آيا دردِ مردم ايران نبودن آلترناتيو است؟
مژگان پورمحسن
از فردای روی کار آمدن آخوندها تا به امروز، ايران شاهد هزاران شورش و قيام و اعتراض و جنبش مردم بر عليه رژيم منحوس آخوندی بوده است و باز آخوندها سر کارند. از کردستان و کرمانشاهان و آذربايجان و خراسان تا گيلان و مازندران و اصفهان و فارس و خوزستان و کرمان و سيستان و بلوچستان تا استان مرکزی و تهران و همهٔ استانها و شهرهای بزرگ و کوچک ايران در این قريب به چهل سال قدرت مطلقهٔ آخوندی شاهد اعتراضات بحق مردمی و جاری شدن بناحق خون بخصوص جوانان اين مملکت بوده است.
از ديد من هيچ وقت مشگل، نبود آلترناتيو رژيم آخوندها نبوده است، زيرا مفهوم ادعای بر عکس آن اين است که مردم نمی دانند بدستور و بخواستهٔ چه سمبلی از جا کنده شده و رژيم را سرنگون کنند. مدعيان اين تز بلافاصله سال ۱۳۵۷ را مطرح کرده و مدعی میشوند که بدون وجود خمينی و تشکيلات آخوندی انقلاب اسلامی ايران غير ممکن بود. در اين صورت مردم انقلاب نکردند بلکه خمينی ايران و ايرانی را « انقلابيد».
قاعدتاً مردم در اثر نارضايتیهای عميق صنفی ـ اقتصادی ـ سياسی مبارزه با رژیم را از سطح نق و قرزدن به تقديم فحش و کلمات سزاوار رژيم میرسانند و با وجود آگاهی و نسل جوان اين نارضايتی ها به خيابانها و شهرها کشيده ميشوند و در اين نقطه بيکباره با کشته ها و مجروحين و دستگيری های فراوان بازداشته ميشوند تا موقعی ديگر و موقعيتی ديگر.
مشگل حتی اين نيست که برخی مدعيند که مردم ايران می دانند چه نمی خواهند اما نمی دانند چه می خواهند!
پس از زندگی طولانی در کشورهای غربی و ديدن سطح شعور و آگاهی مردمشان، بعيد می دانم مردم عزيزمان را که قرنهاست زير اختناق فکری ـ فرهنگی آخوندهای ضد آزاد انديشی و ضد فرهنگ ايرانی بسر برده و بجز ظلم و جنگ و غارت و عدم امنيتِ جان و نوامیس و اموالشان و وطن فروشی ازاکثريت حکام ايران در تاریخشان چيزی نديده اند بشود به نا آگاهی و بی هدفی متهم کرده ، دلیل شکست مبارزات را در بلا جانشينی رژیم جستجو کرد.
مطمئنم بسياری از خوانندگان اين سطور که سالهايی را در ايران از سال ۱۳۵۷ تا به امروز بسر برده اند از نزديک شليک رژيم بسمت مردم، جوانها، دانشجويان، مجاهدين، پيشمرگه ها ووو را بچشم حداقل يکبار و يکی از موارد نامبرده را ديده اند. اين يادآوری کوتاه بدين خاطر بود که حداقل آنها که شاهد بوده اند در آن لحظه به چه هدفی يا فردی یا سمبلی يا وسيله ای فکر میکردند، خاطراتشان را مرور کنند.
برخی آدمهای معمولی جامعه بمن گفتند « فقط دلم می خواست مسلسل داشتم و سينهٔ پاسداران جنايتکار و لباس شخصيها را نشانه می گرفتم. آخر با دست خالی به مصاف اين بی صفتها نمیشود رفت.» تعدادی ديگر بخصوص از خانمهای فعال گفتند « جای موج جمعيت خالی بود؛ جای جمعيت متراکم که سد حمله و شليک لباس شخصيها و مأموران و پاسداران رژيم به مردم شود». برخی ديگر که سن و سالی از آنها گذشته و بقول آمريکاييها در سنين طلايی و پلاتينی هستند( ۶۵ تا۹۰ سال ) گفتند « جای پيوستن پلیس و ارتش بمردم خاليست، جای پيوستن بسيجيان و پاسدارانِ بدنهٔ بسيج و سپاه به مردم و اعتراضاتشان و حمايت آنها از مردم دست خالی بجاست.»
عليرغم اينکه من با همهٔ کمبودهای فوق موافقم ولی بنا بر اصل « حساب کردن روی خود» که واقع بينانه ترين راه حل بنظر می رسد به کليهٔ هموطنانی که روی « راه حل» فکر و بحث می کنند، مخلصانه و بدون هيچ ادعايی عرض می کنم، در تجربهٔ من هميشه راه حل خودش را حين عمل نشان داده.
مثلاً بر عکس مبارزين بزرگوارِ در صحنهٔ سياسی ايران و بها پرداخته گان در زندان های رژیم من به مبارزهٔ مدنی در برابر رژيمی که ازابتدا تا به امروز از مدنيت بويی نبرده و رسماً و در کلام و در عمل، مردم را هیچ میداند را رد می کنم. شما عزيزان، به تظاهرات مردم در فرانسه و انگليس و آلمان نگاه می کنيد و میخواهيد همانند آنان باصطلاح سيويليزه يا متمدنانه اعتراض کنيد؟ مگر جمهوری اسلامی ايران يا دقيقتر بگويم نظام ولايت فقيه حاکم در ايران را با جمهوری فرانسه يا آلمان يا نظام سلطنتی انگلستان يکی می گيريد؟
برخی می گويند « با مبارزهٔ مدنی چون مردم می آيند هم تجربهٔ فعاليت مدنی و روند سياسی شدن مردم بالا میرود و هم هزينه پايين تر می آيد » . تقريباً چهل سال است با تحليلهای مختلف و نام گذاريهای مختلف « مدنيت و رفتار مدنی» با رژيم ملايان تجربه شده. با مدنيت ما و سبعيت رژيم ميليونها ايرانی کشته شدند يا دق کردند، چندين ميليون ايرانی از کشور فرار کردند، چند ميليون ايرانی فاضلاب خواب و گورخواب و کارتن خواب و هست و نيست از دست داده و بيکارشدند، همهٔ صنعت ايران را آخوندها بر باد دادند، طبيعت را ويران و آب را کمياب کردند؛ کشاورزی در روستاهای آباد را خراب و حاشيه نشينی ذليلانه در حاشيهٔ شهرها را رواج دادند؛ در اوج وحشيگری همهٔ حرمتهای فرهنگی ـ دينی تمام قوميت ها و اديان و مذاهب موجود در کشورمان را شکستند و به فرزندان وطنمان تجاوز کردند. بر جسم و روح و روان هر ايرانی هر رذالتی خواستند کردند، باز هم می فرماييد مبارزهٔ مدنی با هيولا ؟
مژگان پورمحسن
۱۶ ژانويه ۲۰۱۸
منبع:پژواک ایران