جنبش سبز، هم چنان سبز است!
کورش گلنام

آتشی زیر خاکستر

پس از ربایش و پازداشت جنابان موسوی و کروبی این دو تن که بخواهیم یا نخواهیم، بنام رهبران جنبش سبز نامیده شده اند، و بازداشت غیر قانونی آنان به روش حکومت اسلامی بی آن که دادگاهی حکمی داده باشد، و پس از آن که جنبشی را که بنام"جنبش سبز"نامیده شد، به شدیدترین و  وحشیانه ترین شکل، به خیال خود سرکوب نمودندو جو جامعه را اوباشی/نطامی کردند، روشن بود که اعتراض ها در خیابان ها فروکش نماید ولی جنبش نه تنها سرکوب نشده که نشانه های پرتوان تر شدن آن از هراس روزافزون حکومت به خوبی نمایان است. اینک شماری از هم میهنان در تفسیرهای خود موردهایی به میان آورده اند که از دید من نه تنها نمی تواند با وضع کنونی جنبش و ماهیت درونی و درست آن، هم خوان باشد که از آن، آوای ناامیدی و دلسردی نیز به گوش می رسد. در این باره نگارنده دیدگاه های خود را پیش از این نیز در نوشته هایی ابراز داشته است واینک به یادآوری چند نکته می پردازد تا نشان دهد جنبش سبز در جامعه همچنان روان و پویا است و آتشی است زیر خاکستر که دیر یا زود دیگر بار چهره نموده و بسیار توان مند تر از گذشته سر بلند خواهد نمود. ولی آن نکته ها که از دید نگارنده نیاز است که بدان ها توجه شود:

1 ـ جنبش سبز تنها در کودتای انتخاباتی ریشه نداشته بلکه دست آوردسی و یک سال ( تا آن هنگام) ستم گری، دروغ پردازی، ریا کاری وتبه کاری های حکومت اسلامی و خیزش های گاه خونین گذشته بوده است که کودتا و دزدیدن آشکار رأی مردم بهترین مجال را پدید آورد تا مردم  بیزار از حکومت یک بار دیگر، نیروی بنیان کن وتوانمندی های خرد کننده خود را نشان دهند. افسوس که ناگهانی و خود جوش بودن جنبش، نبود برنامه ریزی درست ورهبری درخوردرآن هنگام، مجال سرکوب وحشیانه را برای اوباش حکومتی فراهم آورد. بنا براین نادرست است اگر جنبش سبز را تنها دست آورد کودتای انتخاباتی بدانیم. برای نمونه بی انصافی است اگرآخرین اعتراض و همبستگی شماری از مردم در "جنبش ما هستیم" را که هم میهنانی در شهرهای گوناگونی در ایران در آن شرکت نموده و در آن روزگار به سهم خود دیوار ترس در ایران را شکسته وسپس با همه توان درجنبش سبز نیز  شرکت نمودند را به دست فراموشی سپرد. شاید شماری با گردانندگان آن جنبش سر سازگاری نداشته وهم چنان در بند اندیشه های "گروه گرایانه "خود گرفتار بوده وبه نفی کوشش های آن دوران جنبش ما هستیم و اثر گذاری آن در ایران بپردازند ولی نه تاریخ را می شود دگرگون جلوه داد ونه می شود با آن جنگید.حقیقت را می باید آن گونه که هست، پذیرفت.

2 ـ هر گروه، سازمان، حزب و جنبشی برای خود رنگ ویا نمادی را بر می گزیند وجنبش سبز نیز چنین کرده است. شماری کوشش می کنند که بگویند رنگ سبز تنها نمادی مذهبی و علوی است. بی تردید برای شماری که باورهای دینی/مذهبی دارند این تفسیر می تواند درست باشد ولی برای بسیاری دیگر که در جنبش شرکت داشته ویا پشتیبان آن هستند، این رنگ از زیباترین رنگ های طبیعت و نماد بهار، رویش، سر سبزی، زندگی وشادمانی است. من خود چنین تفسیری از این رنگ جنبش داشته وخواهم داشت.

3 ـ جنبش سبز را نمی توان بنام"اصلاح طلبان حکومتی" آلوده و بی هویت کرد. در این هیچ گونه تردیدی نیست که آنان در این جنبش وجودی روشن داشته اند ولی دیدگاه های به ویژه موسوی با وجود آن که نارسایی هایی هم چون بازگشت به دوران طلایی "امام راحل" را در خود داشت ولی با اصلاح طلبان حکومتی تفاوت هایی تأمل بر انگیز نیز داشت واگر کودتا نمی شد و او به قدرت دست می یافت(که با شناختی که موجود بود،نگارنده نیز از آن گروه کسانی بودم که به چنین چیزی باور نداشته و بارها یادآور شده بود که در حکومت اسلامی انتخاباتی درست، آزاد وبه دور از تقلب معنا نداشته و برگزار نمی شود وآن را نفی می کرد وکودتا نیز آن را به خوبی نشان داد)، روشن بودکه با پشتوانه مردمی ای که یافته بود، سیاستی بسیار جدا از خاتمی را به پیش می برد وکار بر خامنه ای وولایت زورمدارانه و مطلقه او بسیار سخت می شد که خود گامی به پیش برای آینده مردم آزادی خواه ایران بود. این را نیز باید افزود که اندیشه های آن روز موسوی وتکیه برامام راحل، از اشتباه های ناشی از باورمندی اوبه کسی بود که سنگ بنای زورمداری وخودکامگی درحکومت اسلامی را نهاد و شوربختانه جنای موسوی نیز امروز خود در آتش آن گرفتار آمده است. در آن زمان نگارنده در مقاله ای بنام "شفافیت رمزپیروزی است" در جند زمینه از آن میان دو زمینه فراگیربودن جنبش و نادرست بودن تاکید بر دوران خمینبی نوشت:

"جنبش سبز جلوه ای از سی و يک سال فشار و خفقان و نامردمی در حکومت اسلامی ايران است. هیچ کس نمی تواند جنبش سبز را از توان مردمی و همه گير خود خالی و به نام گروهی ويژه بيان کند. آن چه بيش از هر چيز با ماهيت اين جنبش نا هم خوانی دارد، دوختن آن به "اسلام" و "امام راحل" است. آينده روشن خواهد ساخت که اين جنبش در درون مايه خود بيش از هر چيز از اين دو گريزان است. شفاف گويی رمز پيروزی است."(1)

موسوی نیز رفته رفته و در جریان رویدادهای انتخاباتی، بیزاری مردم از امام راحل  را دریافته و چنین مینمود که از آن دور شد. از سوی دیگرامروز دیدگاه های شمار زیادی از اصلاح طلبان حکومتی نیز دست خوش دگرگونی شده است و سر انجام از امید به اصلاح طلبی در حکومت به درستی روی گردان شده ودست بر داشته اند. البته شمار دیگری ار این گروه هم چنان بر سیاست های نادرست گذشته خود پای فشرده، سر بر سنگ کوبیده ونمی پذیرند که احمدی نژاد نتیجه فرصت سوزی ها و سیاست های سازشگارانه و نادرست آنان بوده است. این گروه از اصلاح طلبان دولتی امروز نه در جنبش سبز و نه حتا در درون یاران گذشته خود نیز جایگاه ونقش مهمی دارند و راه آنان به ناکجا آباد است. توجه داشته باشیم زمانی که تبه کار بنامی چون رفسنجانی با حیله گری های ویژه خود بتواند در زمره اصلاح طلبان حکومتی قرار بگیرد، باید دریافت که روزگار وسیاست این گروه تا چه اندازه بدتر از گذشته دست خوش ویرانی و آلودگی شده است. با وجود آن که نوشته به درازا می کشد، با پوزش از خوانندگان ولی در باره رفسنجانی نباید فراموش کنیم که:

ـ او در زمره نخستین کسانی بود که گفت یک بمب کوچک اتمی برای نابودی اسرائیل بسنده است. به دیگر سخن هم اوبودکه این تخم لق را در دهان کسانی چون احمدی نژاد گذاشت و آنان را پرورش داد. از این موضوع یک راستی دیگر نیز بر ملا می شود که او از مهمترین کسانی درحاکمیت بوده است که پنهانی در پی تولید و دست یابی به بمب اتم بوده و در برنامه ریزی وپی گیری این پروژه ازروز نخست نقشی ویژه داشته است. در کتاب با ارزش "خاطرات یک دیپلمات" نوشته  علی اکبر امید مهر که 17 سال به عنوان دیپلمات حکومت در کشورهای پاکستان وافغانستان کار کرده بود وپس از گریز به برون مرز، کتابش را سال ها پیش از رو شدن پنهان کاری های حکومت در این زمینه منتشر کرد، نمونه هایی روشن در این باره آمده است که رویدادهای سال های پس از انتشار این کتاب نشان داد که او تا چه اندازه در این باره آگاهی های درستی به دست داده بود. نگارنده در بررسی ای در باره تاریخچه مافیا وسنجش آن با مافیا های حاکم در ایران در آبان ماه 1382 زیر عنوان" مافیا از سیسیل تا رفسنجان" که در دو بخش منتشر شد، از داده های این کتاب بهره برده وبه نقش ویژه هاشمی رفسنجانی پرداخته بود.

ـ اونخستین کسی بود که در سال های آغازین انقلاب شوم که هنوز نیروهای گوناگون سیاسی سرکوب نشده، هوادارانی فراوان در جامعه داشتند وحکومت در این باره بسیار بیمناک بود، در یک سخنرانی در نماز آدینه، به روشنی بیان کرد که:" ما ده هزار حزب اللهی داشته باشیم برایمان بسنده(کافی) است." و هم اوبود که سال ها پس از آن از بیم یورش نطامی آمریکا و اسرائیل گفت: " خلبان های انتحاری ما آماده هستند" (هر دو نقل به مفهوم). امروز خیلی روشن می توان دید ودرک کرد که آن ده هزار نفر از چه قماش وگروهی بوده وچگونه آنان را پرورش داده اند. همین  چاقو کشان و آدم کشانی که کمترین خوی انسانی برایشان بر جای نمانده است. همآن ها که کارشان آدم ربایی،ترور، بمب گذاری و آتش افروزی در برون مرز و وتجاوز به جان ومال مردم و کشتار در درون مرز است.این اوباش همآن لشگر"ده هزار نفری" رفسنجانی هستند.

ـ او کسی است که در همه آدمکشی های سال های قدرت خود با آگاهی نقش داشته است. بخوانید که پس از رسیدن خبر جنایت کشتن و سلاخی نمودن زنده یاد بختیار چگونه به وجدآمده و به شادمانی پرداخته است. بیاد بیاوریم که زنده یاد قاسملو وهمراهان جان باخته او در گفت وگو با هیئت به اصطلاح صلح فرستاده شده از سوی رفسنجانی و با  نقشه رذیلانه او ووزیر وزارت اطلاعات او، فلاحیان به قتل رسیدند. این وزیر جنایت کار رفسنجانی پس از محکومیت در دادگاه آلمان و پی گرد بین المللی برای کشتار گروه دیگری از رهبران حزب دمکرات کردستان، زنده یادان شرفکندی و همراهان او در رستوران میکینوس و خطر بازداشت خود، تهدید کرد که اوتنها نبوده و رئیس داشته است و بنا بر این سخنان زیادی برای گفتن دارد. از این گفته های او چه درکی می توان داشت؟

ـ رفتار او با زنده یاد آیت الله منتظری، همراهان گذشته خود در نهضت آزادی چون زنده یادان مهندس بازرگان و عزت الله سحابی را بیاد بیاوریم.

ـ نقش ویژه این تبه کار را در به درازا کشاندن جنگ 6 + 2 با عراق و نابود و یا برای همیشه بیمار، معلول و ناتوان کردن هزاران هزار جوان ایرانی را فراموش نکنیم.

ـ دخالت های او در همه کارهای کشور بدون کمترین کارشناسی در هیچ زمینه ای جز همین شیادی و ریاکاری های مذهبی را  همیشه بیاد داشته باشیم که چه بلایی بر سر ایران آورد.

ـ  شرکت او همراه با احمد خمینی در نقشه به رهبری رساندن خامنه ای تبه کار با دروغ شاخدار و شهادتی که در باره "وصیت خمینی"در این زمینه داد، با سند ومدرک به شکل فیلم ونوار موجود است. او خیال کرده بود خامنه ای تنها رهبر مذهبی می شود وخود او در اصل حاکم خواهد شد و نفهمید که کسی را بر کرسی نشانده است که در ریا کاری، دروغ گویی و شیادی دست کمی از اونداشته وبرترازاوست. وزیر اطلاعات او، همین فلاحیان، به اعتراف سعید امامی(یا اسلامی) احمدخمینی را هم از میان برداشت ونتیجه خیره سریها و جنایت های او این شد که امروز می بینیم: اینک او و خاندانش وسیله همآن اوباشی که خود پرورش داده است و امروز زیر فرمان رهبر دروغین هستند، به چنین بیچارگی و فضاحتی گرفتار شده اند که این اوباش زیر فرمان خامنه ای در خیابان بر دختر او آن روا می دارند که در خیالش هم نمی گنجید.   

ـ فاجعه ملی ای که امروز در دریاچه ارومیه  شاهد آن هستیم یکی هم ریشه در کارهای همین "سردار سازندگی"دارد که تا توانست بی هیچ کارشناسی درستی و ملا گونه سد ساخت تا "سردار سازندگی شود" و چنین به کشاورزی و محیط زیست ایران آسیب های ویران گر وارد نمود

و .... سیاهه ای بلند از دیگر کارهای او که مثنوی هفتاد من است.

اینک این آدم ناپاک، آلوده و هزار چهره که هم از سوی رهبر خودخوانده رانده شده و هم از جنبش سبز و میزان بیزاری مردم از حکومت سخت دچار هراس شده و خوب درک کرده است که حکومت اسلامی در سراشیب است وبه نفس های آخر خود رسیده است، یک باره پیراهن  اصلاح طلبی وپشتیبانی شرم گینانه از جنبش سبزرا بتن نموده است(پشتیبانی به شیوه خودش  یعنی همآن روش همیشگی سنجش ترازوی قدرت، یکی به نعل ویکی به میخ تا هر دو سو و یا چند سو را داشته باشد، نه سیخ بسوزد، نه کباب! ).

اینک دنباله انگیزه های پویایی جنبش سبز:

4 ـ پویایی و زنده بودن جنبش سبزرا یکی هم در همین هراس حکومت، نظامی گری ها ولشکرکشی ها به خیابان ها به کوچک ترین نشان و گمانی از گرد هم آیی های مردم می توان دید.

5 ـ افزایش اعدامها و بالا گرفتن بازداشت ها، ممنوع نمودن انتقاد از نابسامانی ها و آلودگی هاوسیله رسانه های دولتی حتا نمایندگان مجلس فرمایشی، خود نشان بارز دیگری است.

 6 ـ پدیدار شدن اعتراض های گسترده ودلیرانه در آذربایجان که به درستی و با تیز بینی تحسین بر انگیزی بر خشک شدن دریاچه ارومیه انگشت نهاده است، یکی از تازه ترین نمونه های پویایی جنبش سبزاست. 

7 ـ جنبش سبز چنان حکومت را به زلزله در آورده است که در کمال شگفتی خود در به میان آوردن فاجعه ملی قتل عام زندانیان سیاسی سال 67 و زیر پرسش بردن موسوی که در آن زمان نخست وزیر بود، دستی دراز داشته است تا جنبش را دچار چند دستگی و بحران نماید. این نکته بسیار مهمی است که امید است اهل اندیشه توجه ویژه ای بدان داشته باشند. باید اندیشید که چگونه است که همه آنان که به جای شعار" می بخشیم ولی فراموش نمی کنیم" شعار" نه فراموش می کنیم و نه می بخشیم" را می دهند چون به نلسون ماندلا می رسند او را چون قهرمانی برای همه زمان ها تحسین می کنند ولی نمی خواهند تفسیر کنند که او چگونه با کسانی که با به بندوزندان کشیدن اوهمه دوران جوانی او را به باد داده، به گفت وگو وسازش روی آورد؟ او فراموش نکرد ولی بخشید و با خون ریزی و انتقام جویی مخالفت کرد و پرچم مهر ودوستی را بر افراشت حتا برای دشمنانش؟

این درست است که رذالت وتبه کاری های حکومت اسلامی جای گفت وگو ندارد ولی به این هم باید توجه کردکه:

ـ نباید در پی بر پایی حکومتی بود که درگام نخست به انتقام جویی، اعدام وکشتار دست بزند. دوستان هم میهن گرامی و دل سوخته توجه بفرمایند که:

همه مردم ایران آسیب دیده اند حتا همین اوباشان حکومتی که آنان نیز به گونه ای قربانیان شیادی ملایان حکومتی هستند. زمانی که ما از آلودگی وپس رفت شدید اخلاقی در ایران سخن می گوئیم، همین اوباش پروری از سوی حکومت را نمونه بارز آن می دانیم ومی شماریم.

 ـ بخشش معنایش آن نیست که جنایت های تبهکاران حکومت را فراموش نموده و آنان را آسوده بگذاریم. دید نگارنده از بخشش از این قرار است:

پذیرش بر پایی دادگاه هایی عادلانه برای تبه کاران، مخالفت با اعدام و شکنجه  به هر بهانه ای، رفتارقانونی با متهمان وجنایت کاران حکومت اسلامی و قانون گرایی. این همآن بخششی است که من و دیگرانی که چون من می اندیشند از آن سخن می گوییم.

ـ فراموش نکرده ایم که در آغاز انقلاب چگونه از آن اعدام های غیر انسانی وابستگان به حکومت شاه شادمانی کردیم وامروز تنها پشیمانی از آن رفتار نادرست برای ما بر جا مانده است. من همیشه از شادمانی آن دوران خود انتقاد کرده وخواهم کرد چون درک درستی از قانون مداری و حق انسانی همه آدم ها حتا خیانت کاران وجنایت کاران نداشته ام.

ـ یک بار برای همیشه، ما مردم ایران باید از برخوردهای احساسی و فوری خود را  رها ساخته و بر خود مهار بزنیم. من هرگز فراموش نمی کنم که با زنده یاد بختیار که با درایت وتیز هوشی، تنها کسی بود که خطر فرمانروایی ملایان را به خوبی ارزیابی نموده، با دلیری ای تاریخی پاپیش گذاشت و  آن چه در توان داشت کرد، چگونه برخورد کردیم! حتا یارانش در جبهه ملی از او روی بر گردانده وبه پابوس خمینی رفتند. من فراموش نمی کنم که با زنده یاد بازرگان که اونیز دور از اشتباه نبود ولی فردی رک گوو درست کردار بود چه رفتار ناشایسته ای کرده و چگونه آب به آسیاب خمینی ریختیم! آیا رفتار ما با مبارز ارجمند و بزرگوار مهندس امیر انتظام و تهمت های بی سند ومدرکی که بر او وارد شد که  سالها زندان، شکنجه وبه جان خریدن سختیها ی فراوان واز هم پاشیده شدن خانواده اش را به دنبال داشت، فراموش شدنی است؟ من به سهم خود، بارها در نوشته هایم به سختی از خود انتقاد نموده وباز هم خواهم نمود. تا از گذشته و نادرستی های کار خود نیاموزیم، به جایی نخواهیم رسید. جنابان مهندس موسوی وکروبی امروز در پی جبران اشتباه های گذشته خود با مردم  هم راه شده وتاوانش را هم می پردازند. اگرنادرستی در کار گذشته آنان بوده است وبه مردم آسیب رسانده اند، می بایددرآینده پاسخ گو باشند. برای نمونه اگرموسوی نقشی در کار فاجعه جان سوز قتل عام های سیاسی داشته است، خود نیز در آینده می بایداین امکان را بیابد که به شکلی قانونی پاسخ گو باشند.

ـ اگربرای آینده ای آزاد بر پایه قانون مداری ودموکراسی کوشش می کنیم، خشونت زدایی، بر انداختن اوباش گری و بازسازی اخلاقی جامعه می باید از نخستین هدف های ما باشد چرا که ما نمی خواهیم به روش های گذشته وبه شیوه حکومت اسلامی زندگی کنیم.

جنبش سبز هم چنان پویا و در دل و ژرفای جامعه روان است. توانایی این جنبش آن چنان بوده است که "بهار عربی" واژگونه هزیان گویی های رهبر خود خوانده، نه تنها ناشی از انقلاب اسلامی نبوده که از میوه ها و دستاوردهای  بزرگ این جنبش در منطقه بوده است.

جنبش سبز یک دلی، هم راهی و دوری از خودخواهی ها و تنگ چشمی های گروه گرایانه همه را نیاز دارد. اگر همه ایرانیان بیزار از حکومت اسلامی با باورهای گوناگون ولی خواستار آزادی و سربلندی مردم ومیهن، هر یک با توان ویژه خود، آن گونه که باید به یاری جنبش بر خاسته و برنامه های فریبکارانه حکومت برای پراکنده سازی وجدایی در میان جنبش را شناخته وآن را بی اثر نمایند، به زیر کشیدن حکومت ممکن وشدنی است ( شرافتمندان هنوز موجود در میان نیروهای حکومتی از آن میان بسیجیان ونیروهای کوناگون نطامی به ویژه سپاه در این میان نقش ویژه ای دارند). جنبش به رهبری ای توان مند بر پا شده از نمایندگان همه گرایش ها، با برنامه ای دقیق، اراده ای استوار و با هدف آشکار پایان بر حکومت اسلامی نیاز دارد. جنبش سبز باید توانایی آن را بیابد که خواست مردم را که رهایی از حکومت اسلامی است، به روشنی و بلند اعلام نماید. برای پیش گیری از در گیری، خشونت، خون ریزی و تبه کاری های بیشتر حکومت، هم چنین پیش گیری از یورش نظامی به ایران، جنبش میتواند بر انتخاباتی آزاد، مستقل از حکومت با دیده بانی و وسیله سازمان ملل پای فشار ی کرده وآن را رسمن(رسما") به سازمان ملل وهمه جهانیان اعلام دارد. کمترین دست آورد چنین در خواست رسمی از سوی رهبری جنبش (رهبری، آن گونه که چگونگی آن پیش تراز دید نگارنده تعریف شد)، ماهیت پرهیز و دوری از خشونت وخون ریزی، قانون مداری و احترام به رأی حقیقی مردم ایران را به نمایش گذاشته و بر وزن واعتبار جنبش افزودهف راه پیروزی آن را هموار تر می نماید. جنبش سبزهم چنان سبز است.
 

کوروش گلنام

سه شنبه 22 شهریور 1390 ـ 13 سپتامبر 2011

 

 

پا نویس:

1 ـ این مقاله را می توان در این آدرس خواند:

http://news.gooya.com/politics/archives/2010/04/102940.php

 

 

منبع:پژواک ایران


کورش گلنام

فهرست مطالب کورش گلنام در سایت پژواک ایران 

*چرا پیشرفت نمی کنیم؟  نگاهی به مقاله منوچهر تقوی بیات [2019 Feb] 
*ورشکستگی چهل سال حکومت ولایی، بر آمدن نام و جایگاه بزرگِ و دست نیافتنیِ زنده یاد احمد کسروی  [2019 Feb] 
*ورشکستگی چهل سال حکومت ولایی، بر آمدن نام و جایگاه بزرگِ و دست نیافتنیِ زنده یاد احمد کسروی  [2019 Feb] 
* رسیدن به هدف، آسان نیست، ولی امید هست!  [2019 Feb] 
*یک و نیم سده پیشِ سوئد و ایران ‏امروز!‏   [2019 Jan] 
*در باره نامه افشاگرانه کارگر مبارز و آگاه اسماعیل بخشی و فشار بر او و خانواده اش  [2019 Jan] 
*هیچ امری ناممکن نیست!  [2018 Dec] 
*دندانهای تیز و برنده در پشت لبخند   [2018 Dec] 
*چرایی چهار دهه حکومت اسلامی   [2018 Nov] 
*هنوز هم مجال هست!   [2018 Nov] 
*سخنی با جوانان گروه فَرَشگَرد  [2018 Oct] 
*پشتیبانی از شورای مدیریت دوران گذار  [2018 Oct] 
*خود زنی  [2018 Oct] 
*حکومت اسلامی، حکومتی مافیایی است، نه جمهوری!   [2018 Sep] 
* ما و «دینخویی»  [2018 Aug] 
*در باره بیانیه های استمرار طلبان   [2018 Aug] 
*نیاز به یک شورایِ موقتِ رهبری/انتقالی  [2018 Aug] 
*سرنوشت ایران تنها در دست ایرانی ها است  [2018 Aug] 
*مردم ایران و آزادی مردم ایران روزهای سرنوشت سازی در پیش است  [2018 Jul] 
*اردشیر زاهدی، عضو تازه شورایِ مصلحتِ نظامِ مقدس!‏  [2018 Jun] 
*مبارزه منفی   [2018 Jun] 
*یک ترجیع بند نخ نما!‏   [2018 May] 
*رسوایی بزرگ برای حکومت اسلامی   [2018 May] 
*اسراییل، می تواند بهترین هم پیمان ایران در منطقه باشد  [2018 Apr] 
*برگی از تاریخ، هشتاد سال پس از زندانی شدن پنجاه و سه نفر  [2018 Mar] 
*مخالفان بیانیه همه پرسی، خود چه پیشنهادی دارند؟  [2018 Feb] 
*خواست همه پرسی از سوی مردم، هیچ همخوانی با همه پرسی روحانی ندارد!  [2018 Feb] 
*براندازی همیشه همراه با خشونت نیست  [2018 Feb] 
*در برون مرز، امیدی به یک اُپوزیسیونِ همآهنگ نیست!‏  [2018 Feb] 
*روحانی همچنان درتوهم و اجرای نمایش !  [2018 Feb] 
*خیزش سراسریِ مردم و شگردهایِ فرصت طلبان/هوشنگ امیر احمدی را بیشتر بشناسیم  [2018 Jan] 
* واقعا باید خون گریست!  [2018 Jan] 
* چرا مردم بنام رضا شاه شعار می دهند؟  [2018 Jan] 
*مردم جان‌فشانی می‌کنند ولی نیاز به سازماندهی درست دارند  [2018 Jan] 
*در تنگنا ها ست که آدم ها بهتر مَحَک می خورند در باره نوشته تازه عباس عبدی  [2018 Jan] 
*در قانون اساسی آینده ایران، دین رسمی نخواهیم داشت.  [2017 Dec] 
*قهرمانان مَسخ شده  [2017 Dec] 
*این دیگر دو رویی و نیرنگ نیست بلکه جنگی است علیه ‏بی گناهان  [2017 Nov] 
*باندِی بنامِ «بلِکینگِ گادِ» کتابی در باره یک گروه مائوئیستی دانمارکی (بخش سوم)  [2017 Nov] 
*باندِی بنامِ «بلِکینگِ گادِ»  [2017 Nov] 
*باندِی بنامِ «بلِکینگِ گادِ»(1) درباره کتابی در باره یک گروه مائوئیستی دانمارکی  [2017 Oct] 
*رضاشاه، مردی که چهره‌ایران را دگرگون ساخت (۴)   [2017 Sep] 
*رضاشاه، مردی که چهره‌ایران را دگرگون ساخت (۳)   [2017 Sep] 
*رضاشاه، مردی که چهره‌ی ‌ایران را دگرگون ساخت (۲)   [2017 Sep] 
*رضاشاه، مردی که چهره‌ایران را دگرگون ساخت (۱)   [2017 Sep] 
*یک مادر؛ بر گرفته از کتاب «پسران در تابوت های فلزی« (۱)  [2017 Aug] 
*دگرگونی در چهره اجتماعی/سیاسی سوئد بخش سوم و پایانی، حزب دِمُکرات های سوئد  [2017 Jul] 
*دگرگونی در چهره اجتماعی/سیاسی سوئد بخش دوم  [2017 Jul] 
*دگرگونی در چهره اجتماعی/سیاسی سوئد  [2017 Jul] 
*خامنه ای و «ترقه بازی»!   [2017 Jun] 
*ما ایرانیان و «حافظه تاریخی»  [2017 May] 
*گزینش ریاست جمهوری در حکومت اسلامی، یک نمایش ‏خسته کننده!‏   [2017 May] 
*نگارش فارسی و دردسرها (بخش دوم و پایانی)  نویسنده گان درست است یا نویسندگان؟ [2017 Apr] 
*نگارش فارسی و دردسرها نویسنده گان درست است یا نویسندگان؟ بخش نخست  [2017 Apr] 
*بازار شام گزینش ریاست جمهوری در ایران  [2017 Apr] 
*تابویی بنام فلسطین (بخش ششم)  [2017 Apr] 
*تابویی بنام فلسطین بخش پنجم  [2017 Mar] 
*تابویی بنام فلسطین بخش چهارم  [2017 Mar] 
*تابویی بنام فلسطین! بخش دوم  [2017 Feb] 
*تابویی بنام فلسطین!‏ بخش نخست   [2017 Jan] 
*نکته هایی در باره بر خورد با مرگ رفسنجانی   [2017 Jan] 
*خرید اسلحه از اسراییل تنها به ماجرای مک فارلین ‏خلاصه نمی شود  [2017 Jan] 
*پرسش هایی در باره "گفتگو با یک مامور امنیتی پیشین"‏   [2016 Dec] 
*در پشتیبانی از کار تاریخی احمد منتظری   [2016 Dec] 
*گردهمآیی در پاسارگاد و برخورد جناب محمد رضا ‏شالگونی  [2016 Nov] 
*سرگدشت شگفت انگیز یک نویسنده سوئد  [2016 Oct] 
*حزب چپ سوئد، حزبی که جدی گرفته نمی شود   [2016 Oct] 
*پیک نت و دنباله روی از سیاست های روسیه  [2013 Jan] 
*اسراییل و سیاستی نادرست  [2012 Nov] 
*حکومت اسلامی، پشت پرده در گیری های تازه بین اسراییل و حماس  [2012 Nov] 
*محکومیت حکومت اسلامی به جنایت علیه بشریت در دادگاه مردمی   [2012 Oct] 
*توطئه تازه علی خامنه ای وهاشمی رفسنجانی برای فریب مردم  [2012 Oct] 
*منشور ملی و پایه های درست آن  [2012 Oct] 
*اعتماد به خاتمی، گم راهی است  [2012 Oct] 
*اکنون نوبت آرژانتین است!  [2012 Sep] 
*چرایی اعتراف فریدون عباسی دوانی به دروغ گویی  [2012 Sep] 
*کانادا و واکسن ضد حکومت اسلامی   [2012 Sep] 
*نشست سران جنبش عدم تعهد و شکستی دیگر  [2012 Sep] 
*اگر زلزله در جنوب لبنان بود....  [2012 Aug] 
*نزدیک شدن سرنگونی بشار اسد و هراس بیشتر خامنه ای  [2012 Aug] 
*برای یک ایران آزاد - بخش سوم  [2012 Jul] 
*برای یک ایران آزاد - بخش دوم  [2012 Jul] 
*برای یک ایران آزاد- بخش نخست  [2012 Jul] 
*این هم یک نمونه تلخ دیگر!  [2012 Jun] 
*رفتار حکومت اسلامی با افغانستانی ها شرم آور است  [2012 May] 
*افشاگری های هولناک یک مقام پیشین حکومت و پرسش ها  [2012 May] 
*اعتماد به حکومت اسلامی، بسیار خطرناک است!  [2012 Apr] 
*حلقه گم شده!  [2012 Mar] 
*نماز آدینه دو هفته پیش و علامت خامنه ای به بمب گذاران!   [2012 Feb] 
*زندگی در گذشته، نقدی بر نوشته علی کشتگر  [2012 Jan] 
* نمابش انتخابات و به منبر رفتن خامنه ای  [2012 Jan] 
*نمایش انتخابات و کوشش برای حرکتی ملی  [2012 Jan] 
*پشتیبانی از درخواست محاکمه علی خامنه ای  [2011 Dec] 
*به بهانه نامه نویسی‌ها به خامنه‌ای! پشتیبانی از محمد نوری زاد و یادی دیگر از ادیب و نوبسنده گرامی، زنده یاد علی اکبر سیرجانی [2011 Dec] 
*آن که باید "اقرار به اشتباه" و بد تر از آن اقرار به خیانت کند علی خامنه ای است نه دیگری!  [2011 Dec] 
*جنون جنگ  [2011 Nov] 
*همه پرسی آزاد، هم چنان بهترین گزینه برخورد دیگری به سخنان اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*جناب گنجی، شما چرا!  [2011 Nov] 
*اداره یک سرزمین شایستگی می خواهد! در باره شوک بزرگ در سوئد [2011 Oct] 
*به رهبر خود خوانده: تو برو خود را باش!  [2011 Oct] 
*زشتی های روزگار!  [2011 Sep] 
*جنبش سبز، هم چنان سبز است!  [2011 Sep] 
*سیاست تازه ترکیه، سیاست باخت!  [2011 Sep] 
*دشنه در قلب دریاچه ارومیه!  [2011 Sep] 
*سوریه وحکومت اسلامی  [2011 Aug] 
*آب که از سر گذشت....  [2011 Aug] 
*"اصلاح طلبان حکومتی" هم چنان در کج راه!  [2011 Jul] 
*مجلس بی اختیار!  [2011 Jul] 
*مراکش نیز دچار دگرگونی شد ولی ایران....  [2011 Jun] 
*کودتاگران، دو سال پس از کودتا  [2011 Jun] 
*حماس و صلح جویی!  [2011 May] 
*ما و انقلاب در جهان عرب  [2011 Apr] 
*کودتا چیان و نیرنگ تازه آنان برای فریب ساده دلان!  [2011 Apr] 
*نیروهای نظامی، زمان از دست می رود، به مردم بپیوندید!  [2011 Mar] 
*آیا قذافی تا پیش از این دیکتاتور نبوده است؟  [2011 Mar] 
*نمی توان انقلاب مصری ها و تونسی ها را هم دزدید!  [2011 Feb] 
*اعدام، جنایت است!  [2011 Jan] 
*در باره افشاگری های ویکی لیکس  [2010 Dec] 
*دانشجویان درخشیدند!  [2010 Dec] 
* آمریکا این چنین می خواهد جلو آسیب های ناشی ازافشاگری های ویکی لیکس را بگیرد   [2010 Dec] 
*نیرنگ ها رنگ باخته است!  [2010 Nov] 
*با نخبگان خود چنین نکنیم! ما وآرامش دوستدار  [2010 Nov] 
*راه مرگ و ویرانی!  [2010 Nov] 
*طبرزدی ودیگر مبارزان دربند را دریابیم!  [2010 Oct] 
*نوری زاد و نوشتن نامه به «رهبر گرامی»!  [2010 Oct] 
*دست آورد زیاده گویی ها!  [2010 Oct] 
*محکوميت طبرزدی نشان توانايی نيست که درماندگی است!   [2010 Oct] 
*دیپلمات های جدا شده و چشم داشت ها  [2010 Sep] 
*چرا  [2010 Sep] 
*سرانجام به اینجا رسیدند: مکتب ایرانی!  [2010 Aug] 
*بنیاد برومند و کاری با «بنیادی» درست!  [2010 Aug] 
*نمایشنامه ای به نام «شهرام امیری»!  [2010 Jul] 
*جنبش سبز، هر روز یک گام به پیش  [2010 Jul] 
*چهره بی پوشش دین اسلام  [2010 Jul] 
*جناب شیخ، دروغ نگو  [2010 Jul] 
*تصویب یک «کاغذ پاره» دیگر  [2010 Jun] 
*مرداب «خودکامگی وترس از جنبش مردمی»!  [2010 Jun] 
*گروگان گیری، سیاست شناخته شده حکومت اسلامی  [2010 May] 
*خون جوشان پنج قربانی دیگر  [2010 May] 
*سالروز 22 خرداد و هراس کودتاگران  [2010 May] 
*هدف مند کردن یارانه ها با چه انگیزه هایی؟  [2010 Apr] 
*نارسایی در رهبری، نقطه سستی اپوزیسیون - ناتالی بسر  [2010 Apr] 
*شفاف گویی رمز پیروزی است  [2010 Apr] 
*نخستین نشانه های اثر بخش بودن مبارزه منفی با حکومت اسلامی  [2010 Apr] 
*به سوی جبهه سوم  [2009 Mar] 
*دختر دانشجو نپذیرفت که به او تجاوز کنیم، بازداشتش کردیم!  [2008 Jul] 
*بر ما چه رفته است؟ - ۴   [2008 Jun] 
*بر ما چه رفته است؟ (۳)   [2008 Jun] 
*بر ما چه رفته است؟(۲)   [2008 Jun] 
*چه خبر خوبی!  [2008 Jun] 
*بر ما چه رفته است ؟  [2008 Jun] 
*نماینده پیشین مجلس: "نظام مشروعیت ندارد"  [2008 Apr] 
*اپوزیسیون زیر نورافکن انتخابات قلابی!   [2008 Mar] 
*مردم "نقشه های" همه شما را "به هم می ریزند"!  [2008 Mar] 
*انتخابات یا مردم فریبی؟! نمایشی تکراری و تمسخر آور  [2008 Feb] 
*لابی های حکومت اسلامی ونقش آنها  [2008 Feb] 
*"جمله تاریکیست این محنت سرای"  [2007 Dec]