دفاع از حقوق زنان و مقابله با ترور شخصیت مسیح علینژاد توسط حکومت اسلامی
حنیف حیدرنژاد
تلویزیون رژیم جمهوری اسلامی در یک برنامه تلویزیونی با عنوان «بیپرده» در «گفتگو» با خواهر و خواهرزاده مسیح علینژاد، خانواده او را به میدان جنگ روانی علیه وی کشاند. اهداف رژیم از چنین اقدامی چیست؟
به باور من این اقدام نشان میدهد که:
اول: تلاشهای مسیح علینژاد در فراخواندن زنان در ایران برای مبارزه علیه حجاب اجباری و کمپینهایی که بر پا کرده، موفق بوده است، به نحوی که رژیم دیگر نمیتواند سکوت کرده یا خودش را به خواب بزند. رژیم از کارساز بودن این کمپینها و اجتماعی شدن و فراگیر شدن آن ترسیده است. به قول یکی از مجریان تلویزیونی رژیم در این برنامه، تاثیر کمپین های مسیح علینژاد دیگر از «یواشکی» بودن خارج و علنی و عمومی شده است.
دوم: این تلاش رژیم نشان می دهد که اقدامات قبلیاش در حمله به مسیح علینژاد برای به سکوت کشاندن او بیتاثیر بوده است. از جمله پخش خبرهای مختلف در مورد تجاوز به او یا پخش خبرهایی که با اشاره به شکل و قیافه و موهایش… به نحو تحقیرآمیز او را مورد تمسخر قرار میداد.
سوم: اقدام جدید رژیم در استفاده از سلاح خانواده، برای آن است تا مسیح علینژاد به لحاظ عاطفی از سوی افراد خانوادهاش طوری مورد خطاب قرار بگیرد که «احساس گناه» به او تلقین شود. اینکه دل پدر و مادرش را «شکسته»، اینکه باعث «سرافکندگی» خانوادهاش شده، اینکه کارهای او «خیانت به کشور» است و… همه اینها به این خاطر است که شاید بتوان او را به سکوت کشاند.
چهارم: رژیم با این اقدامات قصد دارد علاوه بر مسیح علینژاد، زنان دیگری که اکنون در زمینه حقوق زنان فعال بوده و ممکن است در آینده به صف فعالین علنی بپیوندند را خطاب قرار داده تا از قبل بدانند هر نوع فعالیت علنی آنها باعث میشود تا خانوادهشان زیر فشار قرار گرفته یا علیه آنها به میدان کشانده شوند.
همه اینها بخشی از یک جنگ روانی و ترور شخصیت است. این روش نشان میدهد تا کجا رژیم جمهوری اسلامی در دنیای منطق و استدلال به دلیل آنکه پاسخی به سوالهای مسیح علینژاد و زنان ایران در رابطه با حجاب اجباری و نقض حقوق زنان ندارد، ناچار است از تنها وسیلهای که میشناسد استفاده کند: زور و سرکوب، اتهامزنی و برچسب زدن، ترور شخصیت یا زندان و شکنجه و سرانجام حذف کردن…
واقعیت این است که حکومت اسلامی در ایران بعد از چهل سال که تمام توانش را به کار گرفت تا ایدئولوژی و سبک زندگی خود را بر زنان ایران تحمیل کند، موفق نبوده و ورشکسته شده است. مسیح علینژاد، خود نمونه خوبی در این زمینه است: او در یک خانواده سنتی و مذهبی و روستایی به دنیا آمده و بزرگ شده، تربیت او بر اساس آموزههای مذهب حکومتی بوده است، پدرش مدتی از فرماندهان بسیج در محل زندگیشان بود. رژیم انتظار دارد تا از دل چنین تربیت و خانوادهای زنی فرمانبردار بیرون بیاید. مسیح علینژاد خودش در کلیپهای مختلفی بر تناقضاتی که از دوره کودکی به عنوان یک دختر با آن مواجه بوده اشاره میکند. تبعیضات جنسی در خانواده و محله و دانشگاه و جامعه و بعد در محل کار او، حتی زمانی که به عنوان خبرنگار در مجلس شورای اسلامی همین حکومت به تهیه گزارش مشغول بوده و با نمایندگان مجلس رژیم صحبت میکرده، همه و همه حاوی خاطرات بسیار از تبعیضهای جنسی است. در دنیای عشق نیز باید تجربه میکرد که باز هم باید خود را به عنوان یک زن محدود میکرده است.
مسیح علینژاد نمونه میلیونها زنی است که در رژیم جمهوری اسلامی به دنیا آمده یا بزرگ شده و در تمام مدت عمر خود زیر بمباران تبلیغاتی این حکومت قرار داشتهاند تا از ریخت و قیافهی ظاهری گرفته تا نوع اندیشه و تفکرشان را همچون ایدئولوژی حاکم بیارایند، اما سرکشی کرده و در دنیای تناقضات درونی سرانجام پس از یک دورهی فراز و نشیب، خویش را باز یافته و به ندای درونی خود برای آزاد بودن، آنگونه که خود میخواهند پاسخ مثبت دادهاند. بازنده این کشاکش در مورد میلیونها زن ایرانی همانا حکومت اسلامی حاکم بر ایران است. رژیم جمهوری اسلامی نمیتواند زنانی مثل مسیح علینژاد را که زبان باز کرده و ورشکستگی ایدئولوژیک آن را در دنیا فریاد میکنند تحمل کند، بنابراین «طبیعی» است که این رژیم در صدد ترور شخصیت و در صورت لزوم حتی در صدد حذف فیزیکی وی بر آید چنانکه اگر در ایران میماند و چنین تلاش میکرد، سرنوشتی جز این نمییافت.
زنانی چون مسیح علینژاد، شاپرک شجری زاده و مائده هژبری شایسته پشتیبانی و تحسین هستند. برای آنکه میخواهند آزاد باشند، برای آنکه میخواهند نوع زندگیشان را خودشان انتخاب کنند، برای أنکه نمیخواهند بر سرکوب حکومت علیه مردم و تبعیض سیستماتیک علیه زنان چشم ببندند. هر یک از آنان به هر شکل زبان به اعتراض گشودهاند. آنان نمیخواهند به خاطر زن بودن، خود را سانسور کنند و از زن بودنِ خود احساس شرم کنند، بر عکس! با اعتماد به نفس به زن بودن خود افتخار میکنند و خود را مالک جسم و جان و اندیشهی خویش میدانند. در این بین، مسیح علینژاد به خاطر نقش برجسته و الهامدهنده و سازمانگرانهاش و برای آنکه فراتر از حرف و شعار، در میدان عمل و در جامعهی بسته ی ایران تاثیرگذاری خود را اثبات کرده، بیش از پیش شایسته پشتیبانی و حمایت است.
http://www.hanifhidarnejad.com
منبع:پژواک ایران