سياستورزیِ تهی از شرم
مجید محمدی
بدون احساسی به نام شرم اصولا "رعايت" اخلاق و خط قرمز و آستانهی ابتذال و مبانی و اصول (نه خود اين امور) منتفی می شود. شرم از آن دسته احساسهای بسيار نادر در جمهوری اسلامی است. به دليل فقدان شرم و حياست که دستور دهندهی قتل و شکنجهی دهها ايرانی معترض، مخالفان خود را به عدم نجابت متهم می کند: "در بررسی آن حوادث تلخ، مسئله اصلی و عمده، قانون شکنی و رفتار غير نجيبانهی جماعتی است که در مقابل جريان قانون ايستادند و به ايران عزيز، لطمه و ضربه و خسارت وارد آوردند." (علی خامنهای، ۶ مرداد ۱۳۹۲)
وقتی شرم از صحنه رخت بربسته باشد کشتار دهها نفر، کتک زدن هزاران نفر و بازداشت و زندانی و شکنجه و محاکمهی دهها هزار نفر به ظلم به يک نفر تقليل داده می شود: "البته در حاشيه و گوشه و کنار يک حادثهی بزرگ، ممکن است مسائلی روی داده باشد که گاه يک نفر مظلوم يا ظالم واقع شود اما در هر حال نبايد مسئله اصلی بخاطر اين مسائل گم شود." (همانجا)
تقليل حق اعتراض خيابانی به اردوکشی
خامنهای و اطرافيانش اعتراض خيابانی مخالفان و معترضان را اردوکشی خيابانی و ارعاب عمومی توسط بسيجيان و لباس شخصیها را "حضور مردم" نام می نهند. با تعطيل شدن فصل حقوق ملت در قانون اساسی طبيعی است که حاکمان شهرواندان را برای اعتراض در خيابان مورد بازخواست قرار دهند: "چرا و به چه دليل مدعيان تقلب در انتخابات ۸۸ برای مواجهه با مسئله، به خيابانها اردوکشی کردند؟" (همانجا) رهبر يک حزب پادگانی که دهها هزار نفر را هميشه آمادهی سرکوب عمومی نگاه می دارد و اعضای اين حزب با اشارهی وی به خيابانها اردو کشی می کنند با اتکا به سياست تهی از شرم است که منتقدان را برای اعتراض خيابانی مورد سرزنش قرار می دهد.
موضع طلبکاری
خامنهای چهار سال است که منتظر توبهی فعالان جنبش سبز بالاخص موصوی و کروبی است. گروهی تحت شکنجه و تهديد سالها زندان چنين کردند اما آنها که چنين نکردند مورد عتاب قرار می گيرند: "بارها و بارها اين سوال را نه در مجامع عمومی بلکه به شکلی که قابل پاسخ دادن باشد مطرح کردهايم. پس چرا جواب نمی دهند، چرا عذرخواهی نمی کنند؟" (همانجا) رهبری که ۲۴ سال است به سوال يک خبرنگار پاسخ نداده و افراد صرفا برای مداحی به حضور او آورده می شوند معترضان به حکومت را مورد بازخواست قرار می دهد. تنها در کشوری که سياست آن از شرم تهی شده باشد چنين بازخواستی ممکن است.
اعتراف صريح به شنود جلسات خصوصی
خامنهای برای بازخواست مخالفان خود به صراحت به شنود گذاری دستگاههای امنيتی برای آنان اعتراف می کند: "در جلسات خصوصی می گويند تقلبی رخ نداده بود، پس به چه علت کشور را دچار آن ضايعات کرديد و به لبه پرتگاه برديد؟" (همانجا) بدون شنود وی چگونه از مذاکرات جلسات خصوصی منتقدان و معترضان آگاه شده است؟ باز تنها در کشوری که سياست آن تهی از شرم است رهبر کشور از محتوای جلسات خصوصی مخالفان سخن می گويد.
خدا، نام ماشين سرکوب
خامنهای تفسيری الهی از سرکوب جنبش سبز دارد: "می دانيد اگر در فتنه ۸۸ خدا کمک نمی کرد و گروههای مردمی به جان هم می افتادند کشور به چه روز و روزگاری می افتاد؟ که البته خداوند نگذاشت و ملت هم بصيرت به خرج دادند." (همانجا) او موفقيت سرکوب را به امدادهای الهی نسبت می دهد ( و نه درامدهای نفتی و قساوت عوامل امنيتی و انتظامی و نظامی رژيم). اين خداست که ماشين سرکوب را هدايت می کند و سرکوبگران نيز مساویاند با "ملت". بدين ترتيب سه ميلوين نفری که در هفتهی آخر خرداد ۸۸ برای اعتراض به خيابانهای تهران آمدند خارجی بودهاند. تنها با تهی بودن از شرم است که فردی می تواند سه ميليون ايرانی را خارجی تلقی کند و نقطهی اوج بی شرمی آنجاست که فردی اعمال ماشين سرکوب زير دستش را به خدای مومنان نسبت دهد. اما مومنانی که خدای خود را از اين اتهام مبرا نمی کنند سهمی وافر در بی شرمی حاکمان دارند.
رهنمودهای بی شرمانه
مقامات نظامی و انتظامی بارها گفتهاند که "رهنمودهای رهبری" در اين دو نيرو در دانشکدهها و آموزشگاهها و آموزش ضمن خدمت تدريس می شود. می توان از اين فرماندهان پرسيد که آيا دروغها، بددهنیها، تهديدهای نسبت به شهروندان عادی، اتهام زنیها و سخنان بی شرمانهی او را نيز در نيروهای خود درس می دهند يا خير. ظاهرا اين امور در سطوح عالی فرماندهی و مديريت کشور تدريس می شود و اين امر را از سخنان و رفتارهای بی شرمانهی فرماندهان عالی نظامی و انتظامی کشور، مقامات امنيتی و ديگر مقامات کشوری می توان فهميد. ظاهرا مقامات برای تقرب به بارگاه ولايت با يکديگر مسابقهی بی شرمی گذاشتهاند چون می دانند ولايت فقيه يعنی رهبری کشور بدون هيچ گونه شرم و حيا.
منبع:پژواک ایران