حزب چپ سوئد، حزبی که جدی گرفته نمی شود
کورش گلنام

 

نگاهی به تاریخچه حزب چپ سوئد

  با بروز اختلاف در کنگره دهم حزب سوسیال دمکرات سوئد در سال 1917 بر سر چگونگی برنامه و روش حزب برای دگرگونی بنیادی در جامعه سوئد، حزب چپ سوئد  وسیله سه تن از اعضای جدا شده از حزب سوسیال دمکرات سوئد: ذت هگلوند، کارل ویندبری و کارل کیلبوم* و هوادارانشان(همه سازمان جوانان سوسیال دمکرات ها)، با نام "حزب چپ سوسیال دمکرات سوئد"(1) تشکیل می شود. در آن زمان 28 سال از شکل گیری رسمی حزب سوسیال دمکرات سوئد،که در سال 1889تشکیل شده بود، می گذشته است. البته سوسیال دمکرات ها از سال های 1881 فعالیت داشته اند. بنا بر آن چه در تاریخچه حزب سوسیال دمکرات سوئدآمده است، سوسیال دمکرات ها بر روش "پارلمانی" و رفرم های اجتماعی از این طریق باور داشته و جناح چپ درون حزب بر انقلاب و نفی سیستم پارلمانی پا فشاری می کرده است.

1919 حزب چپ سوسیال دمکرات به "کمینترن" یا انترناسیونال کمونیستی می پیوندد و خود در ایجاد آن شرکت دارد.

1921 حزب نام خود را به"حزب کمونیست سوئد"(2) تغیر می دهد.

1924 حزب دچار انشعاب شده و یکی از بنیانگذاران نخستین حزب بنام" ذت هوگلوند"(3) و هوادارانش پس از 7 سال، دوباره به حزب سوسیال دمکرات باز می گردند.

1929 حزب دوباره بر سر ماندن و یا جدا شدن از کمینترن، دچار انشعاب بزرگی شده و جدا شدگان دست به تشکیل یک حزب دیگر کمونیست می زنندبا همآن نام "حزب کمونیست سوئد". بدین ترتیب سوئد دارای دو حزب کمونیست با یک نام می شود.

1934 این حزب دوم که از رهبران پیشین حزب نخستین  هستند، نام حزب را به "حزب سوسیالیست" تغیر می دهند.

1937 یکی از رهبران همین حزب تازه، کارل کیلبوم، از حزب جدا شده و پس از بیست سال دوباره به حزب پیشین خود سوسیال دمکرات ها می پیوندد و این حزب به حاشیه رانده می شود.

23 اوت 1939، پیمان "مولوتف ـ ریبن تروپ"(4) میان شوروی پیشین و آلمان نازی منعقد می شود، حزب کمونیست سوئد(حزب نخستین) نیز به پیروی از شوروی و کمینترن، جنگ را برنامه "امپریالیستی" خوانده و به مدت دو سال از سیاست شوروی پیروی می کند. در تاریخچه حزب چپ در سایت حزب و در سایت های دیگر حزبی، به این مورد اشاره ای نشده و در باره سیاست این حزب در سال 1940 و اشغال دو کشور همسایه، دانمارک و نروژ وسیله نازی ها نیز سکوت شده است.

پس از این پیمان، در30 نوامبر 1939شوروی به فنلاند و بالتیک حمله می کند و در سال 1940 بخشی از خاک فنلاند را ضمیمه خود می کند. حزب چپ سوئد در باره موضع گیری حزب کمونیست آن زمان (که ریشه در آن دارد) نیز آگاهی ای در این مورد به دست نمی دهد. 

1941 پیمان مولوتف ـ ربین تروپ گسسته می شود.

1951 با رهبری"هیلدینگ هاگبری"(5) وابستگی به شوروی بیشتر می شود. حزب در سال 1953، در مرگ استالین مراسم یادبود بزرگی بر پا کرده و مرثیه سرایی می کند.

1967 نام حزب دوباره دست خوش دگرگونی شده و به "حزب چپ کمونیست ها"(6) تغیر می یابد. در همین سال حزب باز هم دچار انشعاب شده و همه سازمان جوانان حزب با هواداری از مائو و استالین از حزب جدا شده و حزبی بنام"فدراسیون یا اتحادیه کمونیست های مارکسیست ـ لننیست" با نام اختصاری: ک ـ اف ـ ال ـ ام(7) را تشکیل می دهند. چندی بعد این جریان تازه نیز نام خود را به:"حزب کمونیست سوئد"(اس ـ ک ـ پ)(8) تغیر می دهد.

1968 با وجود این که حزب چپ در بهترین سال های تا آن هنگام خود قرار دارد ولی در انتخابات شکست سنگینی خورده و بیش از 3% آرا را به دست نیاورده و نمی تواند در پارلمان سوئد نماینده ای داشته باشد. انگیزه روشن این رویداد: یورش نظامی شوروی پیشین به چکسلواکی پیشین است.

1970 گروهی دیگر از مائوئیست ها و استالینیست های تند رو از حزب تازه تاسیس ک.اف.ال.ام جدا شده و حزب دیگری تشکیل می دهند. امروزه هیچ یک از سازمان های مائوئیستی جایگاهی در جامعه سوئد ندارند.

از 1975 "لارش ورنر"(9) که خود از هواداران شوروی پیشین است، به رهبری حزب بر گزیده می شود ولی نمی تواند از جدایی هواداران تندرو تر شوروی از حزب در سال 1977 حلوگیری کندو شماری دیگر ازحزب جدا می شوند. لارش ورنر با نرم خویی خود، در جامعه سوئد دارای محبویبت خوبی می شود.

با فروریختن دیوار برلین در سال 1989 و فروپاشی شوروی پیشین در سال 1990، حزب کمونیست سوئد نیز به ناچار واژه "کمونیست" را از نام حزب خود برداشته و به "حزب چپ سوئد" تبدیل شده و دوره تازه ای را آغاز می کند.

سه رهبر آخر حزب و رویدادها

اگر به میزان رآی حزب چپ سوئد در همه سال های فعالیت آن یعنی از سال 1917توجه شود، این حزب تنها در دو  انتخابات پارلمانی سوئد توانسته است به آرای بالایی دست یابد. یکی در سال 1944 با 10،3% که نتیجه پیش روی و پیروزی های ارتش شوروی پیشین در جنگ علیه نازی ها است که وزنه این حزب را در جامعه آن روز سوئد بسیار بالا می برد. اعضای حزب در سال 1946 بیش از دو برابر شده واز 21،234 تن به 48000 تن افزایش پیدا می کنند؛ میزانی که هرگز دیگر تکرار نشده و امروز برای این حزب بسیار دست نیافتنی است. دیگری در سال 1998 است که بالاترین میزان رآی تا کنونی تاریخ این حزب یعنی 12% با رهبری بانو گودرن شیمن(10) به دست می آید .او یکی از رهبران برجسته تاریخ این حزب و سخنرانی بسیار توانا بود. او پس از لارش ورنر، از سال 1993 تا 2003 رهبر حزب شده و نقش مهمی در سیاست این حزب در همکاری با سوسیال دمکرات ها، پر رنگ کردن مسئله فمینیسم در حزب و.. ایفا کرد. حزب چپ در زمان او برای دوره ای توانست به سومین حزب بزرگ سوئد تبدیل شود. شیمن پس از یک مسئله مالیاتی در سال 2003 از رهبری حزب کناره گرفته و در سال 2004 به کلی حزب را ترک کرد. او در سال 2005 با تنی چند از کوشندگان حقوق زنان، یک حزب تازه فمینیستی بنام "ابتکار فیمینیستی"(11) تشکیل داد که در جامعه سوئد جایگاه فابل توجهی نیافته است.**

در باره گودرون شیمن می بایست این نکته را نیز افزود که او بانویی بیسار دلیر، خود ساخته و مبتکر بود و از روبرو شدن با حقیقت زندگی و رویدادها ابایی نداشت. او شاید نخستین زنی است که اجازه داد تا شریک زندگی آن هنگامش "لاسه وستمن" (12)که فیلم ساز بود در سال 1979 از زایمان نخستین فرزند مشترکشان به شکلی کاملن آشکار فیلم برداری نموده و آن را به نمایش بگذارد. آین فیلم بنام "زایمان"*** در یوتیوب قابل دسترسی است. شیمن در سال 1996 با شهامت اعلام داشت که معتاد به الکل است، مدتی برای ترک اعتیاد به مرکزی درجنوب سوئد رفت ولی مدتی پس از آن دوباره اعتیاد را از سر گرفت. سال 1997 را در مرخصی به سر برد و در مبارزه ای سخت اعتیاد به الکل را کنار گذاشت و سال 1998 دوباره به رهبری حزب انتخاب شد.

پس از گودرون شیمن در سال 2003 مدتی کوتاه "اولا هوفمن"(13) به رهبری حزب رسید که نه محبوبیتی داشت و نه توانایی ویژه ای و در انتخابات درون حزبی سال 2004 در رقابتی سخت بین دو گروه "نوگرایان" و"سنت گرایان"، این گروه سنت گرایان بودند که پیروز شده و لارش اولی(14) به رهبری حزب بر گزیده شد.

آن چه که جامعه امروز سوئد نمی پذیرد

نخستین اشتباه سیاسی لارش اولی این بود که در یک مصاحبه تلویزیونی خود را "کمونیست" خواند. در این زمان آراء حزب هر روز کمتر شده، حزب درگیر مبارزه درونی بوده و وضع سختی برای حزب پیش آمده بود. در چنین وضعی او با وجود تیز هوشی و سابقه کوشش های سیاسی دراز مدت، این را درست درک نکرده بود که:

 ـ مردم سوئد هیچ دل خوشی از کمونیست ها با آن چه که در دوران شوروی پیشین گذشته بود ندارند؛

ـ حتا پس از فروپاشی شوروی و روی کار آمدن حکومت تازه روسیه به ویژه پس از روی کار آمدن "پوتین"، مردم سوئد همواره خود را در معرض تهدید از جانب روسیه دیده و می بینند. باید یاد آور شد که در همین دهه گذشته بارها روسیه برای جاسوسی به فضای هوایی و دریایی سوئد نفوذ و تجاوز کرده است. در خبر چند شب پیش تلویزون سوئد، امر نادری روی داد و وزیر دفاع سوئد رازهای پنهانی آشکار کرده و به مردم سوئد هشدار داد که هشیار باشند زیرا روسیه به هر وسیله ای در اندیشه جاسوسی در خاک سوئد است. این امر نشان از جدی بودن تهدید ها از جانب روسیه دارد.

ـ افزون بر این، روسیه به شکلی آشکار مخالفت خود را با همکاری سوئد با ناتو بیان می دارد و این در حالی است که هنوز سوئد عضویت ناتو را ندارد ولی اجازه استفاده از پایگاه نظامی در شمال سوئد را برای تمرین های نطامی به ناتو داده است که این امر سبب اعتراض های شدید روسیه و مخالفت هایی در خود جامغه سوئد شده است از آن میان مخالفت حزب چپ. به این نکته هم باید توجه داشت که هر روز فشار ها از سوی چهار حزب جناح راست سوئد برای عضویت در ناتو بیشتر و بیشتر شده است. سوسیال دمکرات ها نیز خود به سبب نگرانی امنیت آینده سوئد و خطر روسیه در این اندیشه بوده و امروز با ناتو گفت وگو هایی دارند.

بنا بر این سخنان لارش اولی اثر بسیار منفی در جامعه سوئد داشت به شکلی که نه تنها آرای حزب چپ پایین تر آمد که پس از زمان کوتاهی او مجبور شد سخن خود را پس گرفته و اعلام دارد که کمونیست نیست!

" من فکر کرده ام که دیگر از این واژه استفاده نکنم زیرا شمار زیادی از چپ ها این مسئله را مانعی در راه پیشرفت سیاست های حزب می بینند..." بخشی از مصاحبه تلویزیونی لارش اولی به نقل از روزنامه افتن بلادت، 30 اکتبر 2005

افزوده شود که رفتار های چند سال گذشته روسیه در تجاوز به اوکراین و اینک شرکت مستقیم در جنگ سوریه با انگیزه داشتن یک پایگاه نظامی مهم در سوریه؛ نفوذ هر چه بیشتر در ایران آخوند زده که روسیه در راه سیاست  های جهانی جهت منافع کوتاه و دراز مدت خود، آنان را به هر سو که بخواهد می کشاند و با کارت آن ها با مهارت بازی می کند، نمونه های روشنی است برای این که نگرانی ها را افزایش داده و سوئد در اندیشه آینده خود و داشتن پشتوانه محکمی در برابر گردنکشی ها و زیاده خواهی های روسیه باشد که آشکارا می خواهد در سیاست های بین المللی سوئد دخالت کرده و تعین تکلیف کند؛ امری که گویا برای سوئد راهی جز پیوستن به ناتو باقی نخواهد گذاشت.

 ولی باز گردیم به رهبری حزب چپ. لارش اولی سابقه سال ها کارگری در راه آهن را داشته است. او از سال 1976 تا سال 1994 که برای کار تمام وقت سیاسی از راه آهن مرخصی می گیرد، در راه آهن کار می کرده است. اولی کار خود در راه آهن را از پایین ترین رده ها چون نگهبان تعویض ریل و نگهبان ریل ها آعاز و تا رسیدن به ریاست در راه آهن پیش می رود. هم زمان با کار، او در فعالیت های اتحادیه های کارگری بسیار فعال بوده و سال ها در کنگره های گوناگون از سوی کارگران نمایندگی داشته است. لارش اولی نیز شخصیت جالبی بود که مورد توجه بود اگر چه آراء حزب در انتخابات پارلمانی سوئد در دوران او، هیچ گاه بیش از 5،7% نشده و به سال های اوج در زمان گودرون شیمن نرسید.

در زمان او در سال 2008 این حزب با سوسیال دمکرات ها و حزب سبز ها در برابر بلوک راست که زیر عنوان "آلیانس"(15) متحد شده بودند، بلوک" قرمز و سبزها"(16) را به وجود آوردند با این تفاوت که چهار حزب شرکت کننده در آلیانس یک برنامه مشترک انتخاباتی برای تشکیل دولت مشترک معرفی کردند در حالی که بلوک مقابل تنها برای مبارزه با بلوک راست و بر مبنای هم خوانی هایی با هم همراه شده و برنامه ای مشترک برای تشکیل دولت مشترک نداشتند. البته در آن چه که بیشتر به حزب چپ مربوط می شود زیرا سوسیال دمکرات ها با شرکت سبزها در دولت مخالفتی ندارند و هم اکنون در دولت خود آنان را شرکت داده اند و سبزها نه تنها شش وریر در دولت سوسیال دمکرات دارند که پست معاون نخست وزیر را نیز دارا هستند.

رهبر کنونی حزب

شش ژانویه 2012 "یوناس شوستد"(16) به رهبری حزب چپ بر گزیده شد که هم چنان در رهبری حزب است. او نیز پیشینه کارگری در کارخانه( فلزکاری) دارد. در همه پرسی سال 1994 در باره عضویت سوئد در اتحادیه اروپا در شمار مخالفین بود.(17) او با وجود مخالفت ولی از سال 1995 تا سال 2006  به عنوان یکی از سه نماینده حزب چپ سوئد در پارلمان اروپا حضور داشته و پس از انتخابات پارلمانی سال 2010 در سوئد، هم زمان یکی ازنمایندگان حزب چپ در پارلمان سوئد نیز بوده است.

چرا حزب چپ جدی گرفته نمی شود؟

گرفتاری بزرگ حزب چپ، درک نادرست رهبران این حزب از آن چه که "رئال پولیتیک" نامیده می شود است. آنان پس از چنین پیشینه سیاسی که سال آینده یک قرن می شود، هم چنان در تحلیل و تفسیر ار رویدادهای داخلی و خارجی و چگونگی رفتار و سیاست ها در جامعه سوئد دچار مشکل هستند. آن چه که پیش تر در باره لارش اولی به میان آمد خود یک نمونه روشن است. او به رهبری حزب می رسد، به روشنی در برابر دوربین های تلویزیون و خبرنگاران خود را "کمونیست" می خواند ولی به فاصله کوتاهی در برخورد با دیوار سخت واقعیت موجود در جامعه سوئد، مجبور می شود سخن خود را پس گرفته و اعلام دارد که دیگر این واژه را در باره خود بکار نمی برد!

اشتباه تاکتیکی و شاید بتوان گفت ساختاری این حرب دشمنی و رقابتی بیهوده با حزب سوسیال دمکرات است که هر دو به سوسیالیسم و دمکراسی اعتقاد داشته و شاید برای خوانندگان جالب باشد که بدانند که هر دو حزب کنگره های خود را همیشه با سرود "اینترناسیونال" پایان می دهند؛ هر دو حزب از شرکت کنندگان اصلی تظاهرات اول ماه مه، روز کارگر هستند(اگر چه هرگز با یکدیگر این تظاهرات را انجام نمی دهند و هر یک زمان خود و صف جدای خود را دارد)؛ هر دو برای بهبود وضعیت رده های کم درآمدتر جامعه و رفاه همگانی کوشش می کنند و هر دو در صف مقابل جناح راست قرار دارند و در همه مناظره های تلویزیونی در کنار هم قرار می گیرند با این تفاوت اصلی که جایگاه سوسیال دمکرات ها چنان بوده است که گاه جناح راست با حضور آن ها توانسته است دولت تشکیل دهد هم چنان که گاه سوسیال دمکرات ها هم در درازی زمان با یک، دو  یا سه حزب بورژواری دولت خود را تشکیل داده اند:

 "سوسیال دمکرات ها در مجموع از سال 1932 تا سال 2006،[74 سال] 48 سال به تنهایی دولت تشکیل داده اند. در فاصله هایی میان این سال ها یا در دولت های جناح راست شرکت داشته، یا با آنان دولت تشکیل داده و یا در اپوزیسیون بوده اند."(18)

بنا بر این سوسیال دمکرات ها ده ها سال پیشینه تشکیل دولت، پذیرش مسئولبت های سنگین اداره کشور و به سخنی دیگر کار عملی داشته و تنها سخن نگفته و شعار نداده اند. پیشینه  آنان نیز از دنباله روی و آلت دست شدن شوروی پیشین نیز به دور است و چون حزب چپ نیز بارها دچار انشعاب های گوناگون و یا دگرگونی های اساسی و پایه ای در دیدگاه های خود نشده اند. بی گمان در این سال های دراز که نقش فراوانی در سیاست کشور داشته اند، گاه تن به سازش با جناح راست داده و از برخی دیدگاه های خود چشم پوشیده و دچار اشتباه هم شده اند ولی حزبی بسیار با تجربه است و کارشناسان فراوانی، کسانی که بتوانند مسئولیت های سنگینی را عهده دار شوند، در همه زمینه ها دارند. در برابر حزب چپ هرگز نه در دولتی شرکت داشته، نه هیچ تجربه کار دولتی و داشتن مسئولیت های سنگین و حساس دولتی را تجربه کرده و نه در داشتن کارشناسان درزمینه های گوناگون بنیه ای قوی ای دارد.  بنیان و سنگ بنای سوئد نوین و پیشرفته و آن چه که امروز بنام"مدل سوئد" خوانده می شود را پیش از همه می توان دست آورد کوشش های به ویژه سوسیال دمکرات ها دانست.

حزب چپ به جای همراهی بیشتر با بزرگترین، با پیشینه ترین و با تجربه ترین حزب سوئد که از دیدگاه ایدئولوژی وسیاسی از همه بیشتر به او نزدیک است، گاه به شکلی کودکانه عناد و دشمنی نشان می دهد. برای نمونه در این روزهایی که دولت سوسیال دمکرات ها که با سبزها دولت اقلیتی را تشکیل داده اند و با هجوم گسترده و ناگهانی بیش از160000 پناهنده روبرو شده اند و جناح راست از هیچ مجالی برای به چالش کشیدن و چوب لای چرخ گذاشتتن در کارهای دولت خود داری نمی کند، حزب چپ در بسیاری زمینه ها با انتقاد های سخت و بی هنگام خود به دولت، خواسته یا نا خواسته در کنار جناح راست قرار می گیرد. این حزب با وجود آن که به خوبی می داند که هجوم یک باره چنین شماری از پناهندگان چه هزینه های سنگین مالی و کاری بر دوش دولت می گذارد حتا با سخت گیری دولت هم برای کنترل مرز بین سوئد و دانمارک وجلوکیری، که با رآی پارلمان تصویب شده، و همکوشش برای عدم پذیرش همه مهاجران(که برای کشور کوچکی چون سوئد بار گرانی است)، مخالفت کرده و می پندارد با چنین مخالفت ها و با ادعای پشتیبانی از پناهندگان و مهاجران، نظرها را به سوی خود جلب کرده و هوادارانی می یاید. مورد دیگر فرصت طلبی هایی است که نتیجه ای جز ضربه زدن به خود این حزب را ببار نمی آورد. برای نمونه پس از این که در بریتانیا مردم رأی به ترک اتحادیه اروپا دادند،  رهبر حزب چپ که خود 11 سال در پارلمان اروپا نماینده بوده است، فورن خواستار یک چنین همه پرسی در سوئد شد که نه مورد توجه قرار گرفت و نه هیچ نمودی در جامعه یافت.

رانده از هر دو سو

پیشینه حزب چپ سوئد و سیاست های ناپخته، شعاری و به دور از واقعیت های جامعه سوئد و چپ روی هایی که به هر رو در این جامعه خریدار ندارد سبب شده است که این حزب از هر دو سو، چه از جانب بلوک راست و چه از جانب دو حزب دیگر بلوک چپ(سوسیال دمکرات ها و سبزها) جدی گرفته نشده و هیچ گاه از سوی هیچ یک از دو بلوک که به قدرت رسیده اند، ازاین حزب درخواست شرکت در دولت نشده است.

من با تاکید بر یک نکته مثبت در باره حزب چپ این نوشته را که با پوزش از خوانندگان به ناچار اندکی به درازا کشید، به پایان می برم. باید گفت که در مبارزه با نژاد پرستی و راسسیم و راسیست، حزب چپ به ویژه سازمان جوانان آن همیشه در صف نخست مبارزه بوده است. بی انگیزه نیست که بخشی از رأی حزب چپ با هواداری مهاجران و پناهندگان سیاسی از این حزب به دست می آید.

در تهیه این نوشته از سایت های سوئدی:

دانش نامه ویکیپدیا،

سوسیال دمکرات ها،

 حزب چپ،

و ویلاگی بنام"آلبا" بهره گرفته شده است.

 پا نویس:

Zeth Höglund, Carl Winberg och Karl Kilbom *

Socialdemokratiska Vänsterpartiet - 1

Sveriges Kommunistiska Parti - 2

Zeth Höglund  - 3

Molotov-Ribbentrop-pakten - 4

Hilding Hagberg  - 5

Vänsterpartiet Kommunisterna - 6

KFML, Kommunistiska Förbundet Marxist-Leninisterna - 7

SKP, Sveriges Kommunistiska Parti - 8

Lars Werner - 9

Gudrun Schyman - 10

Feministiskt initiativ -11

**تنها در انتخابات پارلمانی اتحادیه اروپا در سال 2014، این حزب برای نخستین بار به آرای قابل توجهی 5،3 % دست یافته و دارای یک کرسی در پارلمان اروپا می شود. البته در همین سال با وجود آن که بیش از 3،1% آرا در انتخابات پارلمانی سوئد به دست نیاورده و نمی تواند نماینده ای در پارلمان داشته باشد ولی در انتخابات کمون ها، در 13 کمون سوئد در مجموع دارای 26 کرسی می شود. این نخستین پیشرفت قابل توجه این حزب در جامعه سوئد است.

Lasse Westman -12

  Födelsen (dokumentärfilm)***

Ulla Hoffmann  -13

Lars Ohly - 14

Alliansen -15

آلیانس(پیوستگی، اتحاد)، وسیله چهار حزب جناح راست سوئد: حزب میانه رو ها، حزب مرکزی، حزب دمکرات مسیحی و حزب مردم، که از چند ماهی پیش نام خود را به "لیبرال" تغیر داده است، حول یک برنامه مشترک برای انتخابات پارلمانی 2006 شکل گرفت. آنها پیروز این انتخابات شده و توانستند اکثریت پارلمانی را نیز به دست آورده و دولتی قوی را تشکیل دهند. آن ها در انتخابات چهار سال بعد(2010) نیز پیروز شدند ولی دولت اقلیتی تشکیل دادند که در بسیاری تصمیم گیری ها به رای اپوزیسیون نیاز داشت (هم چون وضع امروز دولت سوسیال دمکرات ها و چند بار دیگر در نوبت های گذشته که سوسیال دمکرات ها به قدرت رسیدند). این اتحاد پس از شکست در انتخابات پارلمانی 2014 و پیروزی بلوک قرمز و سبزها(سوسیال دمکرات ها، حزب سبزها و حزب چپ) و استعفای رهبر حزب میانه روها(فردریک رینفلد****) که بزرگترین حزب جناح راست یوده و هشت سال سمت نخست وزیری را داشت، دچار تزلزل شده و امروز آن یکپارچگی گذشته خود را از دست داده است. این چهار حزب بیش از تشکیل آلیانس نیز چندین بار به هنگام پیروزی جناح راست در انتخابات، در تشکیل دولت های اقلیتی با هم همکاری داشته اند.  

Fredrik Reinfeld****

 Jonas Sjöstedt-16

17 ـ در این همه پرسی هواداران پیوستن به اتحادیه اروپا با 52،3% پیروز شدند. مخالفان 46،8% رای آوردند و 09% نیز رای سفید دادند. همین مخالفت ها و دوراندیشی سیاستمداران سوئد سبب شد که سوئد در اتحاد پولی(یورو) وارد نشود که ثمره اش را در بحران مالی ای که سال ها یی پس از آن پیش آمد، ببیند و توانست  اقتصاد خود را بهتر از بسیاری از کشورهای اتحادیه اروپا اداره کرده و آسیب کمتری ببیند.

18 ـ به نقل از وبلاگی بنام "آلبا"، چهارشنبه 11 آپریل 2007

 Alba -18

  

منبع:پژواک ایران


کورش گلنام

فهرست مطالب کورش گلنام در سایت پژواک ایران 

*چرا پیشرفت نمی کنیم؟  نگاهی به مقاله منوچهر تقوی بیات [2019 Feb] 
*ورشکستگی چهل سال حکومت ولایی، بر آمدن نام و جایگاه بزرگِ و دست نیافتنیِ زنده یاد احمد کسروی  [2019 Feb] 
*ورشکستگی چهل سال حکومت ولایی، بر آمدن نام و جایگاه بزرگِ و دست نیافتنیِ زنده یاد احمد کسروی  [2019 Feb] 
* رسیدن به هدف، آسان نیست، ولی امید هست!  [2019 Feb] 
*یک و نیم سده پیشِ سوئد و ایران ‏امروز!‏   [2019 Jan] 
*در باره نامه افشاگرانه کارگر مبارز و آگاه اسماعیل بخشی و فشار بر او و خانواده اش  [2019 Jan] 
*هیچ امری ناممکن نیست!  [2018 Dec] 
*دندانهای تیز و برنده در پشت لبخند   [2018 Dec] 
*چرایی چهار دهه حکومت اسلامی   [2018 Nov] 
*هنوز هم مجال هست!   [2018 Nov] 
*سخنی با جوانان گروه فَرَشگَرد  [2018 Oct] 
*پشتیبانی از شورای مدیریت دوران گذار  [2018 Oct] 
*خود زنی  [2018 Oct] 
*حکومت اسلامی، حکومتی مافیایی است، نه جمهوری!   [2018 Sep] 
* ما و «دینخویی»  [2018 Aug] 
*در باره بیانیه های استمرار طلبان   [2018 Aug] 
*نیاز به یک شورایِ موقتِ رهبری/انتقالی  [2018 Aug] 
*سرنوشت ایران تنها در دست ایرانی ها است  [2018 Aug] 
*مردم ایران و آزادی مردم ایران روزهای سرنوشت سازی در پیش است  [2018 Jul] 
*اردشیر زاهدی، عضو تازه شورایِ مصلحتِ نظامِ مقدس!‏  [2018 Jun] 
*مبارزه منفی   [2018 Jun] 
*یک ترجیع بند نخ نما!‏   [2018 May] 
*رسوایی بزرگ برای حکومت اسلامی   [2018 May] 
*اسراییل، می تواند بهترین هم پیمان ایران در منطقه باشد  [2018 Apr] 
*برگی از تاریخ، هشتاد سال پس از زندانی شدن پنجاه و سه نفر  [2018 Mar] 
*مخالفان بیانیه همه پرسی، خود چه پیشنهادی دارند؟  [2018 Feb] 
*خواست همه پرسی از سوی مردم، هیچ همخوانی با همه پرسی روحانی ندارد!  [2018 Feb] 
*براندازی همیشه همراه با خشونت نیست  [2018 Feb] 
*در برون مرز، امیدی به یک اُپوزیسیونِ همآهنگ نیست!‏  [2018 Feb] 
*روحانی همچنان درتوهم و اجرای نمایش !  [2018 Feb] 
*خیزش سراسریِ مردم و شگردهایِ فرصت طلبان/هوشنگ امیر احمدی را بیشتر بشناسیم  [2018 Jan] 
* واقعا باید خون گریست!  [2018 Jan] 
* چرا مردم بنام رضا شاه شعار می دهند؟  [2018 Jan] 
*مردم جان‌فشانی می‌کنند ولی نیاز به سازماندهی درست دارند  [2018 Jan] 
*در تنگنا ها ست که آدم ها بهتر مَحَک می خورند در باره نوشته تازه عباس عبدی  [2018 Jan] 
*در قانون اساسی آینده ایران، دین رسمی نخواهیم داشت.  [2017 Dec] 
*قهرمانان مَسخ شده  [2017 Dec] 
*این دیگر دو رویی و نیرنگ نیست بلکه جنگی است علیه ‏بی گناهان  [2017 Nov] 
*باندِی بنامِ «بلِکینگِ گادِ» کتابی در باره یک گروه مائوئیستی دانمارکی (بخش سوم)  [2017 Nov] 
*باندِی بنامِ «بلِکینگِ گادِ»  [2017 Nov] 
*باندِی بنامِ «بلِکینگِ گادِ»(1) درباره کتابی در باره یک گروه مائوئیستی دانمارکی  [2017 Oct] 
*رضاشاه، مردی که چهره‌ایران را دگرگون ساخت (۴)   [2017 Sep] 
*رضاشاه، مردی که چهره‌ایران را دگرگون ساخت (۳)   [2017 Sep] 
*رضاشاه، مردی که چهره‌ی ‌ایران را دگرگون ساخت (۲)   [2017 Sep] 
*رضاشاه، مردی که چهره‌ایران را دگرگون ساخت (۱)   [2017 Sep] 
*یک مادر؛ بر گرفته از کتاب «پسران در تابوت های فلزی« (۱)  [2017 Aug] 
*دگرگونی در چهره اجتماعی/سیاسی سوئد بخش سوم و پایانی، حزب دِمُکرات های سوئد  [2017 Jul] 
*دگرگونی در چهره اجتماعی/سیاسی سوئد بخش دوم  [2017 Jul] 
*دگرگونی در چهره اجتماعی/سیاسی سوئد  [2017 Jul] 
*خامنه ای و «ترقه بازی»!   [2017 Jun] 
*ما ایرانیان و «حافظه تاریخی»  [2017 May] 
*گزینش ریاست جمهوری در حکومت اسلامی، یک نمایش ‏خسته کننده!‏   [2017 May] 
*نگارش فارسی و دردسرها (بخش دوم و پایانی)  نویسنده گان درست است یا نویسندگان؟ [2017 Apr] 
*نگارش فارسی و دردسرها نویسنده گان درست است یا نویسندگان؟ بخش نخست  [2017 Apr] 
*بازار شام گزینش ریاست جمهوری در ایران  [2017 Apr] 
*تابویی بنام فلسطین (بخش ششم)  [2017 Apr] 
*تابویی بنام فلسطین بخش پنجم  [2017 Mar] 
*تابویی بنام فلسطین بخش چهارم  [2017 Mar] 
*تابویی بنام فلسطین! بخش دوم  [2017 Feb] 
*تابویی بنام فلسطین!‏ بخش نخست   [2017 Jan] 
*نکته هایی در باره بر خورد با مرگ رفسنجانی   [2017 Jan] 
*خرید اسلحه از اسراییل تنها به ماجرای مک فارلین ‏خلاصه نمی شود  [2017 Jan] 
*پرسش هایی در باره "گفتگو با یک مامور امنیتی پیشین"‏   [2016 Dec] 
*در پشتیبانی از کار تاریخی احمد منتظری   [2016 Dec] 
*گردهمآیی در پاسارگاد و برخورد جناب محمد رضا ‏شالگونی  [2016 Nov] 
*سرگدشت شگفت انگیز یک نویسنده سوئد  [2016 Oct] 
*حزب چپ سوئد، حزبی که جدی گرفته نمی شود   [2016 Oct] 
*پیک نت و دنباله روی از سیاست های روسیه  [2013 Jan] 
*اسراییل و سیاستی نادرست  [2012 Nov] 
*حکومت اسلامی، پشت پرده در گیری های تازه بین اسراییل و حماس  [2012 Nov] 
*محکومیت حکومت اسلامی به جنایت علیه بشریت در دادگاه مردمی   [2012 Oct] 
*توطئه تازه علی خامنه ای وهاشمی رفسنجانی برای فریب مردم  [2012 Oct] 
*منشور ملی و پایه های درست آن  [2012 Oct] 
*اعتماد به خاتمی، گم راهی است  [2012 Oct] 
*اکنون نوبت آرژانتین است!  [2012 Sep] 
*چرایی اعتراف فریدون عباسی دوانی به دروغ گویی  [2012 Sep] 
*کانادا و واکسن ضد حکومت اسلامی   [2012 Sep] 
*نشست سران جنبش عدم تعهد و شکستی دیگر  [2012 Sep] 
*اگر زلزله در جنوب لبنان بود....  [2012 Aug] 
*نزدیک شدن سرنگونی بشار اسد و هراس بیشتر خامنه ای  [2012 Aug] 
*برای یک ایران آزاد - بخش سوم  [2012 Jul] 
*برای یک ایران آزاد - بخش دوم  [2012 Jul] 
*برای یک ایران آزاد- بخش نخست  [2012 Jul] 
*این هم یک نمونه تلخ دیگر!  [2012 Jun] 
*رفتار حکومت اسلامی با افغانستانی ها شرم آور است  [2012 May] 
*افشاگری های هولناک یک مقام پیشین حکومت و پرسش ها  [2012 May] 
*اعتماد به حکومت اسلامی، بسیار خطرناک است!  [2012 Apr] 
*حلقه گم شده!  [2012 Mar] 
*نماز آدینه دو هفته پیش و علامت خامنه ای به بمب گذاران!   [2012 Feb] 
*زندگی در گذشته، نقدی بر نوشته علی کشتگر  [2012 Jan] 
* نمابش انتخابات و به منبر رفتن خامنه ای  [2012 Jan] 
*نمایش انتخابات و کوشش برای حرکتی ملی  [2012 Jan] 
*پشتیبانی از درخواست محاکمه علی خامنه ای  [2011 Dec] 
*به بهانه نامه نویسی‌ها به خامنه‌ای! پشتیبانی از محمد نوری زاد و یادی دیگر از ادیب و نوبسنده گرامی، زنده یاد علی اکبر سیرجانی [2011 Dec] 
*آن که باید "اقرار به اشتباه" و بد تر از آن اقرار به خیانت کند علی خامنه ای است نه دیگری!  [2011 Dec] 
*جنون جنگ  [2011 Nov] 
*همه پرسی آزاد، هم چنان بهترین گزینه برخورد دیگری به سخنان اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*جناب گنجی، شما چرا!  [2011 Nov] 
*اداره یک سرزمین شایستگی می خواهد! در باره شوک بزرگ در سوئد [2011 Oct] 
*به رهبر خود خوانده: تو برو خود را باش!  [2011 Oct] 
*زشتی های روزگار!  [2011 Sep] 
*جنبش سبز، هم چنان سبز است!  [2011 Sep] 
*سیاست تازه ترکیه، سیاست باخت!  [2011 Sep] 
*دشنه در قلب دریاچه ارومیه!  [2011 Sep] 
*سوریه وحکومت اسلامی  [2011 Aug] 
*آب که از سر گذشت....  [2011 Aug] 
*"اصلاح طلبان حکومتی" هم چنان در کج راه!  [2011 Jul] 
*مجلس بی اختیار!  [2011 Jul] 
*مراکش نیز دچار دگرگونی شد ولی ایران....  [2011 Jun] 
*کودتاگران، دو سال پس از کودتا  [2011 Jun] 
*حماس و صلح جویی!  [2011 May] 
*ما و انقلاب در جهان عرب  [2011 Apr] 
*کودتا چیان و نیرنگ تازه آنان برای فریب ساده دلان!  [2011 Apr] 
*نیروهای نظامی، زمان از دست می رود، به مردم بپیوندید!  [2011 Mar] 
*آیا قذافی تا پیش از این دیکتاتور نبوده است؟  [2011 Mar] 
*نمی توان انقلاب مصری ها و تونسی ها را هم دزدید!  [2011 Feb] 
*اعدام، جنایت است!  [2011 Jan] 
*در باره افشاگری های ویکی لیکس  [2010 Dec] 
*دانشجویان درخشیدند!  [2010 Dec] 
* آمریکا این چنین می خواهد جلو آسیب های ناشی ازافشاگری های ویکی لیکس را بگیرد   [2010 Dec] 
*نیرنگ ها رنگ باخته است!  [2010 Nov] 
*با نخبگان خود چنین نکنیم! ما وآرامش دوستدار  [2010 Nov] 
*راه مرگ و ویرانی!  [2010 Nov] 
*طبرزدی ودیگر مبارزان دربند را دریابیم!  [2010 Oct] 
*نوری زاد و نوشتن نامه به «رهبر گرامی»!  [2010 Oct] 
*دست آورد زیاده گویی ها!  [2010 Oct] 
*محکوميت طبرزدی نشان توانايی نيست که درماندگی است!   [2010 Oct] 
*دیپلمات های جدا شده و چشم داشت ها  [2010 Sep] 
*چرا  [2010 Sep] 
*سرانجام به اینجا رسیدند: مکتب ایرانی!  [2010 Aug] 
*بنیاد برومند و کاری با «بنیادی» درست!  [2010 Aug] 
*نمایشنامه ای به نام «شهرام امیری»!  [2010 Jul] 
*جنبش سبز، هر روز یک گام به پیش  [2010 Jul] 
*چهره بی پوشش دین اسلام  [2010 Jul] 
*جناب شیخ، دروغ نگو  [2010 Jul] 
*تصویب یک «کاغذ پاره» دیگر  [2010 Jun] 
*مرداب «خودکامگی وترس از جنبش مردمی»!  [2010 Jun] 
*گروگان گیری، سیاست شناخته شده حکومت اسلامی  [2010 May] 
*خون جوشان پنج قربانی دیگر  [2010 May] 
*سالروز 22 خرداد و هراس کودتاگران  [2010 May] 
*هدف مند کردن یارانه ها با چه انگیزه هایی؟  [2010 Apr] 
*نارسایی در رهبری، نقطه سستی اپوزیسیون - ناتالی بسر  [2010 Apr] 
*شفاف گویی رمز پیروزی است  [2010 Apr] 
*نخستین نشانه های اثر بخش بودن مبارزه منفی با حکومت اسلامی  [2010 Apr] 
*به سوی جبهه سوم  [2009 Mar] 
*دختر دانشجو نپذیرفت که به او تجاوز کنیم، بازداشتش کردیم!  [2008 Jul] 
*بر ما چه رفته است؟ - ۴   [2008 Jun] 
*بر ما چه رفته است؟ (۳)   [2008 Jun] 
*بر ما چه رفته است؟(۲)   [2008 Jun] 
*چه خبر خوبی!  [2008 Jun] 
*بر ما چه رفته است ؟  [2008 Jun] 
*نماینده پیشین مجلس: "نظام مشروعیت ندارد"  [2008 Apr] 
*اپوزیسیون زیر نورافکن انتخابات قلابی!   [2008 Mar] 
*مردم "نقشه های" همه شما را "به هم می ریزند"!  [2008 Mar] 
*انتخابات یا مردم فریبی؟! نمایشی تکراری و تمسخر آور  [2008 Feb] 
*لابی های حکومت اسلامی ونقش آنها  [2008 Feb] 
*"جمله تاریکیست این محنت سرای"  [2007 Dec]