خانم شقایق گرامی، هموطن عزیز،
نامهٔ بسیار محترمانه، عمیقاً دلسوزانه و دوستانهٔ شما خطاب به مسعود رجوی را روی سایت پژواک خواندم واینهمه صفا و صداقت شما مرا بر آن داشت تا مطلبی را که مدتهایِ طولانی است از نوشتن آن خودداری کرده بودم جهت انشاء الله درک درست موضوع بنویسم.
قبل از شروع، خدمت شما عرض کنم که بنده سالهای بسیار طولانیست که مقیم خارج کشور می باشم وهیچ داعیه ای درسیاست ایران و گروههای ایرانی ندارم و از شما خواهش می کنم به بنده فقط بعنوان یک ایرانی معمولی خارج کشورنظر کنید.
هم شما و هم بسیاری از هم میهنان ما در نوشته هایشان مخاطبی بنام « سازمان مجاهدین خلق ایران » یا رهبری آن را عنوان می کنند و شما از « سازمان چریکهای فدائی خلق ایران » هم نام بُردید بصورتی که برای خوانندهٔ نامهٔ بسیار زیبای شما و بخصوص جوانان ایران این تصوّر پیش می آید که این دو سازمان امروز وجود دارند!
شقایق عزیز، من شاید به دلیل سنّ بالا و علاقه مندی به شناخت این دو سازمان در زمان شاه و حضور درایران درسالهای فعالیت این دو سازمان از یکسو و شانس مطالعهٔ برخی نوشتجات آنها که عمدتاً بصورت دست نویس به دستم می رسید و روابط نزدیک خانوادگی با برخی از آن عزیزانِ بخون خفته از سویِ دیگر و سپس درخارج کشور بدست آوردن ومطالعهٔ تعداد قابل ملاحظه ای از تحلیل ها و کتب این دو سازمان بعلاوهٔ انتشارات و جزوات تحلیلی « بخش م.ل سازمان مجاهدین »که بعدها نام « سازمان پیکاردر راه آزادی طبقهٔ کارگر» بر خود نهاد، می توانم جداً به شما و دیگران عرض کنم که این سازمانها قریب سی و چند سال است وجود ندارند.
دراین نوشته بصورت بسیارکوتاه فقط به سازمان مجاهدین خلق ایران می پردازم.
سازمانِ مجاهدین خلق ایران درپیِ جمعبندی شکست مبارزات رفرمیستی سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۲ درایران و در دوران اوج گیری مبارزات چریکی و جنگ های آزادی بخش درجهان و درحالیکه نظام سیاسی ـ اقتصادی دو قطبی کاپیتالیسم ـ کمونیسم در دنیا حاکم بود پایه گذاری شد. ایدئولوژی این سازمان توحیدی اسلامی و با اعتقاد به مشروعیت مبارزهٔ مسلحانهٔ چریک شهری بعنوان تنها راه گشودنِ قفلِ مبارزات توده های تحت ستم و سازمانی مَردانه بود که اعضایش عمدتاً مَردان جوان تحصیل کرده بودند و درجامعه کارو فعالیت کرده بودند. نوشتم سازمانی مَردانه زیرا با توجّه به تضادهایِ زندگی مخفی آنهم برای دخترانِ خانواده هایِ مذهبی درسازمانی مذهبی، دوره هایِ آموزشی چریکی که دراردوگاههایِ فلسطینی انجام می گرفت و تضاد غیرِقابل حل بین زندگی خانوادگی (مسئولیت نسبت به تأمین زندگیِ عاطفی ـ مادی همسروفرزندان طبق فرهنگ ایرانی وسلامت آنها) با مبارزهٔ چریکی که عمرش بین شش ماه تا یک سال برآورد میشد، بنیان گذارانِ سازمان را به چنین تحلیل و چارچوبی رسانده بود.
سازمانِ مجاهدین ایرانی و وطن خواه و در میانِ مَردُمِ خودش بود. اعضاء با عشق به مَردُمِ محروم و آمادگی جانفشانی برایِ رهایی آنها از بند روابط ظالمانه ای که « آمریکایِ جهانخوار» با « نوکرانِ محلی اش» در سیستم « سرمایه داری غیرِ ملّی ـ کُمپرادُرـ » برقرار کرده بودند به سازمانِ مجاهدین می پیوستند.
شقایق جان،
درخلاصه ترین شکل می خواهم به شما و دیگر علاقه مندان به « سازمان مجاهدین خلق ایران» عرض کنم که این سازمان حتی قبل از ۱۳۵۷ متأسفانه عمر « سازمانی اش » به پایان رسیده بود امّا می بایست با تغییر رژیم و با تحلیلِ دُرُست و جدید ازشرایطِ پس از آمدن خمینی، که دیگر نمیشد « سازمانِ مجاهدین سالهای ۱۳۴۴ یا ۱۳۵۴ بخصوص دورهٔ ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۷ دردرون برخی زندانها » بود، راه جدید و شکل جدیدی ازمبارزهٔ توده ای را با اهداف مشخص سازماندهی کنند ویا صادقانه به « اشتباهات وانحرافاتِ جمع شده با حضورومشارکت فعّالِ همهٔ مجاهدینِ زنده مانده وبا تصمیم گیری جمعی » بپردازند وپس ازچنین « سازمان تکانی» ومشخص شدن جایِ واقعی سازمان درمبارزاتِ توده ای سالهای ۱۳۵۶ ـ ۱۳۵۷ مسیرِ جدیدی بروند.
امّا حیف که چنین نشد. فکرش را بُکُن که خارج از آخوندها، از کدام نیروی انقلابی انتظار می رفت که دیوی بنام خمینی را بشناسد بجز مجاهدینی که هم رساله اش را خوانده بودند، هم نظراتش را در مورد اسلام، اقتصاد، مبارزه، زنان ووومی دانستند و هم بدیدنش حتی به عراق رفته بودند.
شما از سه امکان در سال جاری گفتی. چقدر گذشت داری. هر روز فرصتی بوده که مسعود رجوی و رجویان بخود آیند. امّا شقایق جان، روح هایِ مُرده و فکرهایِ منجمد شده در جسم های اسیر به هیچ ندایی پاسخ نمی دهند.
راست گفتی که ایرج مصداقی همهٔ آنچه را ایرانیانِ دل سوخته به حالِ « بچه ها» می گویند را چقدر دقیق و زیبا نوشته. من به گزارش ۹۲ ایرج مصداقی می گویم « عشق نامه به مسعود رجوی.»
اگرمن شخصیتی سیاسی بودم ومنتقدی با کیفیت مصداقی داشتم، هرروزاو را روبرویِ خود می نشاندم ومی گفتم « انتقاداتِ من وما را بگوتا زودتربه روح وفکرو قلب مَردُممان وصل شویم وزودتراین آخوندهای جنایت کار را از صفحهٔ میهنمان پاک کنیم.
امّا برایِ چند میلیونیم بار رجوی نفهمید. این را شمایان، عزیزان می توانید بفهمید؟
منبع:پژواک ایران