«بشریت»به خودی خود نمیتواند جنگی راه اندازد زیرا هیچ دشمنی ندارد، حداقل در این سیاره دشمنی ندارد. مفهوم بشریت مفهوم دشمن را در بر ندارد. زیرا دشمن نمیتواند انسان باشد. بدین سیاق هیچ تفکیک یا تمایزگذاری مشخصی در آن مفهوم در کار نیست. اینکه پارهای جنگها به نام بشریت درمیگیرند؛ این حقیقت ساده را نقض نمی کند، برعکس، این قضیه معنای سیاسیِ موکدی دارد/ هنگامی که دولتی با دشمن سیاسی خود به نام بشریت به جنگ برمی خیزد، این نه جنگی بهر بشریت، بل، جنگی است که در آن درصدد غصب یا مصادره به مطلوبِ مفهومی عام بر ضد «هم آورد» نظامی خویش است!
در آخرین اطلاعات منتشر شده از سوی سازمان دفاع آمریکا، پنتاگون، حمله به شخص قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس شاخه برون مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را حاصل یک برنامهریزی دقیق و ازپیش مشخصشده دانسته است. در روزهای اخیر نیز ارتش ایالات متحده آمریکا صدها تن نیروی تازه به نیروهای مستقر در خاک عراق افزوده بود.
«قاسم سلیمانی اساسا سیاست خارجی را در منطقه از طریق اتحادهایی با پشتوانه زور به ویژه نسبت به سرکوبی «کُردها» انجام داده است!
فردی گشتایگر، روزنامه نگار سوییسی، در یکی از مقالات خود می نویسد که در دنیای معاصر استفاده از «واسطه ها» برای قدرتها بسیار ارزانتر از شرکت در درگیری ها با نیروهای خودی است.
افزون بر این، اگر تندروهای اسلامی، کردهای داوطلب، حوثی ها یا مبارزان ائتلاف ضدحوثی، داوطلبانی از سراسر جهان و حتا مزدوران شرکت های خصوصی نظامی در سوریه یا یمن جان خود را از دست بدهند، نارضایتی عمومی در بین قدرت ها به وجود نمی آید. قدرت ها مسئول اقدامات و زندگی شبه نظامیان یا مزدوران متخاصم نیستند.
از دیگر سو، خطرات آشکاری هم وجود دارند به ویژه هنگامی که پیاده ها در بازی قدرت ها از پیاده بودن دست می کشند و به تنهایی شروع به بازی می کنند. به هر حال، رادیکالیسم اسلامی در جریان رویارویی با اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان و هم در کل خاورمیانه، توسط ایالات متحده آمریکا تغذیه می شد.
در خصوص نوع حضور نظامی سپاه قدس نیز گفته میشود که آنان «شکلی از جنگ غیرمتقارن» را انجام میدادند تا در مقابل «برتری تسلیحاتی» مقابله کنند.»
جنگ نامتقارن یا نبرد کلاسیک
تعریفهای متفاوتی در خصوص جنگ کلاسیک یا نبرد غیرمتقارن وجود دارد. اما به استناد حقوق بین الملل تعریفی روشن وجود دارد آن هم بدلیل بررسی ابعاد متفاوتی که در این مورد است که در آن میتوان جنگ را آغاز و نامتقارن یافت و از آن بهره برداری نمود.
که:« از طریق به کارگیری توان نظامی، سیاسی و تکنولوژیکی، استراتژیهای نامتقارن میتوان به نحو موفقیت آمیزی توانمندیهای دشمن را متزلزل نمود اگرچه ممکن است نتواند دشمن را در میدان جنگ سنتی شکست دهد اما استراتژی های بکاررفته توانایی خنثا کردن برتری دشمن را دارا شده، اراده جنگی وی را تضعیف نموده، در توانایی او برای عملیات مؤثر وقفه ایجاد نماید یا اورا در انجام عملیات کلی باز دارد.
آپریل سال(2019)، دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا سپاه پاسداران از جمله نیروی قدس را در فهرست گروههای تروریستی قرار داد. این نخستین بار بود که آمریکا یک نیروی نظامی رسمی را در فهرست گروههای تروریستی قرار میداد.
قاسم سلیمانی در دهه اخیر، اسطوره، فرمانده محبوب، معتمد و همهکاره رهبر نظام اسلامی بود. خامنهای پس از شکست در پیشبرد برنامه هستهای، دو برگ تازه روی میز گذاشت. برگ نخست برنامه موشکی بود که سپاه پاسداران این امر را پیگیری می کرد و برگ دوم افزایش نفوذ منطقهای و عمق استراتژیک رژیم اسلامی که قاسم سلیمانی مسئول مستقیم و اصلی آن بود. به دیگر سخن خط مذاکره یا مقابله در منطقه را تعیین میکرد، دنبال تعیین نخستوزیر برای عراق بود و ...
بدین سبب بود که او وزیر خارجه اصلی جمهوری اسلامی هم خوانده میشد، و وزارت خارجهاش البته هدف مهمی داشت.
اسفندماه (96) که برای نخستین بار نشان نظامی «ذوالفقار» پس از بهمن (57) به سلیمانی به عنوان فرمانده نیروی قدس سپاه داده شد، خامنهای از او به عنوان یکی از برگهای برندهاش تشکر میکرد،او میتوانست پول نقد توزیع کند.
پرونده تحولات کشورهایی چون عراق، یمن، سوریه، لبنان و فلسطین در اختیار او بود؛ سفیر برایشان تعیین میکرد، نیروی افغانستانی و پاکستانی را به سوریه میبرد، نیروی عراقی ( پس از سیل ویرانگر 96)به ایران را میآورد.
از این بیش سپاه پاسداران با پیشینه ای دراز و با جزئیات قاجاق مواد مخدر- قاچاق مواد مخدر به اقصی نقاط جهان توسط سران سپاه پاسداران به ویژه توسط قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس شاخه برون مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجام می یافت.
برجسته ترین رویایش تشکیل هلال شیعی بود. بهمن (92) هنگامی که برای نخستین بار و آخرین بار از «هلال شیعی اقتصادی» سخن میگفت، در حقیقت رویاهایش را بازگو میکرد. رویاهایی که اکنون نه تنها برای او بر باد رفته است که تحققش برای رژیم اسلامی نیز بسیار دشوار شده است. قاسم سلیمانی در سالهای اخیر که حکومت استبدادی موجی از تبلیغات ناسیونالیستی راه انداخته بود و در کناراین رژیم از ایران هم حرف میزد، در حقیقت به نوعی او ستون اصلی دستگاه پروپاگاندای جمهوری اسلامی بود.
اکنون با مرگ او، یکی از مهمترین طراحان و فرماندهان سیاست منطقهای حاکمان اسلامی از دست رفته است. مهمتر اینکه در همه این سالها که رژیم اسلامی چنین برنامهای را پیش میبرده است، او در کشورهای سوریه و عراق حضور داشته و مهمترین فرمانده میدانی ایران تحت سلطه حاکمان اسلامی بود که بین شبکه نیروهای شبهنظامی ایران ارتباط برقرار میکرد. مرگ او میتواند نخ تسبیح این گروهها را نیز از دست رهبر رژیم اسلامی خارج کند.
در این فضا مرگ او در عراق و در اوج گردنکشیهای منطقهای نظام تبهکار اسلامی میتواند یک سیاهچاله بزرگ در برابر حکومت باشد. فارغ از خلأ قدرتی که پس از سلیمانی در سپاه قدس و شبکه شبهنظامیان وابسته به او پیش خواهد آورد، نوع واکنش حکومت اسلامی به کشته شدن ارشدترین فرماندهش یک آزمون بزرگ پیش روی حکومت است.
از دیگر فرازسکوت یا انفعال نظام اسلامی در برابر مرگ او میتواند تاثیری ویرانگر در پروپاگاندای حکومت داشته باشد و واکنش به کشتهشدن او هم میتواند پیامدهای خارج از کنترل مانند جنگ مستقیم را در پی داشته باشد.
[آقا]ی خامنه ای، ضمن اعلام سه روز عزای عمومی در ایران به " انتقام سختی " که در انتظار این عوامل است، اشاره کرده.
- بنابراین نخستین واکنش تند و شدید از طرف حکومت اسلامی درباره این موضوع خیلی دور از انتظار نیست، اما این که تهران در این باره دست به چه واکنش و در چه مقیاسی بزند موضوعی است که به طور حتم میتواند تمام معادلات سیاسی خاورمیانه را تغییر دهد.
حمله به یکی از پایگاههای آمریکا در خاک عراق، یکی از نخستین احتمالاتی است که به سرعت متبادر ذهن خطور میگردد.
بدین سیاق با وجود اینکه حکومت اسلامی ازاین حملات دچار شوک شده است و طرف دیگر در آمادگی کامل به سر میبرد، مشخص نیست در این حمله احتمالی، تا چه اندازه نیروی نظامی ایران موفق شود بر روی پایگاههای ایالات متحده آمریکا در عراق آتش بگشاید.
- دومین واکنش، احتمال حمله نظام اسلامی به کشورهای عربی مانند امارات متحده عربی و عربستان سعودی در مقابل این اقدام آمریکا خواهد بود. رژیم اسلامی در دهههای اخیر بارها در مشاجرات سیاسی به این موضوع به صورت تلویحی اشاراتی داشته است. کشور امارات - که در فاصله بسیار کمتری نسبت به دیگر کشورهای عربی با ایران قرار دارد، و همچنین قلب تجاری خاورمیانه به حساب میآید، یکی از نقاطی بوده است که مورد تهدید موشکهای ایرانی قرار گرفته است. شرایط در مورد عربستان سعودی هم کمابیش به همین شکل است. اگر چه فاصله خاک این کشور به نسبت امارات متحده، دورتر از ایران است، همچنان میتواند مورد تهدید قرار گیرد. به ویژه که در سالهای اخیر، ایران در یمن - که جنوب عربستان سعودی قرار دارد، حضور مستشاری نظامی دارد و بسیاری مسلح شدن گروههای حوثی یمنی به سلاح گرم را، با پشتیبانی ایران میسر میدانند.
یاد آوری این نکته هم ضروریست که در اواسط سال گذشته (2019)، حملاتی به تاسیسات نفتی آرامکو صورت گرفت و اگر چه حقیقت آن مشخص نشد، برخی گمانهزنیها از حمایت ایران در آن حملات حکایت دارد.
براین اساس انتقام حکومت اسلامی و احتمال حملاتی از این دست به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، موضوعی نیست که بتوان بی توجه از کنار آن عبور کرد. هر چند در مقابل نیز برخی تحلیلگران سیاسی، احتمال حمله ایران به این کشورها را منتفی میدانند. به باور آنان، حکومت ایران به دنبال انتقام از آمریکاست و حملات احتمالی به این کشورها - به عنوان انتقام غیرمستقیم، هدفی نیست که این رژیم به دنبال آن باشد. از دیگر سو، همین عده در این باره تحلیل میکنند که آمریکا ممکن است در صورت حملات محدود به خاک این کشورها به طور کامل در صدد پشتیبانی از آن برنیاید و این به طور قطع، موضعی نیست که نظام فقاهتی به دنبال آن باشد.
از میان تمام احتمالات، حمله به خاک کشور اسرائیل بیشتر از سایر موارد متصور است. در این باره باید به خصومت 40 ساله نظام فقهی، با رژیم اسرائیل اشاره کنیم که همواره خواستار محو شدن این کشور از روی نقشه بوده است و این موضع را بارها و آشکارا بیان داشته است. همچنین در تازهترین اخبار منتشرشده پایگاه امنیتی اطلاعاتی "دبکافایل" مدعی شده که احتمالا دستگاه اطلاعاتی اسرائیل نیز در این عملیات به آمریکا یاری رسانده است.
از دیگرفراز، اگر حکومت اسلامی حملاتی به خاک این کشور ترتیب دهد، میتوان اطمینان داشت که ایالت متحده دوست و متحد قدیمی خود را تنها نخواهد گذاشت و از هیچگونه حمایت نظامی از خاک اسرائیل مضایقه نمیکند. در این سالها حکومت اسلامی یکی از حامیان اصلی گروه حزبالله در لبنان بوده است و در جنجالهای سیاسی، همواره اسرائیل را به پرتاب موشک از خاک لبنان تهدید کرده است..
بدین اعتبار، خاورمیانه یک بار دیگر به سمت شعلهور شدن آتش پیش میرود، اما در این میان آنچه را نیابد از یاد ببریم، حمایت روسیه از نظام اسلامی در این لحظات خواهد بود. در آینده نزدیک میزان حمایت روسیه از ایران تحت حاکمیت اسلامی در مقابل این اقدام آمریکا، میتواند معادلات سیاسی را تا میزان بسیار زیادی به نفع اسلامگرایان تغییر بدهد و در صورتی که این کشور نخواهد میان ایران و آمریکا نقش میانجی را بازی کند، باید منتظر آتش افروزیهای بیشتر میان ایران و آمریکا باشیم.
افزون بر این موضع روسیه در اتخاذ این روشها نقش محوری ایفا نموده است. موضع روسیه تا آنجا حائز اهمیت است که ارزیابی واکنش این کشور به احتمال شکلگیری یک جنگ نیابتی تازه علیه ایران، یک هدف محوری در حمله آمریکا به حساب می آید؛ حمله ای که در خصوص آن پیش از این روس ها و تنها از کانال نظامی و نه سیاسی اطلاع داده بودند.
روسیه تاکنون نشان داده است که اهداف و سیاستهایش بیشترین همسویی را با منافع ج.ا و سوریه دارد و نسبت به تغییر موازنه در صحنه ی میدانیِ سوریه حساس است![ البته با توجه به واکنش اخیر پوتین و اعلام اینکه «آتش نشان نیست!» بیانگر این است که با توجه به مذاکره ای که با رئیس جمهور آمریکا داشته است
بدین اعتبار دولت ترامپ امیدوار است تا نظر مثبت کرملین را به منظور مداخله ی نظامیِ محدود، علیه محور مقاومت جلب نماید. برجستگی این گزینه برای آمریکا با توجه به ناتوانی محور غربی – عربی در مهار قدرت گیری ایران در سوریه، افزایش یافته است.
اتخاذ چنین سیاستی میتواند به فعال شدن محور مقاومت علیه منافع آمریکا در منطقه منتج گردد و ابعاد بحران سوریه با شتابی قابل توجه توسعه یابد. حتی در شرایطی که جنگ نیابتیِ آمریکا و ایران محدود به سوریه بماند، این سیاست روند مبارزه با داعش و دیگر گروههای تروریستی را مختل نموده و به طولانیتر شدن بحران خواهد انجامید.
فراتر از این، اگر تندروهای اسلامی، کردهای داوطلب، حوثی ها یا مبارزان ائتلاف ضدحوثی، داوطلبانی از سراسر جهان و حتا مزدوران شرکت های خصوصی نظامی در سوریه یا یمن جان خود را از دست بدهند، نارضایتی عمومی در بین قدرت ها به وجود نمی آید. قدرت ها مسئول اقدامات و زندگی شبه نظامیان یا مزدوران متخاصم نیستند.
از دیگر سو، خطرات آشکاری هم وجود دارند به ویژه هنگامی که پیاده ها در بازی قدرت ها از پیاده بودن دست می کشند و به تنهایی شروع به بازی می کنند. به هر حال، رادیکالیسم اسلامی در جریان رویارویی با اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان و هم در کل خاورمیانه، توسط ایالات متحده آمریکا تغذیه می شد.
آمریکایی ها و انگلیسی ها از محافل مذهبی - افراطی به عنوان گزینه ای برای رژیم های ناسیونالیستی عرب طرفدار اتحاد جماهیر شوروی در مصر، سوریه، عراق، الجزایر و بسیاری دیگر از کشورها حمایت کرده اند. در افغانستان، آمریکایی ها به طور مستقیم مجاهدین را تأمین مالی می کردند و اسلحه برای آنها تهیه می کردند. سپس اسامه بن لادن به بدترین دشمن ایالات متحده و «تروریست شماره یک» تبدیل شد، زیرا تبلیغات آمریکایی او را به تصویر می کشید.
فرجام سخن
بنابرآنچه پیشتر گفته شد؛، قدرت ها در حین کار با «واسطه ها» هم باید بسیار مراقب باشند، زیراکه در حال حاضر زیاده روی های بی شماری وجود دارند. برای نمونه، رادیکال ها و کردهای داوطلب در سوریه مدتهاست که با یکدیگر می جنگند، اگرچه ایالات متحده از ابتدای جنگ علیه اسد از هر دوی آنها حمایت می کرد. سرانجام اینکه، اقدامات «واسطه ها» ممکن است موجب نزاع قدرت ها با متحدان یا همسایگان خود شود، که نمونه بارزش روابط آمریکا و ترکیه در سوریه است.
و در این میان راهکاری که میتواند در ممانعت از آغاز یک جنگ به حیث حفظ صلح و امنیت بینالمللی مؤثر گردد همانا:
- نقش و مسئولیت اصلی این شورا به استناد ماده (24) منشور: « حفظ صلح و امنیت بینالمللی است و باید در اجرای این وظیفه برپایه اهداف و اصول ملل متحد عمل کند.»همچنین بر اساس فصل (7) منشور: عمل در حالت تهدید علیه صلح، نقض صلح و تجاوز
به موجب فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد شورا قدرت زیاد و گستردهای برای ارزیابی تصمیمهای گرفته شده در وضعیتهای «تهدید صلح جهانی، تخطی از رویههای صلح، یا اعمال خشونت و زور» در سطح جهانی دارد.
در چنین وضعیتهایی، کار شورا محدود به توصیه نمیشود و میتواند اقدامات جدی مانند استفاده از نیروهای مسلح نظامی انجام دهد. »
- صلاحیت:« این شورا در مقام قانون گذار بینالمللی قرار داشته و دارای ضمانت اجرا است.»
- وظایف و اختیاراتِ مشترک شورای امنیت و مجمع عمومی ملل متحد:«
درخواست نظر مشورتی از دیوان بینالمللی دادگستری در خصوص «هر» مساله حقوقی»!
و به ویژه با توجه به اینکه این شورا در مقام قانون گذار بینالمللی قرار داشته و دارای ضمانت اجرا است ( که این امر از ویژه تفاوتهای این شورا با سازمان ملل متحد است) ضرورت دارد که این شورا با استفاده از صلاحیت های وسیع حقوقی با بکارگیری کلیه اهرمهای بازدارندهِ و علیه جنگ مانع از آغاز یک جنگ مستقیم میان آمریکا و حکومت اسلامی در ایران گردد.
نیره انصاری، حقوق دان، نویسنده، پژوهشگر و کوشنده حقوق بشر
4،1،2020
14،10،1398
منبع:پژواک ایران