یک پرسش ساده و یک پاسخ کوتاه
حنیف حیدرنژاد
آقای سیفی بهپوری که در کانادا اقامت دارد در مطلبی که به تازگی در سایت پژواک ایران منتشر شده است[1] پس از شرح مختصر مربوط به چگونگی آشنائی او و همسرش با ایرج مصداقی خاطر نشان می کند که این سازمان مجاهدین خلق ایران بود که این ارتباط را برقرار کرد و ایرج مصداقی را به عنوان یک "زندانی مقاوم که دانسته های او صحیح است و کتاب خاطرات او مرجع بسیار ارزشمندی است"، به آنها معرفی نمود.
آقای بهپوری توضیح می دهد که از طریق ایرج مصداقی بود که وی به اطلاعات موثقی در مورد چگونگی دستگیری و اعدام سیامک طوبائی (برادر زن آقای بهپوری) دست می یابد. این در حالی است که تا پیش از این، برای سال های طولانی خانواده آنها از وضعیت سیامک بی خبر بودند و هرگاه از مسئولین سازمان مجاهدین در مورد سیامک سوال می کردند، آنها پاسخ می دادند: "سیامک حالش خوب هست".
بهپوری می افزاید:" رابطه ما با ایرج مصداقی با وجود اینکه او در سوئد بود، هر روز نزدیک تر میشد. ایرج برای این خانواده نیمه دیگر سیامک شد." او در ادامه می نویسد: "اخیرا ایرج نامه ای خطاب به سازمان مجاهدین و شخص مسعود رجوی و انتقاد از عملکرد این سازمان انتشار داد. متاسفانه برخورد سازمان مجاهدین با این نامه مرا بر آن داشت که این نامه را بنویسم. این شما بودید که ایرج را به ما معرفی کردید و از او به عنوان زندانی مقاوم نام بردید و اظهار داشتید دانسته های او صحیح است و کتاب خاطرات او مرجع بسیار ارزشمندی است. متاسفانه برخورد مجاهدین با این نامه مرا به وحشت انداخت و بسیار متاسف شدم چرا که با نسبت دادن القاب اطلاعاتی، شکنجه گر، تواب و بسیاری حرف های دیگر سعی در تخریب شخصیت او و بسیاری دیگر دارند".
سپس آقای بهپوری این سوال را مطرح می کند:
"راستی چرا هر کس از سازمان مجاهدین جدا یا از آنها انتقاد میکند، وابسته به رژیم و اطلاعاتی و شکنجه گر و نفوذی و ... معرفی میشود؟"
پاسخ به این پرسش در چند جمله کوتاه:
سازمان مجاهدین در برخورد با منتقدین، معترضین، جدا شدگان و مخالفین خود چند گزینه پیش روی دارد:
گزینه اول: انتقادات مطرح شده را بپذیرد، یا بخشی از آن انتقادات را بپذیرد. در این حالت مسئول اول و اصلی که باید مسئولیت تام و تمام سیاست های اشتباه در سه دهه گذشته را به عهده بگیرد، آقای مسعود رجوی خواهد بود. تاکنون مسعود رجوی از پذیرش انتقادات و عواقب آن خودداری کرده و هیچ نشانه ای نیز مبنی بر تمایل او به پذیرش این موضوع دیده نمی شود.
گزینه دوم: مسعود رجوی و رهبری مجاهدین برای پاسخ گوئی به انتقادات اعلام آمادگی کرده یا به این پرسش ها پاسخ دهد. این بهترین گزینه است. زیرا افکار عمومی این فرصت را دارد تا دلایل و استدلال های هر دو طرف را بشنود و بخواند و تشخیص دهد که انتقادات مطرح شده بر علیه رهبری سازمان مجاهدین تا کجا درست یا نادرست است.
چنین پرسش و پاسخ و مناظره ای می تواند بسیاری جزئیات که تا کنون از دید مردم عادی و حتی هواداران سازمان پنهان نگه داشته شده را علنی کند. حاصل چنین مناظره ای باز شدن سرِ یک رشته ی دراز خواهد بود که بسیاری پرسش های اساسی دیگر را نیز با خود به همراه خواهد آورد.
بجای مناظره، همچنین سازمان مجاهدین خلق می تواند به صورت کتبی بدون اتهام زنی و جوسازی روانی و تهدید و خط و نشان کشیدن و یا ترور شخصیت، با استدلال و منطق به پرسش ها و انتقادات پاسخ دهد.
متاسفانه سازمان مجاهدین خلق به این گزینه نیز علاقه ای ندارد. چندی قبل آقای مصداقی با مخاطب قراردادن مسئولین سازمان مجاهدین خلق از آن ها دعوت کرد تا با هم مناظره کرده تا واقعیت برای عموم معلوم گردد.[2] سازمان مجاهدین تاکنون هیچ عکس العملی در این زمینه نشان نداده است.
گزینه سوم: وقتی رهبری سازمان مجاهدین، حاضر به پذیرش هیچ کدام از دوگزینه فوق نیست، چه گزینه دیگری را می تواند به کار بگیرد؟
تنها راه باقی مانده برای این رهبری این خواهد بود که منتقدین و معترضین و مخالفین را به رژیمی بودن و "مزدوری" برای وزارت اطلاعات متهم کرده و آنها را به "خیانت و دنائت و شناعت" متهم سازد. چرا؟ زیرا با این نامگذاری و برچسب زدن ها، منتقدین و جداشدگان به جبهه "دشمن" پرتاب می شوند. از آنجا که با دشمن هم مناظره معنی ندارد، به سوالات دشمن نیز نباید پاسخ داد. علاوه بر آن، باید رسانه های این دشمنان تحریم شده و بجای هر نوع پاسخ منطقی به پرسش های آنان نیز، باید از طرق مختلف آنها را مورد حمله روحی و روانی قرار داد. این چنین است که لحن نوشته ها بر علیه منتقدین با تهدید و دشنام و توهین و برچسب زنی همراه شده و منتقدین و جداشدگان یک شبه "مزدور وزارت اطلاعات و شکنجه گر" می شوند. یک هدف این اتهام زنی ها آن است که منتقدین و جداشدگان را مجبور به سکوت کند. هدف دیگر اما، آن است تا هر کس دیگری هم که بخواهد انتقادات و پرسش های خود را علنی مطرح کند مرعوب این جو سازی ها نماید.
فرار رهبری سازمان مجاهدین خلق از پذیرش مسئولیت، عدم صداقت و فرار از پاسخگوئی، فرار از رابطه ی شفاف با مردم و رسانه ها، بی احترامی به مخالفین و جداشدگان و دگراندیشان و منتقدین و سرانجام ترس از "مسئله دار شدن" و ریزش نیرو به خاطر عمق پیدا کردن این انتقادات است که رهبری مجاهدین را به اتهام زنی بر علیه جداشدگان از این سازمان و شورا کشانده است.
حنیف حیدرنژاد
20.07.2013
[1] مجاهدین واسطهی آشنایی ما با ایرج مصداقی http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-53693.html
[2] این گوی و این میدان (دقیقه ۴۳ تا ۴۶) http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-52941.html
منبع:پژواک ایران