صدايش را در نخواهند آورد
مجید محمدی
مقامات جمهوری اسلامی در ماه نوامبر ۲۰۱۱ در برابر انتشار گزارش آژانس بين المللی انرژی اتمی و تهديدات برخی مقامات اسرائيلی اعلام کردند که با "مشت محکم بر دهان استکبار و رژيم غاصب" و "سيلی محکم" واکنش نشان خواهند داد. جدا از اين که حمله به مراکز اتمی جمهوری اسلامی را درست بدانيم يا نادرست (نويسنده با حملهی نظامی به تاسيسات اتمی مخالف است)، اين کار را برای جلوگيری از دست يابی به بمب هستهای موثر بدانيم يا خير، و جدا از تبعات اين امر برای جامعهی ايران بالاخص آيندهی حقوق بشر و دمکراسی در اين کشور، مدعای اين نوشته آن است که اگر از سوی ايالات متحده يا اسرائيل به مراکز اتمی ايران حمله شود- که شرايط امروز احتمال آن در بسيار اندک است و نويسنده نيز با آن مخالف است- جمهوری اسلامی نه تنها مقابلهی نظامی نخواهد کرد بلکه به بمباران مراکز اتمی اعلام ناشدهاش واکنشی نشان نخواهد داد. در مورد مراکز اعلام شده نيز تنها به شورای امنيت شکايت خواهد برد. برای تبيين اين نظر به شش دليل اشاره می کنم:
رفتار حکومتهای مشابه
پس از حملهی اسرائيل به سايت اتمی سوريه (۶ سپتامبر ۲۰۰۷) در دو روز نخست دولت سوريه ادعا کرد که هواپيماهای اسرائيلی در واکنش به آتش ضد هوايیهای اين کشور تنها بيابان را بمباران کردهاند. سوريه در نامهی اعتراضی خود به دبير کل سازمان ملل اصولا نامی از حمله به تاسيسات اتمیاش نبرد. سوريه حتی خواهان برگزاری جلسهی شورای امنيت با محوريت اين موضوع نيز نشد. بشار اسد هفت ماه پس از واقعه (آوريل ۲۰۰۸) در اولين اظهار نظر عمومی در اين مورد اصولا منکر بمباران تاسيسات اتمی سوريه شد.
در رژيمهای استبدادی و بسته سرپوش گذاری بر رخدادهای مربوط به برنامههای محرمانه يک روال است بالاخص اگر مردم عادی به هيچ وجه به موضوع دسترسی نداشته باشند. رژيمهای استبدادی اگر رخدادی را عامل تضعيف روحيهی خود بزرگ بينی و جاه طلبی خود بدانند و از آن بوی شکست به مشام برسد از انتشار خبر آن به شدت پرهيز می کنند. جمهوری اسلامی دو دهه است که برنامهی اتمی را به صورت برگ برنده و عامل غرور مطرح کرده است. طبيعی است که هرگونه خدشه به برنامهی اتمی بايد از ديد مردم پنهان نگاه داشته شود. نظامهای استبدادی خود را شکست ناپذير معرفی می کنند و طبعا شکستها پنهان می مانند تا آن تصور مخدوش نشود.
پس از حملهی اسرائيل به تاسيسات اتمی عراق (۷ ژوئن ۱۹۸۱)، اين کشور نمی توانست موضوع را مسکوت بگذارد چون عراق عضو ان پی تی بود و گزارشگران آژانس در نهايت از موضوع مطلع می شدند. همچنين عراق در آن سال از حيث موقعيت جهانی در شرايط خوبی به سر می برد و می توانست موضوع را به شورای امنيت بکشاند. عراق در شورای امنيت تا حدی موفق بود تا آنجا که ايالات متحده فروش هواپيماهای مدرن به اسرائيل را معلق کرد (گرچه دو ماه بعد تعليق برداشته شد).
در هر دو مورد عراق و سوريه، اسرائيل به هيچ وجه به خبر رسانی در اين موضوع نپرداخت و مسئوليتی بر عهده نگرفت. در مورد ايران نيز اگر اسرائيلیها حمله را انجام دهند در مورد آن سکوت می کنند و از اين جهت دست مقامات جمهوری اسلامی را برای عدم اعلام و آبروداری باز خواهند گذاشت.
رفتار جمهوری اسلامی در موارد مشابه
در رژيمهايی که تبليغات سياسی بخش کليدی مديريت و کنترل عمومی است سفيد نمايی (آبروداری و اعلام اين که همه چيز بر وفق مراد است) و سياه نمايی (بزرگ جلوه دادن مشکلات رقبا تا حد دروغ گويی، مثل اعلام کشته شدن سه نفر در جنبش اشغال وال استريت در ايالات متحده، خبری که هيچ رسانهی مستقلی منتشر نکرد) هم تاکتيکاند و هم استراتژی. در اين رژيمها تبليغات سياسی فقط برای دستکاری در واقعيات نيست بلکه واقعيتهای دلخواه ساخته و پرداخته و واقعياتهای دل ناچسب به زير قالی فرستاده می شوند، گويی هرگز رخ ندادهاند. نفس حمله به تاسيسات اتمی ايران برای مقامات جمهوری اسلامی يک شکست است و در صورت امکان (در مراکز دور از چشم مردم و اعلام ناشده به آژانس) آن را اعلام نخواهند کرد.
به همين دليل در دهها انفجار در مراکز نظامی جمهوری اسلامی و سقوط چندين هواپيمای نظامی پس از جنگ و نيز صدها مورد از خسارات جنگ، اطلاعات مربوطه به مردم داده نمی شده است. اين رخدادها هميشه به عوامل طبيعی و غير برنامه ريزی شده نسبت داده شده و بعد جبران خسارات آنها نيز سريع و آسان نمايانده شده است: "حادثه و انفجار اخير [در بيدگنه] هيچ ربطی به آمريکا و اسرائيل ندارد... تنها توليد آن [محصول تحقيقاتی] برای دو هفته به تاخير افتاده است." (حسن فيروزآبادی، رئيس ستاد کل نيروهای مسلح، فارس، ۲۵ آبان ۱۳۹۰) خبرهای اعلام شده نيز در حد مشاهدات رهگذران و خبرهای سوخته بوده که انتشار آن به هر صورت غير قابل اجتناب بوده است. حتی تعداد کشته شدگان به درستی اعلام نشد. پس از وقوع انفجار در اصفهان در ۷ آذر ۱۳۹۰ مقامات ايرانی هر گونه انفجار را تکذيب کردند گرچه بنا به منابع غربی اين حادثه در تاسيسات هستهای اصفهان رخ داده بود (تايمز، ۳۰ نوامبر ۱۳۹۰) اين امور از منظر مقامات جمهوری اسلامی محرمانه يا فوق محرمانه تلقی می شوند. اگر در دولت امام زمان همان اتفاقاتی صورت گيرد که در همه جای عالم، ديگر نظر کردگی و امداد الهی و غيبی قابليت کاربرد برای اهداف سياسی نخواهند داشت.
البته جمهوری اسلامی پس از حمله به مراکز اتمی شناخته شدهاش (هيچ از اين مراکز را جمهوری اسلامی داوطلبانه به آژانس اعلام نکرده بلکه پس از افشا بدانها اقرار شده است) به مجامع بين المللی شکايت و خود را قربانی استکبار و نظام ناعادلانهی جهانی (که جلوی جاه طلبیهای مقامات را گرفته است) معرفی خواهد کرد.
تقدم پيشبرد برنامه بر جنگ همه جانبه
مخالفان حملهی نظامی در رسانههای غربی چنين استدلال می کنند که به دليل ماهيت برنامهی اتمی ايران، حمله به تاسيسات مربوطه تنها در اين برنامه وفقه ايجاد می کند و نمی تواند کاملا آن را تعطيل کند. درست به همين دليل می توان استدلال کرد که در صورت حمله به تاسيسات اتمی مقامات جمهوری اسلامی عکس العمل حادی نشان نخواهند داد و اين برنامه را دوباره به راه خواهند انداخت. برای رژيم ايجاد وقفه بهتر است تا قرار گرفتن در شرايط جنگی همه جانبه و همهی برنامه را کلا به خطر انداختن؟ در ضمن حمله به تاسيسات تاثير چندانی در تغيير ماهيت اين برنامه نخواهد داد چون اگر ساختار سياسی و اقتصادی جمهوری اسلامی و نوع بهره برداری از منابع کشور را در دورهی رهبری خامنهای مطالعه کنيم می توان به راحتی به اين نتيجه رسيد که برنامهی اتمی جمهوری اسلامی متوجه به کسب تسليحات هستهای است.
اگر تاسيسات اتمی جمهوری اسلامی مورد حمله قرار گيرند و اين کشور واکنش نشان دهد (با حمله به ناوهای امريکايی يا ارسال موشک به تل آويو يا شهرهای اروپا) امکانات نظامی ايالات متحده مستقر در جزيرهی دی يگو گارسيا در اقيانوس هند قادرند در چند ساعت ده هزار هدف را در ايران مورد حمله قرار دهند (دَن پِلِش، مرکز مطالعات بين المللی ديپلماسی در دانشگاه لندن، سايت اخبار بحرن جهانی، ۱۶ مه ۲۰۱۰). اين عمليات زير ساختهای اقتصادی و صنعتی کشور را نابود می سازد و حتی اگر رژيم تداوم پيدا کند پنجاه سال لازم خواهد داشت تا به وضعيت سابق پيش از حمله بازگردد.
وضعيت اقتصادی
ممکن است از نظر سياسی حملهی نظامی به تاسيسات اتمی برای برخی مقامات خوشايند باشد يا چنين بنمايند ("از آرزوهای بزرگ ما اين است که آنها دست به اين کار بزنند،" فرمانده نيروی هوافضای سپاه، تابناک، ۳۰ آبان ۱۳۹۰) و تصور کنند که اين موضوع بر عمر جمهوری اسلامی خواهد افزود (که در آن شک و ترديد جدی وجود دارد)، اما جمهوری اسلامی اصولا از حيث اقتصادی در شرايطی نيست که بتواند يک جنگ بلند مدت را اداره کند. هزينههای دولت ايران نسبت به سالهای جنگ ايران و عراق دهها برابر شده است؛ دولت تنها سالانه حدود ۴۰ هزار ميليارد تومان يارانه می پردازد (بيش از ده برابر بودجهی سالانهی جنگ ايران و عراق) و در پرداخت آن با دشواری جدی روبروست. جامعهی ايران نيز ديگر در شرايطی نيست که جوانان به طور داوطلبانه به خدمت نظامی بپردازند. فعاليت داوطلبانه و بی حقوق به تاريخ ايران تعلق دارد.
همان استدلالی که برای دشواری ورود ايالات متحده و اروپا به جنگ با ايران به دليل مشکلات اقتصادی مطرح می شود (به علاوهی رهيافت چند جانبهی دولت اوباما) به همان ترتيب برای دشواری پاسخ ايران به حملهی نظامی قابل طرح است. کافی است ده نيروگاه اصلی برق در کشور زده شده و کل کشور از همه نظر تعطيل شود. مقامات جمهوری اسلامی در ايجاد سر و صدا توانايی بالايی دارند اما ادارهی يک کشور ۷۵ ميليونی با مردمی که فقط از دولت انتظار دارند و نمی خواهند با آن همکاری کنند (و به خاطر استبدادی و فاسد بودن حکومت حق دارند) موضوع ديگری است.
وضعيت سياسی
شرايط سياسی حکومت خامنهای بسيار شکننده است. خامنهای و فرماندهان سپاهیاش تنها با در اختيار داشتن قوای قهريه و شير نفت بر سر کار هستند. کافی است بودجههای مربوط به روحانيون از سوی خامنهای و دولت برای چند ماه قطع شود تا متوجه شويم که روحانيون پشتيبان ولی فقيه نيستند بلکه پشتيبان هزاران ميليارد تومانی هستند که به آنها پرداخت می شود. همچنين کافی است چند پادگان سپاه مورد حملهی موشکی قرار گيرد و اسکلههای صدور نفت تعطيل شوند. در چنين شرايطی معلوم نيست ميليونها مخالف حکومت ساکت بنشينند. ادعای پيوستن اين مخالفان به خامنهای و يارانش تنها به کار ترساندن غربیها و طرح مدعيات وطن دوستی ايرانيان مقيم خارج (که به هيچ وجه نمی خواهند به مام وطن بازگردند) و داخل (برای پاسخ به غرور ملی ايرانيان) می خورد و از هيچ بنيادی برخوردار نيست. کسانی نيز که در خارج از کشور مخالف جنگ هستند (و ديدگاه آنها قابل احترام) برای ترساندن دول غربی اين گونه استدلالها را عرضه می کنند. خامنهای هرگز چنين مخاطره ای نخواهد کرد که بقای حکومت را برای واکنش به حمله به بمباران تاسيسات اتمی به خطر بيندازد.
برنامهی اتمی جمهوری اسلامی اصولا برای پيش گيری از حملهی نظامی به جهت براندازی رژيم پی گيری شده است و هيچ منفعت ملی و عقلانيتی بر آن متصور نيست. مقامات رژيم می دانند که جمهوری اسلامی به دليل رفتارهايش ممکن است از بيرون مورد حمله قرار گيرد. برنامه ی اتمی در هر حدی که پيشرفت داشته باشد قرار است به صورت يک عامل بازدارنده عمل کند. اما اگر به اين عامل بازدارنده حمله شود ديگر دليلی برای مخاطرهی بيشتر شيشهی عمر نظام با مقابله به مثل و تداوم جنگ باقی نمی ماند.
سلولهای واريز دلار
جمهوری اسلامی از درون پوسيده است و چسب آن درآمدهای نفتی است. رژيمی که از درون پوسيده توانايی برهم زدن منطقه را بدون به مخاطره انداختن آن چسب ندارد. سلولهايی که گفته می شود جمهوری اسلامی برای عمليات تروريستی در خارج کشور دارد (اگر خالی بندی نباشد) با اولين حملهی نظامی به جمهوری اسلامی به سراغ کارهای ديگری خواهند رفت چون ديگر واريز دلار به حسابهايشان دشوار يا متوقف خواهد شد. سپاهيان امروز و سربازان گمنام امام زمان قدمی بدون پرداخت لازم برنخواهند داشت. بسياری از تحليلگران غربی ايران امروز را با دههی ۱۳۶۰ اشتباه می گيرند و تصور می کنند که هنوز کسانی هستند که خود را برای اين نظام فدا کنند. حتی حزب الله لبنان با احساس رو به تضعيف رفتن گاو شيردهی آنان، سريعا به دنبال جايگزينی برای آن خواهد رفت. در دنيای امروز ائتلافها و دشمنیهای ابدی بالاخص در ميان نيروهای سياسی و گروههای مسلح وجود ندارد.
منبع:گویا نیوز