رابطهٔ انتقاد با پروژهٔ سرنگونی آخوندها
مژگان پورمحسن
انتقاد توهین، تحقیر و آزار و اذیّت نیست. در فرهنگ ما ایرانیان موضوعی بنام انتقاد وجود ندارد بهمین دلیل برخورد ما ایرانیان با موضوعی بنام انتقاد بسیار منفی است. اگر به دوران کودکی و دبیرستان خود نگاهی بیندازیم و یا روابط خانوادگی و فامیلی خود را بیاد بیاوریم، می بینیم جایی برای انتقاد کردن از اعضای خانواده یا بستگان یا معلمین و دبیران نبوده و بنابراین ما با انتقاد کردن تربیت نشده ایم و به همین دلیل بسیاری از ما انتقاد را بی ادبی یا توهین یا تحقیر یا گناه می پنداریم یا با غُرولُند کردن یا غیبت کردن از این و آن یا زیر آب این و آنرا زدن اشتباه می گیریم.
انتقاد کردن یک بخش بسیار مهّم درپیشبرد پروژه های دانشگاهی و علمی است. بدون انتقاد در دنیای صنعتی و تکنولوژیک اصلاً نمیشود سنگ روی سنگ بنا کرد و افراد، گروهها و دولتهایی که از پذیرش انتقاد گریزانند یا همواره عقب می مانند یا محکوم به نابودی هستند. چرا؟ مثالهای واقعی زیر می بایست این موضوع را تا حدّی روشن کند.
۱ـ شما مهندس راه و ساختمان در یک کمپانی معتبر غربی هستید و شرکت شما قراردادی بمبلغ پانصد میلیون دلار ظرف سه سال با دولت آن کشور برای ساخت یک پل استراتژیک در منطقه ای میبندد. از شروع کار تا پایان آن مرحله به مرحله افرادی کارشان انتقاد است! یعنی چه؟ یعنی اینکه بجز آرشیتکت یا آرشیتکت ها که در مرحلهٔ پیش از شروع ساخت می بایست مستمراً به مهندسین و ریاست آن شرکت پاسخ دهند، همهٔ این افراد باید به بازرسان دولت هم پاسخگو باشند. سپس در هر مرحله دست اندر کاران می بایست حتی به سؤالات و انتقادات خبرنگاران و مردم نیز پاسخگو باشند. اگر قرارداد سه ساله به چهار سال کشید و هزینهٔ پیش بینی شده افزون گشت باز باید دست اندرکاران به انتقادهای مردم و دولت ووزیرراه و نمایندگان مجلس و کمیتهٔ حقیقت یاب و برخی اوقات سؤالات خبرنگارانِ کشورهای ذینفع یا کنجکاو نیز پاسخ بدهند.
امروز ثابت شده است که انتقاد مهم ترین وسیلهٔ شفاف سازی بخصوص در زمینهٔ سیاسی و منتقد و مخالف بهترین تضمین دمکراسی و روابط دمکراتیک هستند. گر چه ما ایرانیان از فرهنگ دمکراتیک و توان پذیرش و تعهد به آن فاصلهٔ نوری داریم امّا با درک و جدیت باید بدنبالش باشیم. چرا؟ زیرا که بدون انتقاد و منتقد، فساد سیاسی و مالی و ظلم و بی عدالتی وبی احترامی به شعور انسانها و شارلاتانی سیاسی و مالی و دیکتاتوری و خفقان و کشتار و زندان ووو تضمین شده است.
برای انتقاد کردن از هر پروژهٔ فردی، گروهی یا دولتی، خصوصی یا عمومی می بایست اطلاعات درست داشت و اطلاعات درست داد.
۲ ـ مثالی از شخصی می زنم. این فرد به خاطر سرفه های خشک شدید نزد پزشک می رود. اولین سؤال پزشک این بوده که «چند سال است سیگار می کشید و روزی چند عدد یا چند بسته » و این فرد از ترس بالا رفتن بیمه اش میگوید « من سیگاری نیستم .» دکتر به او نگاه عمیقی میکند و می پرسد کجا کار می کنید؟ بیمار برای کلاه گذاشتن سَرِ پزشک !! میگوید در یک بار( آنزمان کشیدن سیگار در بارها آزاد بود) و اضافه می کند که متأسفانه در معرض دود سیگار دیگران است و می افزاید« گویا دود سیگار دیگران خطرناکتراست.» پزشک پاسخ میدهد که دادهٔ معتبری در این زمینه نیست و نامه میدهد که پیش متخصص برود. بیمار می گفت دیدم دکتر مرا تا درب خروجی کلینیک همراهی کرد و خجالت زده گفتم « زحمت نکشید، من راه را بلدم » که پزشک پاسخ داده بود برای شما نیست و بستهٔ سیگارش را درآورده بود و به بیمار گفته بود « مدتی است فکر می کنم چون خودم سیگاری هستم، بیمارانم نیز سیگاری اند و بعضی البته حاشا می کنند.» متأسفانه بیمارخوب نشد.
برای حل یک موضوع شخصی هم می باید اطلاعات درست داد. در مثال فوق دکتر غربی از خودش انتقاد می کند ولی هموطن نازنین ما حتی بنفع سلامتی خودش هم نمی تواند. چرا؟ بقول خودش کافیست «الف» را بگویی مَرُدم تا «ی» را می روند.
انتقاد، نِق زدن و فرد یا جمع را مسخره نمودن و کوچِک کردن و زیر پا لِه نمودن نیست. درست برعکس انتقاد کردن یعنی با اشراف به طرحی، برنامه ای یا هدفی افراد دست بکار یا مسئول آن طرح برای موفقیتش مرحله به مرحله با افرادِ متخصص یا آشنا با طرح و افراد ناظرِ رسمی یا علاقمند وضعیتشان را بررسی می کنند و با استفاده از نگاه هایِ مختلف و پیشنهادات گوناگون و مشورت کردن و نظرخواهی در واقع حد و حدود واقعی کار و امکانات خود را در می یابند و به پیشبرد طرح خود کمک کیفی می کنند.
در پروژهٔ سیاسی بزرگی نظیر سرنگون کردن رژیم آخوندها و جانشینی آن با رژیمی غیرمذهبی، ملّی و مردمی که محتوا وفُرم این رژیم مورد توافق اکثریت مردم وطنمان باشد، ایرانیان ساکن خارج کشور می توانیم مسئولیت خویش را بدین شکل اجرا کنیم که حداقل خودمان با جمعیت چند میلیونی مان تشکیلاتی شفاف با روابط دمکراتیک با اصل برابری کلیهٔ افراد و بر اساس جدایی مطلق دین ( هردینی ) از تصمیمات جمعی بوجود آوریم.
همانگونه که در ایرانِ آزادِ فردا حق سؤال کردن از دین و آئین و مرام افراد را برای احراز مقام سیاسی و دولتی نداریم؛ همانطور که افراد وگروهها ادعا می کنیم برای ایرانی دمکراتیک فعالیت می کنیم، این مهّم حالا و در همین خارج کشور و نه به عنوان « شاه یا رئیس جمهور یا وزیر حال یا آینده و نه بعنوان نمایندگان واقعی یا فرضی مردم ایران » بلکه بعنوان ایرانیانی که بخاطر حضور در کشورهای دمکراتیک امکان فعالیت آزادانه تری داریم و مایلیم با تمرین روابط دمکراتیک میان خودمان در رشد سیاسی و انسانی خود و جمع کوشا باشیم و تجربیاتمان به سود مردممان تمام شود. در همین راستا من اکیداً پیشنهاد می کنم که هر ایرانی فقط به صفت فرد می تواند در این « ائتلاف ایرانیان برای دمکراسی » عضو و فعال شود و هر کس فقط آقای .... یا خانم....خواهد بود و هیچ گونه سوء استفادهٔ سیاسی، اجتماعی و مالی فردی و گروهی مجاز نیست.
هموطنان گرامی،
اینهم یک طرح دیگر. تا شما چه خواهید.
منبع:پژواک ایران