ولایت ناپذیری گناه ماست ـ قسمت هشتم**
هنر امام سازی ما ایرانیان!
مژگان پورمحسن
بواقع هیچ ملتّی همچون ما ایرانیان قادر نیست « امام » بسازد آنهم نه امام ایرانی و فقط در کشور خودمان، خیر ما میتوانیم در قلبِ شهرِ نور، پاریس، در هر زمان « امام ها » رو کنیم. فکرش را بکنید در سال ۱۹۷۸ مگرما نبودیم که یک آخوند در آب نمک خوابیده در عراق را به پاریس آورده و بکمک برادرانِ صد در صد مکتبی والری ژیسکار دِستَن، رئیس جمهورِ وقتِ فرانسه و برادر جیمی کارتر٬ رئیس جمهورِ وقتِ ایالاتِ متحدهٔ آمریکا و برادر جِیمز کالاگان، نخست وزیرِ وقتِ بریتانیایِ کبیر و برادرانِ دیگری در این سطوح و بالاتر، به میمنت و مبارکی برای اینان، امام بلا منازع خودمان اعلام کردیم و هورا کشیدیم و به خیابانها ریخته وفریاد زدیم امام خمینی. بعد یک مشت بی سوادِ سیاسی می آیند و ادعا می کنند که بنی صدرو قطب زاده، ممّد رینگو وبهشتی، آخوند خمینی را « امام » کردند!!
در نوشتهٔ قبلی عرض کردم ما ایرانیان عاشق « آقا بالا سریم » و مثل این ملتهای عقب افتادهٔ غربی نیستیم که هر چهار سال یکبار « آقایمان » را عوض کنیم. اصلا و ابدا. ما که سبُک مغز نیستیم. ما وقتی « اماممان » را بما شناساندند تسلیمش می شویم وحسّ می کنیم خودمان به کشفش نائل آمده ایم ویک جوراحساسِ وارستگی ورهائی ازهرچه بندِ اسارتِ بشرهست میکنیم. هر آنچه گفت را بدون هیچ سؤال و شکّی، با جان و دل انجام میدهیم تا خیرات دنیوی و اخروی را تماماً نصیبِ خود سازیم. هرچه بیشترتسلیمش میشویم، بیشتراحساسِ رهائی می کنیم. آخر نمی بینید که در دنیا هیچ ملتّی قادر نیست برای خودش حتّی یک امام در طول تاریخش بسازد ولی ما ملّتِ امام پرور به کوری چشمِ حسودان مملکت خود را یکپارچه « امام زاده » کرده ایم. دیگر حتّی بیژن و منیژه را هم امام آوراندیم و خدای را شُکر آن عاشقِ بی معنیِ یک زن را بصراطِ مستقیمِ امامت هدایت کردیم که بداند همهٔ زنان از آنِ او هستند و این زنان هستند که باید عاشق او شوند نه حضرتِ امام. عشقِ ایرانی که مرد و زنی شیفتهٔ وجودِ یکدیگر می شوند ومیگویند بودنِ باهم بهشت است وبدونِ هم چون مرغ عشق بدونِ جفتش میمیرند که معنی ندارد. ما ازبرادرانِ عربِ مسلمان و برادرانِ مغول و تاتار و همهٔ امامانی که فقط به قصدِ قُربَت با زمین و زنان و پسرانِ تازه بلوغ یافتهٔ ما و آزاد کردنِ ملّتِ ما از این مالِ بی ارزش دنیا که بیخود درذخایرملّی و کنجِ خانه ها مان تلنبارکرده بودیم، زحمت کشیده و با آغوشِ کاملاً باز، جوانمردانه و عاشقانه بسویِ ما آمدند و هرآنچه آبرویِ ما ایرانیان بود را یکجا بُردند چگونه قدردانی کنیم؟ واقعاً زبان از گفتنش وقلم از نوشتنش باز میماند. خوب است اقلاً این مایکرو سافت و کامپیوتر هست تا ما ایرانیان فریاد امام خواهیمان را به گوشِ جهانیان برسانیم. برخی ساده لوحانه فکر میکنند اگر امام خامنه ای جان دهد برادران متفکّر« اتاقِ فکرِ جهانی » ولُژهای برادرانِ فراماسون برای ما هیچ فکری نکرده اند و کشور امام زادگان و ملّت امام پرور و امام پرستِ ما را بدونِ امام در این جهانِ لایتناهی وِل میکنند تا گمراه شویم. اختیاردارید!! این والا گُهران همیشه بفکرما هستند. مهمترین کارِ آنها با ما همین معّرفی جهانی امامِ بعدی ماست. اگر از این حقیر میپرسید کیست، متأسفانه نمی دانم زیرا مرا بجرم امامت ستیزی و ولایت نا پذیری به هیچ کجا راه نمی دهند.
می پرسید پس این مختصر را از کجا میدانم؟ از نزدیک به هزارو چهار صد سال جنگِ تجاوزکاران به مردم و کشورم. از هزاروچهارصد سال « آقا و آخوند و امام و سیّد و مرجع تقلید و ولی فقیه » ساختن و پرستیدن.
عزیزان، از این بازی ذلّت بار با خود و دیگران فَرسوده نشدید؟ از این جُزامِ ضّد ملّی و
و ضد میهنی بجان نیامده اید؟ اگر راه چاره ای بنظرم برسد چیزی جز بدور ریختن تمام عیار آخوند و فرهنگ آخوندی از ذهن و ضمیر و نگاه و عملمان نیست. نگوئید در خارجه نشستن و نسخه نوشتن آسان است، حرفی که بهیچ وجه اشتباه نیست امّا بدبختی مان را یا خودمان باید چاره کنیم یا آنها که « همه چیز میتوانند » که «امام» از آستینشان برایمان درخواهندآورد و اگر «امام» نباشد که ملّت امامزده نمی پسندد.
مژگان پورمحسن
منبع:پژواک ایران