثبیت رهبری رجوی  [2015 Jul] 
*سومين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران؛ انتقادات و نکات قابل تأمل   [2015 Jul] 
*تغییرات جدید در قانون اقامت در آلمان   [2015 Jul] 
*مردسالاری شیعی و توهین یکی از آخوندها به ایرانیان از طریق تلویزیون حکومتی   [2015 Jun] 
*تحقیر خامنه ای توسط وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا   [2015 Jun] 
*بحران جهانیِ فرار و پناهندگی، نشانه‌ای از بحران سیاست جهانی   [2015 Jun] 
*تحولات سیاسی ترکیه؛ مقابله نئوعثمانیسم و سکولاریسم   [2015 Jun] 
*پاورپوینت آموزشی به زبان ساده؛ دلایل فرار و پناهندگی   [2015 May] 
*فرار یک زن برهنه از خودروی نیروی انتظامی، نقطه انفجار فردی و اجتماعی و پیامدهای آن   [2015 Apr] 
*اروپا چگونه پناه‌جویان را به کام مرگ می‌فرستد   [2015 Apr] 
*تلاش رهبران جمهوری اسلامی برای فرار از پیامدهای تفاهم هسته‌ای   [2015 Apr] 
*افزایش شمار پناه‌جویان در جهان و نگاهی به پراکندگی جغرافیائی ایرانیان پناه‌جو   [2015 Mar] 
*چرا مریم رجوی بر«تسلیح» ساکنین کمپ لیبرتی در عراق اصرار می کند، عواقب آن چیست؟   [2015 Mar] 
*علی خامنه‌ای در فرار از پاسخگوئی، منتقد نظام خود می‌شود   [2015 Feb] 
*محمد اقبال سخنگوی غیر رسمی سازمان مجاهدین خلق اتهام پراکنی می کند. پاسخ دهید!   [2015 Feb] 
*بن بست های استراتژیک رهبری سازمان مجاهدین خلق، قسمت سوم و پایانی   [2015 Feb] 
*بن بست های استراتژیک رهبری سازمان مجاهدین خلق (2 )  [2015 Feb] 
*بن بست های استراتژیک رهبری سازمان مجاهدین خلق (1)   [2015 Feb] 
*مرگ افراد سازمان مجاهدین در عراق و لیبرتی؛ ابهامات و پرسش ها   [2015 Feb] 
*هیچ پناه جوئی از آلمان تا نیمه ژانویه 2016 به یونان اخراج نمی شود   [2015 Jan] 
*جنگ تبلیغاتی- روانی بر سر شمارِ تظاهرکنندگان «پِگیدا» در آلمان   [2015 Jan] 
*کمک های سخاوتمندانه و میلیونی سازمان مجاهدین خلق به «مزدوران وزارت اطلاعات» و چند سوال   [2015 Jan] 
*جایتکار خوب، جنایتکار بد!   [2015 Jan] 
*۱۲۷٫۰۲۳ تقاضای پناهندگی جدید در آلمان در سال ۲۰۱۴   [2015 Jan] 
*مشروط کردن کمک تسلیحاتی و آموزشی به پیشمرگان کورد در عراق به رعایت حقوق بشر   [2015 Jan] 
*قتل یک پناه جوی اریتره ای در شهر دِرِسدن آلمان  [2015 Jan] 
*مسئولیت مسعود رجوی در حفظ جان ساکنین کمپ لیبرتی در عراق   [2015 Jan] 
*حذف مخالفین با شلیک به قلب آزادی بیان  [2015 Jan] 
*تفاوت های مهاجر و پناه جو و پناهنده   [2014 Dec] 
*آتش زدن همزمان سه خوابگاه پناه جویان در آلمان   [2014 Dec] 
*نقدی مختصر به مقاله ی ایرج مصداقی «مسعود رجوی سه دهه فرار و ...»   [2014 Dec] 
*اتهام زنی بجای استفاده از راه کارهای قانونی؛ فرهنگ سرکوب مخالفین توسط سازمان مجاهدین خلق   [2014 Dec] 
*چرا رهبری سازمان مجاهدین خلق از اطلاع رسانی در مورد اعضا این سازمان در عراق و آلبانی خودداری می کند؟   [2014 Nov] 
*نگاهی سریع به پیام یازده آبان 1393 مسعود رجوی  [2014 Nov] 
*شورای ملی مقاومت تشکیلاتی غیردمکراتیک و زائده سازمان مجاهدین  [2014 Nov] 
*حکم دادگاه حقوق بشر اروپا در ممنوعیت اخراج یا بازگرداندن پناه جویان به یونان   [2014 Nov] 
*اتحادیه اروپا: ممنوعیت اخراج یا بازگرداندن پناه جویان به ایتالیا مشروط می شود   [2014 Nov] 
*اشک تمساح رژیم اسلامی ایران و حمله به مدافعان حقوق بشر   [2014 Oct] 
*درگیری شدید پلیس آلمان با نئونازی ها در شهر کلن   [2014 Oct] 
*ریحانه را بخاطر دفاع از زندگی و حقیقت اعدام کردند   [2014 Oct] 
*چراغ سبز امام جمعه اصفهان برای اسیدپاشی به زنان: ام‌القرای جهانیم یا بدتر از حرامسرا های قدیم؟   [2014 Oct] 
*پیشروی نیروهای خلافت اسلامی تا 12 کیلومتری فرودگاه بغداد و سوال از رهبری سازمان مجاهدین   [2014 Oct] 
*در باره «استعفای طبيعی و شرافتمندانه»   [2014 Oct] 
*انطباق فعال یا فرصت طلبی و بی پرنسیبی سیاسی؟  [2014 Oct] 
*اعدام، اهداف و انگیزه ها؛ به مناسبت روز جهانی مبارزه برای لغو حکم اعدام  [2014 Oct] 
*فاجعه انسانی در کوبانی، نظاره گری قدرت های محلی و جهانی؛ مشارکت در جنایت   [2014 Oct] 
*کنترل مرزی در اتحادیه اروپا به مدت دو هفته با هدف دستگیری پناه جویان «غیر قانونی»  [2014 Oct] 
*کاسبی و تجارت به نام پناه جویان؛ بد رفتاری و ضرب و شتم پناه جویان در کمپ های پناه جویان در آلمان  [2014 Sep] 
*تغییرات جدید در زمینه قوانین مرتبط با پناهندگی در آلمان   [2014 Sep] 
*تشدید شرایط غیر انسانی کمپ های پذیرش پناه جویان تازه وارد در آلمان   [2014 Sep] 
*برجسته کردن نقش عوامل خارجی، برای توجیه مسئولیت گریزی شخصی یا تشکیلاتی   [2014 Sep] 
*تحقیر انسان در حکومت اسلامی در ایران؛ اراذل و اوباش واقعی چه کسانی هستند؟   [2014 Aug] 
*نگاهی به کنگره دوم سکولار دمکرات های ایران در شهر بوخوم   [2014 Aug] 
*بهبودی نسبی وضعیت حقوقی قبول شدگان پناهندگی به دلایل انسانی در آلمان   [2014 Aug] 
*جنایت بر علیه بشریت در غزه، برنده و بازندگان آن   [2014 Aug] 
*ضدیت رهبری مجاهدین خلق با آزادی بیان   [2014 Jul] 
*سالگرد عملیات «فروغ جاویدان»  [2014 Jul] 
*نگاهی کوتاه و سریع به «گزارش 93» ایرج مصداقی  [2014 Jul] 
*«خلق قهرمان ایران»!  [2014 Jul] 
*برای رفع تکلیف! نگید که ما نگفتیم!   [2014 Jul] 
*پناهجویان در برلین در محاصره پلیس   [2014 Jul] 
*شکافِ بینِ نسل ها، چرا؟   [2014 Jul] 
*فرار به جلو به سبک رهبری مجاهدین  [2014 Jun] 
*بیش از 75 هزار ایرانی پناه جو در سال 2013   [2014 Jun] 
*زمینه سازی کشتار ساکنین کمپ لیبرتی در عراق با بی مسئولیتی رهبری مجاهدین   [2014 Jun] 
*خطاب به احزاب، گروه ها، تشکل ها و شخصیت های ایرانی و ایرانیان مدافع حقوق انسان؛ سکوت خود را بشکنید!   [2014 Jun] 
*سقوط شهر موصل توسط «داعش» و وظیفه سازمان ملل و دولت امریکا در تامین حفاظت ساکنین لیبرتی در عراق  [2014 Jun] 
*اهمیت شکستن «تابوی تجاوز» در مراحل پناهندگی در آلمان- نگاهی به یک تجربه   [2014 Jun] 
*فرار رهبری مجاهدین خلق از پاسخگوئی، با به جان هم انداختن خانواده ها   [2014 Jun] 
*دفاع از حق آزادی بیان مسیح علی نژاد   [2014 Jun] 
*«جنگِ نیابتی» به سبک رهبری سازمان مجاهدین خلق   [2014 May] 
*نامه سرگشاده به مریم رجوی: مسئولیت سلامتی برادران خود را با رهبری سازمان مجاهدین می دانیم   [2014 May] 
*چرا مریم رجوی به سوالات نمایندگان پارلمان کانادا پاسخ می دهد، اما به ایرانیان نه؟   [2014 May] 
*شلیک سلاح سبک به ساکنین لیبرتی، نشانی از وخامت بیشتر امنیت آنان   [2014 May] 
*دفاع از حقوق بشری میرحسین موسوی در دسترسی او به امکانات درمانی  [2014 May] 
*درخواست گواهی کارشناسانه در مورد ریحانه جباری برای کشف حقیقت   [2014 Apr] 
*علی خامنه ای، ضدیت با ارزش های غربی یا ارزش های حقوق بشری؟   [2014 Apr] 
*ملحق شدن پدر و مادر به فرزندان بر اساس قانون اقامت آلمان   [2014 Apr] 
*یک سند بسیار با ارزش در مورد نوع نگاه اسلام به زن، به مرد و به انسان   [2014 Apr] 
*«خیانت به اعتماد» و پیامدهای فردی آن   [2014 Apr] 
*پناهندگی «سهمیه ای» یا بازاسکان مجدد چیست؟   [2014 Mar] 
*گزارش اعدام 2013 سازمان عفو بین الملل؛ برخی بخش های مرتبط با ایران  [2014 Mar] 
*نگاهی به سالی که گذشت؛ ما یاد گرفتیم که آزاد بیاندیشیم و با صدای بلند حرفمان را بزنیم   [2014 Mar] 
*مسئولیت مضاعف رهبری سازمان مجاهدین خلق در خروج هرچه سریعتر ساکنین کمپ لیبرتی از عراق  [2014 Mar] 
*آژانس اروپائی حقوق بنیادین: از هر سه زن یکی قربانی خشونت   [2014 Mar] 
*سایه روشن های انقلاب، نگاهی با فاصله پس از 35 سال به انقلاب 1357  آرشیو برخی مستندات مربوط به وقایع مرتبط با انقلاب 1357 [2014 Mar] 
*زنان مسلمان آلمانی داوطلب برای ازدواج در سوریه   [2014 Feb] 
*خودسوزی منجربه مرگ یک پناه جوی ایرانی در جنوب آلمان   [2014 Feb] 
*کنترل به دلیل رنگ پوست در آلمان؛ وقتی حکومت اقلیت ها را مرعوب می کند   [2014 Feb] 
*دادگاه بین المللی در آلمان در ارتباط با جنایت برعلیه بشریت   [2014 Feb] 
*مسعود رجوی، دفاع از آزادی بیان سلمان رشدی و سرکوب آزادی بیان مخالفین خود  [2014 Feb] 
*سه دهه مرگ و کشتار، جنگ و آوارگی، فقر و فحشا، بیماریهای روحی-روانی، اعدام و تبعید و فرار و مهاجرت  [2014 Feb] 
*شرمتان باد!  [2014 Feb] 
*مریم رجوی از پاسخگوئی و پذیرش مسئولیت فرار می کند   [2014 Jan] 
*از حق پناهندگی شهاب اختیاری و زندگی او در امنیت دفاع کنید   [2014 Jan] 
*سوال از رهبری سازمان مجاهدین در باره گزارش یونامی و کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل از کمپ لیبرتی   [2014 Jan] 
*نامه سرگشاده به مریم رجوی؛ ما را از وضعیت برادرانمان مطلع کنید  [2014 Jan] 
*در خواست پناهندگی 4.777 نفر ایرانی در سال 2013 از آلمان   [2014 Jan] 
*تهمت و توهین رهبری سازمان مجاهدین به خانواده های نگران بستگانشان در کمپ لیبرتی  [2014 Jan] 
*اهمیت قرارداد دوبیلن 3 در امور پناهندگی در اتحادیه اروپا   [2014 Jan] 
*به کشتار ساکنین کمپ لیبرتی در عراق پایان دهید   [2013 Dec] 
*اداره خارجیان آلمان نمی تواند پول ماهیانه پناه جویان را به دلیل پرنکردن فرم بازگشت داوطلبانه کم کند  [2013 Dec] 
*پایان اعتصاب غذا در لیبرتی، «پیروزی» یا شکست؟   [2013 Dec] 
*نقد سازمان مجاهدین، "دعوائی خانوادگی"، یا ضرورتی فرا سازمانی؟  [2013 Dec] 
*اهمیت پراکتیک مقوله حقوق بشر و پیوند آن با تحولات سیاسی در ایران حقوق بشر، حلقه مفقوده مبارزات آزادی خواهانه مردم ایران [2013 Dec] 
*«حقوق شهروندی» حسن روحانی و مشخصات آن   [2013 Dec] 
*یک گزارش و شش تفاوت؛ نمونه ای از عدم لیاقت و بی سر و سامانی نظام جمهوری اسلامی   [2013 Nov] 
*مسئولیت سیاسی رهبری سازمان مجاهدین خلق در قبال «جان باختن» اعتصاب غذا کنندگان در کمپ لیبرتی  [2013 Nov] 
*دادگاه عالی اتحادیه اروپا: ممنوعیت بازگرداندن پناه جویان به کشور دیگری در اتحادیه  [2013 Nov] 
*اتهام زنی بی پایه و اساس رهبری سازمان مجاهدین خلق بر علیه جدا شدگان، منتقدین و مخالفین؛ نقض آشکار حقوق بشر   [2013 Nov] 
* فرار رهبری مجاهدین از مسئولیت خود در کشتار در اشرف  [2013 Oct] 
*درخواست های سازمان عفو بین الملل از دولت ائتلافی آینده آلمان در مورد موضوع پناه جویان   [2013 Oct] 
*پایان موقت اعتصاب غذای پناه جویان در برلین   [2013 Oct] 
*قوانین پناهندگی و رفتار خود سرانه اداره های دولتی با پناه جویان در آلمان   [2013 Oct] 
*چرا اعدام نه! به مناسبت 10 اکتبر روز جهانی مبارزه برای لغو حکم اعدام   [2013 Oct] 
*چرا رهبری سازمان مجاهدین خلق در به جریان انداختن اقدامات قضائی برای شناسائی مسئولین گروگان گیری و کشتار در اشرف و لیبرتی تعلل می کند؟  [2013 Oct] 
*ستون «نظرات» جائی برای تقابل اندیشه ها یا محلی برای تخلیه خرده حساب های شخصی   [2013 Oct] 
*اعتصاب غذا در کمپ لیبرتی چرا؟  [2013 Oct] 
*مرگ حداقل 82 پناه جو در سواحل ایتالیا؛ بی عملی اتحادیه اروپا  [2013 Oct] 
*رژیم جمهوری اسلامی دشمن آزادی اطلاعات و آگاهی   [2013 Sep] 
*حذف تصویر اتهام زننده ای که قرار بود بر علیه آن شکایت شود  [2013 Sep] 
*درسی از انتخابات آلمان: شکست سیاسی و شجاعت در «پذیرش مسئولیت شخصی»  [2013 Sep] 
*توهین، تهمت و اتهام بدون عقوبت قضائی نمی ماند  [2013 Sep] 
*پرسش و پاسخ در مورد سازمان مجاهدین خلق ایران و سیاست های آن- قسمت دوم و پایانی  [2013 Sep] 
*پرسش و پاسخ در مورد سازمان مجاهدین خلق ایران و سیاست های آن- قسمت اول  [2013 Sep] 
*چرا؟... ؛ حال و روز درونی ام پس از کشتار در اشرف  [2013 Sep] 
*مریم رجوی باید پاسخ دهد  [2013 Sep] 
*کشتار اعضاء سازمان مجاهدین خلق ایران در قرارگاه اشرف، مصداق «جنایت بر علیه بشریت»  [2013 Sep] 
*گرم شدن فعالیت های انتخاباتی در آلمان و تلاش برای جلب جوانان  [2013 Aug] 
*تهدید به قتل ایرج مصداقی و تائید آن توسط مهدی ابریشمچی نماینده سازمان مجاهدین خلق در شورای ملی مقاومت ایران  [2013 Aug] 
*نگاهی به فروغ جاویدان، 25 سال بعد- قسمت نهم و پایانی   [2013 Aug] 
*نگاهی به فروغ جاویدان، 25 سال بعد- قسمت هشتم  [2013 Aug] 
*نگاهی به فروغ جاویدان، 25 سال بعد- قسمت هفتم قسمت هفتم: ادامه بند های انقلاب/ خروج از «سازمان» وعراق  [2013 Aug] 
*نگاهی به فروغ جاویدان، 25 سال بعد- قسمت ششم  [2013 Aug] 
*نگاهی به فروغ جاویدان، 25 سال بعد- قسمت پنجم  [2013 Aug] 
*نگاهی به فروغ جاویدان، 25 سال بعد- قسمت چهارم  [2013 Aug] 
*نگاهی به فروغ جاویدان، 25 سال بعد- قسمت سوم  [2013 Jul] 
*نگاهی به فروغ جاویدان، 25 سال بعد- قسمت دوم  [2013 Jul] 
*نگاهی به فروغ جاویدان، 25 سال بعد- قسمت اول  [2013 Jul] 
*68 سال پس از جنگ جهانی دوم، در جستجوی جنایتکاران   [2013 Jul] 
*کمپین سازمان عفو بین الملل برعلیه وضعیت وخیم پناه جویان در یونان   [2013 Jul] 
*یک پرسش ساده و یک پاسخ کوتاه  [2013 Jul] 
*ساکنان کمپ لیبرتی در عراق گروگان سیاست بازی رهبری مجاهدین؟  [2013 Jul] 
*نگاهی به «بیانیه تفضیلی شورای ملی مقاومت ایران- 7 تیر 1392»  [2013 Jul] 
*توقف اخراج یک پناه جوی ایران در آخرین دقایق با پادرمیانی مستقیم وزیر کشور آلمان   [2013 Jun] 
*کارخانه «مزدور» سازی سازمان مجاهدین خلق چگونه عمل می کند؟  [2013 Jun] 
*روز جهانی پناهندگان؛ پناه جویان ایرانی و پراکندگی آنها در جهان  [2013 Jun] 
*مسئولیت کشتار مجاهدین خلق مستقر در عراق در کمپ لیبرتی با چه کسانی است؟  [2013 Jun] 
*پیام «انتخاب» روحانی؛ سیاست مهار و تغییر کنترل شده  [2013 Jun] 
*مصوبه پارلمان اروپا در زمینه یکسان سازی سیستم پناهندگی اروپائی  [2013 Jun] 
*نگاهی به یک "عکس دسته جمعی" و سخنی با آقایان روحانی، قصیم و یغمائی  [2013 Jun] 
*نمایشگاه نقاشی های میر حسین موسوی در برلین و به فراموشی سپردن مسئولیت های پیشین او در نقض حقوق بشر  [2013 Jun] 
*موضع گیری شورای ملی مقاومت ایران در مورد استعفای آقایان محمد رضا روحانی و کریم قصیم؛ فرار از پاسخگوئی   [2013 Jun] 
*تعهدات ده گانه مريم رجوی برای ايران آزاد فردا و طرح چند سوال  [2013 Jun] 
*چرا "انتخابات" رژیم مغایر با موازین حقوق بشر و یک مردم فریبی است؟  [2013 Jun] 
*اطلاعیه کمیسیون قضائی شورای ملی مقاومت ایران در مورد اسماعیل یغمائی، گواه عدم استقلال و عدم تخصص  [2013 Jun] 
*اطلاعیه شورای ملی مقاومت ایران در مورد اسماعیل وفا یغمائی و چند سوال  [2013 Jun] 
*نتایج آخرین سرشماری جمعیت در آلمان  [2013 Jun] 
*خشونت کلامی سازمان مجاهدین و وابستگان آن، چرا؟  [2013 May] 
*جمهوری دمکراتیک اسلامی یا "جمهوری دمکراتیک، سکولار و غیر هسته ای"؟   [2013 May] 
*مهاجران تازه وارد به آلمان پیوسته از سطح تخصصی بالاتری برخوردارند   [2013 May] 
*فشرده ی گزارش 2013 عفو بین الملل در باره اعدام: ایران و چین در صدر  [2013 May] 
*سخنان نژاد پرستانه و توهین آمیز علی خامنه ای بر علیه مردم اروپا و سکوت رهبران سیاسی اروپا  [2013 May] 
*نگاهی به نوشته محمد هادی: "مصداقی، مُبصر کلاس اپوزیسیون"  [2013 May] 
*سخنان نژاد پرستانه و توهین آمیز علی خامنه ای بر علیه مردم اروپا و سکوت رهبران سیاسی اروپا  [2013 May] 
*سیاست «سکوت» اطلاع رسانی سازمان مجاهدین خلق در قبال اعزام انتقال مجاهدین به آلبانی، چرا؟  [2013 May] 
*انواع قبولی پناهندگی در آلمان، یکسانی ها و تفاوت ها   [2013 May] 
*نگاهی به پیام مسعود رجوی به خامنه ای و رفسنجانی  [2013 May] 
*نگاهی به نامه سرگشاده ایرج مصداقی به مسعود رجوی  [2013 May] 
*مشخصه های سیستم کیش شخصیت و اهمیت درک آن برای فعالین ایرانی   [2013 Apr] 
*افزایش 17 درصدی صدور تسلیحات در جهان، مرگ سالیانه 500 هزار نفر از طریق سلاح های مختلف   [2013 Mar] 
*شرایط سختگیرانه تر در پذیرش پناهندگی به دلایل مذهبی در آلمان   [2013 Mar] 
*مسئولیت کشته شدن اعضاء سازمان مجاهدین خلق در "اردوگاه آزادی" با دولت عراق و سازمان ملل متحد می باشد   [2013 Feb] 
*سالگرد آزاد سازی اردوگاه مرگ آشویتس، یک فیلم مستند بر اساس مصاحبه با فیلمبردار ارتش سرخ   [2013 Jan] 
*افزایش تقریبا 30 درصدی ایرانیان پناه جو در آلمان در سال 2012   [2013 Jan] 
*توصیه هائی در مورد پناهندگی در آلمان و آشنائی با سختی های پیش رو   [2012 Dec] 
*روز جهانی حقوق بشر؛ آیا اتحادیه اروپا لیاقت دریافت جایزه حقوق بشر را دارد؟   [2012 Dec] 
*دستمزد و هزینه های وکیل در دعاوی مربوط به درخواست پناهندگی یا اقامت در آلمان   [2012 Dec] 
*نه به زندانی کردن پناه جویان در مرزهای اروپا  [2012 Dec] 
*حکم دادگاه عالی اداری: پلیس در آلمان اجازه ندارد کسی را به دلیل رنگ پوستش کنترل کند   [2012 Nov] 
*راهپیمائی اعتراضی پناه جویان در آلمان؛ دستاوردها و چشم اندازها   [2012 Oct] 
*موضوع "حق تعیین سرنوشت" و فقر نیروهای سیاسی ایران*   [2012 Sep] 
*حکم دادگاه حقوق بشر اروپائی در ارتباط با پناهندگی به دلایل مذهبی  [2012 Sep] 
*تست جدائی و طلاق، بر اساس تجربه و کار عملی و تخصصی با ایرانیان ساکن در آلمان   [2012 Sep] 
*مشکلات روحی- اجتماعی ایرانیان پناه جو و پناهنده در آلمان / یک بررسی تحقیقی- تحلیلی  [2012 Aug] 
*گسترش اعتراضات پناهجویان در آلمان، با پیشتازی پناهجویان ایرانی، برعلیه شرایط غیر انسانی زندگیشان   [2012 Jul] 
*نقدی بر گزارش سالانه نقض حقوق بشر  [2012 Apr] 
*از حق شهروندی افغانستانی ها و افغانستانی تباران ساکن در ایران دفاع کنیم!   [2012 Apr] 
*خروج سازمان مجاهدین خلق از عراق؛ پایان یک استراتژی و چالش های پیش رو   [2012 Feb] 
*حکم دادگاه اداری شهر گیسن در آلمان در باره قبولی پناهندگی یک پناهجوی عرب ایرانی   [2012 Feb] 
*نگاهی به گزارش سال 2011 بخش مددکاری اجتماعی مرکز یاری های پزشکی در امور پناهجویان در شهر بوخوم آلمان  [2012 Feb] 
*استثمار جدید و پشت پرده "اعجاب کار و اشتغال" در آلمان   [2012 Jan] 
*افزایش 35 درصدی ایرانیان پناهجو در آلمان در سال 2011   [2012 Jan] 
*بانک اطلاعاتی احکام مرتبط با امور پناهندگی در رابطه با ایران   [2012 Jan] 
*چرا یک هنرمند سرشناس در قبال سانسور در کشورش سکوت میکند؟  [2012 Jan] 
*بانک اطلاعاتی ویزای شنگن برای کنترل اسامی و اثر انگشت   [2011 Dec] 
*دادگاه عالی اروپا: ممنوعیت بازگرداندن پناهجویان به کشور دیگری در اتحادیه   [2011 Dec] 
*تقسیم و انتخاب محل زندگی پناهجویان در آلمان   [2011 Dec] 
*ارسال تسلیحات از آلمان برای قذافی در زمان تحریم تسلیحاتی؟ / نقش رسانه ها در روشن کردن افکار عمومی   [2011 Nov] 
*نقدی بر مقاله « قتل ناموسی برگی خونین از روایت ستم بر زنان»  [2011 Oct] 
*ی به وضعیت سکونتی پناهجویان در آلمان در هایم(کمپ) های پناهندگی   [2011 Oct] 
*محکومیت اعدام معمر قذافی از زاویه حقوق بشری   [2011 Oct] 
*دوم آگوست، یادبود کشتار و نسل کشی کولیها توسط آلمان هیتلری   [2011 Aug] 
*تغییرات جدید در قانون اقامت آلمان از اول ماه یولی 2011   [2011 Jul] 
*سیاست پناهندگی اتحادیه اروپا: «فروش حقوق بشر و خیانت به حقوق بشر»  [2011 Jun] 
*سرکوب و کشتار ساکنین اردوگاه اشرف، یک نقض آشکار حقوق پناهندگان و حقوق بشر است   [2011 Apr] 
*مصوبات جدید پارلمان آلمان در زمینه امور خارجیان   [2011 Mar] 
*«ویراست دوم منشور جنبش سبز»، تاکیدی مجدد بر وفاداری به نظام جمهوری اسلامی   [2011 Feb] 
*«جنبش سبز»، جنبش «مصون سازی نظام از سقوط و انحطاط»   [2011 Feb] 
*توقف اخراج پناهجویان از آلمان به یونان به مدت یک سال   [2011 Jan] 
*افزایش 111 درصدی ایرانیان پناهجو در آلمان در سال 2010   [2011 Jan] 
*تحریم آمرین جنایت در ایران گامی بزرگ به جلو، اما ناکافی و سوال برانگیز   [2010 Sep] 
*لایحه حمایت از خانواده «حمایت از مردسالاری» و آپارتاید جنسی؟   [2010 Aug] 
*60 کیلومتر اتوبان در تصرف «اراذل و اوباش و مصادیق آشکار فسق و فجور» یا دوستداران زندگی؟  [2010 Jul] 
*پیام فرزاد کمانگر و شیرین علم هولی؛ مقامت، مقاومت، مقاومت   [2010 May] 
*اهمیت رعایت اصل اطلاع رسانی موثق و پرهیز از تیترسازی های جنجالی نگاهی به یک نمونه  [2010 Mar] 
*آمار اخراج پناهجویان از آلمان در سال 2009؛ تعداد اخراج به مقصد ایران: 149 نفر   [2010 Feb] 
*شلیک مرگبار به "ندا آقا سلطان" و پیامدهای انتشار اشتباه یک عکس برای "ندا سلطانی"   [2010 Feb] 
*چند سوال و ابهام در مورد بيانيه «پشتيبانان سکولار جنبش سبز ایران»  [2010 Jan] 
*غربت یا غریبه گی؟   [2010 Jan] 
*اشاره ای به چند ویژه گی سازمان مجاهدین خلق و نقدی بر نظرات ایرج مصداقی  [2009 Dec] 
*مراحل درخواست پناهندگی در آلمان؛ پناهندگی به چه کسی تعلق می گیرد؟   [2009 Dec] 
*احترام و وفاداری به خمینی، مرز جدا کننده وفادارن به نظام با وفاداران به جنبش آزادیخواهی   [2009 Dec] 
*خاکسپاری دوباره و ادای احترام به "ویکتور خارا" ، هنرمند مردمی شیلی پس از 36 سال   [2009 Dec] 
*استعفاء وزیر سابق دفاع آلمان؛ یک نمونه مقایسه در مورد دروغ و بی کفایتی مسئولین در آلمان و رژیم ج. ا   [2009 Nov] 
*گزارش تلویزیون کانال یک تلویزیون آلمان از فرار روزنامه نگاران از ایران بدلیل فشار و سرکوب   [2009 Nov] 
*چگونه میتوان "میزان وثوق" فیلم های خبری از ایران بر روی اینترنت را افزایش داد؟   [2009 Nov] 
*نمونه گیری آماری مربوط به مسیر خروج پناهجویان ایرانی تا ورود آنان به آلمان   [2009 Nov] 
*13 آبان روز دانش آموز یا روز اشغال سفارت آمریکا؛ مرزهای فرصت طلبی در سیاست و مبارزه حقوق بشری  [2009 Nov] 
*نابودی اسناد و مدارک، اقدام جدید رژیم جمهوری اسلامی برای مسکوت نگه داشتن جنایاتش   [2009 Sep] 
*در مقابل جنایت تجاوزکاران در زندانهای جمهوری اسلامی، سکوت را بشکنید!   [2009 Aug] 
*تفاوت های جنبش سبز با جنبش آزادیخواهی مردم ایران   [2009 Aug] 
*دفاع از جان و امنیت و حقوق پناهندگی اعضاء و وابستگان سازمان مجاهدین مستقر در عراق، وظیفه ای انسانی   [2009 Jul] 
*حکم دادگاه اداری فرانکفورت برای بازگرداندن پناهجوی ایرانی اخراجی به یونان   [2009 Jul] 
*گزارش تلویزیون آلمان؛ تجهیزات و تکنیک پیشرفته ساخت آلمان در خدمت احمدی نژاد برای سرکوب مردم ایران   [2009 Jul] 
*چگونه میتوان "میزان وثوق" فیلم های خبری از ایران بر روی اینترنت را افزایش داد؟   [2009 Jun] 
*دستور خروج خبرنگاران خارجی از ایران؛ زمینه سازی یک سرکوب و کشتار گسترده؟   [2009 Jun] 
*رسیدن به آزادی از خِلال جنگ ایدئولوژیک در درون رژیم جمهوری اسلامی تا کجا واقعی است؟  [2009 Jun] 
*چرا "انتخابات" رژیم مغایر با موازین حقوق بشر و یک مردم فریبی است؟   [2009 Jun] 
*آمار اخراج پناهجویان از آلمان در سال 2008؛ تعداد اخراج به مقصد ایران: 113 نفر   [2009 Jun] 
*نگاهی به تاریخچه "حق پناهندگی" درقانون اساسی آلمان و تغییرات داده شده در آن   [2009 May] 
*«نه بخشش و نه فراموشی» ؛ مبارزه جهانی برای به مجازات کشاندن جنایتکاران   [2009 May] 
*«ریخت و پاش ١٢ میلیارد تومانی در همایش ایرانیان خارج از کشور»؛ دوستان احمدی نژاد چه کسانی هستند؟   [2009 May] 
*تجاوز به حریم شخصی مردم تحت نام «پاکسازي خانه های مجردی»، نمونه جدیدی از «اوباش گری حکومتی»  [2009 May] 
*"مرحله رسیدگی ویژه به درخواست پناهندگی در فرودگاه های آلمان" یعنی چه و چگونه انجام میشود؟   [2009 Apr] 
*بازگشت دادن 65 پناهجوی ایرانی در سال 2008 از طرف دولت آلمان به دیگر کشورهای عضو قرارداد شنگن  [2009 Mar] 
*باز پس گیری و لغو موقعیت پناهندگی 1596 ایرانی در آلمان طی سال 2008   [2009 Mar] 
*انتگراسیون و نقض حقوق بشر!   [2009 Feb] 
*"اقامت مستقل از همسر"، راهی برای پایان دادن به شرایط غیر قابل تحمل در ازدواج های اجباری  [2009 Jan] 
*وقتی سرکونسولگری رژیم در آلمان، به ادارات آلمانی درس  بازگشت داوطلبانه تنها در صورت تمایل واقعی فرد امکان پذیر است! [2008 Nov] 
*چرا اعدام نه! به مناسبت ۱۰ اکتبر روز جهانی مبارزه برای لغو حکم اعدام [2008 Oct] 
*گزارشی از جلسه سخنرانی در رابطه با سی سال نقض حقوق بشر در ایران  [2008 Sep] 
*پیشگیری از یک فاجعه انسانی ؛ دفاع از امنیت مجاهدین خلق درعراق یک وظیفه حقوق بشری است   [2008 Sep] 
*اعتراضات مردم مشهد بر علیه گرانی  نگاهی به کمبود تشکل و سازماندهی و اطلاع رسانی برای تعمیق مبارزه برای برقراری دمکراسی در ایران [2008 Jun] 
*خمینی مرد اما همچنان میراث پلید او بر سر مردم ایران گرد مرگ و بی اعتمادی و آوارگی را می پراکند  [2008 Jun] 
*فشار اداره خارجیان برای تهیه پاس ایرانی؛ یک اقدام " نرمال اداری" یا پهن کردن دام برای پناهجویان؟  [2008 May] 
*دهه زجر و ارمغان جمهوری اسلامی برای مردم ایران:  [2008 Jan]