سؤال وجواب
مژگان پورمحسن
یکی از دوستانِ دوران دانشجوئیم در فرانسه از من چند سؤال در مورد نوشته هایم پرسید که فکر می کنم بدرد هموطنانی که منّت بر سَرِ این حقیر گذاشته و این مطالب را می خوانند، بخورد.
سؤال اوّل: چرا من به « سازمان مجاهدین خلق ایران » گروه رجوی می گویم؟
هرجریان سیاسی در هر بُرههٔ تاریخی و در هر کشور و با هر هدف و عقیده و با هر کیفیّت و کمیتی که بوجود می آید یک شناسنامه دارد که بر اساس آن میشود گفت مثلاً درایران محمّد حنیف نژاد بنیان گذار سازمان مجاهدین خلق ایران است وامیر پرویز پویان بنیان گذار سازمان چریک های فدایی خلق است. میشود گفت رضا رضایی مجاهد خلق است و مسعود احمد زاده فدایی خلق.
احترام به هر جریان سیاسی با امانت داری از شناسنامه یا هویت آن جریان همراه است.
سازمان مجاهدین خلق ایران یک سازمان چریک مخفی با استراتژی عملیات شهری در ایران بود که در سال ۱۳۴۴ توسط محمّد حنیف نژاد و با همکاری مؤثر و جدّی دو نفردیگر با ایدئولوژی اسلامی تشیّع انقلابی پایه گذاری شد.
براین اساس مجاهد خلق به « برادری مجرّد» گفته میشد که موّحد و یکتا پرست بود و به شعائر اسلامی کاملاّ پایبند و بلحاظ اخلاقی کاملاً سالم که بر اساس دین به مبارزهٔ چریکی علیه رژیم وابستهٔ شاه به امپریالیسم رو می آورد و برای شکستن اختناق دوران محمّد رضا شاه و با آرمان جامعه ای عاری از استثمار خود را تمام عیار وقف مبارزه میکرد و جان خویش را تقدیم آزادی و بهروزی طبقات محروم جامعه می نمود.
سازمان مجاهدین خلق ایران ضّد امپریالیست٬ ضّد صهیونیسم، ضّد استعمار و ضّد استثمار بود و با سازمان های انقلابی که درکشورهای دیگرجهان چنین مشخّصاتی داشتند همبستگی ونزدیکی داشت که در رأس آنها همکاری و همیاری با سازمان آزادیبخش فلسطین « الفتح » بود.
سازمان مجاهدین از نظر تشکیلاتی با مرکزیت چندین نفری، شاخه ها و کمیته های مختلف اداره میشد. کلیّه بنیان گذاران، اعضای کمیتهٔ مرکزی، کادرهای همه جانبه و اعضای مّهم و جدّی و مقاوم این سازمان در ضرباتِ وارده از سویِ ساواک یا بریده هایی که « اشتباهاً » در این سازمان بودند، شهید شدند.
حال گروه رجوی را بطور خیلی مختصر توضیح می دهم:
برخی واقعیتها گواهند که در سال ۱۳۶۱ در ایران از سازمانِ مجاهدین ـ بخش رجوی دیگر هیچ کادر جنگجو و مسئولی که قادر باشد جنگ با سرانِ رژیم ِ خمینی را با موفقیت پیش ببرد زنده نمانده بود. آن تعداد که من نوشته بودم « هیچکاره های سازمان مجاهدینِ حنیف نژاد » که با مسعود رجوی فرار کردند یا مثل او فرار کردند در خارجه مشغولِ حفظ خود وخانم ـ بچه ها بودند.
تمامِ تحلیل های سیاسی ـ چریکی ـ اجتماعی « رهبر» مسعود رجوی غلط ازآب درآمده بود و ما به ازایش رژیم از صدر تا ذیل این « سازمان » را کُشت و نابود کرد. در برابرِ « خلق قهرمان ایران » و خانواده های شهدای مجاهد خلق و گروههایی سیاسی یا چریکی یا شخصیت های سیاسی که به شورای ملّی مقاومت پیوسته بودند باید «رهبر» رجوی پاسخ میداد که قول سرنگون کردن خمینی ظرف حد اکثر شش ماه و کارآیی سازمانِ چریکی و کارکشتهٔ او که در مقابل کمیته چی ها و سپاهیان پاسدار می جنگیدند چه شد؟
مسعود رجوی از صداقت و رزم آوری شخصی تهی است و به همین دلیل نمی تواند نه راست بگوید وطبیعتاً مسئولیت اشتباهات را به عهده بگیرد و نه مخفیانه به ایران برگردد و نیروها را از خارج کشور و کردستان و عراق به صحنهٔ واقعی جنگ در ایران وبخصوص تهران بیاورد و کارخمینی ورژیمش را با فرماندهی خودش در صحنه تمام کند. یا همچون هزاران میلیشیای دانش آموزی درمقابل تیرک اعدام بایستد وجان دهد یا چون گوهرادب آواز خود را با جنایتکاری منفجر نماید یا چون « رزمندگانِ مجاهد خلق » از دشمن خلق بِکشد و خود نیز در خونِ خویش بغلتد. بله، از مسعود رجوی هیچ کدام از انحاء جنگ برنمی آید، از صلاحیت رهبری تهی است، حتی جرأت جان خود را به خطر انداختن ندارد ولی همه چیز را برای خود می خواهد. چه کند؟
بامبولی بنام « انقلاب ایدئولوژیک » را با زوج ابریشم چی بصورت سه نفره هوا می کند که از آنموقع شناسنامهٔ سازمان «مجاهدین خلق ایران » که سالها جلوتر خاک شده بود، رسماً آتش زده شد. مسعود رجوی با همکاری تمام عیار مریم قجرعضدانلو و شوهرش مهدی ابریشم چی « شناسنامهٔ مجاهدینِ حنیف » را دود کرد و از چشم ها غایب. همانطور که زوجهٔ سوّم رجوی ـ مریم ـ گفت « جای حلقهٔ عروسی مسعود و مریم در آرم سازمان است.»
دوست عزیزم، زوج رجوی رسماً و تماماً شناسنامهٔ « سازمان مجاهدین خلق ایران » را با ایدئولوژی جدید و سیاست جدید و تشکیلات جدید سوزاند. خدای جدید شد مسعود رجوی وهمردیف خدای جدید شد مریم رجوی. خداوند که خطا نمی کند وبه کسی پاسخگو نیست.
سیاستِ جدید دیگر با ملّی و مردمی بودن تعریف نمیشد بلکه هر چه بنظر مسعود او را به گرفتن قدرت نزدیک تر میکرد خط درست بود پس عراق رفتن درحالی که این کشور در حال جنگ با ایران است و در عراق ماندن درست برآورد میشود.
بقیهٔ موضوعات راجع به این گروه را که من به آن « گروه رجوی » اطلاق می کنم، خودشان و اعضای سابقشان نوشته و خواهند نوشت. امیدوارم این بار موفّق شده باشم به سؤال شما جواب کافی و روشن داده باشم.
سؤال کردی آیا منظورِ من از تأ کید روی « برادران مجرّد » در دوران حنیف نژاد آیا بمعنایِ مخالفت بنده با حضور زنان در سازمانِ مجاهدین یا مخالفت اینجانب با ازدواج در مجاهدین می باشد؟
خدمت شما عرض کنم حقیر نه بنیان گذار « سازمان مجاهدین خلق ایران » در زمان شاه بوده ام نه هرگز گروهی یا سازمانی را حتی با سه ـ چهارنفر پایه گذاری کرده ام. نه گروه سیاسی نه هیچ نوع گروه دیگری را راه نینداخته ام. الآن هم هیچ برنامه ای را رهبری که هیچ حتی متأسفانه، همانطور که در جریان هستی، قادر به همکاری ساده درپروژهٔ ساده نیزنمیباشم.
دررابطه با فعالیت سیاسی زنان که همیشه موافق که سهل است مشوّق هم بوده ام. در مورد گروههای چریکی، بقول قدیمی ها، هر کس صلاح خویش داند. من چون کلاً با سیستم های مرد سالارانه مخالفم و گروههای مخفی و چریکی یکی از ارگان های تماماً مرد سالارانه می باشد، من نمی توانم با آنها همفکرباشم. تعداد بسیار زیاد تصادمات عقیدتی وعملی مجال همکاری مؤثرو درازمدتّ را نمی دهد.
تأکید من روی ضوابط عضویت در یک سازمان مطلقاً به موافقت من با آن ضوابط یا حتی آن جریان ربطی ندارد بلکه صرفاً امانت داریست.
امّا سؤال بسیار مهم در مورد سرنگونی رژیم و رستاخیزملّی که من نوشتم.
از آنجایی که رژیم برای سر کار ماندن همه کار می کند و اختناق در داخل و وطن فروشی به خارجیان خطی است که سی وپنج سال است ادامه می دهد و گروههای سیاسی مختلف ـ چه موافقشان باشیم یا مخالف ـ با هزاران حرکت، تظاهرات، اعتصاب، عملیات مسلحانه نتوانسته اند این هیولا را از سرنوشت مردم ما بردارند و بدلیل ضربه پذیری تشکلات و همینطور نداشتن یک اپوزیسیون قوی درخارج که بتواند صد ها هزار ایرانی را در شهرها و کشورهای مختلف به آنچنان حرکتی درآورد که طرفهای معامله صلاح خویش را در رژیم و حکومت دیگری ببینند، آنچه به عقل یک نفرهٔ بنده رسید رستاخیز ملّی است. دررستاخیز ملّی است که نه تنها هرایرانی با هرایده آل وفکرومذهب و گروه میتواند شرکت کند وضمن طرح خواسته های خود به ارزش قدرت ملّی بهای برتر را دهد بلکه ایرانیان داخل و خارج ایران می توانند با هم حرکت کنند. من که سّد راه و پیشنهاد دیگران نشده ام.
منبع:پژواک ایران