توهمات علی خامنهای
مجید محمدی
مشکلات اقتصادی، فرسايش اجتماعی و انسداد سياسی کشور بعد از سقوط صدام، قذافی، مبارک و بن علی و شرايط بحرانی بشار اسد می توانند زنگ خطری برای بيدار شدن حکومت خامنهای از خواب عميق استبداد و يکه سالاری و نقض هر روزهی حقوق شهروندان ايرانی باشد. اما چرا هيچ نشانهای از بيداری به چشم نمی خورد؟ چرا به جای بيداری خود به فکر "بيداری اسلامی" ديگرانند؟
علی خامنهای يکی از متوهم ترين و خيالباف ترين رهبران سياسی در دو دههی اخير بوده است. توطئه انديشی افراطی و خود- علی- پنداری وی دست به دست هم داده و رهبر و حکومتی بريده از واقعيت خلق کردهاند. در دولتهای امروزين گزارش واقعيتها به رهبران سياسی داده می شود اما ديکتاتورها آنها را به سطل زباله می اندازند.
حکومت خامنهای در ۲۳ سال گذشته در شش توهم همزمان فرو رفته و کسی هم نتوانسته آن را از اين توهمات برهاند. حکومت سازوکارهايی را به جريان انداخته تا اصولا کسی نتواند توهم زدايی کند. مقامات حکومتی نيز اکثرا ترجيح می دهند رهبر آنان در توهم باشد تا به تاراجشان برسند. کسانی هم که تلاش می کنند حکومت را از توهمات دراز مدتش بيدار کنند به خشم و غضب آن گرفتار می شوند.
توهمات خامنهای برای وی زنده، انضمامی و ملموساند و به همين جهت وی نمی تواند مرز ميان آنها و واقعيت را تشخيص دهد. وفاداران حکومت نيز در همين مرزهای ميان واقعيت و توهم گم هستند: واقعيت را می بينند چون مشغول انباشت منابع برای روز مبادا هستند و به توهم تظاهر می کنند چون می خواهند در حلقهی وفاداران باشند. خامنهای و ديگر حاکمان جمهوری اسلامی به دليل دسترسی به منابع قدرت می توانند اختلالات گفتاری و رفتاری خود را که ناشی از اين توهمات است بپوشانند يا کسانی را که اين اختلالات را آشکار می کنند سرکوب کنند.
توهمات حاکمان جمهوری اسلامی نه از جنس هيپنوتيزم و روياپردازی و نه از جنس تخيلاند و به مرز اختلالات عصبی نيز نمی رسند چون با خشونت بيرون ريخته شده و عوارض آنها بر هم انباشته نمی شود. اکثر رفتارهای مخرب حکومت ناشی از فرو رفتن در اين توهمهای ششگانه است.
انشاء الله گربه است
خامنهای و وفادارانش در برابر اعمال مفسده آميز وفاداران به حکومت و مداحیها در وضعيت ذهنی "انشاء الله گربه است" به سر می برند. او تصور می کند کسانی که برايش مداحی می کنند يا مجيزش را می گويند عاشق وی هستند و هميشه اين کار را خواهند کرد. اما همهی آنها تا دست خامنهای از منابع نفتی و قدرت کوتاه شود وی را تحويل حکومت بعدی يا مخالفانش می دهند تا جايزه دريافت کنند (بلايی که بر سر قذافی آمد). خامنهای حتی يک نفر وفادار هميشگی ندارد. آدمهای دور و بر وی همه اطلاعاتی- امنيتی هستند که بر حسب اقتضائات شغلی خود به هيچ طرفی وفاداری پيدا نمی کنند و تنها به طرفی که قدرت قاهره را در دست دارد وفادارند.
خامنهای همچنين چنين می نماياند که دستی در جنايات اطرافيان خود در خيابانها، زندانها و خانهها ندارد و مردم کوچه و خيابان نيز از آن خبر ندارند. اما اخبار قتلها، شکنجهها، ترورها، اعدامها و سنگسارها در جامعه به گوش مردم می رسد: حال برخی به اين اخبار عادت کردهاند و برخی کاری از دستشان بر نمی آيد. پارازيت و فيلترينگ برای تداوم "انشاء الله گربه است" در بخش اطلاع رسانی است.
خامنهای همچنين در برابر فساد گسترده و شايع در حکومت خود را به خوش بينی کاذب زده است. وقتی او پس از رسانهای شدن اختلاس سه هزار ميلياردی گفت "کشش ندهيد" در واقع از رسانهها می خواست مزاحم وی در اين تصور بی پايه نشوند.
چنان که می گويند نيست
هنگامی که حکومت خامنهای در برابر جامعهی جهانی قرار می گيرد به توهم "چنانکه می گويند نيست" گرفتار می شود. هل من مبارز طلبیهای حکومت ناشی از همين توهم است. کشوری که نمی تواند حداقلهای زندگی روزمرهی مردم را تامين کند (از داروی بيهوشی تا سوزن و نخ و از گندم تا شکر و روغن) هر چه سريع تر در حال غنی سازی اورانيم و نصب دستگاههای پيشرفته تربرای اين کار است.
خامنهای به تنها نقاطی از دنيا سفر کرده که وضعيتی بدتر از يا مشابه ايران از حيث سياسی داشتهاند (کرهی شمالی، سوريه، ليبی، پاکستان، هند، چين، الجزاير، موزامبيک، انگولا، تانزانيا، زيمبابوه، يوگسلاوی، رومانی و کره شمالی). خامنهای تصوری از زندگی امن و حيات عقلانی و آزاد تحت يک نظام دمکراتيک ندارد تا ببيند چگونه افراد از ميوههای نظامهای دمکراتيک بهره می برند. سياست خامنهای بيان مشکلات غرب و سرپوش گذاری بر مشکلات داخلی است. او از چيزهايی متنفر است که آنها را نمی شناسد.
همه چيز آرومه
حکومت در برابر منتقدان و مخالفان که مشکلات جامعه را بيان کرده و هشدار می دهند به توهم "همه چيز آرومه" دچار شده است. سالهاست بسياری از مقامات ايرانی و غير ايرانی دارند تلاش می کنند او را در کرسی توهم زای "ولايت مطلقه" تکان داده و به وی بگويند مشکلاتش را با اتحاديه اروپا و ايالات متحده حل کند و تنشها را به حداقل برساند اما وی در توهمی خوش خيالی آور فرو رفته و نمی خواهد طوفانها و سيلهايی را که به سمت خود وی، حکومتاش و کشور می آيند ببيند. در نقاطی از تاريخ نيز مشخص است که وی خود را به توهم زده است، مثل داستان تحريمها که درآمد نفتی کشور را به حدود نصف در سال ۲۰۱۲ رساند و وی چند ماهی می گفت "همه چيز آرومه" يا اروپايیها و امريکايیها در حال زوال و فروپاشیاند. تنها بعد از يک سال از شروع تحريمهای نفتی که درآمد نفتی کشور به حدود ۵۰ درصد سال قبل رسيد او از مشکلات تحريم ها سخن گفت.
پنبه در گوش
علی خامنهای در برابر ديدگاههای مخالفان جدی حکومت به "مود" سفيد و سياه ديدن عالم فرو می رود. او آنها را خيلی جدی نمی گيرد و هر از چندگاهی به آنها دشنام می دهد گويی که آنها هيچ سخن حقی ندارند و شر مطلقاند. کسانی نيز که نتوانند دنيا را سفيد و سياه ببينند به تدريج از جمع وفاداران وی پراکنده يا حذف می شوند. خامنهای با فيلترينگ، سانسور و پارازيت به جنگ مخالفان رفته است، درست مانند کسی که در گوش خود پنبه کرده و با چماق به جان کسانی افتاده که نظراتشان را می گويند. البته توجيه وی برای نشنيدن آن است که خودش خير مطلق و مخالفانش شر مطلقاند، ديدگاهی که کمتر کسی آن را می خرد.
همه چيز خودش خوب می شه
علی خامنهای در برابر مشکلات اقتصادی و اجتماعی جامعه به توهم "همه چيز خودش خوب می شه" دچار است بدون آن که دغدغهای داشته باشد يا نگران باشد که شايد همه چيز خودش خوب نشود. او تورم (رتبهی ششم در جهان، مرکز پژوهشهای مجلس، ۳۰ بهمن ۱۳۹۱) و بيکاری بهمن وار (با منفی شدن رشد اقتصادی کشور) و فساد همه گير را در جامعه که اساس هر حکومتی را ويران می کند ناديده می گيرد. برخی دستورات منفک از واقعيتها برای تغيير اين وضعيت هستند، دستوراتی که هيچگاه به نتيجهی مورد نظر نمی رسند. اين دنيای توهمی خوش بينی دستوری البته با مصرف قرصهايی مثل درآمدهای نفتی چند ده ميليارد دلاری سالانه، درآمدهای بنيادها و آستانهها و باجهايی که از سرمايه داران بزرگ کشور تحت عنوان خمس (البته با تمسک به وزارت اطلاعات) می گيرند تداوم می يابد.
نمک گير شدهاند
خامنهای وقتی به روحانيون و فرماندهان سپاه فکر می کند که دارند منابع کشور را تحت حکومت وی دريافت می کنند و به وی در شرايط فروپاشی و اعتراضات همگانی وفاداری ندارند آشفته و شوريده می شود. "خواص بی بصيرت" همين افرادی هستند که از سفرهای که دستگاه ولايت پهن کرده روزی می خورند و وقتی سفره در شرايط تهديد قرار می گيرد سکوت می کنند. اما خامنهای به اين خواص بی بصيرت نياز دارد تا در منبرها و تريبونها به جانش دعا کنند و وانمود کنند که کشور به دست فردی مدير و مدبر و اسلام شناس اداره می شود.
خامنهای چهار سال است که فريادهای "مرگ بر ديکتاتور" يا "مرگ بر اصل ولايت فقيه" را پس از بروز جنبش سبز در کابوسهايش می شنود و هر شب خواب فتنه می بيند چون تعداد نمک گير شدهها برای تضمين عدم وقوع "فتنه"ای ديگر کافی نيست. او صبح که بر می خيزد خواب فتنهاش با "انحراف" تعبير می شود. وقتی احمدی نژاد در نامهای کوتاه پس از دريافت برچسبهايی مثل خائن، بد اخلاق و ضد شرع و اخلاق و قانون از خامنهای تنها به تعارفات معمول می پردازد طبيعی است که خامنهای تا ۱۲ مرداد ۹۲ بايد همچنان خواب آشفته ببيند. خواب فتنه ديدن وی ناشی از توهم "انشاء الله گربه است" (در نديدن تغيير جامعه) و فرو کردن پنبه در گوش برای نشنيدن حرفهايی غير از حرفهای خود است.
***
گهگاه توهمات خامنهای روی هم می افتند. به عنوان نمونه وقتی "انشاء الله گربه است" روی "چنان که می گويند نيست" می افتد او هوس امپراطوری جهانی و ساختن امپرياليسم اسلامی پيدا می کند و ناوهايش را به دريای مديترانه و دريای سرخ می فرستند يا رجز می خواند که کشتیها و زير دريايیهاش را به سواحل ايالات متحده می فرستد يا ادعا می کند که تل آويو و حيفا را با خاک يکی خواهد کرد. با همين هوس امپراطوری است که وی زوال تمدن غرب را اعلام می کند: "امروز، تمدن غرب بواسطه تناقض ها، بی منطقی ها، زورگويی ها و بی اعتنايی به اصول انسانی در معرض سقوط و سرنگونی قرار گرفته است... اين روحيه و تفکر آمريکا و غرب که خود را تافته جدا بافته از ديگران می دانند، عامل سرنگونی و زوال روزافزون آنهاست." (تابناک ۲۸ فروردين ۱۳۹۲) او در مقابل جمهوری اسلامی را تمدنی در حال ظهور ناميد: "اين انديشه های منطقی [جمهوری اسلامی]، پايههای يک تمدن عميق و ماندگار است." (همانجا)
همهی اينها بدين معنی است که خامنهای در ۲۴ سال گذشته در توهمات سنگين، طولانی و عميق فرو رفته و دنيا را چنان می بيند که می خواهد. بسيار بودهاند کسانی که می خواستهاند وی را بيدار کنند و موفق نشدهاند. بهترين نمونههای اين تلاش نامههايی است که افراد مستقيما خطاب به وی نوشتهاند. يکی از اين افراد دوست قديمی و موثرترين فرد در رهبری وی يعنی اکبر هاشمی رفسنجانی است. اما نامههای وی با خشم و غضب و فشار پاسخ داده شده است. ديگرانی نيز که به وی نامه نوشتهاند به زندان، محاکمه و شکنجه گرفتار شدهاند.
افراد نزديک و وفادار به خامنهای نمی خواهند او را از توهماتش برهانند چون از وضعيت موجود وی منفعت می برند. آنها نيز که می خواهند وی را بيدار کنند نمی توانند. نتيجه، نظامی است اصلاح ناپذير و جاه طلب که دارد چاهی عميق برای خود و جامعهی ايران حفر می کند.
مجيد محمدی (جامعه شناس)
منبع:گویا نیوز