دو رقیب سابق روحانی برای کسب مقام ریاست جمهوری امروز در کرسیهای ریاست مجلس و ریاست قوه قضاییه نشانده شدهاند و با وی درگیر هستند. او اگر فعلا به خانه فرستاده نمیشود، به واسطه لطف یا مصلحتبینی خامنهای است که میخواهد بگذارد او دوره دومش را به پایان برساند و بعد خانهنشین شود؛ احتمالا به علاوه عضویت در مجمع تشخیص مصلحت که محل اعزام بازنشستههای سیاسی همچنان وفادار به رهبر است. در هر صورت، رقبای وی دارند دُم جاهطلبیهای حسن روحانی را میچینند.
تاریخ مصرف دارند
هر یک از این چهار تن، به اقتضای زمان بر کرسی ریاست قوه مجریه نشانده شدند: رفسنجانی برای ازهمگسیخته نشدن شیرازه امور حکومت در انتقال از رهبری خمینی به خامنهای که هیچ گونه مشروعیت سنتی، قانونی و فرهمندانه نداشت، خاتمی برای پشت سر گذاشتن بحران روابط خارجی با اتحادیه اروپا بعد از محکومیت سران رژیم در دادگاه میکونوس، احمدینژاد برای جمع کردن بساط اصلاحطلبی، و روحانی برای برداشته شدن تحریمهای دوران اوباما. با منقضی شدن تاریخ مصرف این چهار تن، آنها تبعا باید به خانه میرفتند. اما از اقتضائات سیاسی بودن آن است که انقضابردار نیست و همین موضوع برای خامنهای تا آن حد دشواری ایجاد کرده است که روسای قوه مجریه را فتنهگر و انحرافی و خواص بیبصیرت مینامد، نزدیکان آنها را بازداشت میکند، و برای نامزدی مجدد رد صلاحیت میشوند.
درجه اطاعت
اگر چهار رئیس دولت را از حیث رابطه با خامنهای مقایسه کنیم، دومین رهبر جمهوری اسلامی ایران بیشترین دشواری را با خاتمی و همراهان داشت تا اولا آنها را رام خود سازد، و ثانیا آنها را به این که عمر سیاسیشان برای وی پایان یافته است، قانع سازد. آنها در دوران احمدینژاد نگذاشتند آب خوش از گلوی خامنهای پایین برود؛ تا حدی که جنبش سبز راه انداختند و نامشان شد فتنهگر. پس از وی، تیم احمدینژاد قرار دارد که بهرغم یازده روز خانهنشینی برای دهنکجی به رهبر، هنوز جاهطلبیهایش را حفظ کرده است و میخواهد دولت را دوباره در اختیار بگیرد. احمدینژاد در مواردی مستقیما نظرات خامنهای را به دیوار زده است (مثل نامزدی ریاست جمهوری در سال ۱۳۹۶) و لحن سخنانش نفی و انکار روش رهبری خامنهای، بالاخص در حوزه قضاست.
پس از او، رفسنجانی قرار میگیرد که تا پایان عمر روش مدارا را در برابر خامنهای در پیش گرفته بود، اما با تیمی کار میکرد که چندان شیفته ولایت نبودند. او پس از سال ۱۳۸۸ در موضوعات کلیدی سیاست خارجی و داخلی با نظرات خامنهای مخالفت میکرد (مثل حضور در سوریه). حسن روحانی در انتهای این فهرست از حیث تقابل با خامنهای قرار میگیرد، اما این بدان معنا نیست که خامنهای از سوی وی احساس خطر نکند. او در یک سال آخر دولت خود روزگار دشواری در پیش دارد؛ چون همراهان خامنهای به دنبال آنند که چشمه جاهطلبی وی را بخشکانند.
بازداشتها بسیار آسان است
به دلیل فساد و سوءاستفاده از قدرت شایع در میان مقامات، در کنار پروندهسازی دایمی برای آنها، هر زمان که خامنهای و بیت اراده کنند، میتوانند مقامات را در هر دورهای بازداشت کنند. بازداشتها همه سیاسی است، چون حکومت ۱) دست مدیران را برای فساد باز میگذارد (با نقض آزادی رسانهها، گزینش مدیران از میان خودیها و امتیازات ویژه برای اعضای قشر حاکم)، ۲) آنها را «شنود» میکند و تحت نظر دارد، و ۳) از میان دهها هزار مدیر فاسد، افرادی خاص برای تحت فشار واقع شدن دستچین میشوند. شورای نگهبان با سیصدهزار ناظر در حال پرونده سازی دایمی برای هر کسی است که به حوزه سیاست وارد میشود. شانزده نهاد امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران و به ویژه اطلاعات سپاه، ماموریت پروندهسازی برای هر ایرانی را بر عهده دارند.
نوبت روحانی است
همزمان با تلاش برخی از اعضای مجلس برای جمعآوری امضای متن استیضاح روحانی (که به نامه روسای کمیسیون و سوال از وی محدود شد)، برای شهیندخت مولاوردی معاون سابق وی به سه اتهام، کیفرخواست صادر شده است. این داستان را همه در مورد همکاران و معاونان احمدینژاد قبلا شنیدهاند. اگر ذرهای تمایل در روحانی برای ادامه سیاستورزی در برابر خامنهای مشاهده شود، برای دیگر اعضای تیم او نیز چنین کیفرخواستهایی تا قبل یا بعد از پایان دوره ریاستش بر دولت صادر خواهد شد.
علی خامنهای روزگار دشواری برای به خانهنشینی فرستادن حسن روحانی نخواهد داشت، چون او برخلاف رفسنجانی از بنیانگذاران نظام نبوده است تا لشکری از همراهان داشته باشد، برخلاف خاتمی سوار بر موج جنبش اصلاحات به میدان نیامده تا خانهنشین کردنش سالها سرکوب بطلبد، و بر خلاف احمدینژاد ۷۰۰ میلیارد دلار درآمد نفت در اختیار نداشت تا پولپاشی کند و طرفدار بخرد.
در یک سال پایانی، حسن روحانی و همراهان نزدیکش در دولت شمشیر استیضاح را بالای سر خود خواهند دید و همین امر، عامل حرکت آهسته آنهاست. همچنین، محاکمه و احکام زندان همکاران و مشاوران سابق و لاحق دولت، مثل مولاوردی، گوشی را به دست آنها خواهد داد که سری بلند نکنند و پس از اتمام کار دولت روحانی، آرام به خانههاشان بروند.
نه گورباچف، نه پوتین
بدین ترتیب، گمانهزنیها در مورد احتمال «رهبر» شدن حسن روحانی به عنوان یکی از نامزدها بعد از مرگ خامنهای، از هم اکنون نقش بر آب شده است. بر اساس مدل روسی، کسانی مثل پوتین که چم و خم نظام اطلاعاتی را میدانند و میتوانند منافع نیروهای امنیتی را تامین کنند، بهترین گزینهها برای رهبری در نظامهای اقتدارگرا هستند. از همین رو، افرادی فکر میکردند که حسن روحانی میتواند نقش پوتین را در ایران بعد از خامنهای ایفا کند. اما حسن روحانی دیگر نه همراهی اصلاحطلبان درون حکومت را در اختیار دارد، نه افکار عمومی پایگاه اجتماعی آنها به وی نگاه مثبت دارد، و نه نظر مثبت بخشی از سپاه و نیروهای امنیتی را یدک میکشد. در دوران خاتمی نیز افرادی به وی به عنوان گورباچف ایران نگاه میکردند، اما علی خامنهای دست آنها را خواند و وی را به تدارکاتچی گریان تبدیل کرد.
حسن روحانی هرچه داشت بر سر برجام گذاشت و ترامپ با خروج از برجام، سرمایه سیاسی وی را بر باد داد. روحانی که برای چند دهه در حوزههای امنیتی فعال بود و حداقل بخشی از دیوانسالاری نظامی و امنیتی را با خود همراه کرده بود، در مقام ریاست قوه مجریه در دوران تحریمها این پشتیبانیها را از دست داد.