به نظر میرسد این «آتشبس» بیشتر ابزاری تاکتیکی، شخصی و موقت بوده که توسط نتانیاهو و دونالد ترامپ طراحی و در چارچوب اهداف خاص اعلام و مدیریت شده است. نوشته حاضر ابهامات مرتبط با این «آتشبس» و انگیزههای احتمالی پشت آن را مورد بررسی قرار میدهد. نویسنده تخصصی در حقوق بینالملل نداشته و آنچه در پی میآید بر مبنای مطالعات عمومیدر این حوزه است.
ترک مخاصمه (Armistice) در حقوق بینالملل: تعریف و شرایط
«مقررات لاهه در باره جنگ زمینی-HLKO» که ابتدا در سال ۱۸۹۹ تصویب و در سال ۱۹۰۷ بازنگری شد، یکی از مهمترین اسناد حقوق بینالملل بشردوستانه است که در ماده ۳۶ ترک مخاصمه (Armistice)» را تعریف میکند. بر این اساس «ترک مخاصمه»، توافقی برای توقف عملیات جنگی است که باید:
- بر مبنای توافق دوجانبه یا چند جانبه باشد؛
- در قالب مکتوب یا رسمیارائه شود؛
- از نظارت یا ضمانت اجرای معتبر برخوردار باشد (مانند سازمان ملل یا طرف ثالث بیطرف)؛
- دارای الزامات زمانی، جغرافیایی و عملیاتی مشخص باشد.
بدون این ارکان، یک ترک مخاصمه نه قابلیت حقوقی دارد و نه ضمانت اجرائی.
تفاوت آتشبس (Ceasefire) با ترک مخاصمه (Armistice)
در حقوق بینالملل، «آتشبس- Ceasefire» مانند کنوانسیونهای ژنو به صراحت تعریف نشده، اما در عرف بینالمللی به خوبی پذیرفته شده است. هدف آتشبس معمولاً کاهش تنش و ایجاد توقف موقت در تبادل آتش برای فراهم آوردن امکان نجات مجروحان و زخمیها، ارائه کمکهای بشردوستانه به غیرنظامیان، تبادل اسرا میان طرفهای درگیر یا عبور میانجیها از منطقه جنگی است. حال آنکه هدف ترک مخاصمه پایان رسمی عملیات جنگی است. آتشبس از نظر حقوقی الزامآور نیست، اما ترک مخاصمه الزامآور و غالباً مکتوب بوده و با نظارت بینالمللی همراه است. سرانجام و مهمتر آنکه آتشبس موقت بوده، اما ترک مخاصمه میتواند دائمی باشد تا صلح نهایی حاصل شود.
با در نظر داشتن تفاوت «آتشبس» و «ترک مخاصمه» میتوان گفت، «آتش بس» اعلام شده بین اسرائیل و جمهوری اسلامی، موقعیتی بسیار شکننده است.
جمهوری اسلامی با اسرائیل و دولت آمریکا رابطه نداشته و گفتگویی هم برای «ترک مخاصمه» بین آنها برگزار نشده است. بر این اساس این پرسش پیش میآید که انگیزه اعلام این «آتشبس» چه میتواند باشد؟
انگیزههای احتمالی اعلام آتشبس
از آنجا که اسرائیل بلافاصله پس از اعلام آتشبس از سوی دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا آن را پذیرفت و نظر به اینکه ۲۴ ساعت قبل از اعلام این آتشبس، اسرائیل بر شدت حملههای هوائی خود به جمهوری اسلامی افزوده بود، میتوان نتیجه گرفت که این آتشبس حاصل توافق از پیش تعیین شده ترامپ و نتانیاهو بوده است و انگیزه آن میتواند اینها باشد:
- خستگی نیروی هوایی اسرائیل: پس از ۱۲ روز جنگ مستمر، نیروی هوایی اسرائیل به شدت تحت فشار قرار داشت. پروازهای شبانهروزی هواپیماهای جنگی تا بیش از ۶–۸ ساعت، نیاز فوری به استراحت خلبانان، سرویس فنی تجهیزات، و تأمین قطعات یدکی ایجاد کرده بود.
- کاهش ذخایر دفاعی و مهمات: سامانههای دفاع هوایی و موشکی اسرائیل، در برابر تهدیدات از سوی جمهوری اسلامی، نیاز به بازسازی سریع، تامین مهمات و موشکهای رهگیر داشتند. آتشبس فرصتی برای بازسازی توان دفاعی محسوب میشد.
- استخراج اطلاعات امنیتی: یکی دیگر از اهداف این وقفه نظامی، کسب اطلاعات تازه در باره محل اختفای رهبران جمهوری اسلامی از جمله علی خامنهای بوده است، که ممکن است در دور بعدی عملیات مورد هدف قرار گیرد.
- تقویت موقعیت سیاسی ترامپ: ترامپ در دوره تبلیغات انتخابی اش مدام بر اینکه آمریکا در دوره او وارد جنگ دیگری، به ویژه در خاورمیانه نخواهد شد، تاکید میکرد. ورود عملی آمریکا به جنگ با جمهوری اسلامی و بمبباران تاسیسات هسته ای رژیم ایران، به ویژه تاسیسات فُردو با استفاده از هواپیماهای B2با استفاده از بمب ۱۳٫۶ تنی GBU-57A/B، به عنوان مخربترین بمب غیرهستهای برای نخستین بار، میتوانست اعتراض هوادارن ترامپ را به دنبال بیاورد.
ترامپ با اعلام آتشبس بین اسرائیل و جمهوری اسلامی، آنهم ۲۴ ساعت پس از ورود به جنگ توانست ورود به جنگ را نشانه قدرت و تائید نظریه «رسیدن به صلح از طریق قدرت» جا بزند. همچنین از این طریق او میتواند در آینده، ورود دوباره به جنگ با جمهوری اسلامی را برای هوادارانش و حتی برای جامعه جهانی راحتتر توجیه کرده و دلیل بیاورد که همه اقدامات لازم برای رسیدن به یک توافق بدون ورود به جنگ را انجام داده ولی جمهوری اسلامی همراهی نکرده یا به آن بیتوجهی کرده است.
آتشبس یا تاکتیک فریب
نظر به آنچه در بالا آمد میتوان چنین نتیجه گرفت که این آتشبس میتواند تاکتیکی باشد تا جمهوری اسلامی را به اشتباه بیندازد. تا گمان کند که شرایط برای «تنفس دیپلماتیک» فراهم شده، در حالی که در پشت پرده، اسرائیل مشغول آماده شدن برای دور جدیدی از حملات است.
با اینهمه جمهوری اسلامی نیز میتواند از زاویه منافع خود با آتشبس موفق باشد و آنرا فرصتی بداند که بتواند نیروهای ضربهخورده و پراکندهاش را سامان داده و با ارزیابی از ضرباتی که خورده است به بازسازی نیروهای نظامیاش بپردازد. همچنین از آنجا که رژیم حاکم بر ایران دشمن اصلی خودش را مردم ایران دانسته و ترس دارد که در شرایط جنگی کنترل اوضاع داخلی را از دست داده و در صورت بروز اعتراضات خیابانی نتواند آنها را آنطور که باید مهار کند، از فرصت آتشبس استفاده کرده و نیروهای سرکوب خودش را متناسب با وضعیت جدید آرایش و سازماندهی کند.
شکنندگی وضعیت آتشبس
آگر آنچه آمد را به عنوان یکی از احتمالات بپذیریم، میتوان نتیجه گرفت که آتشبس اعلامشده میان اسرائیل و جمهوری اسلامی از منظر حقوقی و عملی فوقالعاده شکننده است، زیرا:
- بدون سند رسمی، بدون امضا و بدون ناظر بینالمللی است؛
- تنها تضمین آن شخص ترامپ است که او هم بسیار سریع نظراتش را تغییر میدهد. او بیطرف نیست و جانبدار اسرائیل است؛
- اسرائیل هر لحظه میتواند با ادعای تحریک جدید، حمله را از سر بگیرد؛
- جمهوری اسلامی نیز آن را نه «توافق» بلکه وضعیتی موقت و مشروط به توقف تجاوز اسرائیل دانسته است.
کاربرد این آتشبس در مذاکرات احتمالی آمریکا با جمهوری اسلامی
در صورت ادامه مذاکرات میان آمریکا و جمهوری اسلامی، انتظار میرود این «آتشبس» از سوی آمریکا به عنوان برگ فشار به کار گرفته شود: آمریکا میتواند بگوید: «ما مانع اسرائیل شدیم؛ اکنون نوبت شماست که امتیاز بدهید. وگرنه دست اسرائیل باز خواهد بود».
بر این اساس، آتشبس میان رژیم ایران و اسرائیل بیشتر به یک فریب استراتژیک دوگانه شباهت دارد: برای آمادهسازی اسرائیل جهت عملیات بعدی، و برای ایجاد فضای روانی و سیاسی مناسب جهت مانور ترامپ در صحنه بینالمللی و داخلی.
نتیجهگیری
هم اسرائیل و هم آمریکای ترامپ میدانند که رژیم ایران بعد از جنگ ۱۲ روزه و حملات سنگین اسرائیل به سلسله مراتب فرماندهی نظامی بسیار ضعیف شده است. این رژیم در نزد هوادارانش در داخل کشور و در منطقه بیاعتبار گشته و برای همگان واضح و روشن شده که تا کجا لاف زده و ادعاهای پوچ مطرح میکند.
اعتبار خامنهای به عنوان یک فرمانده ترسو و وامانده بیشتر از گذشته از بین رفته و به موضوع طنز و تمسخر مردم تبدیل شده است.
مشخص شد که رژیم و سپاه پاسداران اساسا بر نیروی پهبادی و موشکی خود متکی است که اگرچه میتواند از آن طریق به اسرائیل یا نیروهای آمریکا در منطقه «ضربه» بزند، اما دیگر یک تهدید جدی محسوب نشده و به دلیل آسیب جدی به زیرساختهای زنجیزه تولید موشکی، از این نظر بسیار ضعیف شده است.
آسمان ایران بر روی جتهای جنگی اسرائیل و آمریکا کاملا باز و بی دفاع است و عملیات آینده آنها میتواند با سهولت بیشتر انجام شود. قدرت نفوذ موساد در جمهوری اسلامی و در سطح فرماندهان نظامی و قدرت عملیاتی موساد با کمک نیروهای محلی و با انجام عملیاتهای زیاد و پیچیده به وضوح به نمایش گذاشته شد.
مردم، هیچ حمایت چشمگیری از جمهوری اسلامی نکرده و با شادی یا حداقل با سکوت خود، حمایت تلویحی خود را از حمله به جمهوری اسلامی نشان دادند.
اعتراض یا مخالفت برخی کشورها به حمله اسرائیل به جمهوری اسلامی هیچ تاثیری بر افکار عمومی نداشت و مشخص شد که جمهوری اسلامی تا کجا منزوی است. نیروهای نیابتی رژیم که در چهار دهه گذشته اینهمه خرج آنها شده بود نتوانستند در حمایت از جمهوری اسلامی هیچ اقدام جدی انجام داده و مشخص شد که ادعاهای رژیم و این گروهها در به «آتش کشیدن منطقه» تا کجا تو خالی بوده است.
اسرائیل و آمریکا با آگاهی به آنچه در بالا آمد میدانند خامنهای و رژیمش ضعیفتر از شروع جنگ ۱۲ روزه است. این رژیم زخمی شده و به دلیل نگاه ایدئولوژیک حاضر به تسلیم نبوده، بلکه با خرید وقت تلاش خواهد کرد که دوباره جان گرفته و ضربه برند. اسرائیل و آمریکا فریب جمهوری اسلامی را نخواهند خورد. اسرائیل میتواند عملیات نظامی علیه جمهوری اسلامی را هر زمان که اراده کند از سر گرفته و با بهانه قراردادن هر موضوعی، به جمهوری اسلامی یا اهداف مختلفی که در بانک اطلاعاتیاش دارد حمله کند.