جنگ با مردگان «غیر خودی»
مجید محمدی
اگر در سال ۵۶ به طرفداران نظامی با جوهرهی دینی در ایران می گفتند در نظام مورد نظر آنها نه تنها زندگان بلکه مردگان نمی توانند حرمت داشته باشند شاید شگفت زده می شدند و این سخن را نوعی اتهام زنی تلقی می کردند.
اما این اتفاق افتاده است. قبور غیر مسلمانان (بهاییان)، مسلمانان (اعضای مجاهدین خلق)، اعضای گروههای سیاسی (مثل اعضای گروههای کمونیستی)، هنرمندان و اهل فرهنگ (مثل شاملو به دفعات، بنان، سپانلو، فردین، ایرج افشار، سهراب سپهری) و ورزشکاران بنام کشور (مثل همایون بهزادی، غلامحسین مظلومی، بیوک جدیکار) تخریب شده است.
این تخریب در مواردی در حد شکسته شدن سنگ قبر و دزدیده شدن آن، و پاک کردن نوشتهها و عکس روی سنگ (مثل سنگ قبر سهراب سپهری) است، در مواردی تخریب عکس بالای قبر (مثل رنگ پاشی بدان) است و گاه نابودی کل قبر و قبرستان (مثل قبرستان خاوران). چرا و چگونه چنین شده است؟
فرضیههای غیر قابل باور
دستگاههای تبلیغاتی دولتی یا اصولا این تخریبها را گزارش ندادهاند (بالاخص زمانی که اینترنتی در کار نبود) یا برای مبرا کردن نیروهای حکومتی از اعمال فوق معمولا بعد از هر واقعه به نظریه پردازیهای غیر قابل قبول اقدام کردهاند. به عنوان مثال تخریب سنگ قبر ورزشکاران به دشمنی طرفداران تیمهای رقیب آنها نسبت داده شد در حالی که هیچ شاهد و دلیلی برای آن وجود نداشته است. بهزادی و مظلومی به نسلی تعلق دارند که طرفداران آن روز آنها امروز مشتی پیرمرد از کار افتادهاند و انرژی تخریب قبر ندارند.
اما کسانی که قبرشان مورد بیاحترامی واقع شده در دوران حیات خویش با هیچ کسی دشمنی نداشتهاند. همچنین تخریب قبرها سالها بعد از مرگ اتفاق افتاده است که کمتر با کینه و دشمنی شخصی قابل توجیه و تبیین است.
نحوهی تخریب قبر این افراد نیز به گونهای بوده که انجام آن (مثل دزدیده شدن مجسمههای چند تنی) توسط شهروندان عادی بسیار بعید به نظر می آید. سنگ قبر ایرج افشار ۱۰ سانتیمتر قطر داشته و حتی چند نفر با هم نمی توانند آن را از محل قبر برداشته و به جایی دیگر یا وانتی منتقل کرده باشند بدون آن که کسی آنها را دیده باشد. فرض انگیزههای مالی نیز در دزدیدن سنگ قبر یا تخریب قبر کاملا بیمعنی است.
سنت تخریب
تخریب سنگ قبر یا کل قبر از سالهای اول تاسیس جمهوری اسلامی آغاز شد. صادق خلخالی با تخریب مقبرهی رضا شاه در شهر ری بنایی را گذاشت که حدود جهار دهه به رفتار معمول اسلامگرایان تبدیل شده است. در این زمینه البته حکومت رو به پنهانکاری آورده است. درست مثل قتلهای زنجیرهای و حملات به نهاده و افراد فرهنگی و سیاسی، روحانیون خاصی (همه نزدیک به نیروهای امنیتی و بیت) در این زمینه فتوا می دهند، نیروهای وفادار این فتوا را اجرا می کنند و نهادهای حکومتی نیز بر این رفتارها چشم می بندند. در مواردی مجری این فتواها خود نیروهای امنیتی و نظامی بودهاند.
موضوع همچنین فقط تخریب قبر و قبرستان نبوده است. حکومت به جد از برپایی مراسم بر سر قبر کسانی مثل مصدق، شاملو، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده (از مقتولان قتلهای زنجیرهای) یا برگزاری مراسم ختم و سالگرد برخی افراد (مثل داریوش و پرواده فروهر) جلوگیری می کرده است. طبعا نبود قبر و قبرستان از برگزاری چنین مراسمی پیش گیری و کار نیروهای امنیتی را آسان می ساخته است.
الگوی تخریب
همهی کسانی که قبرشان مورد تخریب واقع شده در سه نکته مشترک هستند:
۱) افکار و ایدهها و سبک زندگیشان با ایدهها و باورها و سبک زندگی روحانیت حاکم و وفاداران آن فاصله داشته است، گرچه بسیاری از آنها در بیان ایدههایشان سکوت پیشه کرده باشند؛
۲) این افراد مورد توجه اقشاری از جامعه بودهاند که از منظر حکومت نباید مورد توجه قرار می گرفتند؛ و
۳) این افراد قبل از مرگ نیز مورد سرکوب حکومت (با ممنوعیت از کار، سانسور آثار، عدم مجوز برای فعالیت، زندان) واقع شده اند و حمله به قبر تنها یکی دیگر از مراحل سرکوب است.
از سوی دیگر قبر هیچ یک از کسانی که وفادار به حکومت و دارای سبک زندگی روحانیت بودهاند تخریب نشده است.
شیعیان وهابی؟
اسلامگرایان شیعه وهابیون عربستان را به انهدام قبور متهم می کنند و با این سخن آنها را افراطی و گاه غیر مسلمان می خوانند. بسیاری از شیعیان بر سر مقابری که ادعا می کنند تخریب شدهاند (بدون بارگاه هستند یا بمب گذاری شدهاند) اشک می ریزند. اما خود آنها در این رفتارها دست کمی از رقیب دینی خویش نداشتهاند. از روز اول تاسیس جمهوری اسلامی تخریب قبور غیر خودیها، حسینیهی دراویش، خانههای بهاییان، و آثار هنری سیاست دائمی جمهوری اسلامی بوده است. البته اگر این تخریب قبور مقدسان آنها را هدف قرار دهد به کاری زشت تبدیل می شود اما اگر امور نامطلوب اسلامگرایان شیعه را هدف قرار دهد تحت امر به معروف و نهی از منکر قابل انجام است.
هویت بخشی معابد، قبور، مجسمهها، ...
اسلامگرایان فضای عمومی را کاملا از آن خود می خواهند. از همین جهت در مواردی که قانونا نمی توانستند علائم و اشیای نامقبول برای خود را نابود سازند به شکل دزدکی آنها را جمع آوری و نابود کردند. صدها مجسمه در ۳۷ سال گذشته از فضای عمومی کشور از سوی نیروهای شریعتگرا جمع آوری و نابود شده است.
حاکمان جمهوری اسلامی رفتن افراد به سراغ قبور چهرههای شناخته شده را مجرایی برای کسب هویت اجتماعی و فرهنگی می دانند. این هویتها ممکن است با هویت "اسلامی" یا "مکتبی" مورد نظر روحانیت و حکومت فاصله داشته باشد. چنین فاصلهای توده وار بودن جامعه و ذره وار بودن فرد را در نظامی تمامیت خواه مخدوش می سازد. به همین علت از هر وسیلهای باید برای پاک کردن فضای عمومی از این نمادها و اشیای "پریشان کننده" استفاده شود. محبوبیت و وفاداری صرفا باید متجه به کسانی باشد که قبلا وفاداری آنها به ولی فقیه اثبات شده باشد.
---------------------------
منبع:رادیو فردا