ما ایرانیان و سیاست ـ قسمت سوّم
پیروزی یا شکست سیاسی
مژگان پورمحسن
از آنجائیکه داشتنِ قدرت و پول و به تَبَعِ آن نیرویِ انسانیِ لازم باعثِ عُقده گشائی عده ای میشود می توان به جرأت گفت که پایان دکّانِ سیاست به عُمر بنده و نتیجه هایِ بنده هم وصال نخواهد داد ولی در قرن بیست و دوّم میلادی خدا را شُکر آمریکائیان این مشکل انسانی را حلّ خواهند کرد. آخر در دهکدهٔ جهانی که دیگر نمیشود انقدر جمعیت های هزار رنگ و زبان وفرهنگ وغیره داشت و باز هم خواست جنگ و کشتارو وحشی گری و...
نباشد. خیر، خوشبختانه سالها پیش ایالاتِ متحده امریکا وارد قرن بیست و دوّم شدند و مسائل دورانِ ما را حلّ شده اعلام کردند. امّا ما ایرانیان به خاطروجودِ شامخ رهبری در همین سالها مشغول کار بزرگتر و بسیار پیچیده تری بودیم که با اجازهٔ شما توضیح مختصری می دهم:
آخر جلو رفتن که هنر نیست. یک الاغ هم جلو میرود و تازه ازسینه کِشِ کوه با بار سنگین بالا میرود. خوب میگویید مثال دهاتیست. بفرمایید مثال شهرکی میآورم: یک مَرد پشت موتور نشسته و زن و دو بچه اش را هم تَرک موتور نشاده و پیش میرود. مثال جدیدتر بزنم: مسابقهٔ اتوموبیل رانی را در نظر بگیرید. دهها راننده با حد اکثر سرعت به پیش می رانند. آخر جلو رفتن که کاری ندارد. حالا اگر مَردید الاغ را عقب عقب ببرید ببینید چگونه با بار به تَهِ دَره می افتد و دیگر ارواحِ دُمَش فاتحه! یا اینکه موتور سوار بخواهد با سرعت دنده عقب برود، اینبار ارواحِ خود و خانواده اش فاتحه واگر راننده های مسابقهٔ اتوموبیل رانی با آن سرعت های عجیب دنده عقب بروند...دِلِ آنرا ندارم صحنه را برایتان ترسیم کنم بخصوص که ما زنها ذاتاً دل نازُکیم.
خوب حالا رسیدیم به خُدایی بودنِ رهبرانِ عقیدتی و امامانمان که در شکم مادرشان در خُمین و خامنه وطبس و نقاط دیگروطن ولایی مان، اذان را می گفتند که نکند خدای نکرده نماز خانم والِده دیر شود.....
این بی خدایان اسمِ خدا را روی پولشان می نویسند و علامت وابستگی اوّلین رئیس جمهورشان به لُژفراماسونی را روی یک دلاریشان چاپ کرده اند. بدبختها! ! از شدّت حسودی به ما پیروان راهِ همیشه پیروز دارند میتَرَکَند. آخر ما همیشهٔ تاریخ هزاروچهارصد سالِه مان ( بیخود سالهایِ قبل ازآن را حساب نکنید) مانند مثالِ همه فهمِ الاغ و موتور و اتوموبیل پَسا پَسی و دنده عقب رفتیم و به این ترتیب دشمنانمان را که رو به جلو میدویدند زیرَ پایِ الاغ هایمان وبه رهبری امام که ماشینِ مسابقه را با آخرین سرعت دنده عقب هدایت می کردند حتی نگذاشتیم یک ماشینشان قابل استفاده و یک راننده شان زنده بماند. چون می دانم بشدّت نگران امام هستید به شما اطمینان میدهم که نَه امام ونَه نایب امام، خدا را شُکر آسیبی ندیده اند بلکه یکی از عزیزانِ ولائی را به صحنه، ببخشید پُشتِ فرمانِ ماشین کذائی نشاندند که البته آن شاهدِ والامقام آنچنان بر دشمنان تاخت که از خود حتی تکه استخوانی هم باقی نگذاشت و مستقیماً به بهشت ولایی وارد شد و بقیه اش را دیگر نمی گویم که این ....ها نَدَوَند.
بله، امامانِ ما همگی متولّد ایرانِ اسلامی هستند و ما امّت ولایی جانمان، روحمان، عشقمان، نَفَسِمان و حتی نَفْسِمان را با دارو ندارو همسرو فرزند وحتی نوزادِ چند روزه مان را به مَقامِ یگانهٔ ( ببخشید چند گانهٔ) امامت تقدیم میکنیم وبدین ترتیب وارث زمین و صاحب جهانِ ابدی شدیم و امّت همیشه پیروز. ما بقوّت آقا اصلاً شکست نداشته ایم و نمی دانیم شکست چیست. در تمامِ عقب سواریها مَقامِ ولایت فرمودند که « نتیجه هرچه باشد را پیشاپیش تبریک می گویند » و اهلِ امّت همگی صلوات فرستادند به امام.
حالا در مقابلِ این « شکست ناپذیرانِ ولایی » دشمن را ببینید، همه اش شکست: شکست ویتنام، شکست کُره، شکست پِرل هاربِر، شکست کامبوج، شکست چند باره در افغانستان، شکست در بالکان، شکست چند باره در عراق و دیگر از نوشتن اینهمه شکست دستم درد گرفت و تازه این گوشه ای از شکستهای کمتر از صد سال اخیر تنها باصطلاح اَبَرقدرت جهان است. آنوقت این از همه جا شکست خوردهٔ سیاسی ـ نظامی برایِ ما مثلاً شاخ و شانه می کِشَد. دروغ چرا بقولِ آن مرحومِ روحش شاد « تا قبرآ آ آ» این بی امامان هر روز از ما شکست میخورند. همین سی و چهار سال اخیر را ملاحظه بفرمایید، اینها با عجله و حول و دلشوره خود را به قرن بیست و دو رساندند که آخرِ دنیا را آنها رقم بزنند، ما ملّت ولایی چشم و گوش و حواسمان را در استراحتِ کامِل قرار دادیم که حتی انفجاربمبِ اتم اسرائیل و امریکا رویِ سرمان هم خوابِ شیرینِ مان را بهم نزند زیرا امام فرموده اند: « امّت همیشه بیرونِ صحنه ، آسوده بخواب که ما همیشه غایبیم. »
مژگان پورمحسن
دنباله دارد
منبع:پژواک ایران