ما ایرانیان وسیاست ـ قسمت دوّم
مژگان پورمحسن
در سیاست برعکس آنچه سیاستمدارانِ اکثر کشورها تبلیغ می کنند آنچه مّد نظر نیست رفاهِ طبقات محروم و انسانهای به حاشیه راندهٔ جامعه و ارزشهای معنوی و اخلاقیست. هدف حفظ قدرت ودارائی که به هرشکل و وسیله بآن دست یافته اند، گسترش قدرت و ثروت تا بالاترین حّد تصوّر و یا رسیدن به قدرت و ثروت است. گر چه با پول و دادنِ قدرت هر چند کوچک و بی مقدار میشود بسیاری از انسانها را بکار گرفت ولی همهٔ گروهها، سازمانها و احزابی که من تجربه کرده یا در موردشان تحقیق کرده ام به « نیرویِ بدنه » و طیفِ « هوادار» خویش اهمیت می دهند زیرا مجموع این دو نیرو بعلاوهٔ رهبریِ درست است که پیروزی و رسیدن به قدرت و ثروت را تضمین میکند. اگر رهبریِ یک جریانِ سیاسی به مَردُم نزدیک نباشد نیرویِ بدنه یا اعضاء ضعیف و طیف هوادار محدود میشود.
از آنجائیکه در سیاست، همهٔ سیاست مدارانِ حاظر و کاندیداهایِ بدست گرفتنِ قدرت یک هدف دارند و فقط بنا به ضرورتِ منافع با هم رقیبند، اتحادشان نیز هیچ تعجبی ندارد هر چند در کلام اظهار دشمنی کنند وحتی لافِ مبارزهٔ جهان بینی و ایدیولوژیک و پیشتازانه و رهاییبخش بزنند. صحبتها، بحثها، شعارها و حملاتِ پس از یازده سپتامبر دوهزارویک را بیاد آورید. سالها بعد خانم بی نظیر بوتوداستان طالبان و مسئولیت پاکستان را توضیح داد که اساساً طرح ایجاد طالبان از بریتانیای کبیر آمد، مخارجش را عربستان سعودی داد، اسلحه و لجستیک آنر ایالات متحده امریکا تأمین نمود وپاکستان هم فرزندانِ پناهندگان افغانی را به مکتبِ مُلایان فرستاد و به این ترتیب طالبان » بوجود آمدند. می بینید که « جمع جمع است » و آنوقت ما مَردُم ساده لوحِ کشورهایِ مختلف به خیابانها میریزیم و با تمامِ وجود در پنج قارهٔ جهان فریادِ مُرده باد... زنده باد... میکشیم و از فرطِ غیرتِ دفاع از ارزشهایمان شال و کلاه کرده، سرما و گرما نمی شناسیم و رگِ گردن بیرون زده و پرچمِ افتخاردردست با مشتهای گره کرده به « دشمن » حالی میکنیم که « ما هستیم ا
پیدا کنید همان رهبرانِ آگاه و شجاع را که برایمان دست تکان می دهند و بقولِ شاعری سیاست شناس می خوانند مصرع اول......... مصرع دوم: بس که این ملّت خَراست .» باور کنید جانِ ما نسلِ سوخته گان آتش می گیرد وقتی می بینیم هنوز این دکانهایِ همه چیز فروشی در میان ملّتها و بخصوص مَردُم خودمان بازند و پُر مشتری.
فکرش را بکنید برایِ همین شاهکار انگلیسی ـ امریکائی ـ سعودی ـ پاکستانی که عملهٔ آن ( ببخشید بَدنه و هوادارانِ صدیقی ) که در عملیات انتحاری خود و دیگران را بدستور مُلا....منفجر کردند فرزندان پناهندگانِ افغانی بودند که والدینشان آنها را برای اینکه از جنگ و فقر و بیسوادی در افغانستان نجات دهند به پاکستان و خاکِ دوست و برادردینی بُرده بودند. این یک نمونه را گُفتم تا خودتان که ده ها نمونه دیده اید و میدانید و خوانده اید نَه برای داغِ دل تازه کردنِ نسلِ سوختهٔ ما ونَه برای نا امید کردنِ نسل جوان که فقط برای هوشیاری بیشترِ آنان برایشان بگوئید. باید واقعیات را بدانند و در آن تعمّق کنند قبل از اینکه طبق آنچه شاخصِ جوانیست یعنی سادگی و باورمندی و تحّرک وشتاب ازجا بَرکنند و گولِ اسمها و رنگها را بخورند. آخر ما ملل کهن همچون « آقایانِ لُردولرد ساز »هزارهٔ اخیر نیستیم که سیاستشان صرفاً با « خونشان و نژادشان ونبوغ ویژه شان ومادی پرستی مطلقشان ونتیجه خواهی ازکارِانجام شده شان » مرتبط باشد. نخیر، ما به یُمن وجود ولایاتِ فقیه کلیمی، مسیحی، مسلمان با دهها شاخه و هزاران مذهب و باورِ دیگر، هدایت میشویم و خدا و پیامبران و جهانِ ناشناخته و عِلمِ نداشته و مُردگان وشهدا و بهشت و جهنم وجنّ و پری وهر آنچه که این بی خدایانِ غربی نمی فهمند را ما صدا می کنیم و طرفِ خودمان قرار میدهیم و به این بدبختها که یک مشت کاغذ رنگی به اسم پول دارند و یک مشت آهن پاره به اسم سلاح پوزخند مَلیح می زنیم همراه با آن نگاه ایرانیِ « عاقل اندر سفیه » که همه را کُشته !
بله، در زمانی که بیش از هفتاد درصد مَردُمِ قدیمی ترین تمدّنِ بشری با ثروتی نجومی زیر خط فقراند و گرسنگی و بدبختی ملّتِ ما دیگر هیچ آبرویی برایمان نگذاشته باز هم البتّه باید تا کربلا پیاده رفت و بر سَرِ قبر کسی که آخوندها می گویند قریب چهارده قرنِ پیش مردی از مردان خدا شجاعانه همچون همهٔ یارانش جنگید و کُشته شد بر سَرِ خود بزنیم (هیهات! ) وپول به جیبِ بی انتهایِ آخوندها برای سهم مُرده خوریشان بریزیم.
سیاست نامِ مستعار استعمار، استثمارواستحمار هرسه با هم می باشد. حالا همراه سیاست چه میل می فرمائید قربان ؟
دنباله دارد
مژگان پورمحسن
منبع:پژواک ایران