نگاهی به نامه سرگشاده ایرج مصداقی به مسعود رجوی
حنیف حیدرنژاد
نامه سر گشاده ایرج مصداقی به مسعود رجوی[1] که در اردیبهشت 1392 انتشار پیدا کرده است یک نقد و تحلیل مستدل است که از چند زاویه در خور توجه می باشد:
الف) تابو شکنی
سازمان مجاهدین خلق با "تابو" کردن مسعود و مریم رجوی هر نوع نقد و یا حتی طرح سوال از آنها را با حمله های سنگین پاسخ می دهد. مسعود رجوی "خط قرمز" سازمان مجاهدین خلق است. هر کسی که جرعت کند که او را زیر سوال ببرد باید پی آن را به تن بمالد که با عناوینی چون بریده، خائن، مزدور رژیم، مزدور وزارت اطلاعات، تیر خلاص زن و ... مورد حمله قرار بگیرد. بسیاری از جدا شدگان از سازمان مجاهدین یا منتقدین مستقل از ترس این چنین حمله هائی سکوت کرده و اصلا خود را با این سازمان درگیر نمی کنند. مجاهدین با این رفتار خود عملا مانع از برخورد آزاد اندیشه شده و از این طریق هوادران و اعضاء خود یا روزنامه نگاران و مردم عادی را به خودسانسوری مجبور می کنند. این روند مانع از تحولات دمکراتیک در بین ایرانیان می باشد.
سازمان مجاهدین پس از انقلاب 1357 اصلی ترین نیروی مخالف رژیم در ایران بوده و با گذشت سه دهه و علیرغم ضربه هائی که خورده، هنوز متشکل ترین نیروی اپوزسیون خارج از ایران می باشد. تا زمانی که نتوان بطور آزاد و بدون احساس از خطرِ مورد حمله قرار گرفتن از سوی این سازمان به نقد آن و رهبری اش پرداخت، نمی توان به تحلیل درستی از چرائی های تحولات سیاسی ایران بویژه در رابطه با این سازمان پاسخ داد. خط قرمز کردن مسعود رجوی و او را قدیس کردن، رفتار و عملی ضد دمکراتیک بوده و ترمزی است بر سر راه تحولات دمکراتیک جنبش آزادیخواهانه مردم ایران. هر عمل و رفتار و سیاستی که این روند را کند نماید، به همان میزان بر طول عمر دیکتاتوری حاکم بر کشور، یعنی به طول عمر رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی می افزاید.
نقد ایرج مصداقی ترس حاکم شده در بین مردم، بویژه بین هواداران و جداشدگان از سازمان مجاهدین را می شکند و بر دیواری که آنان را محاصره کرده ترک جدی ایجاد می کند که امیدوارم این افراد از آن درس بگیرند و اعتماد به نفس خود را باز یابند و دیوار سکوت تنیده شده بر دورِ فکر و مغز خود را شکسته و حرف بزنند و نظر بدهند.
ب) منطق و روش بیان موضوع
نامه ایرج مصداقی یک نقد و تحلیل است که با استناد به فاکت ها و منابع مختلف، از جمله موارد زیر تنظیم شده است:
- سخنان خود مسعود رجوی، مصاحبه های او، کتاب ها و نوشته های او در قبل و یا پس انقلاب
- فیلم ها و نوارهای صوتی یا تصویری مسعود رجوی، مباحث درونی مجاهدین یا فیلم های مربوط به "انقلاب ایدئولوژیک درونی" سازمان مجاهدین خلق
- گفتگوهای خود ایرج مصداقی با کادرها یا مسئولین سازمان مجاهدین
- گفتگوهای ایرج مصداقی با جداشدگان از سازمان مجاهدین خلق، قبل از سقوط صدام و قرارداد تسلیم مجاهدین با نیروهای ایالات متحده آمریکا و ائتلاف در عراق، و گفتگو با جدا شدگان یا فراریان از این سازمان پس از قرارداد مزبور
- اسناد و مدارک مربوط به توافقنامه ارتش آزادیبخش ملی ایران و سازمان مجاهدین خلق با ارتش ایالات متحده آمریکا و نیروهای ائتلاف حاکم درعراق
- اسناد مربوط به دادگاه رسیدگی کننده به خروج نام سازمان مجاهدین خلق از فهرست تروریستی در لندن
- برخی اسناد تاریخی ترجمه شده در ارتباط با موضوع کیش شخصیت، دیکتاتوری حزبی یا نقد جباریت از جمله در ارتباط با کشور شوروی سابق و استالین، چین و انقلاب فرهنگی مائو، دیکتاتوری حزبی حاکم بر مجارستان در ارتباط با شیوه ها و مکانیزم های مربوط با به سکوت کشاندن مردم
- اسناد مربوط به سازمان پیکار و منشعبین از سازمان مجاهدین خلق در قبل از انقلاب
و برخی اسناد و منابع دیگر ...
ایرج مصداقی با کمک و استفاده از این فاکت ها در واقع به یک مقایسه تطبیقی در رابطه با حرف وعمل مسعود رجوی می پردازد. او در اکثر موارد پس از این مقایسه ها به طرح سوال می پردازد، در برخی موارد نظر می دهد که از نظر او این مقایسه ها چه معنی دارد، در برخی موارد حکم صادر کرده و قضاوت می نماید (یکی دانستن رجوی با استالین یا تقی شهرام و...). مصداقی در برخی موارد زبانی کنایه آمیز دارد و در برخی موارد نیز عصبانیت نهفته در نوشته ی او آشکارا به چشم می آید. در مجموع اما، مصداقی تلاش کرده تا با منطق و استدلال و به دور از پیشداوری یا عصبانیت سخن بگوید. نکته برجسته در نحوه نگارش مصداقی رعایت ادب و پرهیز از هرگونه الفاظ دور از ادب یا توهین آمیز می باشد.
از آنجا که متاسفانه در فرهنگ سیاسی رایج در بین ایرانیان، بویژه در اینترنت، نقد و تحلیل و بررسی های سیاسی و اجتماعی و حتی فرهنگی اغلب با توهین و برچسب زدن همراه است، نوشته مصداقی می تواند نمونه مناسبی باشد که بتوان ازآن الگو گرفت.
پ) میزان بلوغ سیاسی- اجتماعی نیروها و فعالین سیاسی ایرانی
اگر چه ایرج مصداقی نامه سرگشاده خود را برای مسعود رجوی نوشته و بطور محوری بر روی سازمان مجاهدین خلق تمرکز دارد، اما مخاطب دیگراو نیروها و فعالین سیاسی و افکار عمومی می باشند. اشاره های متعدد او به موارد مختلف تاریخی مربوط به ایران و دیگر نقاط جهان و مقایسه این موارد تاریخی با شرایط ایران قبل و بعد از انقلاب به خوبی روشن می سازد که نیروهای سیاسی و فعالین سیاسی در جامعه ایران تا کجا در فقر سیاسی بسر می برند. تا کجا از عدم تشکل رنج می برند، تا کجا بجای روابط تعریف شده و قانونمند ازهیجان های زود گذر تاثیر می پذیرند و خلاصه اینکه چگونه سرنوشت یک کشور و مردم ساکن در آن بازیچه ی قدرت های سیاسی حاکم یا غیر حاکم (اپوزیسیون) واقع می شود. تا کجا عدم آگاهی مردم را به پیروی کورکورانه از تحولات سیاسی می کشاند و تا کجا رهبران سیاسی (حاکم یا غیر حاکم) به نادانی و ناآگاهی مردم یا هوادارانشان دامن زده تا بتوانند بر پایه ی این ناآگاهی سیاست های خویش را پیش ببرند.
مقایسه های مصداقی در رابطه با تئوری ها و حرفهای رجوی قبل از انقلاب با پس از انقلاب در زمینه مسائلی همچون حقوق بشر، اعدام های اوائل انقلاب، استفاده از کودکان و نوجوان در ارتش آزادیبخش به خواننده نشان می دهد که سازمان مجاهدین خلق و نیروها و هواداران آن تا کجا با این مفاهیم بیگانه بوده یا آنها را بر اساس منافع گروهی خود تفسیر می کرده و کماکان بر همان اساس تفسیر می کنند. این موضوع البته تنها به این سازمان محدود نمی ماند و می توان در بین دیگر نیروهای سیاسی ایرانی موارد مشابه آن را یافت.
نوشته ایرج مصداقی فرصتی است تا هر فردی که پس از انقلاب 1357 به فعالیت های سیاسی کشیده شده بوده یا اکنون درگیر فعالیت های سیاسی می باشد از خود سوال کند که تا کجا عمق وعاقبت فعالیت های خود را می شناسد. این نوشته فرصتی است تا بجای رفتارهای هیجان آمیز، بتوان با ژرف اندیشی و آگاهی به مسائل سیاسی-اجتماعی پرداخت، چرا که در غیر اینصورت عواقبی را به همراه خواهد داشت که می تواند آینده کشور را برای چند دهه تحت تاثیر بگذارد.
امروز اکثریت بزرگی از نسل جوان ایران از سیاست و احزاب سیاسی گریزان و به آنان بدبین هستند. با وجود نارضایتی شدید در بین مردم، حرکت های سیاسی متشکل بسیارکم است. از آنجا که اکثریت بزرگ مردم و نسل جوان ایران به شدت از آنچه رهبران سیاسی حاکم یا رهبران سیاسی نیروهای اپوزیسیون انجام می دهند، سرخورده گشته و نسبت به آنان بی اعتماد گشته اند، سیاست گریز شده اند. اگر رژیم جمهوری اسلامی با دستگیری و اعدام و شکنجه، تحولات دمکراتیک سیاسی در ایران را سرکوب کرده است، سازمان های سیاسی ایرانی ازجمله و مهم تر از همه سازمان مجاهدین خلق، با سیاست های غلط خود و با عدم پاسخگوئی به افکار عمومی عملا این تحولات دمکراتیک را قفل کرده و ترمزی بر سر راه این تغییرات گشته اند.
س) نتیجه گیری ایرج مصداقی
از نظر من نتیجه گیری پایانی ایرج مصداقی در تضاد با 225 صفحه قبل از آن می باشد. او از مسعود رجوی می خواهد که تا دیر نشده کاری بکند و تاکید می کند که "هیچ ائتلاف موثری بدون حضور مجاهدین نه امکان پذیر است و نه واقعی". از رجوی می خواهد که خودش را برای تغییر آماده کند و پنجره را بر روی بهار بگشاید و به تشکیل جبهه فراگیر ملی بیاندیشد و تاکید می کند که در این راه مجاهدین بخاطر امکانات و توان تشکیلاتی می توانند مددرسان باشند.
مصداقی از رجوی می خواهد تا دیر نشده کاری کند و "نام و اشتهار مجاهدین را احیاء" کند. مصداقی می خواهد با این جملات حسن نیت خودش را نشان دهد، اما اشتباه می کند. همانطور که خود او در نوشته اش تاکید می کند، تاریخ لابراتوار فیزیک و شیمی نیست که بشود یک نتیجه را دوبار تکرار کرد و اینکه هر تجربه تاریخی تنها یک بار واقع می شود. زنده کردن و احیاء "نام و اشتهار مجاهدین" امکان پذیر نیست. حتی اگر مسعود رجوی هم بخواهد نمی شود. آنچه در این نامه 230 صفحه ای نقد شده است اشکالاتی کوچک و تک مورد نیستند. آنها حاصل یک دستگاه فکری و یک سیستم فلسفی و ایدئولوژیک هستند که در راس آن مسعود رجوی قرار داشته است. رفتار و سیاست هائی آگاهانه هستند و نه کارهائی اتفاقی و بر حسب تصادف. بسیاری از مواردی که مصداقی در نوشته اش با استناد به فاکت های مختلف نقد کرده است هر کدامش می تواند موضوع یک کیفرخواست حقوقی بر علیه مسعود رجوی و رهبری سازمان مجاهدین باشد. چطور می شود از چنین "رهبر" و سازمانی انتظار داشت که در یک جبهه فراگیر، که باید بر پایه و بنیادی دمکراتیک بنا شود، شرکت نماید؟ از نظر من این گفته ها و آرزوها بیشتر به ساده باوری شبیه است تا پیشنهاد یا خواسته ای واقع بینانه.
درب تغییر بر روی سازمان مجاهدین بسته نیست، اما آنچه لازم است انتقاد از خود مسعود رجوی، کناره گیری او از رهبری مادام العمر و اعلام آمادگی او برای گشایش درب های سازمان مجاهدین خلق برای یک کمیته ی حقیقت یاب است. اگر نتیجه آن حقیقت یابی اتهامی را متوجه مسعود رجوی و رهبری مجاهدین نکند و اگر آنها درعمل به معیارهای دمکراتیک پایبند باشند، آن موقع می توان از حضورشان در یک جبهه فراگیر استقبال کرد.
سازمان مجاهدین باید درب های پادگان و پایگاه های خود را بر روی خبرنگاران باز کرده و به سوالات آنها پاسخ دهد. اعضاء و هوداران این سازمان باید بتوانند آزادانه با مطبوعات ارتباط برقرار کنند، به نحوی که هراسی از اتهام و برچسب و ترور شخصیت نداشته باشند.
افرادی که از این سازمان انتقاد می کنند، بویژه جدا شدگان از این سازمان و خبرنگارانی که سیاست های این سازمان را مورد نقد و سوال قرار می دهند، نباید مورد ترور شخصیت و برجسب و اتهام و تهدید قرار بگیرند. سازمان مجاهدین خلق باید بجای پاسخ های کلی یا تهدید و توهین، به حق آزادی اطلاعات و مطلع شدن مردم و افکار عمومی از روابط درونی و سیاست های این سازمان احترام گذاشته و درب خود را بر روی آنان بازکند.
توان تشکیلاتی و فداکار بودن نیروها به یک تشکیلات مشروعیت نمی دهد و برای او حق ویژه ایجاد نمی کند. برای آنکه بتوان از تکرار آنچه که در سه دهه گذشته اتفاق افتاده پیشگیری نمود، باید پایبندی به معیارهای جهانشمول مبتنی بر حقوق بشر و کنواسیون های بین المللی را معیار قرار داد و نه طول و عرض یک تشکیلات یا توانمدندی ها و امکانات آن را.
حنیف حیدرنژاد
06.05.2013
منبع:پژواک ایران