PEZHVAKEIRAN.COM «پوران»؛ (روایت‌های یک مددکار اجتماعی در آلمان؛ سرگذشت‌ پناهجویانی که از جمهوری اسلامی فرار کرده‌اند)
 

«پوران»؛ (روایت‌های یک مددکار اجتماعی در آلمان؛ سرگذشت‌ پناهجویانی که از جمهوری اسلامی فرار کرده‌اند)
حنیف حیدرنژاد

آنچه در این مجموعه می‌خوانید، از سرنوشت‌های واقعی الهام گرفته شده و به‌ منظور حفظ حریم خصوصی، نام‌ها و جزئیات قابل شناسایی، تغییر یافته‌اند.

حنیف حیدرنژاد (قهرمان)

پوران

روز یکشنبه بود، شبکه تلویزیونی فونیکس آلمان بطور مستقیم کنگره یکی از احزاب آلمان را پخش می‌کرد. این شبکه رویدادهای سیاسی مثل کنگره احزاب بزرگ، کنفرانس‌های خبری، مباحث مهم در پارلمان آلمان یا رویدادهای مهم سیاسی- خبری را زنده پخش می‌کند و همزمان، با کارشناسان مهم در همان مورد گفتگو می‌شود. داشتم با دقت به حرف‌های موافقان و مخالفان و به نحوه رای‌گیری و برخورد با مخالفان فکر می‌کردم و اینکه ما ایرانیان چطور می‌توانیم از این رفتار و شیوه‌های دموکراتیک در احزاب کشورهای لیبرال بیاموزیم و در فردای آزادی ایران از آن بهره ببریم که زنگِ تلفن همراهم به صدا در آمد. صدای تلویزیون را قطع کردم و به تلفن جواب دادم. صدای یک آقای آلمانی بود: هِر حی دَررر نِیاااد…. (آقای حیدرنژاد). جواب دادم بله، خودم هستم. خودش را معرفی کرد، پرستار یک کلینیک اعصاب و روان LWL-Klinikum بود. پرسیدم چکار می‌توانم بکنم؟ جواب داد: یک بیمار ایرانی داریم. که الان چهار هفته است نزد ماست و نمی‌توانیم با او صحبت کنیم. تازه وارد آلمان شده و آلمانی بلد نیست. یکی از پزشکان کلینیک پیشنهاد کرد با شما تماس بگیریم. آیا وقت دارید اینجا بیائید و ترجمه کنید؟ و ادامه داد: حاضریم مبلغی هم به شما بپردازیم.

توضیح دادم که من مترجم نیستم، بلکه مددکار اجتماعی و مشاور روحی- اجتماعی هستم و اضافه کردم که من در قبال پول کار نمی‌کنم. اما می‌توانم داوطلبانه آنجا بیایم و با آن شخص صحبت کنم و البته ترجمه هم خواهم کرد. قرار بر این شد که من اول با فرد مورد نظر که یک خانم ایرانی بود تلفنی صحبت کنم و اگر مخالفتی نداشت، به دیدنش بروم. با آن خانم دو بار تماس تلفنی داشتم. خودم را معرفی کردم و او کمی‌ در مورد خودش با من صحبت کرد و موافقت کرد که به دیدنش بروم. در صحبت تلفنی، خودش را «پوران» معرفی کرد. خیلی خوشحال بود که بعد از ۲۷ روز که در کلینیک بستری است، بالاخره می‌تواند با یک نفر فارسی صحبت کند.

دو روز بعد، برای دیدن پوران به کلینیک روان و اعصاب رفتم. در بدو ورود به کلینیک، باید یکسری فرم‌های اداری را پُر و امضا می‌کردم. پوران هم باید وکالت می‌داد که پزشکان و روانشناسان اجازه دارند با من در مورد او صحبت کنند. روز اول به آشنائی اولیه و ترجمه برای پزشک و روانشناس و پرستاران بخش گذشت. نیم ساعتی را هم به حیاط کلینیک رفتیم و در هوای آزاد با هم صحبت کردیم.

بارِ دوم که به دیدن پوران رفتم با پزشک بخش صحبت کردم و پرسیدم آیا پوران می‌تواند تمام روز بیرون از کلینیک باشد. پزشک بخش توضیح داد که او از این نظر محدودیتی ندارد، اما تا قبل از ساعت ۱۸ باید به بیمارستان برگردد. با پوران به شهر رفتیم، ناهار را در یک رستوران خوردیم و چند ساعتی در پارک و بازار شهر قدم زدیم و صحبت کردیم. به کلینیک برگشتیم، با قسمت پرستاری بخش صحبت کردم و آدرس و تلفن یکی از دوستانم را که مترجم رسمی‌بود (ناصر ایرانپور که متاسفانه چند سالی است فوت کرده) در اختیارشان گذاشتم و راهنمائی کردم که چطور بخش مددکاری کلینیک می‌تواند با وجود شرایطِ پوران که پناهجو است، هزینه مترجم را از اداره سوسیال (تامین اجتماعی) درخواست دهد. به پوران هم اطمینان دادم که آقای ایرانپور از بهترین مترجمان و کاملا قابل اعتماد است.

پوران ترس داشت که اگر از خودش حرف بزند یا به پرسش‌های پزشک و روانشناس پاسخ دهد، این اطلاعات می‌تواند به جای دیگری منتقل شود و خواست بداند آیا مترجم ممکن است این اطلاعات را به دیگران بدهد یا نه. به پرسش‌هایش پاسخ دادم و تاکید کردم می‌تواند وقتی پزشکان یا روانشناسان با او صحبت می‌کنند، هر سوالی را پاسخ دهد و اگر هم نمی‌خواهد، می‌تواند راحت بگوید که مایل نیست به آن سوال پاسخ دهد.

پوران ۲۴ سال داشت، در بازار، در یک تولیدی پوشاک کار می‌کرد. کمتر از سه ماه بود که به آلمان آمده و درخواست پناهندگی داده بود. در همین فاصله دو بار او را از یک کمپ به کمپ دیگر فرستاده بودند تا اینکه بالاخره  به این شهر منتقل شده بود. مصاحبه پناهندگی‌اش را انجام داده و منتظر جواب بود. پوران دلیل پناهندگی اش را بازداشت به خاطر «بدحجابی» اعلام کرده بود، می‌گفت دو شب در بازداشت نیروی انتظامی‌ بوده و بعد از آن ایران را ترک کرده بود. توضیح بیشتری در مورد جزئیات موضوع نداد. من هم چیزی نپرسیدم.

آشنائی با خانواده ایرانی

پوران مایل بود هرچه زودتر از کلینیک مرخص شود. به او توضیح دادم که حداقل سه هفته دیگر باید آنجا بماند. گفتگوهای انجام شده با پزشک را یادآوری کردم و اینکه پزشک گفته بجز قرارهای مشخصی که باید در آن شرکت کند، می‌تواند بقیه روز بیرون از کلینیک باشد و آخر هفته‌ها هم می‌تواند خارج از کلینیک بسر آورد. اضافه کردم که در همین شهر یک خانواده ایرانی را می‌شناسم و می‌توانم با آنها صحبت کنم که اگر مایل باشند، او می‌تواند آخر هفته در خانه آنها باشد. خیلی خوشحال شد.

همان روز با آن خانواده ایرانی صحبت کردم. قرار شد با پوران به دیدن آن خانواده برویم تا بعد از آن دیدار، هم آن خانواده و هم پوران تصمیم بگیرند آیا «گروه خونی»شان به هم می‌خورد یا نه. آن خانواده یک خانواده نوکیش مسیحی بودند. یکی از دخترانشان هم سن و سال پوران بود. به گرمی‌ از پوران استقبال کردند. در پایانِ دیدار، پذیرفتند که پوران هم می‌تواند در طول هفته به دیدن آنها برود و هم آخر هفته در خانه آنها بسر آورد. روز بعد، درباره این موضوع  تلفنی با پزشک مسئول پوران صحبت کردم و مشخصات، شماره تلفن و آدرس آن خانواده را در پرونده او نوشتند.

در بازداشتگاه نیروی انتظامی‌

هفته دوم، به دیدن پوران در کلینیک رفتم، آن روز باید تمام روز در کلینیک می‌ماند. در یکی از اتاق‌های خالی مخصوص ملاقات نشستیم و با هم حرف زدیم. اتاق، فضای آرامی‌ داشت. با وسایل قدیمی‌ خانگی تزئین شده بود. چند قاب عکس قدیمی، کمدهای چوبی قهوه‌ای با چند مجسمه کوچک و یک چراغ خواب بزرگ در گوشه‌ای. یک مبل قدیمی‌ دو نفره در گوشه دیگر و دو تا مبل کوچک و نرم و خیلی راحت در گوشه دیگر با میز کوچکِ گِرد در میان آنها. پوران ناآرام بود. شروع کرد از خودش حرف زدن.

بعد از اعتراضات «جنبش سبز» نیروهای رژیم هر چیزی را بهانه می‌کردند تا افراد را در خیابان بازداشت و سرکوب کرده و به جوّ ترس و وحشت دامن بزنند. پوران سیاسی نبود و در تظاهرات‌ «جنبش سبز» هم شرکت نداشت. به عنوان یک دختر جوان دوست داشت آنطور که می‌خواهد لباس بپوشد و از آخوندها و پاسدارها و بسیجی‌ها خوشش نمی‌آمد. در میهمانی‌های مختلف شرکت می‌کرد. یک شب در بازگشت از یکی از این مهمانی‌ها، نیروی انتظامی‌ جلوی ماشین‌اش را می‌گیرد و به خاطر لباس و آرایش به او و دوستش «بند کرده» و آنها را به پاسگاه نیروی انتظامی‌ می‌برند و از هم جدایشان می‌کنند. پوران آنچه را که آن شب گذشت چنین شرح داد:

– اول منو به داخل یه اتاق در زیرزمین همون پاسگاه بردند. چندین زن و دختر دیگه هم بودند. ده یا دوازده نفر بودیم. کوچکترین نفر ۱۳ ساله بود و بزرگترین، یه خانم نزدیک ۵۵ ساله. تلفن و وسایل شخصی همه رو گرفته بودند. اجازه تماس با خانواده هم نداشتیم. گفتند که «خودمون با خانواده تماس می‌گیریم…» نگران بابام بودم که ناراحتی قلبی داشت و اینکه اگه اینها با بابام تماس بگیرند چی میگن و نکنه برای بابا اتفاقی بیافته. این فکر آرومم نمیذاشت. یه زن نیروی انتظامی‌ که اندازه یه گاو بود، گاه و بیگاه میومد و یکی رو صدا می‌کرد و با خودش می‌برد. دو سه ساعتی گذشته بود تا نوبت به من رسید. منو بردند طبقه بالا تو یک اتاق. دو تا آقا بودند، لباس شخصی داشتند. اون خانم نیروی انتظامی‌هم تو اتاق بود، ولی بعدش رفت بیرون. یکی از اون مردها نزدیک ۳۰ سال داشت و اون یکی، که ریش داشت و رئیس بود، بالای ۴۰ سال. اون دو تا آقا یکسری سوال پرسیدند. حرف‌های زشت و فحش‌های جنسی می‌دادند. می‌گفتند: «اگه شوهر میخوای دیگه این همه ناز و اَدا چیه و چرا خودت رو هفت قلم آرایش کردی. فکر کردی هیچ مردی پیدا میشه با یه سلیطه مثل تو ازدواج کنه؟ اینجوری که خودت رو تابلو کردی، یعنی داد میزنی که دلت ک… میخواد! »

پوران ادامه داد:

– من هم باهشون یکی به دو می‌کردم و جوابشون رو می‌دادم. اون آقاهه که سنش بیشتر بود، گفت: «زبونت رو میبُرم تا دیگه اینطور بُلبل‌زبونی نکنی…» بعد به اون آقا جوونه اشاره کرد و اون آستینم رو گرفت و بُرد یه اتاق خالی در همون طبقه و در رو قفل کرد. چند ساعت بعد همون زنِ نیروی انتظامی‌اومد منو برد تو حیاط. اون آقاها کنار یه ماشین شخصی پژو ایستاده بودند. منو تحویل اونا داد. ساعت تقریبا یک یا دو نیمه شب بود. دستام رو بستند و به چشمم چشم بند زدند و منو بردند. نمیدونم کجا، ولی نزدیک یک ساعت یا کمتر توی راه بودیم. با ماشین رفتیم توی یه گاراژ. صدای باز و بسته شدن در بزرگ آهنی رو میتونستم خوب بشنوم. منو پیاده کردند، دستم رو باز کردند و چشم‌بند رو برداشتند و بردند داخل یه اتاق در زیرزمین. کفِ اتاق سیمانی بود، دو تا پتو یه گوشه افتاده بود، پنجره نداشت، لامپ هم نداشت. درِ اتاق آهنی بود و بالای در، شبکه‌های فلزی بود و نور راهرو از اونجا اتاق رو کمی‌ روشن می‌کرد، همه جا ساکت بود و هیچ صدائی نمی‌اومد، نیم ساعت یا بیشتر گذشته بود…

از آنجا که حدس می‌زدم که ادامه صحبت‌های پوران در مورد چه چیز خواهد بود حرفش را قطع کردم و به او گفتم بهتراست برویم بیرون در حیاط کلینیک قدم بزنیم. در جوابم گفت:

– خیلی حرف‌ها روی دلم سنگینی میکنه، شب‌ها بدون قرص خواب‌آورِ سنگین نمیتونم بخوابم، وقتی هم میخوابم کابوس می‌بینم. دکترها و روانشناس‌های کلینیک آدم‌های خوبی هستند، ولی هنوز نتونستم دلم رو اونطور که میخوام باز کنم و همه حرفهام رو بریزم بیرون، ولی پیش شما حس خوبی دارم.

و اضافه کرد:

-میشه یه بطری آب سرد از دستگاه اتومات بگیرید، آب بدون گاز باشه لطفا.

به راهرو رفتم، دو بطری آب از دستگاه اتومات گرفتم و برگشتم. پوران پشت پنجره ایستاده بود و به بیرون خیره شده بود. هوا ابری بود و آسمان کاملا خاکستری. گاهی کمی‌ باران می‌بارید و می‌شد لغزش قطره‌های باران را روی پنجره دنبال کرد.

به پوران گفتم: بطری آب خیلی سرد نیست، ولی خنک است، به طرف من برگشت و یکی از بطری‌ها را به دستش دادم. همینکه روی مبل نشستیم، پوران بطری آب را باز کرد و دو جُرعه آب خورد و روایت‌اش را اینطور ادامه داد:

– وقتی اون آقاها وارد اتاق شدند، در نیمه باز بود و نورِ چراغِ راهرو، اتاق رو روشن کرده بود. هر دو شروع کردند به من فحش‌های جنسی دادن. از همون حرف‌ها که قبلا به من گفته بودند، ترسیده بودم… باهاشون وارد دعوا نشدم. تا می‌خواستم چیزی بگم، با سیلی می‌زدند توی صورتم… مُسن‌تره گفت «ها، چی شده، دیگه بلبل‌زبونی نمیکنی…». جوابشون رو نمی‌دادم و فقط یه چیزهائی می‌گفتم که شاید دلشون به رحم بیاد. میگفتم بابام بیماری قلبی داره و الان نگرانه که چرا به خونه برنگشتم. بهم می‌گفتند «این موش‌مُرده بازی‌ها رو بذار کنار… خدمت بابات هم میرسیم… نگرن بابا جونت نباش …». همون آقا مِسن‌تره گفت «کار من هر روز اینه که زن‌های کثافتی مثل تو رو آدم می‌کنم. توی فِسقلی مادر ج… فکر کردی خیلی حاضرجوابی؟»

پوران مکث کرد و به نقطه ای خیره شد. سعی می‌کرد جلوی گریه‌اش را بگیرد، بطری آب را در دو دستش گرفته بود و فشار می‌داد، سرش رو آورد پائین، نفس عمیقی کشید و ادامه داد:

– اون جوانتره، از پشت بازوهام رو گرفت، با یه دست هم موهای سرم رو می‌کشید عقب، اون یکی اومد از جلو و شروع کرد لباس‌هام رو از تنم در بیاره، دست و پا می‌زدم، داد می‌زدم، جیغ می‌کشیدم، التماس می‌کردم، به جان مادر و خواهرشون قسم‌شون میدادم و اونا می‌خندیدند. بهم سیلی می‌زدند یا تُف می‌انداختند توی صورتم. به خدا و پیغمبر قسم‌شون میدادم و میگفتم من باکره هستم. یه مرتبه همومن آقا مُسن‌تره گفت «داری کُد میدی که دوست داری از عقب ترتیبت رو بدیم، چشم، همینکار رو می‌کنیم. اینقدر سلیطه‌های مثل تو پیش ما فیلم بازی کردند که درس‌های همه‌تون رو حفظ شدیم… از همون اول میگفتی سکس مقعدی دوست داری… دیگه اینهمه ناز و اَدا درآوردن نداره!»

پوران چشم‌هایش را بست. اشک از لابلای پلک‌های بسته‌اش سرازیر بود، خودش را به عقب کشید، پاهایش را توی شکم‌اش کشید، به مُبل چسبید و ساکت شد. همانطور که نشسته بود، سرم را پائین اندختم و ساکت گریستم.

پوران به چشم‌هایم نگاه کرد و با لحنی سرد و بغض‌آلود ادامه داد:

– نمیدونم اون کثافت‌ها چند بار به من تجاوز کردند. فقط میدونم که بی‌حس شده بودم و دیگه هیچ صدائی رو نمی‌شنیدم، نه دست و پا می‌زدم و نه جیغ می‌کشیدم. یه تیکه گوشت بودم و اونا هرچی دلشون میخواست با من کردند. من روی اون پتوهای کثیف افتاده بودم. فقط گاه و بیگاه نیم‌تنه‌ی لختشون رو میدیدم که از جلوی من رد می‌شدند و صداهای گُنگِ حرف زدن و خنده می‌شنیدم. تا وقتی که بیهوش شدم. بعدا فهمیدم بجز اون شب اول، یک شب دیگه هم اونجا بودم. شب دوم، نزدیک سحر، منو با ماشین بردند یه گوشه شهر و از ماشین انداختنم بیرون و رفتند.

پوران سکوت کرد. دقایقی را در سکوت گذراندیم. از او تشکر کردم که به من اعتماد کرده و دردش را با من تقسیم کرده. پوران در حالی که ساکت و آرام اشک می‌ریخت و لب‌هایش می‌لرزید حرف‌اش را از سر گرفت:

– سه ماه توی خونه بودم و بیرون نرفتم. فقط با مادرم حرف زدم و سربسته یه چیزهائی بهش گفتم. اگه مامان نبود حتما خودکشی می‌کردم. چند بار دکتر رفتم و آخر سر مادرم طلاهاش رو فروخت و با هزار بدبختی خودم رو به آلمان رسوندم.

به پوران گفتم بهتر است آبی به سر و صورتش بزند و با اینکه هنوز کمی‌ باران می‌بارد خوبست بیرون برویم و کمی‌ قدم بزنیم.

دعوتنامه‌ی دادگاه

بعد از اینکه برگشتیم، پرستارِ بخش پاکتِ نامه‌ای را به پوران داد و خواهش کرد متن آن را برایش بخوانم. پوران برای حضور در یک دادگاه دعوت شده بود. وقتی این را شنید بهم ریخت. حالش خراب شد… پرستارِ بخش سریع یک صندلی چرخدار آورد، او را روی صندلی نشاند و به اتاق‌اش برد. از من خواست بیرون بمانم. پرستار دیگری پزشک بخش را صدا کرد و من بیرون اتاق منتظر ماندم. کمی‌ بعد دکتر از اتاق بیرون آمد و گفت حالش خوب است و جای نگرانی نیست. گفت به او آرام‌بخش تزریق شده و به خواب رفته است.

روز بعد به کلینیک تلفن زدم؛ گفتند می‌توانم بروم و پوران را ببینم. با اطلاع به محل کارم، مرخصی گرفتم و به کلینیک رفتم.

وقتی به اتاق پوران وارد شدم، به وضوح دیدم که فشار روانی دیروز تا کجا او را خسته و بی‌رمق کرده است. نمی‌توانست از روی تخت پائین بیاید. بی‌حال بود و رنگ صورتش هنوز کمی‌ سفید و چشمانش خسته بود. وقتی حرف می‌زد چشم‌ها را می‌بست. نیم ساعت در کنارش بودم. زیاد نمی‌توانست حرف بزند. قول دادم روز بعد به دیدارش خواهم رفت.

روز بعد، شنبه، به کلینیک رفتم. حال پوران بهتر شده بود. در ورودی کلینیک با همان خانواده ایرانی روی یک نیمکت نشسته و حرف می‌زدند و می‌خندیدند. خوشحال شدم که تنها نیست. خانواده ایرانی می‌خواستند پوران را نزد خود ببرند ولی پزشک بخش گفته بود لازم است در مورد چند موضوع صحبت کنند و باید منتظر باشند تا من بیایم. همه با هم نزد پزشک بخش رفتیم. او گفت از این به بعد پوران فقط اجازه دارد با نفر همراه از کلینیک خارج شود و فقط هم اجازه دارد یک شب بیرون بماند و باید با یک نفرِ همراه به بخش برگردانده و تحویل داده شود و یکسری مقررات دیگر را توضیح داد. برای پوران ترجمه کردم. او و نیز خانواده ایرانی در موافقت با مقرارت جدید نوشته ای را امضا کردند. پزشکِ پوران همچنین تاکید کرد که با توجه به در پیش بودن دادگاه و اینکه معلوم نیست دادگاه چه مدت طول می‌کشد، او باید تا پایان دادگاه در کلینیک بماند. این خبر خوشی برای پوران نبود.

سه هفته تا شروع اولین جلسه دادگاه فرصت بود. در یکی از روزها که به دیدن پوران رفتم، گفت مایل است در مورد جزئیات آنچه اتفاق افتاده، اینکه چرا به کلینیک منتقل شده و اینکه موضوع این دادگاه چیست و… با من صحبت کند و خواهش کرد در جلسات دادگاه او را همراهی کنم.

آشنائی با جلال

روز بعد به همان اتاق گرم و آرامِ ملاقات رفتیم. هوا خوب بود و از لابلای درخت‌های بزرگی که از کنار پنجره اتاق خود را به بالا کشیده بودند، می‌شد آبی آسمان را دید. اینبار پوران خودش یک بطری آب با خودش آورده بود. در جای قبلی نشستیم و او روایت سرگذشت‌اش را چنین ادامه داد:

– وقتی وارد کمپ پناهندگی این شهر شدم از ایرانی‌هائی که قبل از من آمده بودند سوال کردم که از چه طریق می‌توان از ایران پول دریافت کرد. یک کیوسک را در مرکز شهر به من معرفی کردند که صاحبش یک آقای ایرانی بود. گفتند او میتونه با فامیل من در ایران تماس بگیره و رابطی بهشون معرفی کنه تا پول را در ایران به او بدهند و بعد از دریافت پول توسط این رابط، صاحب کیوسک در اینجا به من معادل همان مبلغ، یورو پرداخت کند.

پوران ادامه داد:

–  سه روز بعد از اینکه وارد این شهر لعنتی شده بودم، رفتم مرکز شهر و اون کیوسک رو پیدا کردم. برخورد صاحب کیوسک خیلی خوب بود و همه صحبت‌ها برای این داد و ستد انجام شد. من با مادرم در ایران صحبت کردم و قرار شد رابط با او تماس بگیره. روز بعد به صاحب کیوسک مراجعه کردم و معادل یوروئی که قرار بود به من پرداخت کنه به من داد. همه چیز خوب و بدون هیج مشکلی پیش رفت. در کیوسک یک آقای ایرانی دیگه هم بود که سر صحبت را با من باز کرد. سی و چند ساله به نظر می‌رسید. گفت تازه آمدی و این شهر را نمی‌شناسی، اگر مایل هستی شهر را نشانت بدهم، ماشین هم دارم و بعد از گردش در شهر، به کمپ خودت میرسونمت. اول گفتم نه، و بعد با اصرار دوباره او قبول کردم. آقای مهربانی به نظر می‌رسید. با صاحب کیوسک هم خیلی گرم و صمیمانه خداحافظی کرد و فکر کردم همدیگر را خوب می‌شناسند. همین باعث شد کمی‌ به او اعتماد کنم. تقریبا یک ساعت در شهر با ماشین چرخیدیم و در یک کافه با هم بستی خوردیم و آخرسر من را به کمپ رساند. شماره تلفن رد و بدل کردیم. موقع خداحافظی پرسیدم چطور میشه از اینجا رفت کلن؟ اونجا یه فامیل دارم و میخوام اونا رو ببینم. اون آقای ایرانی که اسمش «جلال» بود گفت: «تا کلن با قطار نزدیک دو ساعت میشه، ولی من میتونم خودم تو رو برسونم. به من بگو کی میخوای بِری، تا من هم برنامه‌ام رو جور کنم». همون شب به جلال زنگ زدم و گفتم با فامیلم صحبت کردم و فلان روز برای من خوبه که بریم کلن. قرار شد جلال همون روز با ماشین بیاد کمپ محل سکونتِ من و از اونجا با هم بریم کلن.

نگران بودم که پوران دوباره از موضوعی صحبت کند که باعث فشار عصبی شده و حالش خراب شود. به او که متوجه نگرانی من شده بود دلیل را توضیح دادم. گفت جائی برای ناراحتی نیست. خواهش کردم وارد جزئیات نشود و در کلی ترین شکل حرف‌هایش را بزند و گفتم اگر لازم باشد بعدا وارد جزئیات می‌شویم. پوران گفت:

– باشه، اینطوری برای منم بهتره، ولی میخوام شما همه چیز رو بدونین تا راهنمائی کنین که توی دادگاه قاضی چه سوال‌هائی ممکن است بپرسه.

– کاملا درست میگی، اما تا اون موقع وقت داریم و میتونیم در جلسات دیگر در مورد جزئیات و سوالات احتمالی صحبت کنیم.

پوران روی مبلی که نشسته بود کمی‌ جابجا شد و ادامه داد:

– اون روز جمعه، ساعت ۱۲ ظهر جلال با ماشین جلوی کمپ منتظرم بود. کمی‌ بعد از اینکه حرکت کردیم گفت چیزی رو جا گذاشته و باید سر راه بریم خونه او. جلوی خونه‌اش که رسیدیم گفت جمعه‌ها این ساعت اتوبان خیلی شلوغه اگر حالا برویم بطرف کلن، کلی اعصابمون خورد میشه؛ بیا  بریم خونه یه چیز سبک بخوریم و ساعت ۲ یا ۳ حرکت کنیم، اینطوری بهتره. گفتم خوب این رو زودتر خبر می‌دادی که از همون اول، ساعت ۳ میومدی دنبالم. گفت «حالا پیش اومده، اشکالی نداره، اینقدر ناز نکن…»

پوران از روی مبل بلند شد. به طرف چراغ مطالعه بزرگ آنسوی اتاق رفت و روشن‌اش کرد و برگشت. پرسیدم:

-می‌خواهید که چراغ اتاق رو روشن کنم؟

– نه، حالا زوده، دوست داشتم این چراغ رو روشن کنم. اینطوری قشنگ‌تره… هروقت میام توی این اتاق اون رو روشن میکنم. مثل یه دوست شده برام…

و ادامه داد:

– یه حس عجیبی داشتم، با اکراه قبول کردم و با جلال وارد خونه‌اش شدم.

پوران مکث کرد. یکی دو جرعه آب خورد، به نقطه‌ای در دوردست خیره شد، نفس عمیقی کشید و ادامه داد:

– اول رفتیم توی اتاق نشیمن، جلال پرسید مشروب میخوری؟ گفتم، نه الان وقتش نیست. اگه تو مشروب بخوری دیگه نمیتونی رانندگی کنی. گفت باشه و دو تا قوطی نوشابه سرد از توی یخچال آورد.

پوران دوباره مکث کرد. بعد در حالی که بطری آب را از این دست به آن دست می‌داد حرفش را از سر گرفت:

– منِ احمق باز هم سادگی به خرج دادم. اینهمه میگن آدم مار گزیده از ریسمون سیاه و سفید می‌ترسه، یعنی باید بترسه… ولی من مثل اینکه تا سرم به سنگ نخوره، بیدار نمیشم، آدم نمیشم…

حرف پوران را قطع کردم، می‌دانستم در مورد چه چیز می‌خواهد صحبت کند. به او گفتم:

– لطفا خودتان را سرزنش نکنید…

تا خواستم ادامه بدهم گفت:

– خواهش می‌کنم چیزی نگین.

ساکت شدم. پوران چند لحظه صبر کرد و ادامه داد:

– جلال به یه بهانه‌ای منو برد توی اتاق خواب‌اش. روی تخت نشست و منم روی تخت نشستم. صندلی یا چیز دیگری برای نشستن اونجا نبود. شروع کرد از یکسری مسائل سکسی حرف زدن. اینکه زن‌های آلمانی اینطور هستند و زن‌های ایرانی اونطور… نمیدونم چی شد که دستش رو بُرد توی موهام و منو نوازش کرد، من هم عکس‌العملی نشون ندادم و بعد همینطوری ادامه داد و یکمرتبه دیدم هر دو نیمه‌لخت روی تخت ولو هستیم. به جلال گفتم باید بریم کلن دیر میشه و جلال جواب داد نگران نباش من راه و چاره رو خوب بلدم.

پوران دوباره ساکت شد. یکی دو نفس عمیق کشید، آب دهان‌اش را قورت داد و حرف از سر گرفت:

– نمیدونم چی شد، واقعا نمیدونم چی شد… وقتی به خودم اومدم، داشتم داد می‌زدم. کاملا لخت بودم. جلال با شدت تمام داشت با من سکس می‌کرد و من داد می‌زدم. لباسام رو برداشتم و رفتم سمت در خروجی… جلوی در شروع کردم به داد و فریاد. جلال هم هی می‌گفت داد نزن، چه خبره… گفتم منو ببر کمپ خودم. جلال با ماشین منو به کمپ رسوند. هنوز هوا تاریک نشده بود، رفتم ساختمان بهداری. یه پرستار اونجا بود، گریه می‌کردم و به انگلیسی دست و پا شکسته حالیش کردم که به من تجاوز شده.

پوران عصبانی حرف می‌زد. صدایش هم کمی‌ بالا رفته بود. اما گریه نمی‌کرد، خشمگین بود. یکمرتبه یک مشت محکم کوبید روی میز جلویش، بطری آب من افتاد زمین. خم شدم و بطری را برداشتم. حرفی نمی‌زدم. ساکت به او نگاه می‌کردم. یکی از پرستارها از جلوی در به ما نگاه کرد و پرسید: «همه چیز اوکی است»؟ قبل از اینکه من بخواهم چیزی بگویم، پوران با یک لبخند مصنوعی گفت: اوکی… اوکی… بعد صدایش را پائین آورد و ادامه داد:

– پرستارِ بهداری کمپ یک تاکسی سفارش داد و منو به یک بیمارستان برد. پزشک زنان منو معاینه کرد، همونجا موندم. یکی دو ساعت بعد دو تا پلیس اومدند، یکی‌شون زن بود. یک مترجم زن هم آورده بودند. من همه چیز رو گفتم. پلیس آدرس جلال را پرسید که گفتم نمیدونم. شماره تلفن‌اش رو دادم. پزشک زنان گزارش خودش رو داد که در آن گفته بود روی بدنِ من اسپرم ریخته شده و دستگاه تناسلی من آسیب دیده و آثار جراحت را تائید کرده بود. از اونجا منو به کمپ برگردوندند. هم‌اتاقی و بقیه ایرانی‌ها می‌پرسیدند چی شده؟ منم گفتم حالم خوب نیست و به هیچکس چیزی نگفتم. بعدا قرص‌های مختلف رو که مالِ خودم و هم‌اتاقی‌ام بود یکجا خوردم. همون شب منو بیهوش به بیمارستان منتقل کردند. به سرعت معده‌ام رو شستشو دادند. روز بعد، از اونجا منو فرستادند همین کلینیک. اینجا هم گفتند به دلیل اقدام به خودکشی و اینکه هنوز این خطر برطرف نشده باید حالاحالاها اینجا بمونم. بعدا همون خانم مترجم یکبار با یک پلیس اومد اینجا و به من اطلاع داد که جلال را دستگیر و زندانی کردند و من باید منتظر باشم تا دادگاه به موضوع رسیدگی کنه.

دوباره سکوت حاکم شد. بلند شدم، کمی‌ در همان اتاق کوچک قدم زدم. یکی از پرستارها که از کنار اتاق رد می‌شد گفت شام پوران در اتاق‌اش است، تشکر کردم و برگشتم سر جایم نشستم.

پوران به من نگاه کرد و با صدای غمگینی گفت:

– اون از ایران و اون کثافت‌ها و بلائی که سر من آوردند، اینجا هم هنوز نرسیده، یه هموطن با من این کار رو کرد… آخه این چه دنیائیه؟!

ساکت ماندم. کمی‌ بعد به پوران یادآور شدم که اینجا ایران نیست، اینجا قانون حاکم است و عدالت برقرار خواهد شد.

دادگاه رسیدگی به اتهام تجاوز

دو هفته بعد نوبت به قرارِ دادگاه رسید. از قبل با محل کارم صحبت کرده و مرخصی گرفته بودم. رفتم کلینیک و از همانجا پوران را تا دادگاه همراهی کردم. خیلی ناآرام بود. به روشنی نگرانی و ترس را در چهره برافروخته‌اش می‌دیدم. یک بطری بزرگ آب به همراه خودم آورده بودم و به او گفتم هروقت نیاز داشت می‌تواند آب بخورد. در این پرونده، دادستان شاکی بود. پوران می‌توانست وکیل داشته باشد، اما وکیل نداشت. بنابراین نه از حق و حقوق‌اش مطلع بود و نه از جزئیات پرونده و هیچ آمادگی نداشت. اگر پوران وکیل می‌داشت، ما می‌توانستیم از جزئیات پرونده مطلع شویم و طبعا من می‌توانستم بهتر پوران را آماده کنم، اما بدون این آمادگی، با تشویش و نگرانی وارد دادگاه شدیم. در اتاق انتظار نشسته و منتظر بودیم تا وارد سالن دادگاه شویم. زمان به سختی می‌گذشت. پوران دست مرا محکم گرفته بود و فشار می‌داد. منشی دادگاه به جلوی اتاق انتظار آمد، اسم پوران را صدا کرد و من هویت او را تائید کردم.

به طرف سالن دادگاه رفتیم. وارد که می‌شدیم چند ردیف صندلی قرار داشت. یک راهرو در میانشان آنها را از هم جدا می‌کرد. روبرو، جایگاه قاضی بود. در سمت راست دادستان نشسته بود و محل نشستن متهم سمت چپ بود. او هنوز نیامده بود، اما وکیل‌اش در آنجا نشسته بود. به طرف دادستان رفتم. در کنار دادستان مترجم نشسته بود: آقای ناصر ایرانپور که پوران با او آشنا بود. همین باعث کمی‌ آرامش او شد. با دادستان صحبت کرده و خودم را معرفی کردم و گفتم به درخواست پوران او را همراهی می‌کنم. مؤدبانه دست داد و خواهش کرد در قسمت تماشاچی بنشینم.

چند لحظه بعد سه قاضی که دو نفرشان زن بودند وارد شدند. هر سه پیراهن سفید و شنل سیاه بر دوش داشتند. قاضی اول یا قاضی اصلی، زن بود. کمی‌ با فاصله از قضات، منشی که لباس معمولی به تن داشت نشسته و یک لپ‌تاپ در جلویش بود. با ورود قضات، حاضران به احترام از جا بلند شدند. زیرچشمی‌ پوران را زیر نظر داشتم. در چهره‌اش نگرانی موج می‌زد. چند لحظه بعد دری پشتِ سر وکیلِ متهم باز شد و جلال، با دستبند و لباس معمولی به همراه یک پلیس دادگستری وارد سالن شد. جلال کنار وکیل‌اش نشست. پلیس پشت سر او ایستاد. موقعیت جلال و پوران طوری بود که روبروی هم و چشم در چشم هم قرار داشتند. پوران تکانی خورد، نیم‌خیز شد و با اشاره چشمِ من سر جایش نشست. نگاهش به پائین بود. قبل از آنکه قاضی جلسه را رسما آغاز کند، رو به من کرد که در قسمت تماشاچیان تنها فرد حاضر بودم و خواست خودم را معرفی کنم و توضیح بدهم دلیل بودنم در آنجا چیست. خودم را معرفی کردم و گفتم به درخواست پوران او را همراهی می‌کنم. قاضی از پوران پرسید آیا با حضور من در دادگاه مخالفت دارد و پوران جواب منفی داد. قاضی از منشی خواست کارت شناسائی مرا برای پرونده کپی کرده و مشخصاتم را وارد کند.

دادگاه رسما آغاز به کار کرد. حدود بیست دقیقه اول به فرمالیته، دلایل تشکیل دادگاه، مشخصات افراد، زمان وقوع جرم و… گذشت. همزمان همه چیز برای پوران ترجمه می‌شد. دادگاه اعلام ۱۵ دقیقه تنفس کرد تا بعد از آن وارد محتوای دعوا شود. پلیس جلال را به بیرون از سالن برد. من به طرف پوران رفتم. به سختی بلند شد، زیر بغل‌اش را گرفتم و به بیرون سالن رفتیم. دستان من را گرفته بود و محکم فشار می‌داد. می‌لرزید و پشت سر هم می‌گفت: «مامانم رو میخوام، مامان جونم رو می‌خوام.» همه چیز غیرعادی بود. او را به طرف دستشوئی زنان بردم و خواهش کردم آب به سر و صورتش بزند. منتظر ماندم و نگران که یکمرتبه غش نکند. وقتی بیرون آمد دوباره دست مرا محکم گرفت و گفت:

– جلال چرا اینجاست؟ می‌ترسم. اگه او اینجا باشه من نمیتونم حرف بزنم…

گفتم که این قانون اینجاست و خواهش کردم اصلا به طرف جلال نگاه نکند.

وقتی به سالن برگشتیم تقاضا کردم چند لحظه با قاضی صحبت کنم. بعد از کسب اجازه، به طرف تریبون قضات رفتم و با قاضی اصلی صحبت کردم. توضیح دادم که چند هفته است به خواست پوران و موافقت پزشک و روانشناسِ کلینیکِ روان و اعصاب، پوران را همراهی می‌کنم. گفتم که وضعیت روحی او بی‌ثبات است، وکیل ندارد و برای دادگاه آماده نشده و از حقوق خودش بی‌اطلاع است و همه اینها باعث می‌شود که اگر از او سوال شود نتواند درست سوال‌ها را بفهمد یا نتواند درست پاسخ دهد و از همه مهمتر حضور جلال در سالن دادگاه، آنهم روبروی او باعث شده تا به پوران استرس بیشتری وارد شود. خواهش کردم ترتیب نشستن در دادگاه طوری باشد که پوران و جلال روبروی هم قرار نگیرند و نیز درخواست کردم از دفعه بعد یک روانشناس در دادگاه حاضر باشد که اگر روند دادگاه و پرسش و پاسخ‌ها باعث خرابی حال پوران شد، روانشناس این را به‌موقع تشخیص داده و درخواست توقف دهد.

قاضی به حرف‌هایم با دقت گوش کرد و از من خواست به جای خودم برگردم. چند لحظه با همکارانش مشورت کرد و ده دقیقه تنفس اعلام کرد. قضات برای مشورت به اتاق دیگری رفتند. جلال هم به همراه پلیس رفت. من به طرف پوران رفتم و موضوع را به او توضیح دادم و مترجم همزمان همه چیز را برای دادستان ترجمه کرد. دقایقی بعد قضات وارد شدند، جلال هم به همراهی پلیس وارد شد. چند لحظه بعد قاضی اعلام کرد جلسه امروز متوقف می‌شود و نوبت بعدی اطلاع داده خواهد شد.

دو هفته بعد، دادگاه در سالن دیگری برگزار شد و طوری که پوران و جلال روبروی هم قرار نمی‌گرفتند، بلکه رو به تریبون قضات نشسته بودند. یک خانم روانشناس هم در سالن دادگاه در قسمت تماشاچیان، ولی نزدیک به پوران نشسته بود. در این فاصله از یکی از دوستانم، مرجان که پرستار بود خواهش کردم در جلسات دادگاه، پوران را همراهی کند. توضیح دادم که بودن یک زن در کنار پوران برایش بهتر است. قبل از تشکیل دادگاه، مرجان و پوران را با هم آشنا کرده بودم و پوران موافق بود که مرجان هم او را همراهی کند.

دادگاه در مجموع در چهار جلسه به پرونده رسیدگی کرد. در مواردی که وارد جزئیات می‌شد، حال پوران خراب می‌شد. دو بار به درخواست روانشناس توقف نیم ساعته داده شد، اما قاضی پس از مشورت با روانشناس، با توقف جلسات مخالفت کرد. بودن مرجان واقعا به پوران کمک کرد. بعضی وقت‌ها مرجان بغل‌اش می‌کرد و پوران حسابی گریه می‌کرد. به این ترتیب فشاری که روی من بود هم کمتر شد.

در جلسه پنجم و پایانی، قاضی تناقضات بین پاسخ‌های پوران و جلال را با هم و نیز با گفته‌های قبلی آنان و با آنچه در پرونده پلیس بود مورد بررسی قرار داد. بر این پایه اعلام کرد که برخلاف گفته پوران که روز فلان در ساعت فلان به خانه جلال رفته و روز قبل همدیگر را ندیده بودند، یک ویدئو از یک پمپ بنزین موجود است که نشان می‌دهد آنها شب قبل در ساعت فلان با ماشین شخصی جلال به آنجا رفته‌اند و پوران چند لحظه از ماشین پیاده شده و در حالی که می‌خندیده با جلال صحبت می‌کرده است (این فیلم در جلسات قبل یکبار نشان داده شده بود).

نکته دیگر آنکه اگرچه گزارش پزشکی اِعمال زور در رابطه جنسی را تائید کرده، اما این الزاما به معنی خشونت یکطرفه نیست. متهم می‌گوید رابطه جنسی، از جمله رابطه خشن، با خواست هر دو طرف بوده است. به این ترتیب، ادعا در مقابل ادعا قرار گرفته و هیچکدام قابل اثبات نیست.

مفهوم حقوقی «ادعا در مقابل ادعا» Aussage gegen Aussage در پرونده‌های کیفری در آلمان، زمانی مطرح می‌شود که متهم و شاکی- یا قربانی و مجرم- هر کدام ادعایی را مطرح کنند و هیچ سند و مدرک قابل اتکایی که بتوان بر اساس آنها یکی از ادعاها را رد یا اثبات کرد وجودنداشته باشد. در این مورد، ادعای تجاوز جنسی در برابر ادعای رابطه جنسی با رضایت قرار داشت و دادگاه باید با بررسی شواهد موجود، درستی یا نادرستی هر کدام را ارزیابی می‌کرد. اگر شواهد موجود نتوانند ادعای یکی از طرفین را ثابت کنند، در اینصورت دادگاه به دلیل کافی نبودن مدارک و نبودن شواهد کافی، فرد متهم را غیرقابل پیگرد و پرونده را مختومه اعلام می‌کند.

در همین ارتباط، قاضی همچنین اعلام کرد که متهم در یک آپارتمان در طبقه سوم زندگی می‌کند و تحقیقات پلیس نشان می‌دهد که برخلاف گفته‌های شاکی، در آن روز و در آن ساعت هیچکدام از همسایه‌ها صدای جیغ و داد و فریاد از خانه متهم نشنیده‌اند. همچنین این موضوع که متهم با اتومبیل شخصی خود شاکی را تا کمپ محل سکونت وی همراهی کرده، می‌تواند نشان‌دهنده آن باشد که زور و اجباری در برقراری رابطه جنسی وجود نداشته است. همچنین فیلم ضبط شده از دوربین ورودی کمپِ محل زندگی پوران، نشان از هیچ خشونت یا ناراحتی او هنگام پیاده شدن از ماشینِ متهم ندارد (این فیلم نیز در جلسات قبل نشان داده شده بود).

به این ترتیب، دادگاه به دلیل کافی نبودن مدارک، رای به بسته شدن پرونده داد. همچنین این امر معمولاً در صورتیست که دادگاه به این نتیجه برسد که شواهد جدیدی نیز ممکن نیست پیدا شود و ادامه رسیدگی برای اثبات جرم غیرممکن است.

در پایان، قاضی دستور داد دستبند جلال باز شود و اعلام کرد که او آزاد است.

انگار دنیا بر سر پوران خراب شده بود. برای دقایقی مات و مبهوت مانده بود و حرفی نمی‌زد. ناگهان جیغ بلندی کشید و شروع به فحش دادن کرد. مرجان زیر بغل‌اش را گرفت و به بیرون سالن هدایت کرد. پوران بلندبلند گریه می‌کرد و فحش می‌داد. لحظاتی بعد، وقتی کمی‌ آرام شد رو به من کرد و گفت: این بود مملکت قانون که می‌گفتید؟

نگاهش کردم و حرفی نزدم.

چند روز بعد، پوران از کلینیک مرخص شد. به او توضیح دادم جلال «تبرئه» نشده بلکه دلیل آزادی او «کافی نبودن مدارک» است و گفتم که کسی پوران را متهم به دروغگوئی نمی‌کند، اما تناقضات پرونده زیاد بوده و دلایل اثباتی ضعیف بودند. پوران با بی‌میلی به حرف‌هایم گوش داد و باز هم گفت: «اینهمه می‌گفتند آلمان کشور قانون است و اینجا حقوق بشر حاکم است و… همه‌اش کشک است و حرف مُفت. زن‌ها همیشه و همه جا مقصرند».

به درخواست من و موافقت اداره سوسیال (تامین اجتماعی) مخصوص پناهجویان، پوران از کمپ پناهجویان خارج شد و در یکی از آپارتمان‌های سوسیال که در آنجا همه پناهجو بودند، اسکان داده شد. چندی بعد کلاس زبان را شروع کرد. رابطه‌اش با آن خانواده ایرانی ادامه یافت ولی کم و کمتر شد. فاصله تماس‌های تلفنی‌اش با من نیز کمتر شد.

بازگشت بی‌سر و صدا به ایران

یک روز از اداره سوسیال شهری که پوران در آنجا ساکن بود با من تماس گرفته شد و گفتند، حالا که قبولی پناهندگی پوران آمده، او دیگر باید از آن آپارتمان بیرون برود و دو ماه فرصت دارد یک خانه پیدا کند ولی آنها نمی‌توانند پوران را پیدا کنند.

با کمی‌ پرس و جو و چند تلفن به دوستان و همسایه‌های ایرانی پوران، متوجه شدم که او ده روز پیش به ایران برگشته است! خیلی تعجب کردم. چرا؟! چرا به من اطلاع نداده بود؟ و بسیاری چراهای دیگر…

مدتی بعد، پوران از ایران با خانواده ایرانی که گاهی نزد آنها می‌رفت تماس گرفت. از کمک‌هائی که به او کرده بودند تشکر کرده و گفته بود که برایش سخت بوده قبل از رفتن، از آنها خداحافظی کند. و اینکه بعد از حکم دادگاه در آلمان، قلب‌اش شکسته شده و با سرخوردگی، خیلی دلتنگِ مادرش شده بود و از ترس اینکه دوباره دست به خودکشی بزند ترجیح داده بود به ایران برگردد. گفته بود که حالا در کنار مادرش احساس آرامش دارد.

درس‌های تجربه من با پرونده‌ی «پوران»

هنگام برگزاری جلسات دادگاه و تناقضاتی که قاضی به آن اشاره می‌کرد، به خودم رجوع کردم و اینکه چرا من متوجه این تناقضات نشده بودم؟! همین باعث شد تا نوع برخورد من با پوران کم‌کم تغییر کند. وقتی بعد از پایان هر جلسه تناقضاتی را که قاضی مطرح می‌کرد در آرامش به او توضیح می‌دادم، یادآوری می‌کردم که قرار ما این بوده که همه حقیقت را به من بگوید. و او تاکید می‌کرد هرآنچه گفته حقیقت دارد و چیزی را از من مخفی نکرده است.

پایه اصلی کار من اعتماد به انسان‌هاست، این را به افرادی که پرونده آنها را دنبال می‌کنم می‌گویم و خواهش می‌کنم با من صادق باشند. به آنها تاکید می‌کنم که هرگاه دریابم دروغ می‌گویند، یا ناصادق هستند یا قصد دارند کار خودشان را به گردن من انداخته و از من سوء استفاده کنند، کارشان را دنبال نخواهم کرد. حسی درونی به من می‌گفت که پوران همه حقیقت را به من نمی‌گوید. من سال‌هاست که افراد زیادی را نزد پلیس، ادارات مختلف، پزشکان و دادگاه‌ها همراهی می‌کنم، پرونده‌های مثبت یا منفی زیادی را مطالعه کرده و می‌دانم که دادگاه‌های آلمان با دقت و در اساس بی‌طرفانه و صرفا از موضع تخصصی به پرونده‌ها رسیدگی می‌کنند. چند هفته پس از پایان دادگاه پوران، پروتکل یا همان صورت‌جلسه مباحث دادگاه به دستم رسید و پس از مطالعه دقیق متوجه شدم که تناقضات مطرح شده، جدی و تعیین‌کننده هستند. متوجه ضعف کار خودم شدم و دریافتم برخورد من با پوران و روایتی که تعریف کرده بیش از حد احساسی بوده است.

در مشورت با یکی از همکاران روانشناس متوجه شدم که در برخی موارد، «قربانیان تجاوز» به دلایل مختلف نمی‌توانند برخی جزئیات را بگویند و یا داستان‌هائی از خود درست می‌کنند که واقعیت ندارد.

نمی‌خواهم به تحلیل رفتار و شخصیت پوران بپردازم، زیرا صلاحیت تخصصی‌اش را ندارم. اما در موارد دیگری نیز تجربه کرده‌ام که ما ایرانیان فراتر از موارد شخصی، بطور جمعی نیز «قربانی» سرکوب و بی‌عدالتی و تجاوز به حریم شخصی خود هستیم. زخم‌های عمیق بر جسم و روان خود داریم. در تجربه دیده‌ام که افرادی از این وضعیت استفاده کرده و آگاهانه یا ناخودآگاه، در نقش «قربانی» فرو می‌روند تا به آنچه می‌خواهند برسند.

نمی‌خواهم پوران را قضاوت کنم، اما با تجربه‌ی این دادگاه، احساس دیگری پیدا کرده بودم که نمی‌توانستم آن را نادیده بگیرم. همین باعث شد تا ارتباطات من با پوران کمتر شد و او نیز پس از مدتی رابطه را کاملا قطع کرد.

اکنون که این روایت را می‌نویسم فکر می‌کنم لازم است ما ایرانی‌ها با چنین تجربه‌هائی حساس‌تر و عقلانی‌تر برخورد کنیم. به این معنا که ورای جوانب تأثربرانگیز عاطفی و انسانی و آنچه بر سرمان آمده، توجه کنیم که ممکن است بطور خودآگاه یا ناخودآگاه نقش قربانی را در خود تقویت کنیم تا آنچه را می‌خواهیم به دست بیاوریم و خواسته یا ناخواسته به دیگران زیان برسانیم. همچنین ضرورت دارد افرادی که در این زمینه به فعالیت تخصصی مشغول هستند، با رعایت فاصله احساسی و عاطفی و در نظر داشتن عقل و منطق، احتمال نادیده گرفتن تناقضات یا دروغ‌های احتمالی را کاهش دهند.

* گفته‌های رد و بدل شده بیش از آن است که در این سرگذشت‌ها آمده.

منبع:پژواک ایران


حنیف حیدرنژاد

فهرست مطالب حنیف حیدرنژاد در سایت پژواک ایران 

*اشتباهات نتانیاهو در جنگی که به پیش می‌برد  [2025 Jun] 
*محکومیت پزشک سوری به حبس ابد در آلمان به اتهام قتل و شکنجه و پیام آن برای جنایتکاران جمهوری اسلامی  [2025 Jun] 
*فرصتی تاریخی برای مردم ایران، مخالفان و رضا پهلوی  [2025 Jun] 
*«خیام»؛ (روایت‌های یک مددکار اجتماعی در آلمان؛ سرگذشت‌ پناهجویانی که از جمهوری اسلامی فرار کرده‌اند)  [2025 Jun] 
*«شهین»؛ (روایت‌های یک مددکار اجتماعی در آلمان؛ سرگذشت‌ پناهجویانی که از جمهوری اسلامی فرار کرده‌اند)  [2025 Jun] 
*کتابگزاری؛ نگاهی به کتاب «محاکمه حمید نوری»  [2025 May] 
*«نسل زِد Z»؛ دلایل نامگذاری و مشخصات آن  [2025 May] 
*«پوران»؛ (روایت‌های یک مددکار اجتماعی در آلمان؛ سرگذشت‌ پناهجویانی که از جمهوری اسلامی فرار کرده‌اند)  [2025 May] 
*نام خلیج فارس و بازی با اصل حاکمیت ملی ایران  [2025 May] 
*قادر؛ (روایت‌های یک مددکار اجتماعی در آلمان؛ سرگذشت‌ پناهجویانی که از جمهوری اسلامی فرار کرده‌اند)  [2025 May] 
*مینا؛ (روایت‌های یک مددکار اجتماعی در آلمان؛ سرگذشت‌ پناهجویانی که از جمهوری اسلامی فرار کرده‌اند)  [2025 Apr] 
*اهداف احتمالی رژیم ایران از اعلام تعطیلی واحد یکم نیروگاه هسته‌ای بوشهر  [2025 Apr] 
*سناریوهای مختلف خامنه‌ای برای سرکوب مردم در صورت حمله نظامی‌آمریکا؛ ضرورت آمادگی ذهنی مردم و نقش رهبری دوران گذار   [2025 Apr] 
*«ملّی‌گرائی و هویت‌خواهی ایرانی»؛ فرصت‌ها و تهدیدها  [2025 Apr] 
*در مورد نامه سرگشاده مصطفی مهرآئین به خامنه ای  [2025 Mar] 
*شمارش معکوس برای پس گرفتن میهن  [2025 Mar] 
*سازمان مجاهدین و تلاش برای بی اعتبار کردن کارگردان و دست اندرکاران مستند «بازماندگان راهرو مرگ»  [2025 Mar] 
*ابتکار عمل ترامپ؛ خامنه‌ای در گوشه رینگ!  [2025 Mar] 
*سازمان مجاهدین خلق و دروغ‌های «طرح ده مادّه‌ای برای ایران آزاد»  [2025 Mar] 
*شکایت‌نامه علیه پرویز ثابتی؛ استفاده ابزاری از دادخواهی؟  [2025 Mar] 
*نقدی کوتاه بر رضا پهلوی در زمینه «رهبری فرامسلکی» و هواداران افراطی  [2025 Feb] 
*انتقادات به نرگس محمدی به علت «باندبازی» در بند زنان زندان اوین  [2025 Feb] 
*«فاندبگیران»؛ اتهامات مطرح و پرسش‌های بی‌پاسخ  [2025 Feb] 
*«نشست همگرایی مونیخ»؛ بیانیه پایانی، نکات مثبت و کمبودها  [2025 Feb] 
*لغو مجدد دعوتنامه شرکت رضا پهلوی در کنفرانس مونیخ؛ هراس دولت آلمان از «رژیم چنج»  [2025 Feb] 
*نامه اعتراضی به وزیر خارجه آلمان برای لغو دعوت رضا پهلوی برای شرکت در کنفرانس امنیتی مونیخ  [2025 Feb] 
*موضوع «آلترناتیو» و صف‌بندی نیروهای سیاسی؛ نقاط قوت و نقاط ضعف آنها  [2025 Jan] 
*«جنگِ شناختی» چیست؟  [2025 Jan] 
*گذار از جمهوری اسلامی و ضرورت اعلام برنامه و سازماندهی  [2025 Jan] 
*کتابگزاری؛ «میان سرکوب و مقاومت؛ بررسی تجربه زندانیان سیاسی در ایران و جمهوری دموکراتیک آلمان»  [2025 Jan] 
*تشدید حمله‌های اسرائیل به حوثی‌ها، زمینه‌سازی برای حمله به جمهوری اسلامی؟  [2025 Jan] 
*آزادی بیان و اتهام زدن‌های سیاسی- ایدئولوژیک؛ معیارهای تشخیص «محتوای تخریبی»  [2024 Dec] 
*ترس خامنه‌ای از سقوط و فرمان «لگد مال کردن» و «انتقام سخت» از مردم  [2024 Dec] 
*«قانون حجاب»، چهره عریانِ ضد زن حکومت اسلامی  [2024 Dec] 
*در رابطه با شعار «مرگ بر ستمگر …» و نقش «زبان و کلام» در نفرت‌پراکنی  [2024 Nov] 
*ارزیابی غلط حزب سبزهای آلمان در ندیدن خطر اسلامگرایی به عنوان تهدیدی جدی  [2024 Nov] 
*نجات ایران و ضرورت حمایت از اعلام آمادگی رضا پهلوی برای رهبری دوران گذار   [2024 Nov] 
*«کلنیک ترک بی‌حجابی»، ابزار جدید سرکوب زنان  [2024 Nov] 
*شکست دولت ائتلافی آلمان بر سر «خط قرمز کسری بودجه ۲۰۲۵» و انتخابات پارلمانی زودهنگام  [2024 Nov] 
*«دختر علوم تحقیقات»، نماد خودآگاهی و شجاعت زنان، او را تنها نگذاریم!  [2024 Nov] 
*اعدام جمیشید شارمهد، شهروند آلمانی- ایرانی و مسئولیت آلمان، ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا  [2024 Oct] 
*ادعای «اشغال» جزایر سه‌گانه در خلیج فارس؛ نقض حاکمیت ملی ایران  [2024 Oct] 
*چرا عده‌ای به نام دفاع از «صلح»، با تهاجم نظامی علیه جمهوری اسلامی مخالفت می‌کنند؟  [2024 Oct] 
*علی خامنه‌ای و گزینه‌هایش بعد از کشته شدن حسن نصرالله  [2024 Sep] 
*«تغییر» چگونه امکانپذیر می‌شود؟ معرفی یک مُدل کاربُردی برای عبور از جمهوری اسلامی  [2024 Sep] 
*نامه سرگشاده به وزیر داخله ایالت نوردراین وستفالن آلمان درارتباط باتجاوز گروهی به مرد پناهجوی ایران  [2024 Sep] 
*تروریسم اسلامی و رشد فعالیت‌های اسلامگرایان در آلمان و ناتوانی سیاستمداران این کشور  [2024 Sep] 
*تائید حکم محکومیت منشی ۹۹ ساله اردوگاه مرگ نازی‌ها: «مأمورم و معذور» نداریم!  [2024 Aug] 
*چرا گروه‌های چپ فمینیست، «کوئیر» و مدافع محیط زیست به نام دفاع از فلسطین با اسلامگرایان همراهی می‌کنند؟  [2024 Aug] 
*پاسخ خامنه‌ای پس از کشته شدن اسماعیل هَنیه: «اسلامیزه» کردن جبهه جنگ؟  [2024 Aug] 
*ممنوع شدن فعالیت مرکز اسلامی هامبورگ و بازتاب آن در رسانه‌های آلمان  [2024 Jul] 
*فناوری‌های تازه و خلاقیت‌ اوکراینی‌ها در دفاع از کشورشان  [2024 Jul] 
*بزرگترین زندان زنان «جمهوری دموکراتیک آلمان»، مکانی برای یادبود و علیه فراموشی  [2024 Jul] 
*هدف خامنه‌ای از بیرون کشیدن «کارت» مسعود پزشکیان؛ توپ در زمین مخالفان دموکرات رژیم است  [2024 Jul] 
*«انتخابات» ریاست جمهوری اسلامی و «نه» بزرگ مردم ایران به خامنه‌ای  [2024 Jul] 
*«آزادی» حمید نوری ننگی ماندگار برای دولت سوئد  [2024 Jun] 
*گزارش روزنامه «لوموند» فرانسه در گفتگو با سه نفر از کودک سربازان سابق سازمان مجاهدین  [2024 Jun] 
*نظریه «جنگ‌های قدیمی‌- جنگ‌های جدید» و نگاهی به نقش جمهوری اسلامی‌   [2024 Jun] 
*راست و چپ افراطی یعنی چه؛ معیارهای تشخیص کدام است؟   [2024 May] 
*خامنه‌ای گرفتار در تله اسرائیل  [2024 Apr] 
*جنگ علی خامنه‌ای، جنگ مردم ایران نیست  [2024 Apr] 
*تغییرات قوانین پناهندگی در اتحادیه اروپا و پیامدهای آن  [2024 Apr] 
*چرا سازمان مجاهدین در ارتباط با موضوع “کودک سربازان” بجای پاسخگوئی، از شفافیت فرار می کند؟  [2024 Mar] 
*سازمان مجاهدین و تهدید جانی محمدرضا ترابی از کودک سربازان سابق این تشکیلات  [2024 Mar] 
*سازمان مجاهدین و ضدیت با آزادی بیان و سینمای آزاد  [2024 Feb] 
*حمایت از سازمان مجاهدین؛ مشارکت در جنایت!  [2024 Feb] 
*چرا سازمان مجاهدین با اقدامات روشنگرانه کودکان و کودک سربازانِ سابقش مخالفت می کند؟  [2024 Feb] 
*فیلم مستند «بچه های قرارگاه اشرف»و واکنش سازمان مجاهدین خلق  [2024 Feb] 
*کودک سربازان در سازمان مجاهدین خلق  [2024 Jan] 
*انفجارهای تروریستی در کرمان: جمهوری اسلامی اولین مظنون  [2024 Jan] 
*خلاصه حکم دادگاه تجدید نظر حمید نوری در سوئد و نگاهی به برخی نکات مهم آن  [2023 Dec] 
*تحریف حکم دادگاه تجدید نظر حمید نوری توسط سازمان مجاهدین  [2023 Dec] 
*تائید و قطعی شدن حکم حبس ابد حمید نوری توسط دادگاه استیناف در سوئد  [2023 Dec] 
*حمله مسلحانه به یک کلانتری در راسک، عملیاتی در راستای منافع حکومت جمهوری اسلامی‌  [2023 Dec] 
*فرصت دادن عمدی پلیس آلمان به «مرکز اسلامی هامبورگ» برای نابودی مدارک؟!  [2023 Nov] 
*نگاهی به سرنوشت عاطفه سِبدانی از کودکانی که توسط سازمان مجاهدین از خانواده اش جدا شد  [2023 Nov] 
*یک رسوائی در کار حرفه‌ای روزنامه‌نگاری و پرسش از رسانه‌های فارسی‌زبان  [2023 Nov] 
*چهره کریه جنگ؛ حمله به بیمارستان جنایت جنگی است!  [2023 Oct] 
*قتل فجیع داریوش مهرجوئی و وحیده محمدی فر، شروع فاز دوم قتل های زنجیره ای؟  [2023 Oct] 
*حمله حماس به اسرائیل؛ جنگ نیابتی جمهوری اسلامی  [2023 Oct] 
*شایعه حضور حسینعلی نیری در آلمان؛ دادخواهی و اهمیت رعایت اخلاق انسانی  [2023 Aug] 
*در مورد درگیری با پلیس هنگام بازرسی از کمپ «اشرف۳» در آلبانی   [2023 Jun] 
*در مورد سخنان سیدحسین مرتضوی زنجانی رئیس اسبق زندان اوین و گوهردشت در کلاب‌هاوس  [2023 May] 
*انقلاب «زن، زندگی، آزادی» فرصت‌ها و تهدیدها  [2023 May] 
*حق حیات انسان بالاتر از هر تقدس و مقدسی است!  [2023 May] 
*پیام رضا پهلوی و جدائی حامد اسماعیلیون از «شورای همبستگی»؛ ضرورت شفافیت در مبارزه سیاسی دمکراتیک  [2023 Apr] 
*دادخواهی امری جهانشمول است  [2023 Mar] 
*شکست کامل سازمان مجاهدین در دعوای حقوقی کودک سربازان و شکایت بر علیه مجله «سایت» در آلمان  [2023 Feb] 
*فراخوان «وکالت» به رضا پهلوی و اشاره به برخی اشکالات  [2023 Jan] 
*گزارش مفصل یک روزنامه سوئدی قبل از شروع دادگاه تجدید نظر حمید نوری  [2023 Jan] 
*نگاهی به مقاله فرح شیلاندری؛ «آیا سازمان مجاهدین خلق «فرقه» است؟»  [2023 Jan] 
*شرایط دریافت اقامت آزمایشی در آلمان برای دسته‌ای از پناهجویان از آغاز سال ۲۰۲۳  [2023 Jan] 
*نظام سیاسی و ایدئولوژی حاکم از هم تفکیک پذیر نیستند؛ نقدی کوتاه بر نوشته اخیر شهلا شفیق  [2022 Dec] 
*پیام به سرکوبگران؛ محکومیت منشی ۹۷ ساله اردوگاه مرگ نازی‌ها؛ هشتاد سال پس از وقوع جنایت  [2022 Dec] 
*اعلام همبستگی کانون پزشکان آلمان به همراه ده نهاد دیگر بخش سلامت و درمان با همکاران خود در ایران  [2022 Dec] 
*«محاربه»؟! جنگ با خدا؟!  [2022 Dec] 
*رژیم جمهوری اسلامی‌با اعدام دستگیرشدگان تظاهرات به دنبال چیست؟  [2022 Dec] 
*وزارت خارجه آلمان از شهروندان این کشور خواست خاک ایران را ترک کنند  [2022 Nov] 
*اهمیت فعالیت سیاسی- اجتماعی ایرانیان در جوامع آزاد  [2022 Nov] 
*تظاهرات ایرانیان در برلین: پیوند داخل و خارج از ایران، پیوند قلب‌ها!  [2022 Oct] 
*تحریکات خامنه‌ای برای دور جدیدی از سرکوب و کشتار مردم  [2022 Oct] 
*حمایت پارلمان آلمان از خیزش سراسری مردم ایران؛ بوی رفتن جمهوری اسلامی به مشام اروپا نیز رسیده است!  [2022 Oct] 
*تداوم اعتراضات در ایران و ضرورت ایجاد یک تشکل برای هدایت و سازماندهی  [2022 Sep] 
*کودک سربازان سابق در سازمان مجاهدین و تلاش نشریه "سایت" در آلمان برای برگزاری یک دادگاه جدید  [2022 Aug] 
*نگاهی به گزارش ایرج مصداقی در مورد محاکمه حمید نوری و نقش کاوه موسوی  [2022 Aug] 
*حاشیه سازی های دادگاه حمید نوری، رسانه های فارسی زبان و اهمیت راستی آزمائی  [2022 Jul] 
*خلاصه‌ای از حکم دادگاه حمید نوری در باره اعدام‌های دستجمعی تابستان ۶۷ در زندان گوهردشت  [2022 Jul] 
*حکم حبس ابد برای حمید نوری: طعم شیرین عدالت و مسیر طولانیِ پیش رو  [2022 Jul] 
*لایحه دولت بلژیک در مورد استرداد مجرمین: کارت دعوت برای آخوندها جهت ارتکاب عملیات تروریستی  [2022 Jul] 
*حمایت از رضا پهلوی، ضرورت گذار از جمهوری اسلامی  [2022 Jun] 
*سرود ضد کودک «سلام فرمانده»، تلاش تبلیغاتی جمهوری اسلامی برای سربازگیری از کودکان  [2022 May] 
*شادباش پیروزی مرحله ای جنبش دادخواهی و تشکر و قدردانی از دادخواهان  [2022 May] 
*جایزه "نَفَس عمیق" و محکومیت سازمان مجاهدین خلق در ضدیت با آزادی مطبوعات در آلمان  [2022 May] 
*نگاهی به دادخواست پایانی دادستان پرونده حمید نوری  [2022 May] 
*تائید سازمان مجاهدین در مورد عضو گیری دو کودک سرباز دخترِ زیر ۱۸ سال  [2022 Apr] 
*کیفرخواست دادستان استکهلم علیه حمید نوری؛ چرا اتهام «جنایت جنگی» و نه فقط «جنایت علیه بشریت»؟!  [2022 Apr] 
*حکم دادگاه عالی هامبورگ، گزارش مجله "سایت" آلمان، کودک سربازان و یک شکست دیگر برای سازمان مجاهدین  [2022 Mar] 
*نگ اوکراین و چرخش تاریخی در سیاست‌های نظامی و امنیتی آلمان  [2022 Mar] 
*سازمان مجاهدین و دروغ بزرگی به نام «نجات جان کودکان»  [2022 Feb] 
*کودک‌سربازان و قوانین بین‌المللی؛ جمهوری اسلامی از کودکان از جمله در نظامیگری سوء استفاده می‌کند  [2022 Feb] 
*حکم دادگاه هامبورگ در مورد گزارش مجله «سایت» و موضوع کودک سربازان در سازمان مجاهدین خلق  [2022 Feb] 
*چگونه سازمان مجاهدین شکست را «پیروزی» جا می زند!  [2022 Jan] 
*سازمان مجاهدین خلق، اعلام پایان جنگ مسلحانه و ادعاهای دوگانه!   [2022 Jan] 
*دادگاه حمید نوری؛ بررسی اولیه برخی مشکلات و کمبودهای جنبش دادخواهی  [2022 Jan] 
*دادگاه حمید نوری؛ بررسی اولیه برخی نتایج و دستاوردها در عرصه سیاسی- اجتماعی  [2022 Jan] 
*دادگاه حمید نوری؛ بررسی اولیه برخی نتایج و دستاوردها در عرصه سیاسی- اجتماعی  [2022 Jan] 
*حمید نوری(عباسی) و تأملاتی در رفتار و گفتار او مجموعه نظرات: مهدی اصلانی، میرزا آقا عسکری(مانی)، شهلا شفیق، حمید نوذری، کریم قصیم، مهرداد درویش پور، شورا مکارمی [2021 Dec] 
*دادگاه حمید نوری، شهادت دروغ و زیر پا گذاشتن شرف و وجدان  [2021 Dec] 
*روزنامه آلمانی «دیتسایت»: مجاهدین خلق؛ مبارزه برای آزادی با روش‌های فرقه‌ای  [2021 Nov] 
*گزارش تکان‌دهنده نشریه آلمانی «دی‌تسایت» درباره سرنوشت یکی از کودکان مجاهدین که از خانواده جدا شده بود   [2021 Nov] 
*دادگاه حمید نوری، سازمان مجاهدین و تبلیغ سیاسی  [2021 Oct] 
*منشی ۹۶ساله اردوگاه مرگ نازی‌ها، ۷۶ سال بعد از کشتار جمعی، در برابر دادگاه!  [2021 Oct] 
*دادگاه حمید نوری، دادخواهی و موضوع «وجدان»  [2021 Sep] 
*چرا سازمان مجاهدین دنبال آن است تا دادگاه حمید نوری را به هر قیمتی که شده بهم بزند؟  [2021 Aug] 
*وحشت‌آفرینی عریان، رمز پیروزی طالبان در افغانستان  [2021 Aug] 
*روزنامه آلمانی دیتسایت درباره دادگاه حمید نوری: حالا زمان آنهایی فرا رسیده که جان به در برده‌اند!  [2021 Aug] 
*دستاویز قرار دادن دادگاه حمید نوری با اهداف سیاسی- تشکیلاتی  [2021 Jul] 
*مردم حاضر، رهبران غایب  [2021 Jun] 
*تحریم «انتخابات» و ضرورت تشکیل شورای رهبری برای نجات ایران  [2021 Jun] 
*سازمان مجاهدین، ایرج مصداقی و دادگاه حمید نوری  [2021 Jun] 
*شرکت در «انتخاباتِ» حکومت اسلامی، اقدامی ضد ایرانی  [2021 May] 
*دعوت از سازمان مجاهدین به حضور در برابر دادگاه  [2021 Apr] 
*پرونده سازی بی پایه و اساس بر علیه ایرج مصداقی  [2021 Apr] 
*سرنوشت کودکانی که سازمان مجاهدین آنها را از والدینشان جدا کرد  [2021 Apr] 
*در مورد اقدام فیسبوک در بستن حساب‌های سازمان مجاهدین در آلبانی  [2021 Apr] 
*نه به جمهوری اسلامی، نقش رضا پهلوی و ما‎  [2021 Apr] 
*ناتالی امیری خبرنگار ایرانی- آلمانی: جامعه ایران از اسلام رو برگردانده و می‌خواهد آزاد باشد  [2021 Mar] 
*دادگاه بلژیک و فرار به جلو به سبک مسعود رجوی   [2021 Mar] 
*موفقیت پرونده پناهجویی زن ایرانی در آلمان؛ «خانه امن زنان» در ایران «امن» نیست!  [2021 Feb] 
*«دیپلمات- تروریست»  [2021 Feb] 
*یافته‌های تازه خبرنگار آلمانی در مورد شبکه جاسوسی جمهوری اسلامی در اروپا  [2021 Jan] 
*علی خامنه‌ای و نابودی سیستماتیک مردم ایران و جنایت علیه بشریت   [2021 Jan] 
*رنج کودکانی که در آلمان به ازدواج اجباری داده می‌شوند و سکوت و مماشات در باره علت آن!  [2020 Dec] 
*پایبندی به حقوق بشر، معیاری برای سنجش مدعیان آزادی و دمکراسی؛ روز جهانی حقوق بشر ودرس‌های آن برای ما  [2020 Dec] 
*تجاوز در بازداشت‌های کوتاه‌مدت در خانه‌های امن نیروهای اطلاعاتی- امنیتی جمهوری اسلامی در ایران  [2020 Nov] 
*موریا؛ جهنمی که اتحادیه‌ اروپای برنده جایزه صلح نوبل ساخت‎  [2020 Sep] 
*کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، نقش و مسئولیت میرحسین موسوی  [2020 Aug] 
*روش‌شناسی «اکبر گنجی» در دفاع از جمهوری اسلامی  [2020 Aug] 
*تعهد های پوشالی؛ چرا مریم رجوی دروغ می گوید؟  [2020 Jul] 
*سازمان مجاهدین خلق و شکایت برعلیه روزنامه فرانکفورتر آلگماینه سایتونگ  [2020 Jun] 
*اصل برائت و فرار سازمان مجاهدین خلق از قانون  [2020 Jun] 
*فرجام‌خواهی یک پناهجوی ایرانی در دادگاه قانون اساسی آلمان به دلیل گرویدن به مسیحیت رد شد  [2020 May] 
*چرا در قرن بیست یکم برای دیدن مادر یا مادر بزرگ، باید از یک سازمان سیاسی اجازه خواست؟  [2020 May] 
*«مصیبت وبا و بلای حکومت»؛ برای تعمقی در حال و آینده در ایام کُرونا و قرنطینه خانگی  [2020 Mar] 
*اخراج پناه جویان از آلمان، در چهارچوب پیمان دوبلین، معلق شد  [2020 Mar] 
*ارزیابی هولناک؛ کارشناسان نگران مرگ و میر ۳.۵ میلیون تن در ایران بر اثر کُرونا‎  [2020 Mar] 
*روزنامه آلمانی: ویروس کُرونا و وضعیت نگران کننده ایران  [2020 Mar] 
*نگاهی کلی به قانون جدید مهاجرت برای نیروی کار متخصص در آلمان  [2020 Mar] 
*تحریم نمایش «انتخابات»؛ رفرندامِ خاموشِ،‌«نه» به جمهوری اسلامی ‎  [2020 Feb] 
* «از آشویتس وحشتناک‌تر به فراموشی سپردن آن است»   [2020 Feb] 
*قرآن، کتابی ناقضِ ارزش های انسانی - عبور از قرآن و اسلام، ضرورتِ رهائی ایران  [2020 Jan] 
*تمجید از قاسم سلیمانی؛ آقای بهمن نیرومند، شرم کنید!  [2020 Jan] 
*جمهوری اسلامی تجسم دروغ و جنایات و وقاحت  [2020 Jan] 
*ظهور فرصت طلبانه مسعود رجوی بعد از یک دوره غیبت، چرا؟  [2020 Jan] 
*مبارزه مردم در داخل ایران؛ در خارج چه می توان کرد؟  [2019 Dec] 
*دفاع از خود در مقابل خشونت حکومتی یک حق است  [2019 Dec] 
*توفان در راه است و بوی خون می آید  [2019 Dec] 
*روز جهانی منع خشونت علیه زنان و مهمترین ویژگی‌های خشونت علیه زنان در حکومت اسلامی ایران ‎  [2019 Nov] 
*حمایت از افزایش قیمت بنزین و فرمان سرکوب مردم ِمعترض توسط علی خامنه ای  [2019 Nov] 
*دستگیری حمید نوری در سوئد و یاری رسانی رجوی به حکومت جنایتکاران در ایران از طریق حمله به ایرج مصداقی  [2019 Nov] 
*سازمان مجاهدین خلق و استفاده از روش های پلیسی- اطلاعاتی برعلیه مخالفین خود  [2019 Oct] 
*جنگ برعلیه کردها در سوریه؛ جنایت جنگی و تهدیدی برعلیه بشریت  [2019 Oct] 
*نگاهی به یک تجربه؛ اهداف و دستاوردهای کنفرانس بوخوم  [2019 Sep] 
*در مورد اهمیت بیانیه ۱۴نفر  [2019 Aug] 
*کشتار ۶۷ و ضرورت اعلام «روز ملّی دادخواهی»   [2019 Aug] 
*مذاکره احزاب کرد ایرانی با نظام جمهوری اسلامی و چند سوال اساسی و اصولی  [2019 Jul] 
*در مورد بیانیه موسوم به «14 نفر»، حمایت از آن و موضع پرخاشگرانه اسماعیل نوری علا  [2019 Jul] 
*تحریف حقیقت با هدف بهره برداری سیاسی توسط سازمان مجاهدین خلق  [2019 Jun] 
*نقدی کوتاه به کتاب "زخم های بی التیام" فرشته هدایتی  [2019 Jun] 
*تصویب قانون مهاجرت در آلمان؛ سختگیری ها و گشایش ها ‎  [2019 Jun] 
*استعفای رهبر حزب سوسیال دمکرات آلمان؛ دلایل و پیامدهای احتمالی  [2019 Jun] 
*چماق آمریکایی، توسری اسرائیلی، حلوای ژاپنی  [2019 Jun] 
* نه به جنگ علیه مردم و کشور ایران، آری به عملیات نظامی‌ علیه نظام جمهوری اسلامی   [2019 May] 
*تصویب لایحه «بازگرداندن نظام‌مند» پناهجویان در دولت آلمان ‎  [2019 Apr] 
*«حشدالشعبی» و «فاطمیون» بخشی از یک ایدئولوژی اشغالگر و ضدایرانی  [2019 Apr] 
*اعلام «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» به عنوان یک نیروی تروریستی از زاویه حقوق بشری  [2019 Apr] 
*در مورد حکم دادگاه‌ هامبورگ به نفع سازمان مجاهدین و علیه مجله اشپیگل  [2019 Mar] 
*مقاله مجله اشپیگل در مورد سازمان مجاهدین خلق در آلبانی و پاسخ مجاهدین به آن  [2019 Feb] 
*دو چهره‌ی خمینی قبل و بعد از تصاحب قدرت  [2019 Feb] 
*کارنامه ۴۰ ساله ج. اسلامی به زبان ارقام: نابودی انسان، تخریب اجتماعی، مرگ سرزمینی، جنگ و تروریسم  [2019 Feb] 
*پاسخ دولت آلمان به حزب سبزها در مورد نقش «سازمان مجاهدین خلق ایران» در اپوزیسیون ایران   [2019 Jan] 
*بی بی سی فارسی باید از مردم ایران عذرخواهی و کارمند خود را اخراج کند   [2018 Nov] 
*نه گفتن به تحریم یعنی تقویت گزینه‌های ادامه حکومت یا حمله نظامی ‎  [2018 Nov] 
*کشتار شهروندان کورد و گریز رژیم جنایتکار و تروریستی جمهوری اسلامی از بحران هائی که آن را محاصره کرده‎  [2018 Sep] 
*نگاهی به تاریخچه جدید سازمان مجاهدین و طرح چند پرسش  [2018 Aug] 
*ضرورت تشکیل یک ائتلاف دمکراتیک و شورای رهبری برای دوران گذار و نجات ایران  [2018 Aug] 
*پناه گرفتن در کلیسا، آخرین راه مقابله با اخراج برای پناهجویان در آلمان  [2018 Jul] 
*دفاع از حقوق زنان و مقابله با ترور شخصیت مسیح علینژاد توسط حکومت اسلامی   [2018 Jul] 
*پیامدهای شکست عملیات فروغ جاویدان  [2018 Jul] 
*نژادپرستی و برتری‌طلبی ملی، بیگانه با زمانه و تفکر مدرن ‎  [2018 Jul] 
*سازمان مجاهدین خلق، تجربه ای شکست خورده و بی اعتبار  [2018 Jul] 
*هفته‌ی سرنوشت‌ساز برای آنگلا مرکل  [2018 Jun] 
*سازمان مجاهدین خلق و پایمال کردن آزادی و حرمت انسان  [2018 May] 
*اولین زن در رهبری حزب سوسیال دمکرات آلمان و مشکلات پیش رو  [2018 Apr] 
*پناهجویان کمتری به دلیل مسیحی شدن در آلمان قبولی پناهندگی می‌گیرند  [2018 Mar] 
*هموار شدن راه تشکیل دولت ائتلافی جدید در آلمان  [2018 Mar] 
*نقش تاریخی ملایان در ضدیت با فرهنگ ایران و حاکمیت اسلام سیاسی، پرسش و پاسخ با اسماعیل یغمائی  [2018 Feb] 
*سازمان مجاهدین خلق در معرض اتهامات سنگین نقض سیستماتیک حقوق بشر  [2018 Feb] 
*حجاب اجباری نماد بندگی زن و توهین آشکار به زن و مرد  [2018 Feb] 
*چگونه میتوان «میزان وثوق» فیلم های خبری از ایران بر روی اینترنت را افزایش داد؟  [2018 Jan] 
*دشمن؟  [2018 Jan] 
*ضرورت تمرکز بر روی شعار محوری «انتخابات آزاد زیر نظر نهادهای بین المللی»  [2018 Jan] 
*تجمعات اعتراضی در ایران، چند سوال و یک احتمال  [2017 Dec] 
*زلزله، خسارات جانی و مالی و نقش حکومت  [2017 Nov] 
*مردم ایران در میانه‌ی دو نیروی شّر  [2017 Oct] 
*یک نگاه آماری به ایرانیان ساکن آلمان  [2017 Oct] 
*انتخابات آلمان: دمکراسی، بازنده‌ی بزرگ!  [2017 Sep] 
*فراخوان به ایرانی- آلمانی‌های ساکن آلمان برای شرکت در انتخابات پارلمانی این کشور  [2017 Sep] 
*من پوزش می‌خواهم! حقوق بشر و ضرورت نگاه انتقادی به گذشته خودِ فردی و خودِ جمعی  [2017 Sep] 
*انتخابات آلمان و نگاهی به موقعیت احزاب این کشور (۲)  [2017 Aug] 
*انتخابات آلمان و نگاهی به موقعیت احزاب مهم این کشور  [2017 Aug] 
*آلمان؛ آیا با جواب منفی درخواست پناهندگی مواجه شده اید؟ حال چه باید کرد؟  [2017 Aug] 
*خودکشی یک پناهجوی ایرانی در آلمان و خودداری مقامات از انتشار خبر  [2017 Aug] 
*رهبری سازمان مجاهدین؛ فرار از پاسخگوئی و به جان هم انداختن خانواده ها  [2017 Jul] 
*فریبکاری‌های مریم رجوی  [2017 Jul] 
*وجدان یا مصلحت، پایبندی به اخلاق یا فرصت‌طلبی؟  [2017 May] 
*مهندسی انتخابات و گزینه‌های خامنه‌ای  [2017 May] 
*امدادرسانی بی مرز: زوج ایرانی- آلمانی همراه با پناهجویان روهینگای در بنگلادش  [2017 Apr] 
*انتخابات جمهوری اسلامی بر خلاف موازین حقوق بشر   [2017 Apr] 
*تروریست واقعی کیست؟ کوردها، آلمان و ترکیه  [2017 Mar] 
*مراسم اسکار؛ چرا اصغر فرهادی به نقض حقوق بشر و سیاست های تبعیض آمیز در ایران اعتراض نمی کند؟  [2017 Mar] 
*مصوبه کابینه آلمان؛ تشدید اخراج پناهجویان  [2017 Feb] 
*گزارش وزارت کشور آلمان در مورد تعداد پناهجویان در سال 2016  [2017 Jan] 
*چند عکس و چند سوال  [2017 Jan] 
*پیامد های مرگ رفسنجانی در عرصه جناح بندی های جمهوری اسلامی  [2017 Jan] 
*طراحی عملیات از سوی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در آلمان   [2017 Jan] 
*گورخوابی در ایران و روش حسن روحانی برای مبارزه با آن  [2016 Dec] 
*یاد ناصر ایرانپور دوستدار آزادی و انسایت گرامی!  [2016 Dec] 
*کشف گور دسته جمعی در تبریز و مسوولیت رژیم در حقیقت‌یابی  [2016 Dec] 
*اروپا و قدرت گیری پوپولیسم؛ شکست احزاب سنتی  [2016 Dec] 
*صدور حکم محکومیت احمد منتظری، هراس جمهوری اسلامی از حقیقت‌یابی   [2016 Nov] 
*پایه‌ریزی سیستم جدید برای تشدید کنترل ورود به اتحادیه اروپا   [2016 Nov] 
*تشدید اخراج پناهجویان از آلمان  [2016 Oct] 
*حالت‌های مختلف تصمیم‌گیری توسط اداره امور پناهندگی در آلمان  [2016 Oct] 
*سازمان مجاهدین، پایان انتقال به آلبانی و سرپوش گذاشتن بر یک شکست استراتژیک به بهای جان انسان ها  [2016 Sep] 
*«افتخار» پورمحمدی به کشتار و اعدام های سال 67 و طرح چند سوال   [2016 Aug] 
*سازمان مجاهدین خلق و تصفیه حساب شنیع با مخالفین  [2016 Aug] 
*در مورد خبر فوت مسعود رجوی  [2016 Jul] 
*اهمیت «مسئولیت فردی» در همکاری و مشارکت با دستگاه سرکوب و کشتار   [2016 Jun] 
*تصویب پیش نویس قانون «انتگراسیون» توسط دولت آلمان  [2016 May] 
*پدرسالاری اصلاح‌طلبانه: چرا اصلاح‌طلبان از اقدام فائزه رفسنجانی دفاع نمی‌کنند؟  [2016 May] 
*گرویدن به مسیحیت و تاثیر آن بر درخواست پناهندگی در آلمان  [2016 May] 
*نه، یعنی نه! خواست فعالان حقوق زنان در آلمان در مورد سکس بدون رضایت   [2016 May] 
*انتگراسیون چیست، شرایط و الزامات آن/ پاورپوینت آموزشی  [2016 Apr] 
*چه باید کرد؟ نقدی به گذشته و نگاهی به امروز- قسمت چهارم و آخر  [2016 Apr] 
*چه باید کرد؟ نقدی به گذشته و نگاهی به امروز- قسمت سوم  [2016 Apr] 
*مهمترین عامل و تعیین کننده ترین عامل   [2016 Mar] 
*معامله با ترکیه بر سر پناهجویان، شکست اتحادیه اروپا  [2016 Mar] 
*چه باید کرد؟ نقدی به گذشته و نگاهی به امروز- قسمت اول  [2016 Mar] 
*قوانین جدید پناه‌جویی در آلمان: قانون الحاق خانواده محدود شد  [2016 Mar] 
*واقعا نمیدونی چقدر ابلهی؟!  [2016 Mar] 
* انتخابات، فرصتی برای یک رفراندومِ ساکت «نه» به جمهوری اسلامی   [2016 Feb] 
*زندگی ادامه دارد، به یاد عباس محمدرحیمی  [2016 Jan] 
*تسلیت به خانواده سرفراز محمد رحیمی  [2016 Jan] 
*آنگلا مرکل زیر فشار: خودت مشکل پناه‌جویان را حل کن‎  [2016 Jan] 
*مزاحمت جنسی در شب سال نو؛ آتشی تازه به دامان پناه‌جویان در آلمان؟   [2016 Jan] 
* آلمان: نزدیک به ۱میلیون پناه‌جو و تقریبا نیم‌ میلیون تقاضای پناهندگی در سال ۲۰۱۵  [2016 Jan] 
*فرد در تشکیلات، ارزش و جایگاه فرد در تشکیلات سازمان مجاهدین خلق  [2016 Jan] 
*فریبکاری رهبری سازمان مجاهدین خلق بیش از پیش رنگ می بازد  [2015 Dec] 
*ترکیه در آستانه جنگ داخلی؟  [2015 Dec] 
*اوج حضیض یک سازمان سیاسی  [2015 Dec] 
*محتوای بسته دوم قوانین پناهجوپذیری آلمان در سال ۲۰۱۶ چیست؟  [2015 Dec] 
*همدردی با مردم فرانسه، مبارزه با تروریست های اسلام گرا   [2015 Nov] 
*حمام خون در لیبرتی، و مسئولیت مسعود رجوی   [2015 Nov] 
*حمله مجدد موشکی به اردوگاه لیبرتی در عراق و مرگ انسان ها، مسئولیت با کیست؟   [2015 Oct] 
*قوانین جدید مربوط به پناه جویان در آلمان، یک هفته زودتر به اجرا گذاشته شد   [2015 Oct] 
*طرح ایجاد مناطق ترانزیتی در مرز آلمان برای کنترل ورود پناه جویان   [2015 Oct] 
*مریم رجوی و ادعاهای تکراری پایبندی به دمکراسی و حقوق بشر   [2015 Oct] 
*سازمان عفو بین الملل؛ تلاش برای لغو مجازات اعدام مرتبط با مواد مخدر   [2015 Oct] 
*ترسیم خطوط کلی سیاست پناهندگی در آلمان و اروپا   [2015 Sep] 
*تلاش ها برای هماهنگی در حل و فصل بحران پناه جویان در آلمان و اتحادیه اروپا   [2015 Sep] 
*انساندوستی مردم آلمان قابل تقدیر است   [2015 Sep] 
*بحران پناه جویان؛ اتحادیه اروپا در بحران هویتی و بر سر دوراهی   [2015 Sep] 
*18 دلیلی که رفسنجانی نیز دستگاه قضائی در جمهوری اسلامی را ناعادلانه می داند   [2015 Sep] 
*آلمان و تاخیر در برخورد با بحران پناه‌جویی   [2015 Sep] 
*آلمان و پناه‌جویان؛ پیروزی قانون بر وحشت‌پراکنی راست‌های افراطی   [2015 Sep] 
*عوامل مهم و تاثیرگذار در شکل دهی تحولات سیاسی- اجتماعی ایران امروز   [2015 Aug] 
*دفاع از حقیقت، پایداری بر یک پرنسیب  [2015 Aug] 
*بمبگذاری در اردوگاه حزب کومله کردستان ایران محکوم است   [2015 Aug] 
*فردیت و جنسیت و مکانیزم های درون تشکیلاتی سازمان مجاهدین خلق برای تثبیت رهبری رجوی  [2015 Jul] 
*سومين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران؛ انتقادات و نکات قابل تأمل   [2015 Jul] 
*تغییرات جدید در قانون اقامت در آلمان   [2015 Jul] 
*مردسالاری شیعی و توهین یکی از آخوندها به ایرانیان از طریق تلویزیون حکومتی   [2015 Jun] 
*تحقیر خامنه ای توسط وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا   [2015 Jun] 
*بحران جهانیِ فرار و پناهندگی، نشانه‌ای از بحران سیاست جهانی   [2015 Jun] 
*تحولات سیاسی ترکیه؛ مقابله نئوعثمانیسم و سکولاریسم   [2015 Jun] 
*پاورپوینت آموزشی به زبان ساده؛ دلایل فرار و پناهندگی   [2015 May] 
*فرار یک زن برهنه از خودروی نیروی انتظامی، نقطه انفجار فردی و اجتماعی و پیامدهای آن   [2015 Apr] 
*اروپا چگونه پناه‌جویان را به کام مرگ می‌فرستد   [2015 Apr] 
*تلاش رهبران جمهوری اسلامی برای فرار از پیامدهای تفاهم هسته‌ای   [2015 Apr] 
*افزایش شمار پناه‌جویان در جهان و نگاهی به پراکندگی جغرافیائی ایرانیان پناه‌جو   [2015 Mar] 
*چرا مریم رجوی بر«تسلیح» ساکنین کمپ لیبرتی در عراق اصرار می کند، عواقب آن چیست؟   [2015 Mar] 
*علی خامنه‌ای در فرار از پاسخگوئی، منتقد نظام خود می‌شود   [2015 Feb] 
*محمد اقبال سخنگوی غیر رسمی سازمان مجاهدین خلق اتهام پراکنی می کند. پاسخ دهید!   [2015 Feb] 
*بن بست های استراتژیک رهبری سازمان مجاهدین خلق، قسمت سوم و پایانی   [2015 Feb] 
*بن بست های استراتژیک رهبری سازمان مجاهدین خلق (2 )  [2015 Feb] 
*بن بست های استراتژیک رهبری سازمان مجاهدین خلق (1)   [2015 Feb] 
*مرگ افراد سازمان مجاهدین در عراق و لیبرتی؛ ابهامات و پرسش ها   [2015 Feb] 
*هیچ پناه جوئی از آلمان تا نیمه ژانویه 2016 به یونان اخراج نمی شود   [2015 Jan] 
*جنگ تبلیغاتی- روانی بر سر شمارِ تظاهرکنندگان «پِگیدا» در آلمان   [2015 Jan] 
*کمک های سخاوتمندانه و میلیونی سازمان مجاهدین خلق به «مزدوران وزارت اطلاعات» و چند سوال   [2015 Jan] 
*جایتکار خوب، جنایتکار بد!   [2015 Jan] 
*۱۲۷٫۰۲۳ تقاضای پناهندگی جدید در آلمان در سال ۲۰۱۴   [2015 Jan] 
*مشروط کردن کمک تسلیحاتی و آموزشی به پیشمرگان کورد در عراق به رعایت حقوق بشر   [2015 Jan] 
*قتل یک پناه جوی اریتره ای در شهر دِرِسدن آلمان  [2015 Jan] 
*مسئولیت مسعود رجوی در حفظ جان ساکنین کمپ لیبرتی در عراق   [2015 Jan] 
*حذف مخالفین با شلیک به قلب آزادی بیان  [2015 Jan] 
*تفاوت های مهاجر و پناه جو و پناهنده   [2014 Dec] 
*آتش زدن همزمان سه خوابگاه پناه جویان در آلمان   [2014 Dec] 
*نقدی مختصر به مقاله ی ایرج مصداقی «مسعود رجوی سه دهه فرار و ...»   [2014 Dec] 
*اتهام زنی بجای استفاده از راه کارهای قانونی؛ فرهنگ سرکوب مخالفین توسط سازمان مجاهدین خلق   [2014 Dec] 
*چرا رهبری سازمان مجاهدین خلق از اطلاع رسانی در مورد اعضا این سازمان در عراق و آلبانی خودداری می کند؟   [2014 Nov] 
*نگاهی سریع به پیام یازده آبان 1393 مسعود رجوی  [2014 Nov] 
*شورای ملی مقاومت تشکیلاتی غیردمکراتیک و زائده سازمان مجاهدین  [2014 Nov] 
*حکم دادگاه حقوق بشر اروپا در ممنوعیت اخراج یا بازگرداندن پناه جویان به یونان   [2014 Nov] 
*اتحادیه اروپا: ممنوعیت اخراج یا بازگرداندن پناه جویان به ایتالیا مشروط می شود   [2014 Nov] 
*اشک تمساح رژیم اسلامی ایران و حمله به مدافعان حقوق بشر   [2014 Oct] 
*درگیری شدید پلیس آلمان با نئونازی ها در شهر کلن   [2014 Oct] 
*ریحانه را بخاطر دفاع از زندگی و حقیقت اعدام کردند   [2014 Oct] 
*چراغ سبز امام جمعه اصفهان برای اسیدپاشی به زنان: ام‌القرای جهانیم یا بدتر از حرامسرا های قدیم؟   [2014 Oct] 
*پیشروی نیروهای خلافت اسلامی تا 12 کیلومتری فرودگاه بغداد و سوال از رهبری سازمان مجاهدین   [2014 Oct] 
*در باره «استعفای طبيعی و شرافتمندانه»   [2014 Oct] 
*انطباق فعال یا فرصت طلبی و بی پرنسیبی سیاسی؟  [2014 Oct] 
*اعدام، اهداف و انگیزه ها؛ به مناسبت روز جهانی مبارزه برای لغو حکم اعدام  [2014 Oct] 
*فاجعه انسانی در کوبانی، نظاره گری قدرت های محلی و جهانی؛ مشارکت در جنایت   [2014 Oct] 
*کنترل مرزی در اتحادیه اروپا به مدت دو هفته با هدف دستگیری پناه جویان «غیر قانونی»  [2014 Oct] 
*کاسبی و تجارت به نام پناه جویان؛ بد رفتاری و ضرب و شتم پناه جویان در کمپ های پناه جویان در آلمان  [2014 Sep] 
*تغییرات جدید در زمینه قوانین مرتبط با پناهندگی در آلمان   [2014 Sep] 
*تشدید شرایط غیر انسانی کمپ های پذیرش پناه جویان تازه وارد در آلمان   [2014 Sep] 
*برجسته کردن نقش عوامل خارجی، برای توجیه مسئولیت گریزی شخصی یا تشکیلاتی   [2014 Sep] 
*تحقیر انسان در حکومت اسلامی در ایران؛ اراذل و اوباش واقعی چه کسانی هستند؟   [2014 Aug] 
*نگاهی به کنگره دوم سکولار دمکرات های ایران در شهر بوخوم   [2014 Aug] 
*بهبودی نسبی وضعیت حقوقی قبول شدگان پناهندگی به دلایل انسانی در آلمان   [2014 Aug] 
*جنایت بر علیه بشریت در غزه، برنده و بازندگان آن   [2014 Aug] 
*ضدیت رهبری مجاهدین خلق با آزادی بیان   [2014 Jul] 
*سالگرد عملیات «فروغ جاویدان»  [2014 Jul] 
*نگاهی کوتاه و سریع به «گزارش 93» ایرج مصداقی  [2014 Jul] 
*«خلق قهرمان ایران»!  [2014 Jul] 
*برای رفع تکلیف! نگید که ما نگفتیم!   [2014 Jul] 
*پناهجویان در برلین در محاصره پلیس   [2014 Jul] 
*شکافِ بینِ نسل ها، چرا؟   [2014 Jul] 
*فرار به جلو به سبک رهبری مجاهدین  [2014 Jun] 
*بیش از 75 هزار ایرانی پناه جو در سال 2013   [2014 Jun] 
*زمینه سازی کشتار ساکنین کمپ لیبرتی در عراق با بی مسئولیتی رهبری مجاهدین   [2014 Jun] 
*خطاب به احزاب، گروه ها، تشکل ها و شخصیت های ایرانی و ایرانیان مدافع حقوق انسان؛ سکوت خود را بشکنید!   [2014 Jun] 
*سقوط شهر موصل توسط «داعش» و وظیفه سازمان ملل و دولت امریکا در تامین حفاظت ساکنین لیبرتی در عراق  [2014 Jun] 
*اهمیت شکستن «تابوی تجاوز» در مراحل پناهندگی در آلمان- نگاهی به یک تجربه   [2014 Jun] 
*فرار رهبری مجاهدین خلق از پاسخگوئی، با به جان هم انداختن خانواده ها   [2014 Jun] 
*دفاع از حق آزادی بیان مسیح علی نژاد   [2014 Jun] 
*«جنگِ نیابتی» به سبک رهبری سازمان مجاهدین خلق   [2014 May] 
*نامه سرگشاده به مریم رجوی: مسئولیت سلامتی برادران خود را با رهبری سازمان مجاهدین می دانیم   [2014 May] 
*چرا مریم رجوی به سوالات نمایندگان پارلمان کانادا پاسخ می دهد، اما به ایرانیان نه؟   [2014 May] 
*شلیک سلاح سبک به ساکنین لیبرتی، نشانی از وخامت بیشتر امنیت آنان   [2014 May] 
*دفاع از حقوق بشری میرحسین موسوی در دسترسی او به امکانات درمانی  [2014 May] 
*درخواست گواهی کارشناسانه در مورد ریحانه جباری برای کشف حقیقت   [2014 Apr] 
*علی خامنه ای، ضدیت با ارزش های غربی یا ارزش های حقوق بشری؟   [2014 Apr] 
*ملحق شدن پدر و مادر به فرزندان بر اساس قانون اقامت آلمان   [2014 Apr] 
*یک سند بسیار با ارزش در مورد نوع نگاه اسلام به زن، به مرد و به انسان   [2014 Apr] 
*«خیانت به اعتماد» و پیامدهای فردی آن   [2014 Apr] 
*پناهندگی «سهمیه ای» یا بازاسکان مجدد چیست؟   [2014 Mar] 
*گزارش اعدام 2013 سازمان عفو بین الملل؛ برخی بخش های مرتبط با ایران  [2014 Mar] 
*نگاهی به سالی که گذشت؛ ما یاد گرفتیم که آزاد بیاندیشیم و با صدای بلند حرفمان را بزنیم   [2014 Mar] 
*مسئولیت مضاعف رهبری سازمان مجاهدین خلق در خروج هرچه سریعتر ساکنین کمپ لیبرتی از عراق  [2014 Mar] 
*آژانس اروپائی حقوق بنیادین: از هر سه زن یکی قربانی خشونت   [2014 Mar] 
*سایه روشن های انقلاب، نگاهی با فاصله پس از 35 سال به انقلاب 1357  آرشیو برخی مستندات مربوط به وقایع مرتبط با انقلاب 1357 [2014 Mar] 
*زنان مسلمان آلمانی داوطلب برای ازدواج در سوریه   [2014 Feb] 
*خودسوزی منجربه مرگ یک پناه جوی ایرانی در جنوب آلمان   [2014 Feb] 
*کنترل به دلیل رنگ پوست در آلمان؛ وقتی حکومت اقلیت ها را مرعوب می کند   [2014 Feb] 
*دادگاه بین المللی در آلمان در ارتباط با جنایت برعلیه بشریت   [2014 Feb] 
*مسعود رجوی، دفاع از آزادی بیان سلمان رشدی و سرکوب آزادی بیان مخالفین خود  [2014 Feb] 
*سه دهه مرگ و کشتار، جنگ و آوارگی، فقر و فحشا، بیماریهای روحی-روانی، اعدام و تبعید و فرار و مهاجرت  [2014 Feb] 
*شرمتان باد!  [2014 Feb] 
*مریم رجوی از پاسخگوئی و پذیرش مسئولیت فرار می کند   [2014 Jan] 
*از حق پناهندگی شهاب اختیاری و زندگی او در امنیت دفاع کنید   [2014 Jan] 
*سوال از رهبری سازمان مجاهدین در باره گزارش یونامی و کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل از کمپ لیبرتی   [2014 Jan] 
*نامه سرگشاده به مریم رجوی؛ ما را از وضعیت برادرانمان مطلع کنید  [2014 Jan] 
*در خواست پناهندگی 4.777 نفر ایرانی در سال 2013 از آلمان   [2014 Jan] 
*تهمت و توهین رهبری سازمان مجاهدین به خانواده های نگران بستگانشان در کمپ لیبرتی  [2014 Jan] 
*اهمیت قرارداد دوبیلن 3 در امور پناهندگی در اتحادیه اروپا   [2014 Jan] 
*به کشتار ساکنین کمپ لیبرتی در عراق پایان دهید   [2013 Dec] 
*اداره خارجیان آلمان نمی تواند پول ماهیانه پناه جویان را به دلیل پرنکردن فرم بازگشت داوطلبانه کم کند  [2013 Dec] 
*پایان اعتصاب غذا در لیبرتی، «پیروزی» یا شکست؟   [2013 Dec] 
*نقد سازمان مجاهدین، "دعوائی خانوادگی"، یا ضرورتی فرا سازمانی؟  [2013 Dec] 
*اهمیت پراکتیک مقوله حقوق بشر و پیوند آن با تحولات سیاسی در ایران حقوق بشر، حلقه مفقوده مبارزات آزادی خواهانه مردم ایران [2013 Dec] 
*«حقوق شهروندی» حسن روحانی و مشخصات آن   [2013 Dec] 
*یک گزارش و شش تفاوت؛ نمونه ای از عدم لیاقت و بی سر و سامانی نظام جمهوری اسلامی   [2013 Nov] 
*مسئولیت سیاسی رهبری سازمان مجاهدین خلق در قبال «جان باختن» اعتصاب غذا کنندگان در کمپ لیبرتی  [2013 Nov] 
*دادگاه عالی اتحادیه اروپا: ممنوعیت بازگرداندن پناه جویان به کشور دیگری در اتحادیه  [2013 Nov] 
*اتهام زنی بی پایه و اساس رهبری سازمان مجاهدین خلق بر علیه جدا شدگان، منتقدین و مخالفین؛ نقض آشکار حقوق بشر   [2013 Nov] 
* فرار رهبری مجاهدین از مسئولیت خود در کشتار در اشرف  [2013 Oct] 
*درخواست های سازمان عفو بین الملل از دولت ائتلافی آینده آلمان در مورد موضوع پناه جویان   [2013 Oct] 
*پایان موقت اعتصاب غذای پناه جویان در برلین   [2013 Oct] 
*قوانین پناهندگی و رفتار خود سرانه اداره های دولتی با پناه جویان در آلمان   [2013 Oct] 
*چرا اعدام نه! به مناسبت 10 اکتبر روز جهانی مبارزه برای لغو حکم اعدام   [2013 Oct] 
*چرا رهبری سازمان مجاهدین خلق در به جریان انداختن اقدامات قضائی برای شناسائی مسئولین گروگان گیری و کشتار در اشرف و لیبرتی تعلل می کند؟  [2013 Oct] 
*ستون «نظرات» جائی برای تقابل اندیشه ها یا محلی برای تخلیه خرده حساب های شخصی   [2013 Oct] 
*اعتصاب غذا در کمپ لیبرتی چرا؟  [2013 Oct] 
*مرگ حداقل 82 پناه جو در سواحل ایتالیا؛ بی عملی اتحادیه اروپا  [2013 Oct] 
*رژیم جمهوری اسلامی دشمن آزادی اطلاعات و آگاهی   [2013 Sep] 
*حذف تصویر اتهام زننده ای که قرار بود بر علیه آن شکایت شود  [2013 Sep] 
*درسی از انتخابات آلمان: شکست سیاسی و شجاعت در «پذیرش مسئولیت شخصی»  [2013 Sep] 
*توهین، تهمت و اتهام بدون عقوبت قضائی نمی ماند  [2013 Sep] 
*پرسش و پاسخ در مورد سازمان مجاهدین خلق ایران و سیاست های آن- قسمت دوم و پایانی  [2013 Sep] 
*پرسش و پاسخ در مورد سازمان مجاهدین خلق ایران و سیاست های آن- قسمت اول  [2013 Sep] 
*چرا؟... ؛ حال و روز درونی ام پس از کشتار در اشرف  [2013 Sep] 
*مریم رجوی باید پاسخ دهد  [2013 Sep] 
*کشتار اعضاء سازمان مجاهدین خلق ایران در قرارگاه اشرف، مصداق «جنایت بر علیه بشریت»  [2013 Sep] 
*گرم شدن فعالیت های انتخاباتی در آلمان و تلاش برای جلب جوانان  [2013 Aug] 
*تهدید به قتل ایرج مصداقی و تائید آن توسط مهدی ابریشمچی نماینده سازمان مجاهدین خلق در شورای ملی مقاومت ایران  [2013 Aug] 
*نگاهی به فروغ جاویدان، 25 سال بعد- قسمت نهم و پایانی   [2013 Aug] 
*نگاهی به فروغ جاویدان، 25 سال بعد- قسمت هشتم  [2013 Aug] 
*نگاهی به فروغ جاویدان، 25 سال بعد- قسمت هفتم قسمت هفتم: ادامه بند های انقلاب/ خروج از «سازمان» وعراق  [2013 Aug] 
*نگاهی به فروغ جاویدان، 25 سال بعد- قسمت ششم  [2013 Aug] 
*نگاهی به فروغ جاویدان، 25 سال بعد- قسمت پنجم  [2013 Aug] 
*نگاهی به فروغ جاویدان، 25 سال بعد- قسمت چهارم  [2013 Aug] 
*نگاهی به فروغ جاویدان، 25 سال بعد- قسمت سوم  [2013 Jul] 
*نگاهی به فروغ جاویدان، 25 سال بعد- قسمت دوم  [2013 Jul] 
*نگاهی به فروغ جاویدان، 25 سال بعد- قسمت اول  [2013 Jul] 
*68 سال پس از جنگ جهانی دوم، در جستجوی جنایتکاران   [2013 Jul] 
*کمپین سازمان عفو بین الملل برعلیه وضعیت وخیم پناه جویان در یونان   [2013 Jul] 
*یک پرسش ساده و یک پاسخ کوتاه  [2013 Jul] 
*ساکنان کمپ لیبرتی در عراق گروگان سیاست بازی رهبری مجاهدین؟  [2013 Jul] 
*نگاهی به «بیانیه تفضیلی شورای ملی مقاومت ایران- 7 تیر 1392»  [2013 Jul] 
*توقف اخراج یک پناه جوی ایران در آخرین دقایق با پادرمیانی مستقیم وزیر کشور آلمان   [2013 Jun] 
*کارخانه «مزدور» سازی سازمان مجاهدین خلق چگونه عمل می کند؟  [2013 Jun] 
*روز جهانی پناهندگان؛ پناه جویان ایرانی و پراکندگی آنها در جهان  [2013 Jun] 
*مسئولیت کشتار مجاهدین خلق مستقر در عراق در کمپ لیبرتی با چه کسانی است؟  [2013 Jun] 
*پیام «انتخاب» روحانی؛ سیاست مهار و تغییر کنترل شده  [2013 Jun] 
*مصوبه پارلمان اروپا در زمینه یکسان سازی سیستم پناهندگی اروپائی  [2013 Jun] 
*نگاهی به یک "عکس دسته جمعی" و سخنی با آقایان روحانی، قصیم و یغمائی  [2013 Jun] 
*نمایشگاه نقاشی های میر حسین موسوی در برلین و به فراموشی سپردن مسئولیت های پیشین او در نقض حقوق بشر  [2013 Jun] 
*موضع گیری شورای ملی مقاومت ایران در مورد استعفای آقایان محمد رضا روحانی و کریم قصیم؛ فرار از پاسخگوئی   [2013 Jun] 
*تعهدات ده گانه مريم رجوی برای ايران آزاد فردا و طرح چند سوال  [2013 Jun] 
*چرا "انتخابات" رژیم مغایر با موازین حقوق بشر و یک مردم فریبی است؟  [2013 Jun] 
*اطلاعیه کمیسیون قضائی شورای ملی مقاومت ایران در مورد اسماعیل یغمائی، گواه عدم استقلال و عدم تخصص  [2013 Jun] 
*اطلاعیه شورای ملی مقاومت ایران در مورد اسماعیل وفا یغمائی و چند سوال  [2013 Jun] 
*نتایج آخرین سرشماری جمعیت در آلمان  [2013 Jun] 
*خشونت کلامی سازمان مجاهدین و وابستگان آن، چرا؟  [2013 May] 
*جمهوری دمکراتیک اسلامی یا "جمهوری دمکراتیک، سکولار و غیر هسته ای"؟   [2013 May] 
*مهاجران تازه وارد به آلمان پیوسته از سطح تخصصی بالاتری برخوردارند   [2013 May] 
*فشرده ی گزارش 2013 عفو بین الملل در باره اعدام: ایران و چین در صدر  [2013 May] 
*سخنان نژاد پرستانه و توهین آمیز علی خامنه ای بر علیه مردم اروپا و سکوت رهبران سیاسی اروپا  [2013 May] 
*نگاهی به نوشته محمد هادی: "مصداقی، مُبصر کلاس اپوزیسیون"  [2013 May] 
*سخنان نژاد پرستانه و توهین آمیز علی خامنه ای بر علیه مردم اروپا و سکوت رهبران سیاسی اروپا  [2013 May] 
*سیاست «سکوت» اطلاع رسانی سازمان مجاهدین خلق در قبال اعزام انتقال مجاهدین به آلبانی، چرا؟  [2013 May] 
*انواع قبولی پناهندگی در آلمان، یکسانی ها و تفاوت ها   [2013 May] 
*نگاهی به پیام مسعود رجوی به خامنه ای و رفسنجانی  [2013 May] 
*نگاهی به نامه سرگشاده ایرج مصداقی به مسعود رجوی  [2013 May] 
*مشخصه های سیستم کیش شخصیت و اهمیت درک آن برای فعالین ایرانی   [2013 Apr] 
*افزایش 17 درصدی صدور تسلیحات در جهان، مرگ سالیانه 500 هزار نفر از طریق سلاح های مختلف   [2013 Mar] 
*شرایط سختگیرانه تر در پذیرش پناهندگی به دلایل مذهبی در آلمان   [2013 Mar] 
*مسئولیت کشته شدن اعضاء سازمان مجاهدین خلق در "اردوگاه آزادی" با دولت عراق و سازمان ملل متحد می باشد   [2013 Feb] 
*سالگرد آزاد سازی اردوگاه مرگ آشویتس، یک فیلم مستند بر اساس مصاحبه با فیلمبردار ارتش سرخ   [2013 Jan] 
*افزایش تقریبا 30 درصدی ایرانیان پناه جو در آلمان در سال 2012   [2013 Jan] 
*توصیه هائی در مورد پناهندگی در آلمان و آشنائی با سختی های پیش رو   [2012 Dec] 
*روز جهانی حقوق بشر؛ آیا اتحادیه اروپا لیاقت دریافت جایزه حقوق بشر را دارد؟   [2012 Dec] 
*دستمزد و هزینه های وکیل در دعاوی مربوط به درخواست پناهندگی یا اقامت در آلمان   [2012 Dec] 
*نه به زندانی کردن پناه جویان در مرزهای اروپا  [2012 Dec] 
*حکم دادگاه عالی اداری: پلیس در آلمان اجازه ندارد کسی را به دلیل رنگ پوستش کنترل کند   [2012 Nov] 
*راهپیمائی اعتراضی پناه جویان در آلمان؛ دستاوردها و چشم اندازها   [2012 Oct] 
*موضوع "حق تعیین سرنوشت" و فقر نیروهای سیاسی ایران*   [2012 Sep] 
*حکم دادگاه حقوق بشر اروپائی در ارتباط با پناهندگی به دلایل مذهبی  [2012 Sep] 
*تست جدائی و طلاق، بر اساس تجربه و کار عملی و تخصصی با ایرانیان ساکن در آلمان   [2012 Sep] 
*مشکلات روحی- اجتماعی ایرانیان پناه جو و پناهنده در آلمان / یک بررسی تحقیقی- تحلیلی  [2012 Aug] 
*گسترش اعتراضات پناهجویان در آلمان، با پیشتازی پناهجویان ایرانی، برعلیه شرایط غیر انسانی زندگیشان   [2012 Jul] 
*نقدی بر گزارش سالانه نقض حقوق بشر  [2012 Apr] 
*از حق شهروندی افغانستانی ها و افغانستانی تباران ساکن در ایران دفاع کنیم!   [2012 Apr] 
*خروج سازمان مجاهدین خلق از عراق؛ پایان یک استراتژی و چالش های پیش رو   [2012 Feb] 
*حکم دادگاه اداری شهر گیسن در آلمان در باره قبولی پناهندگی یک پناهجوی عرب ایرانی   [2012 Feb] 
*نگاهی به گزارش سال 2011 بخش مددکاری اجتماعی مرکز یاری های پزشکی در امور پناهجویان در شهر بوخوم آلمان  [2012 Feb] 
*استثمار جدید و پشت پرده "اعجاب کار و اشتغال" در آلمان   [2012 Jan] 
*افزایش 35 درصدی ایرانیان پناهجو در آلمان در سال 2011   [2012 Jan] 
*بانک اطلاعاتی احکام مرتبط با امور پناهندگی در رابطه با ایران   [2012 Jan] 
*چرا یک هنرمند سرشناس در قبال سانسور در کشورش سکوت میکند؟  [2012 Jan] 
*بانک اطلاعاتی ویزای شنگن برای کنترل اسامی و اثر انگشت   [2011 Dec] 
*دادگاه عالی اروپا: ممنوعیت بازگرداندن پناهجویان به کشور دیگری در اتحادیه   [2011 Dec] 
*تقسیم و انتخاب محل زندگی پناهجویان در آلمان   [2011 Dec] 
*ارسال تسلیحات از آلمان برای قذافی در زمان تحریم تسلیحاتی؟ / نقش رسانه ها در روشن کردن افکار عمومی   [2011 Nov] 
*نقدی بر مقاله « قتل ناموسی برگی خونین از روایت ستم بر زنان»  [2011 Oct] 
*ی به وضعیت سکونتی پناهجویان در آلمان در هایم(کمپ) های پناهندگی   [2011 Oct] 
*محکومیت اعدام معمر قذافی از زاویه حقوق بشری   [2011 Oct] 
*دوم آگوست، یادبود کشتار و نسل کشی کولیها توسط آلمان هیتلری   [2011 Aug] 
*تغییرات جدید در قانون اقامت آلمان از اول ماه یولی 2011   [2011 Jul] 
*سیاست پناهندگی اتحادیه اروپا: «فروش حقوق بشر و خیانت به حقوق بشر»  [2011 Jun] 
*سرکوب و کشتار ساکنین اردوگاه اشرف، یک نقض آشکار حقوق پناهندگان و حقوق بشر است   [2011 Apr] 
*مصوبات جدید پارلمان آلمان در زمینه امور خارجیان   [2011 Mar] 
*«ویراست دوم منشور جنبش سبز»، تاکیدی مجدد بر وفاداری به نظام جمهوری اسلامی   [2011 Feb] 
*«جنبش سبز»، جنبش «مصون سازی نظام از سقوط و انحطاط»   [2011 Feb] 
*توقف اخراج پناهجویان از آلمان به یونان به مدت یک سال   [2011 Jan] 
*افزایش 111 درصدی ایرانیان پناهجو در آلمان در سال 2010   [2011 Jan] 
*تحریم آمرین جنایت در ایران گامی بزرگ به جلو، اما ناکافی و سوال برانگیز   [2010 Sep] 
*لایحه حمایت از خانواده «حمایت از مردسالاری» و آپارتاید جنسی؟   [2010 Aug] 
*60 کیلومتر اتوبان در تصرف «اراذل و اوباش و مصادیق آشکار فسق و فجور» یا دوستداران زندگی؟  [2010 Jul] 
*پیام فرزاد کمانگر و شیرین علم هولی؛ مقامت، مقاومت، مقاومت   [2010 May] 
*اهمیت رعایت اصل اطلاع رسانی موثق و پرهیز از تیترسازی های جنجالی نگاهی به یک نمونه  [2010 Mar] 
*آمار اخراج پناهجویان از آلمان در سال 2009؛ تعداد اخراج به مقصد ایران: 149 نفر   [2010 Feb] 
*شلیک مرگبار به "ندا آقا سلطان" و پیامدهای انتشار اشتباه یک عکس برای "ندا سلطانی"   [2010 Feb] 
*چند سوال و ابهام در مورد بيانيه «پشتيبانان سکولار جنبش سبز ایران»  [2010 Jan] 
*غربت یا غریبه گی؟   [2010 Jan] 
*اشاره ای به چند ویژه گی سازمان مجاهدین خلق و نقدی بر نظرات ایرج مصداقی  [2009 Dec] 
*مراحل درخواست پناهندگی در آلمان؛ پناهندگی به چه کسی تعلق می گیرد؟   [2009 Dec] 
*احترام و وفاداری به خمینی، مرز جدا کننده وفادارن به نظام با وفاداران به جنبش آزادیخواهی   [2009 Dec] 
*خاکسپاری دوباره و ادای احترام به "ویکتور خارا" ، هنرمند مردمی شیلی پس از 36 سال   [2009 Dec] 
*استعفاء وزیر سابق دفاع آلمان؛ یک نمونه مقایسه در مورد دروغ و بی کفایتی مسئولین در آلمان و رژیم ج. ا   [2009 Nov] 
*گزارش تلویزیون کانال یک تلویزیون آلمان از فرار روزنامه نگاران از ایران بدلیل فشار و سرکوب   [2009 Nov] 
*چگونه میتوان "میزان وثوق" فیلم های خبری از ایران بر روی اینترنت را افزایش داد؟   [2009 Nov] 
*نمونه گیری آماری مربوط به مسیر خروج پناهجویان ایرانی تا ورود آنان به آلمان   [2009 Nov] 
*13 آبان روز دانش آموز یا روز اشغال سفارت آمریکا؛ مرزهای فرصت طلبی در سیاست و مبارزه حقوق بشری  [2009 Nov] 
*نابودی اسناد و مدارک، اقدام جدید رژیم جمهوری اسلامی برای مسکوت نگه داشتن جنایاتش   [2009 Sep] 
*در مقابل جنایت تجاوزکاران در زندانهای جمهوری اسلامی، سکوت را بشکنید!   [2009 Aug] 
*تفاوت های جنبش سبز با جنبش آزادیخواهی مردم ایران   [2009 Aug] 
*دفاع از جان و امنیت و حقوق پناهندگی اعضاء و وابستگان سازمان مجاهدین مستقر در عراق، وظیفه ای انسانی   [2009 Jul] 
*حکم دادگاه اداری فرانکفورت برای بازگرداندن پناهجوی ایرانی اخراجی به یونان   [2009 Jul] 
*گزارش تلویزیون آلمان؛ تجهیزات و تکنیک پیشرفته ساخت آلمان در خدمت احمدی نژاد برای سرکوب مردم ایران   [2009 Jul] 
*چگونه میتوان "میزان وثوق" فیلم های خبری از ایران بر روی اینترنت را افزایش داد؟   [2009 Jun] 
*دستور خروج خبرنگاران خارجی از ایران؛ زمینه سازی یک سرکوب و کشتار گسترده؟   [2009 Jun] 
*رسیدن به آزادی از خِلال جنگ ایدئولوژیک در درون رژیم جمهوری اسلامی تا کجا واقعی است؟  [2009 Jun] 
*چرا "انتخابات" رژیم مغایر با موازین حقوق بشر و یک مردم فریبی است؟   [2009 Jun] 
*آمار اخراج پناهجویان از آلمان در سال 2008؛ تعداد اخراج به مقصد ایران: 113 نفر   [2009 Jun] 
*نگاهی به تاریخچه "حق پناهندگی" درقانون اساسی آلمان و تغییرات داده شده در آن   [2009 May] 
*«نه بخشش و نه فراموشی» ؛ مبارزه جهانی برای به مجازات کشاندن جنایتکاران   [2009 May] 
*«ریخت و پاش ١٢ میلیارد تومانی در همایش ایرانیان خارج از کشور»؛ دوستان احمدی نژاد چه کسانی هستند؟   [2009 May] 
*تجاوز به حریم شخصی مردم تحت نام «پاکسازي خانه های مجردی»، نمونه جدیدی از «اوباش گری حکومتی»  [2009 May] 
*"مرحله رسیدگی ویژه به درخواست پناهندگی در فرودگاه های آلمان" یعنی چه و چگونه انجام میشود؟   [2009 Apr] 
*بازگشت دادن 65 پناهجوی ایرانی در سال 2008 از طرف دولت آلمان به دیگر کشورهای عضو قرارداد شنگن  [2009 Mar] 
*باز پس گیری و لغو موقعیت پناهندگی 1596 ایرانی در آلمان طی سال 2008   [2009 Mar] 
*انتگراسیون و نقض حقوق بشر!   [2009 Feb] 
*"اقامت مستقل از همسر"، راهی برای پایان دادن به شرایط غیر قابل تحمل در ازدواج های اجباری  [2009 Jan] 
*وقتی سرکونسولگری رژیم در آلمان، به ادارات آلمانی درس  بازگشت داوطلبانه تنها در صورت تمایل واقعی فرد امکان پذیر است! [2008 Nov] 
*چرا اعدام نه! به مناسبت ۱۰ اکتبر روز جهانی مبارزه برای لغو حکم اعدام [2008 Oct] 
*گزارشی از جلسه سخنرانی در رابطه با سی سال نقض حقوق بشر در ایران  [2008 Sep] 
*پیشگیری از یک فاجعه انسانی ؛ دفاع از امنیت مجاهدین خلق درعراق یک وظیفه حقوق بشری است   [2008 Sep] 
*اعتراضات مردم مشهد بر علیه گرانی  نگاهی به کمبود تشکل و سازماندهی و اطلاع رسانی برای تعمیق مبارزه برای برقراری دمکراسی در ایران [2008 Jun] 
*خمینی مرد اما همچنان میراث پلید او بر سر مردم ایران گرد مرگ و بی اعتمادی و آوارگی را می پراکند  [2008 Jun] 
*فشار اداره خارجیان برای تهیه پاس ایرانی؛ یک اقدام " نرمال اداری" یا پهن کردن دام برای پناهجویان؟  [2008 May] 
*دهه زجر و ارمغان جمهوری اسلامی برای مردم ایران:  [2008 Jan]